در این مطلب آمده است: حوالی ظهر است، خانواده های زیادی منتظر هستند تا عضوی از خانواده شان را که ماه هاست ندیده اند به آغوش بکشند و شاهد زندگی دوباره آن ها باشند، آن هایی که به عنوان معتاد متجاهر، توسط یکی از مراکز ترک اعتیاد جمع آوری شدند و قرار است «پاک» نزد خانواده برگردند. همه خانواده ها برای دیدن عزیزانشان بی قرار هستند چرا که آرزو داشتند روزی شاهد پاکی شان باشند و خط بطلانی کشیده شود بر همه تلخی های ناشی از اعتیاد که بر آن ها چنبره انداخته و سال ها کامشان را تلخ کرده است. سالن شهید فیاض بخش زاهدان میزبان این مراسم ماندگار است. فقط خانواده ها نیستند که بی صبرانه منتظر همسر یا فرزندان خود هستند بلکه معتادان بهبود یافته هم برای پیوستن به آغوش گرم خانواده، لحظه شماری می کنند. آن ها که به طور قطع اراده خودشان هم در به زانو درآوردن غول اعتیاد بی تاثیر نبوده است. بالاخره لحظه دیدار فرا می رسد، خانواده ها، عزیزان بهبود یافته خود را به آغوش می کشند، این جا کمتر کسی را می توان یافت که اشک از چشمانش جاری نشود. شرایط آرام تر که می شود به سراغ یکی از خانواده ها می روم. خانواده ای که با دیدن پدر و همسر، اشک شوق در چشمانشان برق می زند و لبخند بر چهره شان خودنمایی می کند. حس عجیبی دارند، آن قدر این لحظه دیدنی است که مرا هم دقایقی غرق خود می کند. از «رضا» می خواهم با من هم کلام شود و از روزهای تلخ و شیرین گذشته اش بگوید.
22 سال در منجلاب اعتیاد
آهی می کشد و می گوید: در دوران راهنمایی، توسط دوستانم با مواد مخدر آشنا شدم و شروع به مصرف آن کردم، کم توجهی خانواده و کمبود محبت، مسیر زندگی ام را به سمت اعتیاد تغییر داد. حدود 22 سال معتاد بودم، 15 سال مواد مخدر سنتی از جمله تریاک و شیره مصرف می کردم، سه سال مصرف مواد مخدر را کنار گذاشتم و ازدواج کردم اما یک سال بعد از ازدواج دوباره وسوسه شدم و این بار سراغ مواد مخدر صنعتی رفتم. وی می افزاید: در یک شرکت نگهبان بودم، همکارم مواد صنعتی پیشنهاد داد، من هم پذیرفتم و به این مواد روی آوردم. حدود هفت سال مواد مخدر صنعتی، مصرف می کردم اما در روزهای آخر بسیار پشیمان و ناراحت بودم، حتی گاهی هنگام مصرف مواد گریه می کردم، چرا که از شرایطم خسته شده بودم. وی اضافه می کند: سه فرزند دارم، آینده آن ها برایم مهم بود، همسرم در این مدت به دلیل اعتیادم خیلی سر شکسته شده بود، جلوی دوستان و اقوام نمی توانست سرش را بالا بگیرد، من مقصر این ماجرا بودم. با دیدن این شرایط حتی از ادامه زندگی خسته شده بودم، تا این که تصمیم گرفتم برای همیشه مواد مخدر را کنار بگذارم، این بار به خاطر همسر و فرزندانم. به همین دلیل برای ترک، به صورت داوطلبانه خودم را به کمپ ترک اعتیاد معرفی کردم. حدود چهار ماه است که پاک هستم و هیچ گونه مواد مخدری مصرف نمی کنم.
تولد دوباره
وی اظهار می کند: این روز برایم روز با ارزشی است، بعد از چند سال معنی آزادی را دوباره تجربه کردم، مشتاق دیدن همسر و فرزندانم بودم، با رهایی از بند اعتیاد بازگشت به زندگی را احساس می کنم، انگار دوباره متولد شده ام، نور امید زندگی در درونم روشن شده است و برای حفظ وپاک ماندن و شروع یک زندگی بدون مواد مخدر همه تلاشم را می کنم و با کمک خانواد و همراهی همسرم این آرزو محقق می شود. جا دارد از مسئولان هم تشکر کنم. در این مدت خدمات زیادی به من داده شد تا بتوانم اعتیادم را کنار بگذارم. حال که ترک کرده ام دغدغه اصلی ام، بیکاری است، کار پیدا کردن برای فردی که سابقه اعتیاد داشته، بسیار سخت و بدن کمک مسئولان مشکل است.
تحمل پرخاشگری های همسر
همسر رضا هم می گوید: همسرم، هفت سال مواد مخدر صنعتی مصرف می کرد، مواد مخدر به شدت بر رفتار او تاثیر گذاشته بود، بسیار عصبی و پرخاشگر می شد که تحملش برایم سخت بود، قبل از ازدواجمان، مواد مخدر سنتی مصرف می کرد و نزدیک به سه سال به هیچ موادی اعتیاد نداشت. تا یک سال اطلاعی نداشتم که مواد مخدر صنعتی مصرف می کند چرا که این اقدام را پنهانی انجام می داد و من هم متوجه ماجرا نبودم. وی ادامه می دهد: هر روز لاغرتر می شد و چهره اش زرد شده بود، خیلی نگرانش بودم اما همچنان اعتیادش را پنهان می کرد، برای ادامه پنهان کاری، مواد صنعتی و سنتی را مخلوط و استفاده می کرد. در دو سال آخر فقط از مواد صنعتی استفاده می کرد و از آنجا که متوجه اعتیادش شده بودم دیگر صبرم تمام شده بود و قادر به ادامه زندگی با او نبودم، در فکر جدایی بودم که رضا متوجه شد من از این شرایط خسته ام، او هم خسته و کلافه شده بود بنابراین تصمیم به ترک اعتیادش گرفت، ابتدا حرف هایش را برای ترک جدی نمی گرفتم ولی زمانی که خواست خودش را برای ترک اعتیاد به کمپ معرفی کند، فهمیدم که تصمیمش جدی است. حدود چهار ماه از آن روز می گذرد، به اندازه ای خوب شده است که بعد از این مدت به سختی او را شناختم. خوشحالم که تغییر کرده است و دیگر چهره اش زردی گذشته را ندارد، از شرایط جسمانی اش می توان تشخیص داد که پاک شده است، لبخندش به من امید داد و بچه ها از دیدنش خوشحال شدند، من هم خیلی خوشحال هستم که همسرم توانست بر اعتیادش چیره شود و دوباره چراغ امید در خانه ما روشن می شود.همه تلاشم را می کنم تا ثبات و آرامش به زندگی مان بازگردد.
8006**3213
22 سال در منجلاب اعتیاد
آهی می کشد و می گوید: در دوران راهنمایی، توسط دوستانم با مواد مخدر آشنا شدم و شروع به مصرف آن کردم، کم توجهی خانواده و کمبود محبت، مسیر زندگی ام را به سمت اعتیاد تغییر داد. حدود 22 سال معتاد بودم، 15 سال مواد مخدر سنتی از جمله تریاک و شیره مصرف می کردم، سه سال مصرف مواد مخدر را کنار گذاشتم و ازدواج کردم اما یک سال بعد از ازدواج دوباره وسوسه شدم و این بار سراغ مواد مخدر صنعتی رفتم. وی می افزاید: در یک شرکت نگهبان بودم، همکارم مواد صنعتی پیشنهاد داد، من هم پذیرفتم و به این مواد روی آوردم. حدود هفت سال مواد مخدر صنعتی، مصرف می کردم اما در روزهای آخر بسیار پشیمان و ناراحت بودم، حتی گاهی هنگام مصرف مواد گریه می کردم، چرا که از شرایطم خسته شده بودم. وی اضافه می کند: سه فرزند دارم، آینده آن ها برایم مهم بود، همسرم در این مدت به دلیل اعتیادم خیلی سر شکسته شده بود، جلوی دوستان و اقوام نمی توانست سرش را بالا بگیرد، من مقصر این ماجرا بودم. با دیدن این شرایط حتی از ادامه زندگی خسته شده بودم، تا این که تصمیم گرفتم برای همیشه مواد مخدر را کنار بگذارم، این بار به خاطر همسر و فرزندانم. به همین دلیل برای ترک، به صورت داوطلبانه خودم را به کمپ ترک اعتیاد معرفی کردم. حدود چهار ماه است که پاک هستم و هیچ گونه مواد مخدری مصرف نمی کنم.
تولد دوباره
وی اظهار می کند: این روز برایم روز با ارزشی است، بعد از چند سال معنی آزادی را دوباره تجربه کردم، مشتاق دیدن همسر و فرزندانم بودم، با رهایی از بند اعتیاد بازگشت به زندگی را احساس می کنم، انگار دوباره متولد شده ام، نور امید زندگی در درونم روشن شده است و برای حفظ وپاک ماندن و شروع یک زندگی بدون مواد مخدر همه تلاشم را می کنم و با کمک خانواد و همراهی همسرم این آرزو محقق می شود. جا دارد از مسئولان هم تشکر کنم. در این مدت خدمات زیادی به من داده شد تا بتوانم اعتیادم را کنار بگذارم. حال که ترک کرده ام دغدغه اصلی ام، بیکاری است، کار پیدا کردن برای فردی که سابقه اعتیاد داشته، بسیار سخت و بدن کمک مسئولان مشکل است.
تحمل پرخاشگری های همسر
همسر رضا هم می گوید: همسرم، هفت سال مواد مخدر صنعتی مصرف می کرد، مواد مخدر به شدت بر رفتار او تاثیر گذاشته بود، بسیار عصبی و پرخاشگر می شد که تحملش برایم سخت بود، قبل از ازدواجمان، مواد مخدر سنتی مصرف می کرد و نزدیک به سه سال به هیچ موادی اعتیاد نداشت. تا یک سال اطلاعی نداشتم که مواد مخدر صنعتی مصرف می کند چرا که این اقدام را پنهانی انجام می داد و من هم متوجه ماجرا نبودم. وی ادامه می دهد: هر روز لاغرتر می شد و چهره اش زرد شده بود، خیلی نگرانش بودم اما همچنان اعتیادش را پنهان می کرد، برای ادامه پنهان کاری، مواد صنعتی و سنتی را مخلوط و استفاده می کرد. در دو سال آخر فقط از مواد صنعتی استفاده می کرد و از آنجا که متوجه اعتیادش شده بودم دیگر صبرم تمام شده بود و قادر به ادامه زندگی با او نبودم، در فکر جدایی بودم که رضا متوجه شد من از این شرایط خسته ام، او هم خسته و کلافه شده بود بنابراین تصمیم به ترک اعتیادش گرفت، ابتدا حرف هایش را برای ترک جدی نمی گرفتم ولی زمانی که خواست خودش را برای ترک اعتیاد به کمپ معرفی کند، فهمیدم که تصمیمش جدی است. حدود چهار ماه از آن روز می گذرد، به اندازه ای خوب شده است که بعد از این مدت به سختی او را شناختم. خوشحالم که تغییر کرده است و دیگر چهره اش زردی گذشته را ندارد، از شرایط جسمانی اش می توان تشخیص داد که پاک شده است، لبخندش به من امید داد و بچه ها از دیدنش خوشحال شدند، من هم خیلی خوشحال هستم که همسرم توانست بر اعتیادش چیره شود و دوباره چراغ امید در خانه ما روشن می شود.همه تلاشم را می کنم تا ثبات و آرامش به زندگی مان بازگردد.
8006**3213
کپی شد