آن ها با اقدامات به موقع خود، مرهمی بر زخم آنها نهاده و تسکینی بر آلام آسیب دیدگان این گونه سوانح باشند به نحوی که گاهی در این مسیر، خود دچار خطراتی می شوند. در این میان نقش امدادگران جاده ای و کوهستان جمعیت هلال احمر بی بدیل است. .دلیرمردانی که در زمان بروز انواع حوادث طبیعی و غیر مترقبه،سر صحنه حاضر می شوند و برای حادثهدیدگان،از جان مایه می گذارند و دلسوزانه عملیات نجات جان آنها را برعهده می گیرند و تا رساندن آنها به مراکز درمانی و اطمینان از وضعیت سلامتی حادثه دیده از پای نمی نشینند.
به بهانه 18 اردیبهشت روز جهانی صلیب سرخ و هلال احمر، «خبرجنوب» با تنی چند از امدادگران جاده ای و کوهستان جمعیت هلال احمر فارس در قالب بیان خاطرات تلخ و شیرین به گفت وگو نشسته که از نظر خوانندگان می گذرد.
ماشاءا... گل سرخی
امدادگر کوهستان شیراز با 6 سال سابقه خدمت
6 سال است که امدادگر جمعیت هلال احمر است ، 2 سال به عنوان امدادگر جاده خدمت کرده است و 4 سال نیز به عنوان امدادگر کوهستان فعالیت می کند. پیداکردن پیکر جوان 20 ساله ای در کوه های بند بهمن کوار به عنوان تلخ ترین خاطره ام است. به ما اعلام کردند که در جست و جوی جوان 20 ساله ای باشیم این فرد به دلیل اختلاف با برادر خود با هدف خودکشی به ارتفاعات کوه های بند بهمن رفته بود. وقتی ما رسیدیم که شب شده بود و به دلیل تاریکی شب و جنگلی بودن کوه ها، کاری از پیش نبردیم و در
جست و جوی آن جوان بودیم. دو روز طول کشید که با کمک سگ های تجسس جمعیت هلال احمر توانستیم پیکر خشک شده و بی جان جوان که خود را از درخت بادام کوهی بالای کوه حلق آویز کرده بود ، پیدا کردیم. جسد وی را تحویل خانواده اش دادیم، شرایط برای ما امدادگران خیلی سخت بود که پس از 2 روز تلاش شبانه روزی باید جسد بی جان این جوان با آن وضعیت را تحویل خانواده اش می دادیم و این لحظه خیلی برای ما تلخ و ناگوار
بود. یکی از خاطرات شیرین من به عنوان یک امدادگر کوهستان، نجات یک جوان مارزده در ارتفاعات کوه بود که با هدف یافتن عسل کوهی به ارتفاعات کوه رفته بود و در آنجا دچار مارگزیدگی شده بود. ساعت 9 صبح بود که کشیک پایگاه دراک به ما خبر داد که این حادثه برای یک جوان روی داده است. با آمبولانس به محل اعزام شدیم. کوه مملو از صخره و دره بود و دسترسی به آن نقطه بسیار سخت بود. قرار شد هلی کوپتر امدادی به محل اعزام شود که با وجود وضعیت موجود میسر نشد و ما با سختی تمام به محل اعزام شدیم و جوان 110 کیلویی که دچار مارگزیدگی شده بود را به سختی فراوان به پایین کوه آوردیم و به بیمارستان رساندیم. در نهایت نجات جان او برای ما شیرین ترین خاطره
را رقم زد.
محمدحسن جوکار تنگ کرمی
امدادگر پایگاه جاده ای شهرستان فسا با 6 سال سابقه خدمت
خاطره تلخ من از یکی از عملیات امداد جاده ای است که در 25 کیلومتری محور فسا- داراب روبه روی امامزاده سیدشمس الدین (ع) اتفاق افتاد.
در این حادثه، یک پژو 405 واژگون شده بود که از سه سرنشین آن، پدر و مادر سالم بودند اما دختر 3 سالهشان بر اثر این سانحه به طرز وحشتناکی نیمی از صورت خود را از دست داده و فوت شده بود.خارج کردن این دختربچه از خودرو و قراردادن وی درون کیسه جسد برایم خیلی سخت و دردآور بود و دیدن پدر و مادر این کودک در شرایط موجود، لحظات سختی را برای ما امدادگران رقم زد که وصف ناشدنی بود و در نهایت جسد دختر 3 ساله را تحویل شهرداری دادیم.
خاطره شیرین من نیز بر می گردد به نجات یک خانواده که در رودخانه ای در روستای صحرارود شهرستان فسا گرفتار شده بودند. پس از اتمام عملیات نجات، دختر 5 ساله این خانواده با نگاه و لبخند شیرین و صدای کودکانه خود، رو به ما امدادگران کرد و گفت: «ممنون عمو.» گفتن این جمله، خستگی را از تن امدادگران به در برد و سختی کار را فراموش کردند.
محمدعلی زارع
نجاتگر جاده ای با 18 سال سابقه خدمت
تلخ ترین خاطره من مربوط به امدادرسانی به مردم در حادثه زلزله بم می شود. من 29 روز در آنجا خدمت کردم. در آن روزها شرایط بحرانی در شهر بم وجود داشت و ما امدادگران هر روز شاهد شرایط وخیم مردم بم بودیم که در زیر آوار، زنان و کودکان و مردان را بیرون می کشیدیم. مسئولیت ما، امدادگران خاکسپاری و ضد عفونی کردن اجساد بود که برایمان خاطره تلخی را رقم زد.
یکی از خاطرات تلخ من در حادثه بم، دیدن مردی حدوداً 45 ساله بود که به قبرستان محل دفن اجساد بر سر مزار دختر 11 ساله اش آمده بود و لباس ها، عروسک ها و وسایل مدرسه دخترش را روی قبر فرزندش گذاشته بود ضجه می زد.
دیدن این صحنه، دل ما را بسیار آزرد که قابل توصیف نیست . این صحنه در طول 18 سال خدمت من به عنوان نجاتگر هلال احمر، بسیار دردناک بود.از خاطرات شیرینم نیز می توانم به عملیات نجات جاده ای افراد اشاره کنم که پس از اتمام عملیات، خوشحالی خانواده های آن ها برای ما شیرین ترین لحظه ها را رقم می زند.
48