پایگاه خبری جماران: دیروز یکی از دوستان مطلبی را برایم فرستاد که می توان از آن درس های بسیار گرفت.
نخست اصل داستان را بخوانیم و بعد نکاتی را پیرامون آن با هم مرور کنیم.
«سید صالح حلی توانمندی خاصی در وعظ و خطابه داشت تا جایی که از او به عنوان خطیب اول عراق در روزگار مشروطه یاد کردهاند. اما متاسفانه گاهی وی از این توانایی اش در جهت تخریب دیگران استفاده مینمود.
از جمله تند روی ها و بدگوئی های او این بود که در سال ۱۳۲۵ قمری[١۲٨٥ شمسی] در ماجرای مشروطیت به هواداری از مرحوم آخوند خراسانی روی آورد و خود را در مقابل مرحوم سید محمد کاظم یزدی (صاحب کتاب عروه الوثقی) قرار داد. او در مسیر تخریب مرحوم سید و برائت از هوادارانش آنقدر افراط و مبالغه می نمود که پس از مرگ ناگهانی آخوند خراسانی، از ترس جانش از نجف گریخت و به کاظمین رفت.
گفته شده است وی در آن زمان این شعر را در هجو مرحوم سید محمد کاظم یزدی سروده بود:
فوالله ما ادری غداً فی جهنم
أ یَزدیّها أشقی الوری أم یزیدها
(به خدا نمی دانم که فردای قیامت و در جهنم
آیا یزدی بدترین مردم است یا یزید)»
اما نکات این داستان.
اول آنکه در میانه نزاع های سیاسی ، برخی از ما ، گاه ، چنان اختیار خود را از دست می دهیم که در مقام نقد طرف مقابل ، حد نگه نمی داریم.مرجع بزرگ شیعه را با یزید مقایسه میکنیم و هر چه بدی است نثار او می کنیم. چشم را می بندیم و دهان را می گشاییم.
دوم آنکه در یک نزاع ، هر چه قدر که مهم باشد ، انصاف می باید داشت. هیچ کس «بد مطلق» نیست. اگر بدی هایش را میگوییم ، خوبی هایش را هم مورد اشاره قرار دهیم.
سوم آنکه زمان بهترین داور است. بعدها معلوم خواهد شد که سخن طرفین یک دعوای سیاسی کدام بر مدار صحت می گردیده اند. ما امروز مثل بازیگران زمان مشروطه ، گرفتار حجاب معاصریت هستیم. پس همانطور که برای خود احتمال خطا می دهیم، احتمال بدهیم که حریفمان درست گفته باشد. این به معنای آن نیست که امروز بی هیچ تصمیم و حرکتی باشیم، بلکه به آن معناست که از تخریب ناجوانمردانه حریف چشم بپوشیم، در حالیکه به آنچه صحیح می دانیم و بر آن حجت عقلی و شرعی داریم ، عمل کنیم.
چهارم آنکه برای برخی از ما، امروز مهم ترین روز دنیاست، چنانکه برای مشروطه خواهان چنان بوده است. این در حالی است که جهان از این فراز و فرود ها بسیار دارد. آرام تر با اتفاقاتی که دنیا را به آخر نخواهد رساند، مواجه شویم. همین نکته است که پا به سن گذاشته ها را از افراط دور می کند.
و آخر آنکه از این داستان فرابگیریم که تا بوده همین بوده. برخی بی ادب بوده اند و برخی تند مزاج و برخی هتاک. مرجع بزرگی مثل مرحوم یزدی با یزید مقایسه می شده است. البته طرفداران سید هم بی محابا مرحوم آخوند را طعن می کرده اند.
درس آن اتفاق این است که امروز کسی آن خطیب هتاک را نمی شناسد ولی کتاب های مرحوم آخوند و مرحوم سید محمد کاظم یزدی بر فراز منابر تدریس می شود.
أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَت أَودِیَةٌ بِقَدَرِها فَاحتَمَلَ السَّیلُ زَبَدًا رابِیًا ۚ وَمِمّا یوقِدونَ عَلَیهِ فِی النّارِ ابتِغاءَ حِلیَةٍ أَو مَتاعٍ زَبَدٌ مِثلُهُ ۚ کَذٰلِکَ یَضرِبُ اللَّهُ الحَقَّ وَالباطِلَ ۚ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذهَبُ جُفاءً ۖ وَأَمّا ما یَنفَعُ النّاسَ فَیَمکُثُ فِی الأَرضِ ۚ کَذٰلِکَ یَضرِبُ اللَّهُ الأَمثال
(خداوند از آسمان آبی فرستاد؛ و از هر درّه و رودخانهای به اندازه آنها سیلابی جاری شد؛ سپس سیل بر روی خود کفی حمل کرد؛ و از آنچه (در کورهها،) برای به دست آوردن زینت آلات یا وسایل زندگی، آتش روی آن روشن میکنند نیز کفهایی مانند آن به وجود میآید -خداوند، حق و باطل را چنین مثل میزند!- امّا کفها به بیرون پرتاب میشوند، ولی آنچه به مردم سود میرساند [= آب یا فلز خالص] در زمین میماند؛ خداوند اینچنین مثال میزند!)