پایگاه خبری جماران: التهاب و بحران این روزها دست به گریبانمان شده است و پنجه بر عقل و احساسمان میکشد. به هر طرف که میروی دست لرزان چکنم چکنمی و نگاه مضطرب پر از پرسشی است که تا ژرفای جانت را میکاود و داغ حسرت بر دل و دیدهات میگذارد:
- پس چه شد آن همه وعده آرامش و تلاش و توسعه و بهبود اوضاع و خیال راحت از جنگ و ... چه و چه و....
- رئیسجمهوری که گفتی انتخابش یعنی پرهیز از جنگ و مبارزه با فساد و رانتخواری و بازنگشتن تحریم چرا حرف نمیزند؟!!!
- چرا در هولناکی این روزهای پر تلاطم سیاسی و اقتصادی کسانی که نباید، ساکتند! و فضای اطلاعرسانی پیچیده است در جریانات مرموز و همهمه اتهامها و پر است از حرفهای پراکنده سست و بیاعتبار!؟؟؟
و چقدر دل مردمِ دست به دهان یک لاقبای میهندوست برای آن هیجانهای رنگی یکسال پیش به درد آمده است و برای دوباره ایران دوباره ایران ...
دلتنگی دوباره برای ایران و ایرانی که شکوه تاریخیاش را در تنگههای رویارویی با قدرتهای جهانی فریاد بزند و سلامت و سربلند زندگی کند و از چنگال سیاستبازها و دلالها و رانتخوارها رها شود...
این که چرا رییسجمهور روحانی با ما حرف نمیزند را باید خودش بعدها برای ثبت در تاریخ بگوید و گمان میکنم همین سکوت را هم اگر تحمل کنیم بهتر از شنیدن حرفهای تکراری و یا بدون پشتوانه باشد...عاقبت که این سکوت شکسته میشود، پس بهتر است با هوشیاری تاب این آخرین تدبیر را بیاوریم و دلمان را به کلمات و آواهای آرامش بسپریم.
ما اگر تشنهایم به فریب سراب و زبانه آتشِ افروخته خشم، هم سیراب نمیشویم.
ما اگر محتاج تنفس در هوای تازه بیغباریم در دودآلودگی و پریشانحالی هوایمان تازه نمیشود.
ما اگر بیپولیم با هجوم به بازار سکه و دلار هم زندگیمان سکه نمیشود و دود همه این التهابها عاقبت به چشم همه ما فرو مینشیند.
کاش دل ما هم سکوت بخواهد به جای فریاد و سخن آشفته
کاش هوای فکر کردن در همین گرمای مرداد ماه به سرمان بزند همین مردادی که پر از حادثه و تکرار تاریخ است.
کاش کتابهای خاک گرفته را از رفهای فراموششده خانهها و کتابخانهها برداریم و اینبار به جای فریاد و آتش افروختن و سرگردانی در صفحههای مجازی پر از کلمات غبارآلود برای هم و با هم بخوانیم.
کاش همه جان، شنیدن شویم و گوش بسپاریم به گوشههای آرامبخش موسیقی.
کاش به خیابان برویم نه برای فریاد زدن و آتش افروختن برای با هم خواندن برای با هم شنیدن با هم نگاه کردن و فکر کردن به همین روزهایی که همگی برای از راه رسیدنشان همداستانیم و این تلخیها را قطره قطره در جام سرنوشتمان فروریختهایم و جز با آرامش و اندیشه و تلاش، شیرین نمیشود.
کاش دل تنگ دیدار و همسرایی شویم و به قول و غزل نغمه آرامش ساز کنیم.
کاش با هنرمندان همراه شویم و با ساز و قلم و کتاب و شعر و آواز و رنگ و.... و نوای طرب ساز کنیم و قول و غزلِ آرامش و پرده اندوه و نقاب از چهره برگیریم
تا دوباره ایران...دوباره ایران... دوباره ایران