امام خمینی(س) در تیرماه 1367 با پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت، جنگ را به اتمام رساندند بدون اینکه جمهوری اسلامی به خواسته های اولیه و مطلوب خود (شکست کامل دشمن) دست یابد. دلایل این کار و اینکه امام خمینی(س) در چه شرایطی حاضر به چنین اقدامی شدند، سؤالی است که در ادامه به آن پاسخ داده می شود
کلیاتی درباره قطعنامه 598
1. پیشینه شورای امنیت در برخورد با جنگ ایران و عراق
شورای امنیت سازمان ملل متحد، در طول هشت سال جنگ ایران و عراق، قطعنامههای مختلفی را به تصویب رساند که به غیر از قطعنامه 598، بقیه آنها مورد پذیرش جمهوری اسلامی ایران واقع نشدند.
نخستین قطعنامه شورای امنیت به شماره 479، درست شش روز پس از آغاز تجاوز سراسری عراق، در 28 سپتامبر (6 مهر 1359) یعنی زمانی که قسمت وسیعی از خاک ایران به اشغال نیروهای متجاوز عراق درآمده بود، به تصویب رسید که تجاوز عراق به ایران را بدون آنکه تهدیدی علیه صلح، نقض صلح و یا عملاً تجاوز تلقی کند، تحت عنوان «وضعیت میان عراق و ایران» مورد بررسی قرار داده و سخنی از نقض تمامیت ارضی ایران در آن به میان نیامده بود.[1] شورای امنیت در این قطعنامه، در توصیه خود، نه تنها از نیروهای متجاوز نمیخواهد که به مرزهای بینالمللی بازگردند، بلکه از پیشنهاد آتشبس نیز دریغ کرده و صرفاً از ایران و عراق میخواهد تا از توسل به زور خودداری کنند.
شورای امنیت پس از نخستین قطعنامه خود، در حالی که عراق درصدد تحکیم مواضع به دستآمده بود، یک مرحله طولانی به مدت 21 ماه و 15 روز را به سکوت گذراند.
اما در پی عملیاتهای موفق ثامنالائمه، طریقالقدس، فتحالمبین، و بیتالمقدس که منجر به شکست حصر آبادان و آزادسازی مناطق وسیعی از خاک ایران شد،[2] شورای امنیت سکوت خود را شکسته و بر اساس پیشنهاد اردن، قطعنامه 514 را به تصویب رساند که در آن، خواستار آتشبس و خاتمه فوری کلیه عملیات نظامی و عقبنشینی به مرزهای بینالمللی شده بود.[3] این قطعنامه نیز با وجود برخی موارد جدّیتر و نگرش واقعبینانهتر، توصیهای بیش نبود و صدور آن، دلیلی جز نمایش توانمندی نیروهای نظامی جمهوری اسلامی در جبهههای نبرد، نداشت.
بهطور کلی پس از افزایش توانمندی نیروهای ایران و عبور از خاک عراق، طی عملیاتهایی چون رمضان و…، عراق و برخی کشورهای عربی بر تلاشهای دیپلماتیک خود در سازمان ملل افزودند. در نتیجه، شورای امنیت قطعنامه 522 را در تاریخ 4 اکتبر 1982 (12 مهر1361) تصویب نمود،[4] که همانند قطعنامههای قبلی حالت توصیه داشت و مانند قطعنامه 514، به خطر افتادن صلح و امنیت بینالمللی را احراز کرده ولی سخنی از مسبب آن نگفته بود؛ این قطعنامه تفاوت ماهوی با قطعنامه 514 نداشت و بیشتر در اثر فشار عراق و حامیانش از تصویب گذشته بود.
اگر در میان قطعنامههای شورای امنیت، قطعنامه 479 را ظالمانهترین و غیرمنصفانهترین بدانیم، قطعنامه 522 را نیز باید کمارزشترین و کماهمیتترین قطعنامهها تلقی نماییم.[5]
به دنبال پیروزیهای ایران در عملیات والفجر 4 و عملیاتهای دیگر، شورای امنیت باز هم درصدد تصویب قطعنامه جدیدی برآمد و در 31 اکتبر 1983 (9 آبان 1362) قطعنامه 540 را صادر کرد.[6]
در این قطعنامه، که درصدد جلب توجه جمهوری اسلامی ایران برآمده بود، برای نخستین بار بر لزوم بررسی واقعبینانه علل جنگ ـ که پیوسته جمهوری اسلامی بر آن تأکید داشت ـ اشاره شده بود. عناصر مثبت قطعنامه و بخصوص مسأله بررسی علل جنگ، با اینکه در آن زمان بینظیر بود، ولی شیوه اجرایی و الفاظ به کار رفته در آن بسیار مبهم بودند و شاید شورا میخواست با این کار، هم نظر جمهوری اسلامی ایران را برآورده سازد و هم از هرگونه اقدامی در جهت شناسایی، اعلام و تنبیه متجاوز خودداری کند.
در پی حملات گسترده نیروهای ایرانی و کسب پیروزیهای متعدد و بخصوص پس از عملیات والفجر 8 و تصرف شبه جزیره استراتژیک فاو، شورای امنیت به درخواست عراق و سایر اعضای گروه هفتنفری اتحادیه عرب، تشکیل جلسه داد. در این جلسه، طرح قطعنامه 582 توسط گروه اتحادیه عرب پیشنهاد شد و با تغییراتی در عبارات و کلمات در تاریخ 24 فوریه 1986 از سوی شورای امنیت تصویب گردید.[7] شورا برای نخستین بار، به جای شناسایی و اعلام متجاوز، از طولانی شدن جنگ ابراز نگرانی نموده، و علل آغاز آن را به فراموشی سپرد؛ همچنین اصل غیرقابل قبول بودن کسب سرزمین از راه زور را مورد تأکید قرار داد که در قطعنامههای قبلی اساساً مورد بحث قرار نمیگرفت. اساسیترین موضوع، یعنی علل جنگ که در قطعنامه 540 نیز به آن اشاره شده بود، در قطعنامه 582 به صورت مبهم مطرح شد؛ و بار دیگر شورا از برخورد ریشهای و اساسی با مسأله امتناع ورزید.
شورای امنیت، قطعنامه بعدی خود را با توجه به افزایش حملات به کشتیهای تجاری کشورهای ثالث در خلیج فارس، و توسعه حوزه جنگ نفتکشها، در تاریخ 8 اکتبر 1986 به شماره 588 صادر کرد.[8]
این قطعنامه با احساس خطر عمیق، نسبت به طولانی شدن و تشدید منازعه، و با یادآوری تعهدات دول در خودداری از کاربرد زور و حل صلحآمیز اختلافات، ایران و عراق را به اجرای کامل و بدون درنگ قطعنامه فرامیخواند. در این قطعنامه، همچنان عنوان وضعیت مابین دو کشور، ذکر شده و این قطعنامه همچنان حالت توصیهای داشت. این قطعنامه از نظر حجم و تعداد کلمات، کوتاهترین قطعنامه بوده و محتوای آن تفاوت اساسیای با قطعنامه 582 نداشت.[9]
بهطور کلی، تمام این قطعنامهها از سوی ایران رد شدند و از آنجایی که خواستههای برحقّ ایران در آنها لحاظ نمیشد و تحت نفوذ برخی اعضای دائم شورای امنیت، بخصوص امریکا، یکجانبه و به نفع عراق صادر میشدند، ایران از پذیرش آنها خودداری میکرد.
تنها قطعنامهای که ایران آن را رد نکرد، بلکه سعی نمود تا از طریق دیپلماسی بر آن تأثیر گذاشته و مسیر آن را به نفع خود عوض کند, قطعنامه 598 شورای امنیت بود. این قطعنامه نسبت به دیگر قطعنامههای شورای امنیت، کاملتر بوده و نه تنها حالت توصیهای نداشت، بلکه نشانگر قصد شورا برای دخالت عملی و انجام نقش فعالتر، برای حل و فصل مسأله بود.[10] این قطعنامه همچنین با احراز نقض صلح، به ریشههای آن ـ که همیشه مورد تأکید جمهوری اسلامی ایران بود ـ اشاره کرده و با قرار دادن دیدگاههای ایران در بندهای مختلف، درصدد جلب رضایت و اعتماد آن برآمده بود.
بهطور کلی در مورد قطعنامه 598 باید گفت که این قطعنامه، با توجه به ویژگیهای مثبتی که نسبت به قطعنامههای پیشین داشت، هرگز از طرف ایران رد نشد. جمهوری اسلامی ایران، اگرچه ایراداتی به آن داشت و جابهجاییهایی را در بندهای آن پیشنهاد کرده بود، اما هرگز به شکل رسمی آن را رد نکرد. یکی از مهمترین دلایل پذیرش قطعنامه 598، علاوه بر وجود عناصر مثبت در آن، فقدان عناصری در آن بود که در قطعنامههای قبلی شورای امنیت وجود داشته و منجر به رد آنها میشد.
به هر حال قطعنامه 598 برخلاف قطعنامههای پیشین، برخورد نسبتاً صحیحی با مسأله کرده و به عبارت دیگر، صورت مسأله را تا حدودی درست مطرح کرده بود. به عبارتی، شورا به وظایف خود توجه داشته و در آن نقض صلح احراز شده بود. همچنین این قطعنامه برخلاف اسلاف خود، راه حلی عملی و نسبتاً جامع و عادلانه برای حل مسأله پیشنهاد کرده و تضمینهایی برای آینده و جلوگیری از تکرار تجاوز (هرچند ناحق و ناکافی) ارائه داده بود.[11]
از دیگر عناصر مثبت این قطعنامه، میتوان به مواردی چون: درخواست آتشبس فوری، بازگشت به مرزهای تعیینشده بینالمللی، استرداد اسرا، کمک به بازسازی مناطق جنگی و… اشاره نمود.[12]
در مجموع، شورای امنیت با پذیرش خواستههای ایران و عقبنشینی در برابر آنها، ایران را به پذیرش قطعنامه 598 ترغیب کرده و در نهایت توانست رضایت کامل ایران را به دست آورد، به گونهای که این قطعنامه بهطور رسمی در تیرماه 1367 توسط ایران پذیرفته شد.
2. شرایط ملی و بینالمللی از زمان طرح و تصویب قطعنامه 598 تا پذیرش آن توسط ایران
بررسی شرایط زمانی قطعنامه 598، در روشن شدن ماهیت این قطعنامه بسیار مؤثر میباشد. بهطور کلی، قطعنامه 598 شورای امنیت، در زمانی مطرح شد که فضای حاکم بر ایران و جهان بینالملل با فضای آغاز جنگ فرق داشت.
یعنی هم از نظر داخلی و هم از نظر بینالمللی شرایط تغییر کرده بود و این قطعنامه در زمانی مطرح گردید که از یک طرف، ابتکار نظامی در دست ایران بوده، و از طرف دیگر فشارهای بینالمللی از هر جهت ایران را در تنگنا قرار داده بود؛ علاوه بر آن، پذیرش این قطعنامه توسط ایران و اجرای آن، زمانی اتفاق افتاد که شرایط نسبت به زمان طرح و تصویب آن، فرق کرده و همه چیز به نفع عراق عوض شده بود.
شناخت مفاد قطعنامه 598 شورای امنیت
پس از آگاهی نسبت به عملکرد شورای امنیت در قبال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و نیز مشخص شدن وضعیت و شرایط زمانی تصویب قطعنامه 598، شناختن خود قطعنامه و پی بردن به ماهیت و مفاد آن، امری مهم میباشد که در اینجا به آن میپردازیم:
الف) فرآیند تصویب قطعنامه 598
قطعنامه 598 شورای امنیت، به دنبال گسترش دامنه جنگ و افزایش نگرانیهای شورای امنیت و کشورهای دیگر، بخصوص کشورهای منطقه و حامیان عراق، در تاریخ 20 ژانویه 1987 (29 تیر 1366) در جلسه شورای امنیت به تصویب رسید.[23] این قطعنامه که طرح آن از سوی امریکا تنظیم شده بود، با حضور وزرای خارجی کشورهای امریکا، انگلستان، فرانسه، آلمان غربی، ایتالیا، آرژانتین و امارات متحده عربی و همچنین جانشین وزیر خارجه ژاپن به تصویب رسید.
ب) متن کامل قطعنامه 598[24]
در این قطعنامه، شورای امنیت با تأیید مجدد قطعنامه (1986) 582 خود، با ابراز نگرانی عمیق از اینکه علیرغم درخواستهایش برای آتشبس، منازعه بین ایران و عراق، بشدت سابق و با تلفات شدید انسانی و تخریب مادی ادامه دارد؛ با ابراز تأسف از آغاز و ادامه منازعه، همچنین با ابراز تأسف از بمباران مراکز صرفاً مسکونی غیرنظامی، حملات به کشتیرانی بیطرف یا هواپیماهای غیر نظامی، نقض قوانین بینالمللی انساندوستانه و دیگر قوانین ناظر بر درگیری مسلحانه، بویژه کاربرد سلاحهای شیمیایی برخلاف الزامات پروتکل 1925 ژنو، با ابراز نگرانی عمیق نسبت به احتمال تشدید و گسترش بیشتر منازعه، مصمم گردید به تمامی اقدامات نظامی بین ایران و عراق خاتمه بخشد.
شورای امنیت معتقد گردید که باید یک راه حل جامع، عادلانه، شرافتمندانه و پایدار، بین ایران و عراق به دست آید؛ با یادآوری مفاد منشور ملل متحد، بویژه تعهد همه دوَل عضو به حل اختلافات بینالمللی خود از راههای مسالمتآمیز به نحوی که صلح و امنیت بینالمللی و عدالت به مخاطره نیفتد، با حکم به اینکه در منازعه بین ایران و عراق، نقض صلح حادث شده است، با اقدام بر اساس مواد 39 و 40 منشور ملل متحد:
1. خواستار آن است که به عنوان قدم اولیه جهت حل و فصل «مناقشه» از راه مذاکره، ایران و عراق یک آتشبس فوری را رعایت کرده، به تمام عملیات نظامی در زمین، دریا و هوا خاتمه داده و تمام نیروهای خود را بدون درنگ به مرزهای شناختهشده بینالمللی بازگردانند.
2. از دبیر کل درخواست میکند که یک تیم ناظر ملل متحد برای بررسی، تأیید و نظارت بر آتشبس و عقبنشینی نیروها اعزام نماید و همچنین از دبیر کل درخواست مینماید با مشورت طرفین درگیر، تدابیر لازم را اتخاذ نموده، گزارش آن را به شورای امنیت ارائه نماید.
3. مصرّانه میخواهد اسرای جنگی آزاد شده و پس از قطع مخاصمات کنونی، بر اساس کنوانسیون سوم ژنو در 12 اوت 1949، بدون تأخیر به کشور خود بازگردانده شوند.
4. از ایران و عراق میخواهد با دبیر کل در اجرای قطعنامه و در تلاشهای میانجیگرانه برای حصول یک راه حل جامع، عادلانه و شرافتمندانه مورد قبول دو طرف، در خصوص تمام موضوعات موجود، منطبق با اصول مندرج در منشور ملل متحد، همکاری نمایند.
5. از تمام کشورهای دیگر میخواهد که حداکثر خویشتنداری را مبذول دارند و از هرگونه اقدامی که میتواند منجر به تشدید و گسترش بیشتر منازعه گردد، احتراز کنند و بدینترتیب، اجرای قطعنامه را تسهیل نمایند.
6. از دبیر کل درخواست مینماید که با مشورت با ایران و عراق، مسأله تفویض اختیار به هیأتی بیطرف برای تحقیق راجع به مسئولیت منازعه را بررسی نموده و در اسرع وقت به شورای امنیت گزارش دهد.
7. ابعاد خسارات وارده در خلال منازعه و نیاز به تلاشهای بازسازی با کمکهای مناسب بینالمللی، پس از خاتمه درگیری تصدیق میگردد و در این خصوص، از دبیر کل درخواست میکند که یک هیأت کارشناسان را برای مطالعه موضوع بازسازی و گزارش به شورای امنیت، تعیین نماید.
8 . همچنین از دبیر کل درخواست میکند که با مشورت با ایران و عراق و دیگر کشورهای منطقه، راههای افزایش امنیت و ثبات منطقه را مورد مداقّه قرار دهد.
9. از دبیر کل درخواست میکند که شورای امنیت را در مورد اجرای این قطعنامه مطلع نماید.
10. مصمم است برای بررسی اقدامات بیشتر جهت رعایت و اجرای این قطعنامه، در صورت ضرورت، جلسات دیگری مجدداً تشکیل دهد.
ج) عناصر مثبت و نقاط قوت قطعنامه 598 نسبت به قطعنامههای قبل شورای امنیت
قطعنامه 598 شورای امنیت، از عناصر مثبت بسیاری برخوردار و نسبت به سایر قطعنامههای شورای امنیت دارای برجستگیها و نقاط قوت بسیاری بود؛ به گونهای که شورای امنیت با تأکید زیاد بر این قطعنامه، سعی میکرد تا در مقایسه با قطعنامههای قبلی خود، نقاط ضعف آن را رفع کرده و ایران و عراق را به پذیرش آن مجبور سازد. چون بررسی عناصر مثبت و نقاط قوت این قطعنامه در رفتارشناسی امام نسبت به این موضوع مهم میباشد، در ادامه به آن پرداخته میشود.
اولین نقطه مثبت قطعنامه 598 این بود که در آن برای اولین بار با جنگ برخورد جدی و سیاسی شده و این معنا هم در روح و محتوای قطعنامه و هم در موارد مختلف آن آشکار بود؛ به گونهای که شورای امنیت با صدور این قطعنامه، تصمیم خود را برای خاتمه بخشیدن به جنگ عراق با ایران ابراز داشته و راههایی کلی برای اجرای آن پیشبینی و معیارهایی مقرر کرده بود.[25]
نقطه مثبت دیگر این بود که این قطعنامه در قسمت مقدماتی، با ابراز تأسف از نقض قوانین انساندوستانه بینالمللی و تأکید بر تباین کاربرد سلاحهای شیمیایی با الزامات پروتکل 1925 ژنو، بر نگرانیهای جمهوری اسلامی ایران صحه گذاشت.[26] همچنین اشاره قطعنامه به بمباران مناطق مسکونی و حمله به کشتیها، از دیگر نقاط قوت قطعنامه بود، که در خصوص محکوم ساختن حمله به هواپیمای کشوری، این موضوع ناظر به شکایات و اعتراضات ایران بوده است. حل برخورد فیمابین عراق و ایران از طریق راه حل جامع، عادلانه و شرافتمندانه، از دیگر مواردی است که ایران بارها و بارها روی آن تأکید کرده و بالاخره در این قطعنامه از آن یاد شده بود.
در قسمت مقدماتی همچنین، تشخیص نقض صلح در مورد جنگ ایران و عراق، و حرکت از مرحله «وضعیت» خواندن جنگ به مرحله «برخورد» و «اصطکاک» یا «منازعه» که نقض صلح را باعث شده است، از امتیازات و نقطه مثبت این قطعنامه بود.[27] به گونهای که این عنوان برای اولین بار توسط شورای امنیت به کار برده شده و تا قبل از آن، برای جنگ عراق با ایران واژه «وضعیت» را به کار میبرد.
همچنین بند 6 قسمت اجرایی، (تشخیص مسئول منازعه)، تنها به خاطر جلب نظر جمهوری اسلامی ایران در قطعنامه گنجانده شده بود. تفویض این امر به یک هیأت واگذار شد؛ لیکن نمیتوان این موضوع را انکار کرد که یکی از عمدهترین و شاخصترین امتیازات قطعنامه 598 نسبت به قطعنامههای قبلی و اصولاً نشانه تغییر روش شورا، همین بند 6 است که طی آن اصل مسئولیت مخاصمه پذیرفته شده بود.[28]
بند 7 قسمت اجرایی هم، متضمن ایدهای انسانی و مستحسن بود که میتوانست منتهی به کمکهای بینالمللی برای بازسازی هر دو کشور گردد.
بهطور کلی، قطعنامه 598 نسبت به قطعنامههای دیگر، جدیتر بوده و مفصلترین قطعنامه در مورد جنگ ایران و عراق از نظر حجم و تعداد کلمات به کار برده شده بود که به اتفاق آرا تصویب شده و در آن سعی شده بود تا با رعایت خواستههای طرفین، بخصوص ایران، این کشور را متقاعد به پذیرش صلح و آتشبس نماید.
4. مواضع و برخورد ایران با قطعنامه 598
چگونگی واکنش ایران نسبت به قطعنامه 598، زمان تصویب تا زمان پذیرش آن، در شناخت رفتارشناسی امام نسبت به این امر کمک زیادی به ما خواهد کرد؛ زیرا برخوردهایی که با قطعنامه 598 میشد و بهطور کلی سیاست خارجی ایران در این مورد، از سیاستهای کلان مملکت بوده که عموماً پس از مشورت با رهبری اعلام میشد. به نوعی میتوان گفت که برخورد ایران با قطعنامه در تمام مراحل، برخورد امام را هم شامل میشود. در اینجا به بررسی برخوردها و مواضع ایران با این قطعنامه پرداخته میشود. البته قبل از بررسی مواضع ایران در مورد قطعنامه 598، به نظر میرسد که بررسی اجمالی مواضع اولیه عراق نسبت به این قطعنامه امری مفید باشد که ابتدا به آن اشاره میشود.
بهطور کلی، پس از تصویب قطعنامه 598 و ارسال نامه دبیر کل سازمان ملل به دو کشور ایران و عراق، در 22 ژوئیة 1987، به دستور رئیسجمهور عراق اجلاس مشترک شورای فرماندهی انقلاب و رهبری حزب بعث، به ریاست وی برای بررسی قطعنامه 598 تشکیل شد و طی آن قطعنامه 598، مورد استقبال و پذیرش مسئولین عراقی قرار گرفت.[29] در این جلسه آمادگی عراق برای همکاری با دبیر کل و شورای امنیت در جهت اجرای قطعنامه و نیل به حل جامع، عادلانه، پایدار و شرافتمندانه منازعه اعلام گردید؛ نهایت آنکه، آمادگی ایران برای قبول جدی و با حسن نیت قطعنامه و اجرای آن و اطاعت بدون قید و شرط آن، شرط اساسی التزام عراق به قطعنامه عنوان گردید. سخنگوی دولت عراق در این خصوص اظهار داشت:
عراق آماده است قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل را که در آن دستور آتشبس فوری داده شده است، بپذیرد؛ مشروط به آنکه ایران نیز اقدامات مشابهی انجام دهد. تعهد عراق نسبت به این قطعنامه، به پذیرش صریح و بدون قید و شرط آن توسط ایران بستگی دارد.[30]
پس مشخص شد که موضع اولیه عراق در برابر قطعنامه شورای امنیت مثبت بوده و این کشور تنها شرط پذیرش آن را، پذیرفته شدن آن توسط ایران دانسته بود.
در مورد مواضع اولیه جمهوری اسلامی ایران در این مورد باید گفت که یک روز پس از صدور قطعنامه 598، یعنی در 30 تیر 1366، وزارت خارجه ایران با صدور بیانیهای اعلام داشت:
در پایان هفتمین سالی که از شروع تجاوز وسیع و همهجانبه عراق به جمهوری اسلامی ایران میگذرد، شورای امنیت سازمان ملل بار دیگر با تصویب قطعنامهای غیرعادلانه، از ایفای مهمترین وظیفه خود در حفظ صلح و امنیت بینالمللی عدول نمود. شورای امنیت قطعاً نمیتواند خطای خود را در نادیده گرفتن مواد فصل هفتم منشور ملل متحد، که ناظر بر اقدامات عملی شورا علیه هر نوع تجاوز و نقض صلح در آغاز تجاوز عراق میباشد، انکار نماید. اشاره به مواد 39 و 40 از فصل هفتم منشور که مبنای بندهای اجرای قطعنامه اخیر قرار گرفته، نه تنها خطای گذشته را جبران نکرده، بلکه در واقع مسأله مسئولیت عراق در کاربرد زور و شروع جنگ را نیز لوث کرده است. بعضی از مواد اجرایی قطعنامه، در تناقض آشکار با یکدیگر قرار دارند... قطعنامه در حالی تقاضای تشکیل کمیته بررسی مسئولیت شروع جنگ را نموده که نتایج این بررسی، منشأ کمترین اثری در سایر تصمیمات اجرایی شورا در مورد خاتمه جنگ نخواهد بود... این قطعنامه در شرایطی به تصویب رسیده که امریکا با اعلام تصمیم مبنی بر اعزام ناوهای جنگی خود به منطقه، بند اجرایی پنجم قطعنامه که درخواست عدم دخالت سایر کشورها در جهت تشدید و گسترش آتش جنگ را دارد، از قبل نقض نموده است... دخالت نیروهای امریکایی در خلیج فارس و افزایش حضور تجاوزکارانه کشتیهای جنگی این کشور در خلیج، نقض آشکار این قطعنامه شورای امنیت خواهد بود و بیاعتباری این قطعنامه را مسجّل خواهد ساخت. وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، متعاقباً موضع تفصیلی خود را در قبال کلیه بندهای قطعنامه 598 اعلام خواهد کرد.[31]
چند هفته بعد، یعنی در 22 مرداد ماه 1366، پاسخ مبسوط جمهوری اسلامی ایران به قطعنامه 598 منتشر شد. این پاسخ شامل پاسخ وزیر امور خارجه به نامه مورخ 20 ژوییه دبیر کل، منضم به پیوستی بود که در آن مواضع تفصیلی جمهوری اسلامی ایران در مورد قطعنامه 598 ذکر شده بود. در نامه وزیر امور خارجه، به تحریکات امریکا و اعمال نفوذ شورای امنیت و بیاثر ساختن ابتکارات دبیر کل توسط این کشور، و همکاری عراق و امریکا اشاره شده است. در پیوست این نامه، مواضع رسمی جمهوری اسلامی ایران در قبال قطعنامه 598، به تفصیل در 18 بند ذکر گردیده است. بند اول حاکی از آن است که هدف امریکا از به تصویب رساندن قطعنامه 598، انحراف افکار عمومی از مسائل داخلی امریکاست. بند دوم مشتمل به آن است که قطعنامه بدون کسب نظر و مشورت با ایران تدوین شده است. در بند سوم به لزوم تحقق نظریات ایران تأکید گردیده است. در بند چهارم این سؤال مطرح شده که چرا جنگی که در 22سپتامبر 1980 شروع شده، ناگهان به صورت تهدید علیه صلح درمیآید. در بند پنجم اشاره شده است که دبیر کل سعی داشت خطاهای گذشته شورا را جبران کند که با این موضعگیری، شورا بار دیگر از متجاوز حمایت کرد.[32] بندهای دیگر شامل این موضوعات است: خروج شورا از حالت بیطرفی، آثار قطعنامه در وخیمتر شدن اوضاع، تخلف امریکا از بند 5 قطعنامه با افزایش حضور نظامی در خلیج فارس، زمینهچینی برای تصویب قطعنامه دیگری علیه ایران توسط امریکا، لزوم تلاش برای اعاده امنیت در خلیج فارس، اشکالاتی که به وسیله حضور نظامی امریکا در خلیج فارس و دعوت کویت از ابرقدرتها به حضور در منطقه در راه امنیت و ثبات در خلیج فارس ایجاد شده، لزوم تعهد عدم حمله به کشتیها توسط طرفین جنگ و خروج نیروهای بیگانه و بیطرفی کشورهای ساحلی، ضرورت اعلام عراق به عنوان متجاوز، ناکافی بودن محکومیت صرف نقض حقوق انسانی و لزوم پیشگیری از این امر، آمادگی ایران برای مبادله اسرا، مناسب بودن طرح هشت مادهای دبیر کل برای اقدامات بعدی وی و ابراز اعتماد به دبیر کل.[33]
بدینترتیب، جمهوری اسلامی ایران قطعنامه 598 را نه رد کرد و نه قبول. به عبارتی، قطعنامه 598 را به خاطر عناصر مثبتی که داشت رد نکرد، ولی از طرف دیگر چون تمام خواستههای ایران را مد نظر قرار نداده بود آن را هم نپذیرفت. از جمله استدلالات جمهوری اسلامی ایران برای موضع نه رد و نه قبول این قطعنامه، توسط سخنگوی وقت شورای عالی دفاع، آقای هاشمی رفسنجانی، چنین بیان شده است:
پیش از این، به علت جهتگیریهای ناعادلانه قطعنامههای شورای امنیت، ما این قطعنامهها را نمیپذیرفتیم؛ اما در این قطعنامه نکات مثبتی دیدیم که حاضر شدیم پیرامون آن مذاکره کنیم. جمهوری اسلامی ایران، قطعنامه 598 را بهطور کلی رد نکرده است، چون در آن جای بحث میبیند. توقع دیگران این است که ما قطعنامه را کلاً رد کنیم یا بپذیریم. نکته منفی آن این است که میگوید به محض شروع مذاکره و پیش از شناسایی متجاوز و محاکمه آن، آتشبس اعلام شود و ما این بند را قبول نداریم. بند مربوط به معرفی متجاوز میتواند به عنوان تنها کلید حل مسائل به شمار آید و این نکته مثبتی است، اما باید پیش از اعلام آتشبس انجام شود. ما به امریکا سوءظن داریم و میدانیم به محض اعلام آتشبس آنان در عمل صادق نخواهند بود. بنابراین ما نمیتوانیم چنین مخاطرهای را بپذیریم. ما میگوییم اول متجاوز معرفی شود و بعد راه برای حل مسائل جدی هموار خواهد شد. معلوم است که محاکمه و تنبیه متجاوز و بازپرداخت غرامت از همین اقدام آغاز خواهد شد. اگر این جابجایی در بندها انجام شود، راه هموار خواهد شد.[34]
در این زمان آیتالله خامنهای ریاست جمهور وقت ایران نیز در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، در 22 سپتامبر 1987، بدون اشاره مستقیم به رد یا قبول قطعنامه 598 اظهار داشتند:
سفر دبیر کل به تهران و مذاکرات مفید وی در مورد قطعنامه 598، قدم مفید دیگری در این جهت بود. ما این مذاکرات و گزارش ایشان را مثبت و سازنده ارزیابی میکنیم.[35]
وی همچنین در پاسخ به سؤال یک خبرنگار خارجی، که عنوان شد آیا در چهارچوب قطعنامه 598 امکان صلح وجود دارد یا نه، گفتند:
یقیناً وجود دارد و ما فرمول استفاده از این قطعنامه را برای رسیدن به آتشبس تهیه کرده و در اختیار دبیر کل قرار دادهایم و نکته اصلی، تنبیه متجاوز است که اگر این مسأله حل شود، تمام مسائل حل خواهد شد.[36]
بنابراین اظهارات دولتمردان ایران به روشنی نشان میداد که ایران بر راه حل دیپلماتیک، به موازات سایر راه حلها، و نیز پذیرش قطعنامه 598 بهصورت مشروط، تأکید دارد؛ لذا اگر شرط ایران برآورده شود، این کشور هم قطعنامه را خواهد پذیرفت.
این موضعگیری ایران نزدیک به یک سال ادامه داشت. مهمترین منطق و دلیلی که برای اتخاذ این موضع (نه رد و نه قبول) میتوان اقامه کرد، این است که جمهوری اسلامی ایران به دلیل موقعیت برتر نظامیاش در جبههها, در حال مرور قطعنامه بود و به دلیل عدم تحقق کامل نظریاتش، قطعنامه را نپذیرفت؛ اما بهخاطر توجهی که به اصول مورد نظر ایران در قطعنامه شده بود و به دلیل اینکه با توجه به شرایط سیاسی و بینالمللی، بیش از این امکان امتیاز گرفتن از شورا وجود نداشت، و اصولاً به خاطر «روز مبادا» قطعنامه را هم رد نکرد بلکه سعی نمود تا از طریق دیپلماتیک، روند و محتوای آن را به نفع خود تغییر دهد؛ لذا ایران با ادامه گفتگو با دبیر کل سازمان ملل، تمهیداتی را برای تغییر ترتیب برخی از بندهای قطعنامه پیگیری نمود تا اینکه فعالیتهای ایران مؤثر واقع شد و دبیر کل، طرحی را تهیه کرد که به طرح اجرایی دبیر کل مشهور شد.[37]
به عبارت دیگر، پس از سفر دبیر کل به تهران، شورای امنیت سازمان ملل به او مأموریت داد تا طرحی در زمینه اجرای قطعنامه 598 تهیه کند. طرح اجرایی دبیر کل برای قطعنامه 598 با جابهجا کردن بعضی از بندهای مستخرج از خود قطعنامه بود که نظرات ایران را تا حدودی تأمین میکرد، زیرا گام نخست در اجرای این طرح، تشکیل کمیتهای برای تعیین متجاوز بود. در نتیجه، جمهوری اسلامی ایران توانست شماری از اصلاحات مورد نظر خود، نظیر بند 6 و 7 و 8 را در متن قطعنامه بگنجاند که از همه مهمتر بند 6 آن بود.
بنابراین موضع «نه رد و نه قبول» قطعنامه از سوی ایران، بر اثر دلایل مختلف، که یکی از آنها گنجاندن خواستههای ایران در قطعنامه بود، کمکم به سوی قبول قطعنامه گرایش پیدا کرد تا اینکه پس از عقبنشینی از برخی مناطق جنگی، همچون عقبنشینی از حلبچه توسط ایران در 22 تیر 1367، سلسله جلساتی در داخل کشور(ایران) با هدف اتخاذ تصمیم نهایی درباره جنگ تشکیل شد.[38]
در نشست مشترک رؤسای سه قوه، مجلس خبرگان و شورای نگهبان، شرایط سیاسی ـ نظامی کشور مورد بررسی قرار گرفت. امام راحل نیز در روز پنجشنبه و جمعه، 23 و 24 تیرماه، مشورتهایی را بهصورت جداگانه انجام دادند؛ ولی نشست اصلی بر اساس دستور امام و با حضور چهل تن از شخصیتهای مهم کشور، در روز شنبه 25 تیر 1367، تشکیل شد. امام در پیامی به این جلسه که مرحوم حاج سید احمد خمینی آن را قرائت کرد، ضمن بیان نظرات خود، تصمیمگیری در مورد آینده جنگ را به مسئولین حاضر در جلسه واگذار کردند.[39]
یعنی امام خمینی(س) در برخورد با این مسأله (قطعنامه) همچون تمام مسائل کلان دیگر مملکتی، با سران کشور مشورت کرده و آنگاه به اتخاذ تصمیم نهایی مبادرت ورزیدند. در مورد این جلسه آقای هاشمی میگوید:
طی دو ـ سه روز گذشته، جلسات متعددی با حضور سران کشور تشکیل شده و جمعبندی تمام این جلسات به حضور امام رسیده است. طی بحثهایی که صورت گرفت، مجموعه شرایط، جمهوری اسلامی را به این نتیجه رساند که برای مصلحت انقلاب, قطعنامه 598 را بپذیرد… ایران تا به حال خواستار آن بود که ابتدا کمیته تعیین متجاوز تعیین شود ولی فعلاً با توجه به شرایط جدیدی که پیش آمده است، از آن شرط خود صرفنظر کردیم… وقتی به ما اطمینان دادند که ترکیب کمیته تعیین متجاوز، به گونهای خواهد بود که واقعاً به حق رسیدگی میکند، ما از شرط قبلی خود صرفنظر کردیم.[40]
در همین رابطه، جلسهای با حضور سران سه قوه و نخستوزیر وقت در منزل آقای هاشمی رفسنجانی برگزار شد که طی آن، آقای رفسنجانی خطاب به حضار نکاتی را که حاوی حدود بیست بند بود قرائت کرد. محتوای کلی این بندها تصریح بر ضرورت پذیرش قطعنامه و دلایل توجیهی آن بود. قرار بر این میشود که این بندها عیناً در جلسهای در حضور امام قرائت شود. آقای مهندس میرحسین موسوی، نخستوزیر وقت کشور، بعدها اظهار داشت که با برخی از این بندها موافق نبوده است اما به دلیل جوّ حاکم بر جلسه، تصمیم میگیرد که در این زمینه سکوت نماید. نهایتاً اینکه نتیجه این جلسه طبق پیشبینیهای قبلی در حضور حضرت امام خمینی(س) قرائت شده و ایشان نیز بر اساس مصالح انقلاب و نظام بر این تصمیم صحه گذاشتند.[41]
در پی این تصمیم, رئیسجمهور وقت ایران، طی نامهای به دبیر کل سازمان ملل در 27 تیر 67 اعلام کرد:
ایران تصمیم گرفته است که رسماً قطعنامه 598 شورای امنیت را به خاطر اهمیتی که برای حفظ جان انسانها، برقراری عدالت و صلح و امنیت منطقه و بینالمللی قائل است، بپذیرد.[42]
بنابراین جمهوری اسلامی ایران پس از هشت سال دفاع در مقابل رژیم عراق، بالاخره به قطعنامه 598 شورای امنیت جواب مثبت داده و توافق خود را برای برقراری آتشبس و پایان جنگ اعلام داشت.
به عبارت دیگر، مسئولین مملکتی ایران که در تمام طول جنگ با قطعنامههای سازمان ملل مخالفت میکردند، در این شرایط مصلحت نظام را در اتمام جنگ دیده و با پذیرش قطعنامه موافقت کردند. امام خمینی(س) هم که طبق دیدگاههای فقهی خود، جنگ ایران و عراق را جنگ حق و باطل دانسته و همواره بر تداوم آن تا شکست کامل باطل تأکید میکردند، در این زمان بر اجماع نظر مسئولین مملکتی در مورد پذیرش قطعنامه صحه گذاشته و بر خلاف دیدگاه اولیهشان، آن را پذیرفتند. یعنی از آنجایی که مسئولین مملکتی مورد اعتماد بوده و امام به دلسوزی آنها برای کشور و مملکت اعتماد کامل داشتند، تشخیص سرنوشت جنگ را به آنها واگذار کرده و بر تصمیم نهایی آنها در مورد سرنوشت جنگ در جلسه 25 تیرماه 1367 ـ که منجر به پذیرش قطعنامه شد ـ صحه گذاشتند و فرمودند:
با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور، که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم.[43]
حال پس از پذیرش قطعنامه 598 این سؤال به ذهن میرسد که چرا ایران، یا به عبارتی دیگر، امام خمینی(س) و دیگر مسئولین نظام، با پذیرش این قطعنامه و اتمام جنگ موافقت کردند. آنها که همواره بر تداوم جنگ و شعار «جنگ، جنگ، تا پیروزی»[44] تأکید میکردند، پس چرا با وجود اینکه دشمن شکست نخورده بود و ایران به تمامی خواستههای خود نرسیده بود، با قطعنامه 598 موافقت کردند؟
البته هرچند خود قطعنامه 598 و مفاد آن دارای خصوصیاتی است که تا حدودی خواستههای ایران را برآورده کرده و او را به سوی پذیرش قطعنامه سوق میداد، ولی بر روی این امر به عنوان تنها عامل پذیرش قطعنامه توسط ایران نمیتوان انگشت گذاشت، بلکه در پذیرش قطعنامه دلایل و زمینههای دیگری وجود داشتند که میتوان از آنها به عنوان عوامل اصلی و به اصطلاح عمدهترین و اساسیترین دلیل پذیرش قطعنامه یاد کرد؛ لذا در ادامه به بررسی این دلایل و زمینهها پرداخته میشود.
بازتابهای پذیرش قطعنامه را میتوان در دو بعد وسیع داخلی و بینالمللی بررسی نمود که در زیر به آنها پرداخته و عکسالعمل امام را در برابر این بازتابها نیز مورد بررسی قرار میدهیم.
الف) بازتابهای داخلی پذیرش قطعنامه 598
بازتابهای داخلی پذیرش قطعنامه را میتوان در میان دو طیف مختلف و متفاوت از هم، بررسی نمود؛ که یکی از آنها نیروهای هوادار و وفادار به انقلاب، یا به اصطلاح حزبالله هستند و دیگری گروههای ضدانقلاب و لیبرالها.
1. عکسالعمل نیروهای حزبالله
پس از اعلام خبر پذیرش قطعنامه توسط ایران، از رادیو در ساعت 2 بعد از ظهر 27 تیر 1367، مردم بویژه افراد حزباللهی و متدین و تمام کسانی که در داخل و خارج نسبت به نظام جمهوری اسلامی و انقلاب تعلق خاطر داشتند، شگفتزده و کاملاً غافلگیر شدند و موجی از نگرانی در میان مردم پدید آمد.[82
]برابر گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی، در نخستین ساعات، برای بسیاری از مردم این اقدام قابل قبول نبود و قطرات اشک و چهرههای برافروختة آنها حکایت از همین مسأله داشت. همچنین بیشتر کسانی که خبر نیمروزی رادیو را نشنیده بودند، بیانیه جمهوری اسلامی را شایعهای بیاساس و دور از سیاست مسئولان خواندند. حتی شایعه شده بود که به دلیل فوت امام قطعنامه پذیرفته شده است.[83]
بهطور کلی، واکنش اولیه مردم در داخل کشور، حکایت از اهمیت موضوع و نشاندهنده احساس ناباوری درباره آن بود. در آن زمان، فضای حاکم بر کشورمان فضایی توأم با نگرانی و ابهام، و آمیخته با ناخشنودی بود و قلوب امت حزبالله از این بابت که، نکند خدای ناکرده مسأله جنگ با ناکامی جمهوری اسلامی خاتمه یابد، در تشویش و اضطراب بود.
بسیاری از بچههای جبهه که قبول قطعنامه مثل یک شوک عمیق آنها را منقلب ساخته بود، چیزهایی میگفتند که شاید بعداً به خاطر بر زبان آوردن آن کلمات، هزار بار از خود عذرخواهی کردند؛ حرفهایی که بیشتر از سر عقدهگشایی بود.[84]
در این زمان که پذیرش قطعنامه برای مردم قابل قبول نبود. عکسالعمل امام خمینی(س) در برابر آنها بسیار سنجیده و مدبرانه بود. ایشان در «پیام استقامت» که به مناسبت فرارسیدن ایام حج تنظیم شده بود، توضیحاتی فرمودند که بیشک موجب توجیه و التیام مردم، بویژه رزمندگان اسلام شد. در غیر این صورت، امکان مهار اوضاع داخل کشور و جبهههای جنگ بسیار دشوار میشد.
ایشان در این پیام، در وهله اول، دلیل پذیرش قطعنامه را تغییر شرایط بیان کردند، ولی به دلیل مصالحی از ذکر آن خودداری و اظهار امیدواری کردند که در آینده روشن شود. امام در مورد چون و چراهای پذیرش قطعنامه فرمودند:
در این روزها ممکن است بسیاری از افراد به خاطر احساسات و عواطف خود صحبت از چراها و بایدها و نبایدها کنند. هر چند این مسئله به خودی خود یک ارزش بسیار زیباست، اما اکنون وقت پرداختن به آن نیست.[85]
در وهله دوم، ایشان در توضیح برای مردم، علت پذیرش قطعنامه را مصلحت نظام و انقلاب و عمل به تکلیف الهی دانسته و با اعلام نارضایتی خود از این تصمیم، اعلام میدارند:
در شرایط کنونی آنچه موجب امر شد تکلیف الهیام بود. ... اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود.[86]
لذا، امام خمینی(س) با درک نارضایتی مردم و با ابراز همدردی با آنها، آنان را به صبر و استقامت دعوت کرده و با دادن نوید پیروزی سعی میکنند تا درد و ناراحتی آنها را التیام بخشند:
فرزندان انقلابیام، ای کسانی که لحظهای حاضر نیستید که از غرور مقدستان دست بردارید، شما بدانید که لحظه لحظه عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما میگذرد. میدانم که به شما سخت میگذرد؛ ولی مگر به پدر پیر شما سخت نمیگذرد؟ میدانم که شهادت شیرینتر از عسل در پیش شماست؛ مگر برای این خادمتان اینگونه نیست؟ ولی تحمل کنید که خدا با صابران است. بغض و کینه انقلابیتان را در سینهها نگه دارید؛ با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید؛ و بدانید که پیروزی از آن شماست.[87]
ایشان در ادامه، از یک طرف پذیرفتن قطعنامه را بر اساس نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور دانسته و از طرف دیگر، با اعلام اعتماد خود نسبت به این مسئولین، از مردم میخواهند تا از سرزنش آنها خودداری کنند:
گمان نکنید که من در جریان کار جنگ و مسئولان آن نیستم. مسئولین مورد اعتماد من میباشند. آنها را از این تصمیمی که گرفتهاند شماتت نکنید، که برای آنان نیز چنین پیشنهادی سخت و ناگوار بوده است.[88]
البته در آن زمان علاوه بر امام خمینی(س)، اظهارات برخی از مسئولین کشور برای ایجاد اطمینان راجع به پیامدهای قطعنامه نیز قابل توجه میباشد. در این زمینه حجت الاسلام و المسلمین خامنهای، رئیسجمهور وقت، اظهار داشت:
پذیرش قطعنامه به معنای برگشت از شعارهای اصولی انقلاب اسلامی نیست.[89]
آقای هاشمی رفسنجانی، جانشین فرماندهی کل قوا، نیز این اقدام را به مصلحت انقلاب اسلامی و نظام دانسته و گفت:
در صورتی که عراق پس از این از قبول قطعنامه 598 خودداری کند، این به نفع ما خواهد بود؛ زیرا حربه عوامفریبانهای از عراق گرفته خواهد شد و دنیا نیز دیگر نمیتواند بگوید ایران قطعنامه را قبول نکرده است.[90]
به هر حال، سخنان امام و دیگر مسئولان در آرام کردن جو متشنج کشور، بسیار مؤثر بوده و بخصوص امام خمینی(س) در پیام به موقع خود، توانستند درد مردم را التیام بخشند و آتش غضب آنها را خاموش کنند؛ که این کار ایشان به کار پیامبر در صلح حدیبیه شبیه بود؛ زیرا به هنگام صلح حدیبیه، نگرانی، فکر و ذهن امت رسولالله را به خود مشغول داشته بود، اما خدای متعال با نزول سوره فتح و بشارت پیروزی نزدیک، این نگرانی را به سکینه و آرامش بدل کرد و پس از آن، پیروزیهای متعددی نصیب مسلمین شد.[91]
لذا، امام خمینی(س) هم با دادن آرامش به مردم و دعوت آنها به صبر، و دادن نوید پیروزی نهایی، از آنها میخواهند که در این مسأله احساس نگرانی به خود راه ندهند، بلکه با سعه صدر مترصد اوضاع دشمنان بوده و همیشه در صحنه حضور داشته باشند.
بهطور کلی میتوان گفت پیام امام، سکینه قلب را برای نیروهای انقلابی و رزمندگان فراهم آورده و سبب شد تا نگرانیها، اضطرابها و نارضایتیهای ناشی از پذیرش قطعنامه التیام یابند.
2. عکسالعمل گروههای ضد انقلاب و لیبرال
علاوه بر نگرانی اولیه نیروهای انقلابی و حزبالله، عناصر لیبرال و ضد انقلاب ـ که همیشه در پی تضعیف نظام بودهاند ـ نیز در برابر این تصمیم امام عکسالعمل نشان داده و سعی کردند تا با محکوم کردن این تصمیم، نظام و انقلاب را زیر سؤال برند.
بهطور کلی، از آنجا که ماهیت ضداستکباری و مستقل انقلاب اسلامی، عامل مهمی در جهت دشمنتراشیها و مخالفتهای داخل و خارج علیه آن بوده و همواره جریانات مخالف میکوشیدند تا به وسیله نشر اکاذیب و القای شبهه، مهمترین و اساسیترین پایگاه انقلاب، یعنی مردم را دچار نوعی توهم و بدگمانی نمایند، و به این ترتیب جمهوری اسلامی را آسیبپذیر سازند، در زمان پذیرش قطعنامه، آنها با زیر سؤال بردن این کار سعی در ایجاد شبهه در میان مردم نمودند.
این افراد و گروهها که همان کسانی بودند که در زمان جنگ سعی میکردند تا جمهوری اسلامی را به خاطر دفاع مقدس و تداوم نبرد و بهطور کلی عدم پذیرش صلح زیرسؤال ببرند،[92] در آن زمان هم در برابر پذیرش قطعنامه ندای مخالفت سر داده و این بار، جمهوری اسلامی را به خاطر اتخاذ این تصمیم سرزنش کردند.
در مورد مخالفت آنها با تداوم جنگ (در زمان جنگ) باید گفت که بیشترین مخالفت و موضعگیری آنها، در مقابل سیاست تداوم جنگ توسط ایران پس از فتح خرمشهر بود، که آنها بعد از اینکه ایران حاضر به پذیرش آتشبس و اتمام جنگ نشد، نوک پیکان حملات خود را به سوی آن نشانه گرفتند. آنها در انتقاد خود نسبت به تداوم جنگ، به نظام اسلامی خرده میگرفتند که با چه پشتوانهای به تداوم جنگ خواهد پرداخت؛ در صورتی که همین افراد اگر وضعیت به گونهای دیگر بود و ایران به اهدافش رسیده بود، خود را شریک این پیروزی قلمداد میکردند.[93]
در زمان پذیرش قطعنامه نیز جمهوری اسلامی ایران با حجم عظیم اعتراضات و انتقادات همین افراد مواجه شد، که چرا در آستانه شکست صدام، دست از جنگ کشیده و با پذیرش صلح، به کشور خیانت کرده است.
این افراد که قصدشان تخریب نظام بوده و انتقادهایی که در مقاطع مختلف بخصوص زمان پذیرش قطعنامه عنوان میکردند، نه از روی منطق و حساب بلکه از روی مخالفت با نظام بود، با عکسالعمل قاطعانه امام مواجه شدند؛ به گونهای که ایشان با درایت کامل و با شناختی که از این افراد و گروهها داشتند، عملکرد آنها را چه در زمان جنگ و چه در زمان پذیرش قطعنامه زیر سؤال برده و مردم را به هوشیاری در برابر اعمال آنها فراخوانده و فرمودند:
آنهایی که در این چند سالِ مبارزه و جنگ به هر دلیلی از ادای این تکلیف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و دیگران را از آتش حادثه دور کردهاند مطمئن باشند که از معامله با خدا طفره رفتهاند، و خسارت و زیان و ضرر بزرگی کردهاند که حسرت آن را در روز واپسین و در محاسبه حق خواهند کشید. که من مجدداً به همه مردم و مسئولین عرض میکنم که حساب اینگونه افراد را از حساب مجاهدان در راه خدا جدا سازند؛ و نگذارند این مدعیان بیهنر امروز و قاعدین کوتهنظر دیروز به صحنهها برگردند.[94]
لذا امام خمینی(س) با فاش کردن ماهیت واقعی این افراد و معرفی نیات آنها نسبت به نظام اسلامی، آنها را عامل استعمار و استکبار دانسته و فرمودند:
چه بسا آنهایی که تا دیروز در برابر این نظام جبههگیری کرده بودند و فقط به خاطر سقوط نظام و حکومت جمهوری اسلامی ایران از صلح و صلحطلبی به ظاهر دم میزدند، امروز نیز با همان هدف سخنان فریبنده دیگری را مطرح نمایند؛ و جیرهخواران استکبار، همانها که تا دیروز در زیر نقاب دروغین صلح، خنجرشان را از پشت به قلب ملت فرو کرده بودند، امروز طرفدار جنگ شوند. و ملیگراهای بیفرهنگ برای از بین بردن خون شهدای عزیز و نابودی عزت و افتخار مردم، تبلیغات مسموم خویش را آغاز نمایند.[95]
امام خمینی(س) در جواب کسانی که از جمهوری اسلامی به خاطر ناکامی در دستیابی اهداف اولیه در جنگ، و پذیرش قطعنامه خرده میگرفتند، مصلحت نظام و حفظ اصول را مطرح کرده و بیان کردند که آنچه برای ما اهمیت دارد اصول است نه نتیجه؛ لذا به نظر ایشان ما نباید اصول را فدای نتیجه کنیم بلکه در وهله اول باید اصول را مد نظر داشته باشیم. ایشان در این زمینه فرمودند:
نباید برای رضایت چند لیبرال خود فروخته در اظهارنظرها و ابراز عقیدهها به گونهای غلط عمل کنیم که حزب الله عزیز احساس کند جمهوری اسلامی دارد از مواضع اصولیاش عدول میکند. تحلیل این مطلب که جمهوری اسلامی ایران چیزی به دست نیاورده و یا ناموفق بوده است، آیا جز به سستی نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمیشود؟! تأخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمیشود که ما از اصول خود عدول کنیم.[96]
امام خمینی(س) از طرف دیگر در جواب منتقدان کوردلی که پذیرش قطعنامه را مساوی با هدر رفتن زحمات رزمندگان و خون شهدا میدانند و با این دستاویز که پذیرش قطعنامه خیانت به این موارد است، آن را زیر سؤال میبرند، اظهار داشتند:
اینها یقیناً از عوالم غیب و از فلسفه شهادت بیخبرند و نمیدانند کسی که فقط برای رضای خدا به جهاد رفته است و سر در طبق اخلاص و بندگی نهاده است حوادث زمان به جاودانگی و بقا و جایگاه رفیع آن لطمهای وارد نمیسازد. و ما برای درک کامل ارزش و راه شهیدانمان فاصله طولانی را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو نماییم. مسلّم خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است. خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است.[97]
بنابراین امام خمینی(س) با اشاره به فلسفه شهادت و ارزش والای شهیدان، نه تنها پذیرش قطعنامه را به معنای به هدر رفتن خون شهدا نمیدانستند، بلکه خون شهدا را الگو و اسوه مقاومت و ایثار دانسته و معتقد بودند که رمز جاودانگی و بقای انقلاب و اسلام، همین خون شهیدان بوده است.
بهطور کلی میتوان گفت اشخاص و جریانهایی که پس از پذیرش قطعنامه، در پی ایجاد شبهه نسبت به حقانیت هشت سال دفاع مقدس بوده و از سالهای حماسه و ایثار و شهادت، با عناوینی چون تندروی، خشونتگرایی و تعصبزدگی یاد میکردند، و شرایط زمان پذیرش قطعنامه و آتشبس را آغاز دوران فردگرایی لقب میدادند، با برخورد صریح و منطقی امام خمینی(س) مواجه شدند. در این مورد امام اذعان داشتند که: اینها همانهایی هستند که در قافله دلاورمردان و مدافعان انقلاب اسلامی نبودند و از کنار معرکه بزرگ جنگ و شهادت و امتحان عظیم الهی ساکت و بیتفاوت و یا انتقادکننده و پرخاشگر گذشتند و اکنون همچون مدعیان بیهنر امروز و قاعدین کوتهنظر دیروز خیال برگشتن به صحنه را دارند،[98] در حالی که امام امت هشدار دادهاند که:
من در میان شما باشم و یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش میکنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد.[99]
در مجموع، برخورد امام با اینگونه افراد و گروهها، برخوردی قاطعانه بوده و ایشان همانگونه که بعد از انقلاب و در طول جنگ با هوشیاری و درایت کامل، نقشهها و توطئههای آنها را خنثی میکردند، این بار نیز با آگاهی از اهداف و نیات شوم این قشر از افراد، در برابر آنها موضعگیری کرده و از مردم خواستند تا با هوشیاری مانع از ورود مجدد آنها به صحنه سیاسی کشور شوند، تا انقلاب بتواند سیر طبیعی خود را طی نماید.
ب) بازتابهای بینالمللی پذیرش قطعنامه 598
پذیرش قطعنامه 598 توسط جمهوری اسلامی ایران، علاوه بر داخل، در سطح بینالمللی نیز بازتابهای وسیعی داشته و جهان و جهانیان را به حیرت و اظهار نظر واداشت. بهطور کلی خبر پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران، موج سیاسی سهمگینی در جهان به راه انداخت و کلیه دول ذینفع در مسأله جنگ و حتی بغداد را با یک آشفتگی روانی، سیاسی و نظامی رو به رو ساخت. آنها به دلایل زیر توقع پذیرش قطعنامه را از سوی ایران نداشتند، زیرا معتقد بودند که:
1. سرنوشت جنگ به سرنوشت انقلاب و نظام گره خورده است و حذف یکی از این دو، منجر به نابودی و حذف طرف دیگر معادله خواهد شد. آنان فکر میکردند که پایان جنگ به معنای پایان انقلاب است.
2. تضادهای داخلی سیاسی در داخل حاکمیت جمهوری اسلامی، تنها در صورت ادامه جنگ، مسکوت مانده و منجر به تعارض نمیگردد، و اگر عامل جنگ حذف شود، این تضادها ادامه حیات نظام را با مشکل جدی و بزرگی رو به رو خواهد ساخت.
3. بحرانهای فزاینده اقتصادی، تمام تار و پود انقلاب را در برگرفته و تنها در صورت ادامه جنگ است که مسئولین جمهوری اسلامی میتوانند بر روی این بحرانها سرپوش گذاشته و نقایص را توجیه کنند.
4. با مطرح شدن شعارهای کلیدی در رابطه با جنگ در گذشته، امکان اتخاذ تاکتیک استراتژی انعطافپذیر در رابطه با تحلیل شرایط برای جمهوری اسلامی ایران نیست.[100]
این ملاحظات، رژیم عراق و دیگر کشورهای بینالمللی را به این فکر راهبری کرد که ایران هرگز حاضر به پذیرش قطعنامه نخواهد شد؛ لذا پذیرش قطعنامه توسط ایران، شوک بزرگی به همه آنها وارد آورده و هر کدام به نوعی در برابر این عمل، عکسالعمل نشان دادند که در زیر به بررسی آنها میپردازیم:
1. عکسالعمل رژیم عراق
رژیم عراق به دلیل برخورداری از برتری نظامی در ماههای پایان جنگ، خودداری ایران از پذیرش قطعنامه 598 را به سود خود ارزیابی میکرد، زیرا به آن کشور امکان میداد تا حملات خود را به داخل خاک ایران ادامه دهد.
بنابراین عراق از تصمیم ایران ناخشنود بود، چنانکه تا چهار ساعت پس از اعلام پذیرش قطعنامه 598 به وسیله ایران، رادیو عراق سکوت اختیار کرده و خبرگزاری عراق نیز هیچ گزارشی در این باره منتشر نکرد.
لطیف نظیف جاسم، وزیر فرهنگ و اطلاعات وقت عراق، در نخستین واکنش رسمی عراق گفت:
ما و جهانیان خبری را که از رادیو تهران به زبان فارسی پخش شد، دایر بر اینکه ایران به دبیر کل سازمان ملل رسماً موافقت خود را با قطعنامه 598 اعلام داشته است، شنیدیم.[101]
وی در ادامه سخنان خود، تمایل به صلح عادلانه و شرافتمندانه را، طبق اصولی که در سخنان صدام حسین به مناسبت بیستمین سالگرد انقلاب ژوییه آمده بود، مورد تأکید قرار داد. این موضعگیری با تأکید بر پیشنهاد صدام برای تحقق صلح به جای قطعنامه 598، نخستین نشانه آشکار و
احتیاطآمیز در مخالفت عراق با برقراری آتشبس بود.
بهطور کلی، تحلیل رژیم عراق از پذیرش قطعنامه 598 به وسیله ایران، آن بود که این اقدام ناشی از ضعف شدید در جبهههای نظامی نیروهای ایران است؛ لذا با بهانههای واهی همواره سعی میکرد تا از زیر بار پذیرش قطعنامه 598 شانه خالی کند و به حملات خود ادامه دهد؛ به گونهای که در همین راستا تا 24 ساعت پس از پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران، همچنان بر برتری نظامی عراق و شکست و ضعف ایران و شرایط عراق برای پایان جنگ تأکید میکرد.[102]
بهطور کلی در این زمان، عراقیها ضمن حفظ روحیه جنگی و تأکید بر هوشیاری نظامی، هدف صلحجویانه ایران را در پذیرش قطعنامه 598 مورد تردید قرار دادند، به گونهای که طارق عزیز، وزیر خارجه وقت عراق، گفت:
احتمال میرود، تصمیم اخیر ایران یک تصمیم تاکتیکی باشد که به منظور کسب وقت و فریب دادن برای آماده شدن جهت تجاوز بیشتر باشد.[103]
وی در ادامه تأکید کرد:
منطق حکم میکند که جنگ را کماکان ادامه دهیم.[104]
لذا آنها که تحت فشار بینالمللی برای پذیرش قطعنامه 598 بودند، سعی کردند تا با فشارهای دیپلماتیک، اوضاع را به نفع خود عوض کنند. به عنوان نمونه، عراق یک فرستاده ویژه را به کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، که از پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران استقبال کرده بودند، فرستاد تا نظر موافق آنها را برای تداوم عملیات نظامی عراق علیه ایران کسب کنند. همچنین طارق عزیز در نامهای به دبیر کل سازمان ملل، پیشنهادها و شرایطی را در مورد قطعنامه 598 به عنوان گام عملی ارائه میدهد که از جمله آنها عبارتند از: مذاکره مستقیم میان نمایندگان صلاحیتدار عراق و ایران زیر نظر دبیر کل، تضمین حقوق کامل عراق برای کشتیرانی در اروندرود، خلیج فارس و تنگه هرمز، و... . [105]
به هر حال، بهانهجوییهای عراق همچنان ادامه داشت تا اینکه در طی برگزاری جلسه مشترک شورای فرماندهی انقلاب عراق، به ریاست صدام، در تاریخ 30 تیر 67، تصمیم حمله به ایران گرفته شد و در سحرگاه روز جمعه 31 تیر 67، تنها سه روز پس از پاسخ مثبت ایران به قطعنامه 598، عراق حمله سراسری خود را به ایران آغاز کرد، و بخش گستردهای از شمال تا جنوب جبهه، از جمله مناطقی از خوزستان، قصرشیرین، گیلانغرب، سرپل ذهاب و…، را به اشغال نظامی خود درآورد.[106]
بهانه صدام در این تجاوز نوین، ادعای ایجاد توازن در تعداد اسرا، غنیمت گرفتن بیشتر و انهدام نیروهای جمهوری اسلامی بوده و این اهداف را به منظور تسریع در رسیدن به توافق در مذاکره با ایران، اعلام کرد. همچنین شرط مذاکره مستقیم بین ایران و عراق و برگزاری جلسات مذاکره به تناوب در بغداد و تهران را، به صورت مانعی جدی در اجرای قطعنامه 598 قرار داد.
در مورد برخورد امام با این عمل عراق باید گفت ایشان که بارها هشدار داده بودند که ادعاهای صلحطلبی صدام، فریبی برای افکار عمومی است، بار دیگر بر جدیت ایران برای پذیرش قطعنامه تأکید کرده و با اشاره به کارشکنیهای عراق و حمله مجدد آن به ایران میفرمایند:
من باز تأکید میکنم که ما در سیاست خود برای رسیدن به صلح در چهارچوب قطعنامه شورای امنیت جدی هستیم، و هرگز پیشقدم در تضعیف آن نخواهیم بود؛ ولی آثار کارشکنی را در سیاست و رفتار نظامی عراق مشاهده میکنیم، که بعید به نظر نمیرسد که دست بعضی از قدرتها و ابرقدرتها در این قضایا پنهان باشد و چه بسا صدامیان بخواهند بخت سیاه و تیرهگون خود را مجدداً آزمایش کنند.[107]
ایشان در ادامه, در چنین وضعیت دشواری که خرمشهر و اهواز در معرض اشغال قرار گرفتند، مثل همیشه با قاطعیت تمام بر لزوم حفظ تمامیت ارضی کشور و مقابله با کفر و باطل تأکید کرده و مردم را به مقابله در برابر نیروهای متجاوز عراق فراخواندند.
امام در پیام خود به سپاه پاسداران، که توسط حاج سید احمد خمینی برای فرمانده وقت سپاه قرائت شد، به این مطلب اشاره کردند که این نقطه حیاتی کفر و اسلام است. یعنی شکست یا پیروزی، یا اسلام یا کفر است و باید متربهمتر جنگید و هیچ چیز از هیچکس پذیرفته نیست و اینجا نقطهای است که یا موجب میشود سپاه حیات پیدا کند دوباره در کشور و یا برای همیشه یک سپاه ذلیل و مردهای بشود.[108]
امام در شرایطی دشوار و سرنوشتساز، برای مقابله با استراتژی جدید دشمن، در این پیام، سپاه را مورد خطاب قرار داده و به یک معنا سرنوشت حاکمیت اسلام یا حاکمیت کفر را با نتیجه استراتژی جدید دشمن، و نیز سرنوشت سپاه را با تلاشهای دشمن پیوند دادهاند.
پیام امام بلافاصله در میان فرماندهان سپاه قرارگاهها و رزمندگان بسیجی و سپاهی منتشر شد و روح مقاومت و حماسه را در آنها احیا کرد. چنانکه به تعبیر جانشین فرماندهی کل قوا، بوی نشاط و جهاد در همه جا به مشام میرسید.[109]
بهطور کلی، انتشار پیام شورانگیز و عاطفی امام خمینی(س)، بار دیگر موجب بسیج عمومی در سراسر کشور شد و انقلابیون و رزمندگان از اقصینقاط کشور سراسیمه به سوی جبهههای جنگ شتافتند و عوامل بعثی را با تحمیل شکست، وادار به عقبنشینی و در نهایت، پذیرش آتشبس و قطعنامه نمودند؛ لذا باید گفت رفتار امام در تمام مقاطع جنگ و حتی در این مرحله پایانی، رفتاری کاملاً قاطعانه و سنجیده بوده و هر بار، با درک صحیح شرایط، با رهنمودهای خود، مردم را به جنگ یا پذیرش صلح دعوت میکردند.
به عبارت دیگر، همانگونه که در طول هشت سال دفاع مقدس، حضور مردم در جبههها و تبعیت آنان از رهنمودها و فرامین امام بود که آمال ابرقدرتها را برهم زد، در جریان تجاوز مجدد عراق به درون مرزهای کشورمان نیز، دیدیم که تنها برخورد بهموقع امام و لبیک امت به آن و عشق الهی آنان به رهبری انقلاب بود که توطئه جدید صدام و اربابانش را درهم شکست و حماسه پیروزی بزرگ مقاومت فردی در مقابل اشغالگران بعثی را خلق نمود.
2. عکسالعمل سایر کشورها
بازتاب پذیرش قطعنامه 598 آنقدر وسیع بود که تمام رسانههای خبری جهان به آن پرداختند و در مورد آن اظهار نظر کردند. به مجرد پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران، بنگاههای خبری جهان یکصدا بر آن شدند تا آن را شکست نظامی و سیاسی جمهوری اسلامی در برابر عراق قلمداد کنند و با جریحهدار کردن غرور ملی، موجبات ضعف هرچه بیشتر نظام اسلامی را فراهم آورده و آمال و امید نهضتهای رهاییبخش را به یأس ممتد مبدل سازند. از طرف دیگر، امپریالیزم خبری در اندک زمانی به چیرگی دیپلماسی غرب بر سیاست ایران اسلامی اشاره کرد؛ به گونهای که وزیر دفاع وقت امریکا، رویارویی امریکا با ایران را از عوامل مؤثر در پذیرش قطعنامه از سوی ایران عنوان نمود.[110]
رابین رایت، کارشناس مسائل منطقهای امریکا، نیز علت این تصمیم را ناامیدی ایران از راه حل نظامی ذکر کرد و وضعیت اقتصادی و تحولات اخیر جبهههای جنگ را مؤثر در این تصمیمگیری دانست.[111]
بهطور کلی، دولتمردان امریکایی بیشتر از دیگران سعی نمودند تا این اقدام ایران را ناشی از ضعف آن دانسته و در این زمینه به نقش مؤثر کشور خود هم اشاره نمایند.
ولی امام خمینی(س) در برخورد با چنین افراد و کشورهایی ـ که سعی میکردند این اقدام ایران را ناشی از ضعف نظامی ـ سیاسی او بدانند و نقش کشورهای دیگر را مؤثر قلمداد کنند ـ از یک طرف، پس از حمله مجدد عراق به ایران، با صدور فرمان مقاومت و در نتیجه، حضور مردم در جبههها و اخراج نیروهای عراق از خاک ایران، ثابت کردند که ایران هنوز از نظر نظامی قوی بوده و پذیرش قطعنامه به خاطر ضعف ایران در این زمینه نبوده است. به عبارت دیگر هجوم گسترده مردم مسلمان به جبهههای نبرد و مقابله قاطع با نیروهای متجاوز عراق، پس از صدور فرمان مقاومت توسط امام خمینی(س)، و در نتیجه اخراج قدرتمندانه ارتش متجاوز عراق از مرزهای میهن اسلامی، یک بار دیگر توانمندی نظامی و قدرت سیاسی ایران اسلامی را ثابت کرد و این نکته آشکار شد که برخلاف تحلیلهای صدام و ابرقدرتها، پذیرش قطعنامه از سوی ایران از موضع ضعف نبوده است و مردم ایران در هر شرایطی با متجاوز برخوردی سهمگین داشته و پوزه تجاوزگران به خاک مقدس ایران و دستاوردهای انقلاب اسلامی را به خاک مذلت میمالند.[112]
از طرف دیگر، امام خمینی(س) با تأکید بر استقلال ایران در تمام زمینهها، و عدم وابستگی آن به استکبار جهانی, ایران را نه تنها در گرفتن تصمیم پذیرش قطعنامه، بلکه در تمام زمینهها، کشوری مختار و مستقل دانسته و نقش و نفوذ کشورهای دیگر در اتخاذ تصمیمات این کشور را منفی میدانند؛ به گونهای که ایشان در این زمینه فرمودند:
در قبول این قطعنامه فقط مسئولین کشور ایران به اتکای خود تصمیم گرفتهاند. و کسی و کشوری در این امر مداخله نداشته است.[113]
ایشان در ادامه با بیان این نکته که ایران در راستای این قطعنامه به صلحی دائم میاندیشد و نه تنها جنگطلب نیست بلکه خواهان صلح واقعی است، این حقیقت تلخ را به جهانیان ثابت نمودند؛ و عاملین استعمار، بالاخره مجبور به پذیرش چیزی بودند که سالها بر سر انکار آن سرمایهگذاری کرده بودند.
بعد دیگر بازتاب پذیرش قطعنامه توسط امام، در سایر کشورها را، باید استقبال و ابراز خرسندی آنها از این تصمیم دانست. به عبارت دیگر، کشورهای جهان و بخصوص ابرقدرتهای امریکا و شوروی، که دیگر تداوم جنگ ایران و عراق را به نفع خود نمیدیدند، از پذیرش قطعنامه شورای امنیت توسط ایران به گرمی استقبال کرده و در رسانههای خبری خود به تمجید از آن پرداختند.
در این زمینه، سخنگوی وزارت خارجه امریکا، پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران را از طرف کشورش تبریک گفته و بیان میدارد که:
این اولین گام در راه صلح است… تأکید ما بر اجرای کامل قطعنامه 598 است و ایالات متحده در این راه تلاش خواهد کرد.[114]
لذا آنها که این تصمیم ایران را به منزله پیروزی مهم برای سیاست خارجی ریگان ارزیابی میکردند، کارشکنی در اجرای قطعنامه را به معنای مقابله با دستاوردهای سیاست خارجی امریکا دانسته و در اندیشه تلاش برای سازماندهی فشار بینالمللی بر طرف خاطی و متمرد بودند.
بهطور کلی، این اقدام ایران، بر امریکا بخصوص سیاست خارجی آن تأثیر بسیار داشته و آنها از این عمل بسیار خشنود بودند؛ به گونهای که پس از آن، چراغ سبزهای آنها برای برقراری رابطه با ایران نمایان شد.
سخنگوی وزارت خارجه امریکا در ادامه استقبال کشورش از این عمل گفت:
حال که ایران قطعنامه آتشبس را پذیرفته است، کوششهای امریکا برای تحمیل بر ایران به کنار گذارده خواهد شد.[115]
همچنین شولتز، وزیر خارجه امریکا، اعلام کرد:
امریکا مایل به تجدید مناسبات مستقیم با نمایندگان معتبر دولت تهران است.[116]
در مورد برخورد شوروی با پذیرش قطعنامه توسط ایران باید گفت که آنها هم مانند امریکا اعلام رضایت عمیق خود را از این عمل ایران اعلام کرده و بیان کردند که رهبران شوروی بارها در سطوح مختلف، مسئولان ایران را به قبول قطعنامه دعوت کرده بودند.
معاون وزیر خارجه انگلیس هم با توجه به واکنش عراق بعد از پذیرش قطعنامه توسط ایران، تأکید کرد:
باید مواظب باشیم و قبل از اتمام بازی، توپ را رها نکنیم… اکنون باید دید که عراق نیز آماده پذیرفتن طرح اجرایی دبیر کل سازمان ملل هست یا نه؟[117]
گنشر، وزیر خارجه وقت آلمان، نیز تصمیم ایران را سرنوشتساز و گامی برای پایان جنگ خواند و در سخنانی گفت که شخصاً در مذاکرات مقدماتی برای قبول قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل توسط ایران شرکت داشته است.[118]
کشورهای منطقه هم با توجه به روند رو به گسترش جنگ در منطقه خلیج فارس، تصمیم ایران را به منزله یک گام اساسی و جدی برای پایان دادن به جنگ، ارزیابی و از آن استقبال کردند و در این میان، بیش از همه، دولتهای کویت و سعودی از اقدام ایران تسکین یافتند.
بنابراین کشورهای خارجی از تصمیم ایران مبنی بر پذیرش قطعنامه به گرمی استقبال کرده و همگی با ابراز رضایت از این کار، حمایت خود را از آن اعلام داشتند. حتی بعضی از کشورها مثل امریکا که بعد از انقلاب و در طول جنگ ایران و عراق، هیچگونه رابطهای با ایران نداشته و سعی در انزوای همهجانبه آن داشتند، پس از پذیرش قطعنامه از سوی ایران، در سیاست خارجی خود چرخش نشان داده و خواهان برقراری رابطه مجدد با ایران شدند.
اما در این مقطع، رفتار امام خمینی(س) در برابر عکسالعمل دیگر کشورها نسبت به این اقدام ایران و بخصوص در برابر امریکا، رفتاری قاطعانه، مدبرانه و آگاهانه بوده و ایشان با آگاهی کامل از نیات شوم کشورهایی چون امریکا که خواهان از سرگیری رابطه با ایران بودند، تمام نقشهها و آرزوهای آنان را بر باد داده و رؤیای شیرین برقراری رابطه مجدد با ایران را برای آنها به یأس مبدل کرد.
بهطور کلی، امام خمینی(س) این درخواست امریکا برای برقراری رابطه با ایران را نقشهای برای ایجاد استعمار مجدد ایران دانسته و تمام هم و غمّ آنها را در این میدانند که ایران را از دست داده و فرمودند:
امروز همه مصیبت و عزای امریکا و شوروی شرق و غرب در این است که... ملت ایران از تحتالحمایگی آنان خارج شده است.[119]
لذا ایشان دشمنی امریکا و جهان استکبار با اسلام را اساسی دانسته و معتقدند تا زمانی که ایران اسلامی از اصول و برنامههای انقلابی و اسلامی حمایت میکند، این کشورها دست از دشمنی با آن برنداشته و همواره درصدد مبارزه با آنند. ایشان فرمودند:
به گفته قرآن کریم، هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمیدارند مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیستها و امریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبیِمان را لکهدار نمایند. ...
آری، اگر ملت ایران از همه اصول و موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانه عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ را با دستهای خود ویران نماید، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بیفرهنگ به رسمیت بشناسند؛ ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر، آنها ابرقدرت باشند ما ضعیف؛ آنها ولیّ و قیّم باشند ما جیرهخوار و حافظ منافع آنها.[120]
بنابراین، امام خمینی(س) در مقابل ابراز خرسندی ابرقدرتها و دنیای غرب از تصمیم پذیرش قطعنامه توسط ایران، عکسالعمل مثبتی نداشته و خرسندی آنها را، به خاطر ابراز دوستی و مودت آنها، هیچوقت واقعی ندانسته و به همین خاطر ایشان ابراز خرسندی آنها برای برقراری رابطه با ایران را نقشه برای رخنه و نفوذ در داخل کشور و ملت و در نتیجه، از بین بردن اصول اسلامی و انقلابی آن دانسته و همواره ملت را به آمادگی و هوشیاری در این مقطع مهم دعوت میکند:
دشمن ما ـ چه دشمنهای بزرگ از قبیل امریکا و شوروی... ـ اینها چون با اسلام مخالف هستند و دیدند که اسلام امروز در دنیا یک قدرت بزرگی شده است در مقابل آنها، از این جهت، آنها دائماً مشغول نقشهکشی هستند، و ما نباید از این مسئله غفلت کنیم. هم باید مردم مهیا باشند. قوای مسلح مهیا باشند. مردمی که باید به جبهه بروند و جبههها را پر کنند. تعقیب کنند این مطلب را و سستی نکنند. دشمن ما دشمنی است که با نقشه کار میکند.
الآن ممکن است که در ایران منتشر کنند که خوب، دیگر مسئله تمام شد و چه شد و مردم را سست کنند و حال اینکه مسئله تمام نشده است، اینها همیشه دنبال این هستند که کارهای خودشان را انجام بدهند و لو به دست ملتها یا دولتها. در ایران چون نمیتوانند این کار را بکنند، نه ملت با آنهاست نه دولت، از این جهت، یک راههای دیگری که دارند دنبال میکنند. از این جهت، ما باید بیدار باشیم... .[121]
7. پیامدهای پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران
پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران و اقدام مدبرانه امام خمینی(س) در این زمینه، آثار و پیامدهای مثبت زیادی برای ایران داشت و بهطور کلی در بسیاری از زمینهها به نفع ایران تمام شد؛ به گونهای که ذهنیت جهانیان را نسبت به ایران عوض نمود.
مهمترین پیامد پذیرش قطعنامه 598 را باید در حفظ نظام و انقلاب، و تداوم آن دانست؛ زیرا امام خمینی(س) که در آن زمان، پذیرش قطعنامه را به صلاح نظام نمیدانستند و تداوم انقلاب و ترویج اندیشههای اسلامی را در گرو آن میدانستند، با ترجیح دادن مصلحت نظام بر سایر موارد، اسلام و انقلاب را به نوعی بیمه نمودند. در این زمینه آیتالله خامنهای معتقد است:
یک فایده این بود که ما در این برهه از زمان، آتشبس را به صلاح انقلاب و کشور دانستیم… و این برای ما به مصلحت بود و مطلوب هم بود.[122]
علاوه بر مصلحت و حفظ نظام و انقلاب، پیامد مثبت دیگر قطعنامه را باید در بعد تبلیغاتی آن ملاحظه نمود که در واقع در پس این پیامد، بهانههای ساختگی قدرتهای بزرگ برای اعمال فشار بیشتر به ایران از بین رفت.
بهطور کلی، اثرات و پیامدهایی که پذیرش قطعنامه در بعد تبلیغاتی برای جمهوری اسلامی داشت، بیشتر از سایر ابعاد بود؛ چون در این زمینه، در طول هشت سال جنگ، کشورهای جهان و امپریالیزم خبری همواره از جنگطلب بودن ایران صحبت میکردند به گونهای که تبلیغات جهانی، ایران را جنگافروز و جنگطلب معرفی کرده و تبلیغات مسمومی علیه آن به راه انداخته بود. حتی ملل مسلمان و اعراب هم تحت تأثیر این تبلیغات سوء قرار گرفته بودند که پذیرش قطعنامه تا حدی این تبلیغات مسموم را خنثی نمود.[123]
در همین راستا، آقای هاشمی رفسنجانی، جانشین وقت فرماندهی کل قوا، در مورد تبلیغات مسموم جهان علیه ایران و نقش پذیرش قطعنامه 598 در خنثیسازی آنها میگوید:
امپریالیزم خبری به گونهای تبلیغ کرده که ایران از خاک اعراب دنبال فتح سرزمین است و نتیجه میگیرد که ما جنگافروزیم و عراق صلحطلب؛ لذا ما حتماً میباید در برنامههای خود به گونهای حرکت کنیم که توان چنین تبلیغات مسمومکنندهای را از دشمن بگیریم.[124]
در یک عبارت باید گفت که پذیرش قطعنامه از سوی جمهوری اسلامی، شرایط جدیدی را به وجود آورد که دنیا را از نظر تبلیغاتی خلع سلاح کرد و آنها را در موضع انفعالی قرار داد. در سطح منطقه هم میتوان گفت که این عمل ایران، حاصل تبلیغات یکساله آلسعود و رسانههای استکباری درباره حج را خنثی کرده و به دنیای معاصر و ملل مسلمان، فهماند که واقعیت چیست!
بهطور کلی، نفس پذیرش قطعنامه 598 برای ایران یک پیروزی سیاسی مهم بود، چون اتهام جنگطلبی را از آن زدود؛ اما آنچه مهمتر است موضع ایران در جهان و در بین جهانیان و محافل بینالمللی بود، و اثبات آشکار اینکه صدام، بالفطره، تجاوزکار است. صدام حسین که یک سال تمام مدعی پذیرش قطعنامه 598 بود و سروصدای تبلیغاتی گستردهای علیه ایران اسلامی به راه انداخته بود و ادعا میکرد که ایران، جنگطلب است و این قطعنامه را نمیپذیرد، پس از پذیرش قطعنامه توسط ایران درمانده و متحیر شد که چه بکند. اگر میخواست چهره جنگطلب او افشا نشود باید آتشبس را بلافاصله قبول میکرد که این همان چیزی بود که برای ایران مطلوب بود. اگر میخواست آتشبس را ـ که ایران آن را به صلاح خود میدانست و خاتمه جنگ را میخواست ـ رد کند، چهره منافقانه او افشا میشد. یعنی رژیم عراق هر کاری میکرد یک فایده عاید ایران میشد؛ اگر قبول میکرد به نفع ایران بود و اگر رد میکرد که آن هم باز برای ایران مفید بود.[125]
به عبارت دیگر، با پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران، دشمن در دوراهی شکست قرار گرفت؛ زیرا اگر میپذیرفت و قطعنامه اجرا میشد، این به مصلحت ایران بود و این کشور به خواستههای خود میرسید، و اگر نمیپذیرفت و قطعنامه اجرا نمیشد، داعیه همیشگی جمهوری اسلامی مبنی بر لزوم قطع ریشه تجاوز و رابطه میان تجاوز عراق و حاکمیت سلطه در جهان و اینکه رژیم عراق در ادعاهای صلحطلبی صداقت نداشته است به اثبات میرسید و بیاعتمادی به قرارهای ساخته ابرقدرتها ـ که جمهوری اسلامی مدعی آن بود ـ در میان ملتها رایج میشد.
لذا در این محاسبه، رژیم عراق بدترین کار ممکن را انجام داد؛ یعنی غیرسیاسیترین و نابخردانهترین کاری را که ممکن بود انجام دهد، انجام داد؛ یعنی کاری کرد که هر دو فایده نصیب ایران شد؛ اول اینکه با اعلام مخالفت با قطعنامه و آوردن شرطهای واهی و بیاساس، ماهیت خود را در دنیا نشان داد؛ و با حمله به ایران و ندیده گرفتن شعارهای خود در قبول قطعنامه، بیاعتباری سخن و عمل خود را به دیرباورترین اشخاص هم ثابت کرد، و دنیا اذعان نمود که رژیم عراق جنگطلب است.
دوم اینکه رژیم عراق زیر فشار افکار عمومی عالم و نیز زیر فشار دیپلماسی قوی، منظم و برنامهریزی شده ایران، که مأمورین و وزیر خارجه با اقامت طولانی در سازمان ملل آن را تأمین کرده بودند، مجبور به پذیرش آتشبس شد بدون اینکه هیچیک از شرطهای مطرحشدهاش را به دست آورد.[126]
در راستای همین اعمال عراق بود که دبیر کل سازمان ملل پس از بررسی مستندات و مدارک ارسال شده دو کشور، بر تجاوز عراق بر ایران صحه گذاشت، که شاید بتوان گفت این موضوع، مهمترین پیروزی سیاسی جمهوری اسلامی ایران بود که به روشن شدن ماهیت جنگ تحمیلی نزد افکار عمومی جهان کمک بسیار کرد.[127]
بنابراین دنیا به خوبی به این واقعیت پی برد و برایش محرز شد که آنچه تبلیغات جهانی به نفع صدام شعار میداد، خالی از حقیقت بوده است؛ لذا حقانیت ایران و تجاوزگری صدام برای همه به اثبات رسید.
بهطور کلی، ابتکار سیاسی جمهوری اسلامی ایران، بار دیگر چهره مزورانه حکام بغداد را برملا ساخت و این واقعیت را به اثبات رساند که «توسعهطلبی»، «ماجراجویی»، «انحصارطلبی» و «فتنهگری» جزء جداییناپذیر تفکر حزب بعث عراق است؛ و صدام که در گذشته میگفت تا قبول قطعنامه از سوی ایران به جنگ علیه ایران و مراکز اقتصادی و شهرها ادامه میدهد، در این مقطع، کذب بودن ادعاهای حزب بعث را همانند گذشته اثبات کرد و ماهیت حقطلبانه و مقاومت عادلانه و مشروع ایران اسلامی آشکار گردید.
از دیگر دستاوردهای پذیرش قطعنامه را میتوان در این دانست که این ابتکار جمهوری اسلامی، با توجه به تغییر محتوایی شرایط سیاسی ـ نظامی منطقه، انرژی انقلاب را برای مبارزه با علت، یعنی مبارزه با امپریالیزم امریکا و خطر سلطه جهانی، آزاد کرد.[128]
به عبارت دیگر، ابتکار سیاسی پذیرش قطعنامه، به ایران اسلامی این امکان و فرصت را داد که در راستای ادامه مبارزه قهرآمیز علیه استکبار و ارتجاع، در مجامع بینالمللی، حضوری قاطع، مستحکم و همهجانبه داشته و در صحنه سیاست جهانی بهطور مستمر و قدرتمندانه حاضر شود و در این محور از فعالیتهای جهانی، از حریم انقلاب اسلامی دفاع نماید.
پیامد دیگر پذیرش قطعنامه را میتوان در بیعت مجدد مردم با امام امت دانست. حمایت گسترده مردم از تصمیم امام و حضور آنها در راهپیمایی عظیم «بیعت با امام» در روز عید غدیر، ثابت کرد که پیوند الهی امت با امام در اوج صلابت و پایداری است و مردم برای صیانت از دستاوردهای انقلاب و حفظ ساختار نظام، علیرغم ناهنجاریها و کاستیهای موجود، مصمم و استوار هستند.[129]
این بیعت در حالی انجام گردید که تبلیغات جهانی، نسبت به رویگردانی مردم از انقلاب و رهبری و دلسردی آنها نسبت به ادامه جنگ و خستگی آنها از مشکلات موجود، به صورت وسیعی کار میکردند و از همه مهمتر، این برداشت، مبنای محاسبات و عملکرد آنها نیز شده بود؛ به گونهای که حمله مجدد عراق به ایران و تحرکات منافقین در این زمان، در راستای این محاسبات بود.
در هر حال، پذیرش قطعنامه از هر جهت برای ایران مثبت بوده و بهطور کلی، مصالح جمهوری اسلامی را تأمین میکرد.
در هر صورت، تشخیص مصلحت برای حفظ نظام و اسلام و تداوم انقلاب و اصول آن، و بهطور کلی آزاد شدن انرژی انقلاب از یک جنگ نظامی محدود برای مبارزه با امپریالیزم جهانی در سطح وسیع، یا به عبارت دیگر رشد قدرت سیاسی ـ نظامی انقلاب، خنثی کردن تبلیغات مسموم دنیا علیه ایران، آشکار شدن موضع برحق ایران در این جنگ و در نتیجه، متجاوز بودن عراق ـ چیزی که ایران در تمام طول جنگ به دنبال آن بود ـ تحکیم پیوند میان مردم و رهبری و اثبات حمایت گسترده مردم از انقلاب و نظام، از دیگر دستاوردها و پیامدهای پذیرش قطعنامه 598 توسط امام بود.
اصول حاکم بر سیره امام خمینی(س) نسبت به پذیرش قطعنامه 598
جمهوری اسلامی ایران پس از هشت سال دفاع و مبارزه، بالاخره با پذیرش قطعنامه 598 موافقت نمود. دولتمردان ایران و در رأس آنها امام خمینی(س)، رهبر کبیر انقلاب، که از موضع نبرد حق و باطل به این جنگ مینگریستند و معتقد به تداوم آن تا نابودی کفر بودند، به خاطر دلایل و عوامل ذکر شده، از یکسری خواستههای خود عدول کرده و قطعنامه را پذیرفتند. پرسش این است که امام خمینی(س) چرا با این مسأله موافقت نمودند؟ ایشان که معتقد بودند مبارزه با کفر از وظایف مسلمانان است، آیا با پذیرش قطعنامه 598 به اتمام این مبارزه صحه گذاشتند؟ اینها سؤالاتی است که ممکن است ذهن هر ناظر بیطرفی را به سوی خود جلب کند.
واقعیت این است که امام خمینی(س) با درایت کامل، از تمام آثار و عواقب پذیرش قطعنامه آگاه بوده و با وجود این، صلاح را در پذیرش آن دانستند؛ لذا در این تصمیم امام، یکسری ویژگیها و خصوصیات نهفته است که نباید آنها را نادیده گرفت. در این قسمت میکوشیم تا اصول حاکم بر سیره امام نسبت به این موضوع را استنتاج کرده و در معرض قضاوت قرار دهیم.
1. پذیرش قطعنامه در راستای مصلحت اسلام و نظام اسلامی
امام خمینی(س) که هرگونه سازش با کفر را غیرممکن میدانستند و بر اساس آن در طول جنگ از پذیرش صلح غیرعادلانه با عراق خودداری میکردند، در روزهای پایانی جنگ، مصلحت نظام اسلامی را در پذیرش قطعنامه دانسته و با آن موافقت نمودند.
به عبارت دیگر، امام خمینی(س) برخلاف نظر شخصیشان که قائل به مبارزه تا شکست نیروهای متجاوز عراق (کفر) بودند، مصلحت نظام و انقلاب را در پذیرش قطعنامه و اتمام جنگ دانستند، لذا با ایثار و از خودگذشتگی، آن را بر نظر شخصی خود ترجیح داده و با جان و دل پذیرفتند.
پس ایشان از یک طرف، پذیرش قطعنامه را در راستای مصلحت نظام و انقلاب دانسته و از طرف دیگر، چون برخلاف نظر شخصیشان میباشد، آن را امری تلخ و رنجآور میدانند و میفرمایند:
و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسئله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصاً برای من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن میدیدم؛ ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلاً خودداری میکنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد ... با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم؛ و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام میدانم.[130]
امام خمینی(س) از یک طرف، با تلخ دانستن عمل پذیرش قطعنامه، نارضایتی خود و همه مردم انقلابی ایران را از این عمل اعلام داشته و از طرف دیگر، با اقدام به این عمل نشان میدهند که مصلحت نظام بر همه چیز ارجح است؛ لذا تمام تصمیمها و عملها باید در راستای آن و با توجه به آن باشند. به این ترتیب، اشخاص نباید مصلحت کلی نظام را فدای ایده و نظر شخصی خود بکنند، بلکه از خودگذشتگی و حتی فدا کردن خویش در راستای این مصلحت، اصلی است که همانگونه که در رفتار امام موج میزند، همه باید به آن توجه داشته باشند.
امام خمینی(س) در این زمینه میفرمایند:
خدا میداند که اگر نبود انگیزهای که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمیبودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود.[131]
البته امام خمینی(س) پذیرش قطعنامه را ناشی از یکسری علل و عوامل میدانند که از ذکر آنها خودداری میکنند و مسلماً خودداری ایشان از بیان این عوامل نیز به خاطر مصلحت نظام بوده است؛ زیرا با توجه به اوضاع داخلی آن زمان، امام در آن وضعیت ملتهب و دشوار، برای جلوگیری از تشدید چنددستگی و بحران در کشور، بهترین روش را اتخاذ کرده و از بیان مسائلی که ریشه در گذشته داشتند، خودداری نمودند تا جمهوری اسلامی بتواند استراتژی جدید خود را که ناشی از وضعیت سیاسی، نظامی جدید بود، به خوبی پیگیری کرده و به موفقیت برساند و این هدف جز با وحدت و انسجام داخلی دستیافتنی نبود؛ که امام خمینی(س) یکی از راه حلهای حفظ این وحدت را بیان نکردن دلایل پذیرش قطعنامه در آن مقطع زمانی میدانستند.
بهطور کلی، صراحت و صمیمیت امام، در آن وضعیت آنقدر مؤثر بود که ایشان با ذکر نظر شخصی خویش در مورد قطعنامه و ترجیح دادن مصلحت نظام بر آن، توانستند در عمق جانهای مردم نفوذ کنند و آنها را در پذیرش این تصمیم تلخ، اما مهم، یاری رسانند. اصولاً رمز موفقیت امام در تمام مراحل نهضت همین بود که همواره با صراحت و صمیمیت با مردم سخن گفته و آنها را با خود همدل و همراز میدانستند.
لذا، ایشان در ادامه با همین صراحت و صمیمیت است که میفرمایند:
شما میدانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم؛ اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود؛ و تنها به امید رحمت و رضای او از هر آنچه گفتم گذشتم؛ و اگر آبرویی داشتهام با خدا معامله کردهام.[132]
همه ما میدانیم که اصل تصمیم شجاعانهای که امام در آن مقطع حساس در مورد پذیرش قطعنامه شورای امنیت گرفتند، با فطرت و روحیه عظیم و قوی و نظرات قاطع ایشان که در گذشته آن را نفی میکردند، منافات داشت، و ایشان وقتی مصلحت اسلام و نظام را اینگونه تشخیص دادند، شجاعانه و بدون یک ذره پردهپوشی بیان کردند که من تا چند روز پیش نظرم غیر از این بود و امروز نظرم این است و آبروی خود را اگر داشته باشم با خدا معامله کردم.[133]
لذا امام پیامبروارانه و صادقانه با مردم صحبت کرده و بدون هیچگونه خدعهای با ذکر حقایق، مصلحت اسلام و نظام اسلامی را تنها دلیل اتخاذ این تصمیم تلخ عنوان میکنند.
در واقع، این کار امام شبیه کار پیامبر در صلح حدیبیه بود. زمانی که آن حضرت به دستور خداوند و پیام جبرئیل، صلح حدیبیه را منعقد کردند، اطرافیان ایشان اشک میریختند و به حضرت میگفتند که در امضای این پیماننامه ذلیل شدیم؛ در مقابل، قرآن فرمود: انا فتحنا لک فتحاً مبینا[134]؛[135]یعنی همان را که سادهاندیشان، خفت تلقی میکردند، قرآن کریم فتحالمبین معرفی نمود و بعد هم تاریخ نشان داد که پیمان مزبور چه فتحالمبینی بوده است.
پس میتوان گفت همانطور که پیامبر در آن زمان مصلحت را در صلح دیدند، امام خمینی(س) هم در اینجا طبق مصلحت با پذیرش صلح موافقت نمودند.
بهطور کلی، مسئولین مملکتی به این تصمیم امام و اینکه ایشان برخلاف علاقهشان و فقط به خاطر مصلحت، اقدام به این امر نمودند، واقف بوده و میدانستند که امام بزرگوار به خاطر نظرات کارشناسان و مسئولین کشور و در نتیجه مصلحت نظام، اقدام به این عمل نمودند. در این زمینه آقای موسوی، نخستوزیر وقت، میگوید:
امام امت با توجه به گزارشات متعددی که به ایشان داده شد با گذشت بینظیری، راه جدیدی را به دلیل مصالح اسلام و مسلمین انتخاب کردند که با طبیعت سازشناپذیر ایشان منافات داشت.[136]
آیتالله منتظری، قائم مقام وقت رهبری، نیز در این زمینه اظهار داشت:
اگر دیروز حضرت امام، ملت را به شرکت همهجانبه در دفاع مقدس دعوت میکردند، برای خدا و حفظ انقلاب و کشور و نظام بود و اگر امروز، به دلایلی دعوت به آتشبس مینمایند، آن هم برای مصلحت اسلام و انقلاب و کشور است.[137]
پس باید پذیرفت و باور داشت که قطعنامه 598 بر اساس مصلحتاندیشی خیرخواهانه و دلسوزانه امام خمینی(س) پذیرفته شد و این مصلحتسنجی هرگز با آرمانهای انقلاب و اسلام و جمهوری اسلامی نمیتوانست تعارضی داشته باشد. به عبارت دیگر، این تصمیم چون توسط رهبر انقلاب پذیرفته شده و در راستای مصالح انقلاب و نظام بوده است، میتواند تضمینی در جهت خطمشیها و استراتژی و شعارهای اصلی انقلاب نیز واقع شود.
به هر حال، این تصمیم مهم و تاریخی امام خمینی(س) با توجه به شرایط و مقتضیات وقت جامعه، و اولویت دادن مصالح اسلام و مسلمین بر دیگر مسائل، نشاندهنده «منطق موقعیتسنجی» در تصمیمگیریهای سیاسی امام بوده است.
واقعیت آن است که در سیاست، هر واقعهای باید ویژه تلقی شود. به این معنا که در عین آنکه میتوان در سیاست اقدام به طبقهبندی پدیدهها کرد و برای هر نوع از آنها حکم یکسانی صادر نمود، اما به هنگام عمل، هر واقعه آنقدر ویژگیهای خاص خود را دارد که ما را ناگزیر میکند برخورد خاص و متناسبی با آن شرایط خاص داشته باشیم.[138]
پذیرش قطعنامه 598 توسط امام خمینی(س) که تا مدت کوتاهی قبل از آن مخالف با مصالح و منافع ایران انقلابی تلقی میشد، ناگهان به صورت ضرورت در آمد و پذیرش آن به مصلحت تشخیص داده شد. به عبارت دیگر، چون سیاست تغییر کرده بود و از طرف دیگر، چون عمل سیاسی مستلزم پویایی دائم است، نمیتوان سیاست را با مجموعهای از داوریها و رهنمودهای کلی و جزئی اداره کرد و پیش برد. تحول شرایط میتواند ضرورت تحول در مواضع را به وجود آورد. لذا، سیاستمدار و اندیشمندی که به پرسشهای تازه پاسخهای کهنه میدهد، محکوم به خروج تدریجی از عرصه سیاست و اندیشه است.
امام خمینی(س) نیز با توجه به همین موارد و با درک صحیح شرایط زمان، در هماهنگی با شرایط پیش آمده، اقدام به پذیرش قطعنامه نمودند و با دادن پاسخی تازه به شرایط جدید پیش آمده، مصلحت وقت جامعه را بر همه چیز ترجیح دادند.
پس میتوان اینگونه گفت که توانایی و ظرفیتهای یک سیاستمدار، بیش از هر چیز در مواقعی تجلی مییابد که او ناگزیر از اتخاذ تصمیمهای دشوار و تلخ باشد. اوج کمال سیاستمدار هنگامی تحقق مییابد که تصمیمی را اتخاذ میکند که ممکن است با علایق فردیاش ناسازگار باشد، اما در جهت منافع و مصالح جامعه قرار گیرد. هر سیاستمدار میباید آماده باشد تا هر جا عرف اهل نظر به این نتیجه رسید که لازم است تصمیمی را بگیرد که اگرچه به کاهش قدرت یا نفوذ او منجر میشود اما جامعه را از بحرانی نابودکننده نجات میدهد، بر وسوسهها غلبه کرده و آن تصمیم را اتخاذ نماید؛ لذا امام خمینی(س) که نمونه ایدهآل یک اندیشمند و سیاستمدار مسلمان بودند، با نادیده گرفتن این علایق فردی و نیز با رعایت عرف اهل نظر، مصالح جامعه اسلام را با پذیرش قطعنامه در نظر گرفته و مصالح شخصی خود را قربانی نمودند. به گونهای که در اوج شهامت و ایثار، جام زهر را سر میکشند و اسلام و نظام اسلامی را از بحرانی مهلک نجات میدهند.
2 . پذیرش قطعنامه 598 و ادای تکلیف
امام خمینی(س) به عنوان رهبر و زعیم انقلاب اسلامی، بر خود واجب میدانستند تا با هر طریق ممکن، از کیان نظام اسلامی در مقابل کفر صیانت نمایند؛ حال این صیانت ممکن است زمانی از طریق مبارزه مستقیم با کفر باشد و زمانی دیگر از طریق مبارزه غیرمستقیم. به هر حال ایشان به عنوان رهبر جامعه اسلامی، مسئول حفاظت از اسلام بوده و مکلف بودند تا مصالح اسلام و جامعه اسلامی را به هر طریق ممکن تأمین نمایند.
ایشان در راستای همین تکلیف به پذیرش قطعنامه 598 تن داده و خطاب به مردم میفرمایند:
مردم عزیز و شریف ایران، من فرد فرد شما را چون فرزندان خویش میدانم. و شما میدانید که من به شما عشق میورزم؛ و شما را میشناسم؛ شما هم مرا میشناسید. در شرایط کنونی آنچه موجب امر شد تکلیف الهیام بود.[139]
وی تکلیف الهی و رضای حق تعالی را سرلوحه تمام کارهای خود قرار داده و در گرفتن این تصمیم عنوان میکنند که هرگز راضی به آن نبودهاند، بلکه تنها تکلیف الهی، ایشان را به گرفتن چنین تصمیمی وادار کرده است.
هرگز راضی به این عمل نمیبودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود. اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالی گردن نهیم. و مسلّم ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود.[140]
در جای دیگر میفرمایند:
من باز میگویم که قبول این مسئله برای من از زهر کشندهتر است؛ ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم.[141]
بنابراین، خواست و رضایت خدا در تمام مراحل زندگی امام خمینی(س) سایه افکنده و ایشان در تمام کارها، حتی جزئیترین آنها، همیشه خدا و رضایت او را مد نظر دارند و سعی میکنند تا طبق تکلیف الهی عمل نمایند.
به عبارت دیگر، تمام کارهای خود را در راستای رضایت و تکلیف الهی دانسته و در مورد پذیرش قطعنامه میفرمایند:
امروز روزی است که خدا اینگونه خواسته است. و دیروز خدا آنگونه خواسته بود. و فردا انشاءالله روز پیروزی جنود حق خواهد بود. ولی خواست خدا هر چه هست ما در مقابل آن خاضعیم. و ما تابع امر خداییم؛ و به همین دلیل طالب شهادتیم. و تنها به همین دلیل است که زیر بار ذلت و بندگی غیرخدا نمیرویم. البته برای ادای تکلیف همه ما موظفیم که کارها و مسائل مربوط به خودمان را به بهترین وجه و با درایت و دقت انجام دهیم.[142]
بهطور کلی، رضای حق تعالی و عمل به تکلیف الهی، سرلوحه تمام کارهای امام خمینی(س) بوده و ایشان نه تنها قطعنامه 598 را در راستای این امر میپذیرند، بلکه انجام تمام کارهای قبلی (تداوم جنگ) را نیز طبق همین امر میدانستند. بنابراین پذیرش قطعنامه توسط امام بزرگوار، هرگز به معنای ندامت و پشیمانی از تداوم جنگ نبود که الآن بخواهند با پذیرش قطعنامه آن را جبران نمایند؛ بلکه این دو، هر کدام در زمان خاص خود، بر اساس مصلحت جامعه اسلامی و رضایت الهی، درست بوده و رضای خدا بر این اساس قرار داشته که هر کدام در جای خود انجام پذیرند.
امام خمینی(س) در مورد عدم ندامت از جنگ میفرمایند:
ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم. راستی مگر فراموش کردهایم که ما برای ادای تکلیف جنگیدهایم و نتیجه فرع آن بوده است. ملت ما تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل نمود. ... آن ساعتی هم که مصلحت بقای انقلاب را در قبول قطعنامه دید و گردن نهاد، باز به وظیفه خود عمل کرده است، آیا از اینکه به وظیفه خود عمل کرده است نگران باشد؟ [143]
بنابراین اینگونه برمیآید که امام خمینی(س) تمام کارها و تصمیمات خود را بر اساس رضایت الهی دانسته و اینگونه نشان میدهند که در برابر اراده خداوند، فقط یک ابزار بودهاند و هیچگونه کاری را بر اساس اراده و خواست شخصی خود، که برخلاف رضایت و اراده الهی باشد، انجام ندادهاند.
لذا ایشان زمانی که جنگ بین ایران و عراق را جنگ حق و باطل دانسته و بر تداوم آن تا پیروزی نهایی تأکید میکردند، به وظیفه الهیشان عمل مینمودند؛ و زمانی هم که قطعنامه 598 و اتمام جنگ را میپذیرند، باز به وظیفه و تکلیف الهیشان عمل کردهاند؛ یعنی هر چند آرمان اولیه جنگ، یعنی پیروزی نهایی بر نیروهای کفر برآورده نشد و جنگ به نتایج مطلوب اولیه خود نرسید، اما مصلحت جامعه اسلامی بر تمامی این موارد سایه افکنده و بر آنها رجحان مییابد؛ و همین امر سبب میشود تا امام از میان مصلحت حفظ نظام و کسب نتیجه، مجبور به انتخاب مصلحت گردیده و آن را در اولویت قرار دهند. ایشان در این زمینه میفرمایند:
ما برای ادای تکلیف جنگیدهایم و نتیجه فرع آن بوده است. ... همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفهایم نه مأمور به نتیجه.[144]
بهطور کلی میتوان گفت از آنجایی که کسب رضای الهی و تسلیم شدن در برابر خواست و اراده ایشان، به عنوان یک تکلیف بر همه واجب میباشد، لذا انسانها همیشه مورد آزمایش و امتحان الهی قرار گرفته و مسلمان واقعی زمانی مشخص میگردد که در همه حال، مطیع امر الهی باشد و از این امتحانات سرافراز بیرون آید. پس عملکرد امام خمینی(س) در زمان جنگ و پذیرش قطعنامه 598 را باید گونهای از امتحان الهی دانست که ایشان با درایت کامل از این امتحانات موفق و سرافراز بیرون آمدند و در همین زمینه، خود ایشان، هم جنگ و تداوم آن و همچنین پذیرش قطعنامه را امتحان الهی معرفی کرده و میفرمایند:
آری، دیروز روز امتحان الهی بود که گذشت. و فردا امتحان دیگری است که پیش میآید. و همه ما نیز روز محاسبه بزرگتری را در پیش رو داریم. آنهایی که در این چند سالِ مبارزه و جنگ به هر دلیلی از ادای این تکلیف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و دیگران را از آتش حادثه دور کردهاند مطمئن باشند که از معامله با خدا طفره رفتهاند، و خسارت و زیان و ضرر بزرگی کردهاند که حسرت آن را در روز واپسین و در محاسبه حق خواهند کشید.[145]
امام خمینی(س) با خضوع و تسلیم در برابر اراده حق تعالی و با ایثار کامل، در پذیرش قطعنامه 598 رضایت حق و راحتی خلق را بر راحتی خود ترجیح داده و با تن دادن به این کار، تکلیف بزرگ الهی خود را به خوبی انجام میدهند و میفرمایند:
تلاش کردهام که راحتی خود را بر رضایت حق و راحتی شما مقدّم ندارم.[146]
3. پذیرش قطعنامه و تداوم مبارزه
نبرد حق و باطل در اندیشه امام خمینی(س) نبردی دائمی بوده و تا نابودی کامل کفر و پیروزی جنود حق بر جنود باطل، همیشه ادامه دارد. به عبارت دیگر، امام خمینی(س) با توجه به دیدگاههای فقهی خود، قائل به جنگ بین حق و باطل بوده و معتقدند تا کفر و شرک وجود دارد، باید با آن مبارزه نمود:
ما میگوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستیم.[147]
بنابراین اظهارات و موضعگیری صریح امام خمینی(س) در مورد مداومت نزاع حق و باطل، و اسلام با کفر و استکبار، جای هیچگونه شک و ابهامی را باقی نمیگذارد که مبارزه با کفر و حامیان آن تمامشدنی نیست و این موضع، نه یک تاکتیک ـ که با مرور زمان تغییرپذیر باشد ـ بلکه یک استراتژی درازمدت بوده و به عنوان منشور انقلاب و جمهوری اسلامی تلقی میگردد. پس پذیرش قطعنامه 598 توسط امام خمینی(س)، به معنای سازش اسلام با کفر نبوده و خدشهای در منشور انقلاب وارد نمیکند؛ لذا امام خمینی(س) همانگونه که عنوان میکنند:
خداوندا، تو میدانی که ما سر سازش با کفر را نداریم.[148]
میفرمایند:
قبول قطعنامه از طرف جمهوری اسلامی ایران به معنای حل مسئله جنگ نیست. با اعلام این تصمیم، حربه تبلیغات جهانخواران علیه ما کند شده است؛ ولی دورنمای حوادث را نمیتوان به طور قطع و جدی پیشبینی نمود.[149]
در راستای همین تداوم همیشگی نبرد حق و باطل است که امام خمینی(س)، پذیرش قطعنامه 598 را به معنای تمام شدن همه چیز ندانسته و به آمادگی همیشگی مردم و حضور آنها در صحنه تأکید میکنند و میفرمایند:
ما باید برای دفع تجاوز احتمالی دشمن آماده و مهیا باشیم.[150]
بهطور کلی، هرچند امام خمینی(س) قطعنامه 598 را میپذیرند و به دنبال آن اعلام میدارند که:
ما در چهارچوب قطعنامه 598 به صلحی پایدار فکر میکنیم و این به هیچ وجه تاکتیک نیست.[151]
ولی منظور امام در اینجا سازش اسلام با کفر نمیباشد؛ بلکه منظور ایشان این است که جمهوری اسلامی ایران، خواهان آتشبس کامل و پایان جنگ بین دو کشور ایران و عراق است؛ زیرا در آن زمان شایعه بود که پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران امری تاکتیکی، و فقط به خاطر تجدید قوا برای حمله مجدد به عراق میباشد.
ولی امام خمینی(س) با بیان این مطلب، که قصد ما تاکتیک نمیباشد، نیت ایران را برای اتمام جنگ اعلام کرده و از طرف دیگر، به خاطر بیاعتمادی نسبت به صدام و حامیان او، میخواهند بهانه آنها را برای حمله مجدد به ایران خنثی نمایند؛ زیرا این امکان وجود داشت که آنها به بهانه تاکتیکی بودن عمل ایران، به آن حمله کنند.
ایشان در این زمینه میفرمایند:
چه بسا دشمنان بخواهند با همین بهانه ها حملات خود را دنبال کنند.[152]
به هر حال، با توجه به دیدگاه امام خمینی(س) در مورد مداومت نبرد حق و باطل، و نیز با توجه به حس بیاعتمادی ایشان نسبت به صدام و حامیان او، ایشان معتقد بودند که پس از قطعنامه نباید همه چیز را خاتمهیافته تلقی کرد؛ زیرا صدام تنها برگی از توطئههای جهان علیه انقلاب بوده و تا جمهوری اسلامی ایران پابرجاست و تا زمانی که انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، ماهیت ضداستکباری خود را حفظ میکند، ابرقدرتهای جهان و غارتگران حیات ملتها، دست از خصومت و دشمنی خود با آن برنخواهند داشت.
به خاطر همین است که امام خمینی(س) جنگ با کفر را جنگی دائمی دانسته و میفرمایند که «جنگ ما جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمیشناسد»[153] و اینطور نیست که با حل مشکل عراق همه چیز خاتمه یابد.[154]
بنابراین نگاه امام خمینی(س) به جنگ، یک نگاه مقطعی و تاکتیکی نبود بلکه آن را تداوم یک جریان مستمر تاریخی میدیدند؛ یک نزاع و نبرد تاریخی که همواره بین حق و باطل در جریان بوده است و آن روز در قالب جنگ ایران و عراق نمایان شده بود؛ ایران به عنوان مدافع آزادی و آزادگی و کرامت انسانی و پرچمدار عزت و تعالی انسان، و عراق به عنوان نماینده استکبار برای سرکوبی این جریان حق.
طبیعی است که این نبرد تاریخی با پایان یافتن جنگ ایران و عراق و پذیرفتن قطعنامه، خاتمه نمییابد و ما شاهد آن هستیم که پس از آن، صحنههای گستردهتری از نبرد و تنازع، هرچند نه در چهره نظامی محض، بلکه در ابعاد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و امنیتی علیه ایران تداوم پیدا کرد.
در هر حال، پذیرش قطعنامه 598 توسط امام به معنای پایان منازعه بین اسلام و کفر نبود؛ و نظام جمهوری اسلامی هر آن ممکن است به طریق نظامی یا غیرنظامی مورد حمله استکبار جهانی قرار گیرد. لذا امام خمینی(س) با بیان این مطلب که جنگ پایان نیافته و جنگ جدیدی در راه است[155]مردم و نیروهای انقلابی را به آمادگی هرچه بیشتر فراخوانده و میفرمایند:
در هر شرایطی باید بنیه دفاعی کشور در بهترین وضعیت باشد. مردم ما، که در طول سالهای جنگ و مبارزه ابعاد کینه و قساوت و عداوت دشمنان خدا و خود را لمس کردهاند، باید خطر تهاجم جهانخواران در شیوهها و شکلهای مختلف را جدیتر بدانند.[156]
4. پذیرش قطعنامه و تداوم انقلاب
یکی دیگر از اصول استنتاجی از سیره امام خمینی(س) در مورد پذیرش قطعنامه 598، این است که پذیرفتن آتشبس در جنگ، هرگز به معنای توقف و رویگرداندن از اصول و ارزشهای انقلاب اسلامی و اهداف آن نیست. در اندیشه امام خمینی(س)، مبارزه با کفر و شرک و نفاق، تلاش در جهت بسط نفوذ ارزشهای اسلامی در میان ملل جهان، وجود قهر و کینه انقلابی نسبت به استکبار و جنایتکاران و سلطهگران جهان، حمایت از محرومان و مستضعفان در مقابل دنیاپرستان و سرمایهداران، مجاهدت برای کسب استقلال در تمامی زمینهها و تقویت بنیانهای سیاسی، نظامی، فرهنگی، و اقتصادی جمهوری اسلامی و… هرگز پایان نیافته است.[157]
بنابراین، تداوم انقلاب و پایبندی به اصول و ارزشهای آن، با وجود آتشبس در جنگ تحمیلی، همچنان باید حضور و بروز داشته باشد و همانگونه که امام خمینی(س) میفرمایند:
کمربندهایتان را ببندید که هیچچیز تغییر نکرده است.[158]
وضعیت نسبت به اوایل انقلاب که ترویج اندیشههای انقلابی در رأس امور بود، هیچگونه تغییری نکرده و در آن مقطع هم، باید انقلاب و ایدههای انقلابی سرلوحه تمام امور باشند.
همانگونه که گفته شد از جمله اصول انقلابی ما، استقلال در تمام زمینهها از جمله در زمینه علمی و فرهنگی میباشد. امام خمینی(س) در راستای این اصل در پیام تاریخی خود در باب قطعنامه، به جوانان و اعتلای سطح علمی ـ فرهنگی آنان تأکید کرده و میفرمایند:
من در اینجا به جوانان عزیز کشورمان، به این سرمایهها و ذخیرههای عظیم الهی ... سفارش میکنم که قدر و قیمت لحظات شیرین زندگی خود را بدانید؛ و خودتان را برای یک مبارزه علمی و عملی بزرگ تا رسیدن به اهداف عالی انقلاب اسلامی آماده کنید.[159]
ایشان در ادامه میفرمایند:
و من به همه مسئولین و دست اندرکاران سفارش میکنم که به هر شکل ممکن وسایل ارتقای اخلاقی و اعتقادی و علمی و هنری جوانان را فراهم سازید؛ و آنان را تا مرز رسیدن به بهترین ارزشها و نوآوریها همراهی کنید؛ و روح استقلال و خودکفایی را در آنان زنده نگه دارید.[160]
لذا، توجه به جوانان و پرورش آنان برای ارتقای سطح کشور در تمام زمینهها و دستیابی به خودکفایی، از جمله اصول مهم انقلاب بوده که امام خمینی(س) بعد از پذیرش قطعنامه باز بر آنها تأکید جدی دارند.
بهطور کلی، اگر این واقعیت را بپذیریم که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در روند صحیح و منطقی انقلاب و نیل به هدفهای بعد از پیروزی انقلاب، وقفه و درنگی ایجاد کرده، این سخن ناب امام، دستور صریح ادامه راه ناتمامی است که با پایان جنگ، انقلاب اسلامی ایران در فصلی تازه،
جانی تازه میگیرد تا راه را بر مطامع و چشمهای از طمع دریدة قدرتهای استکباری ببندد.
در اهمیت حرکت ناتمامی که بایستی به انجام برسد و در ناتمام بودن راهی که در پیش است، امام تصریح میکنند:
امروز روز هدایت نسلهای آینده است. کمربندهاتان را ببندید که هیچ چیز تغییر نکرده است.[161]
ایشان همچنین راه صحیح پرداختن به نسل جوان را نشان داده و راه هرگونه لیت و لعلّ را میبندند:
وقتی ما میتوانیم به آینده کشور و آیندهسازان امیدوار شویم که به آنان در مسائل گوناگون بها دهیم، و از اشتباهات و خطاهای کوچک آنان بگذریم، و به همه شیوهها و اصولی که منتهی به تعلیم و تربیت صحیح آنان میشود احاطه داشته باشیم.[162]
بهطور کلی، سخنان و رهنمودهای امام در باب قطعنامه آنچنان فصیح و رهگشاست که مسیر تداوم انقلاب را از هرگونه انحراف و التقاط و درجا زدن مصون میدارد. در اینجاست که رسالت دلسوختگان انقلاب و اسلام در این مقطع، بسیار حساس مینماید، همانگونه که امام میفرمایند:
من در میان شما باشم و یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش میکنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد.[163]
لذا باید با جان و دل این انقلاب را صیانت کرده و راه تداوم آن را هموار ساخت؛ چرا که با پذیرش قطعنامه، نه تنها انقلاب از اصول خود عدول نکرده، بلکه فرصت لازم را برای پیاده کردن کامل آنها به دست آورده است.
بنابراین، امام خمینی(س) با درایت کامل، بر تداوم انقلاب و اصول انقلابی و جلوگیری از هرگونه تحریف این اصول تأکید کرده و با توجه به شایعاتی که توسط دشمنان اسلام و انقلاب ممکن است بعد از قطعنامه ایجاد شود، به حامیان واقعی انقلاب توصیه میکنند که:
خود را از معرکهها و معرکه آفرینیها دور کنند؛ و مواظب باشند که ناخودآگاه آلت دست افکار و اندیشههای تند نگردند؛ و با سعه صدر در کنار یکدیگر مترصد اوضاع دشمنان باشند.[164]
پس هوشیاری و حساسیت در مقابل جریانها و حرکتهایی که به هر شکل ممکن، سعی در زیر سؤال بردن روند انقلاب اسلامی دارند و با به کارگیری شرایط جدید، برآنند تا پایبندی به اصول و شعارهای بنیانی انقلاب را زیر سؤال برند، از اموری است که امام امت بر آن تأکید داشته و هیچگاه از آن فروگذار ننمودهاند.
ایشان میفرمایند:
در هر حال، ما باید آماده و مهیا باشیم. روزهای حساس و تعیینکنندهای در پیش داریم؛ و انقلاب اسلامی هنوز سالها و ماههای تعیینکننده دیگر در پیش خواهد داشت؛ که واجب است پیشکسوتان جهاد و شهادت در همه صحنهها حاضر و آماده باشند.[165]
بنابراین، پذیرش قطعنامه 598 توسط امام خمینی(س) منافاتی با تداوم انقلاب و اصول آن نداشته، بلکه در راستای آن انجام گرفته است؛ به گونهای که پیام تاریخی امام ثابت کرد انقلاب برای تبیین منطقی شرایط جدید سیاسی از توانمندی و قدرت کافی برخوردار است و سرنوشت جنگ با سرنوشت انقلاب و نظام پیوندخورده نمیباشد، و مردم نیز با رشد کافی و آگاهی از شرایط جدید برای مقابله با پیامدهای احتمالی و ورود به فاز نوینی از صبر و استقامت انقلابی، آمادگی کامل را دارند.[166]
5 . احترام به نقطهنظرات کارشناسان نظام
رویداد پذیرش قطعنامه 598 توسط جمهوری اسلامی ایران، بار دیگر ثابت کرد که یکی از ویژگیها و مختصات سیره عملی امام خمینی(س) در اداره جامعه اسلامی، اعتقاد و التزام عملی به دیدگاهها و نقطهنظرات کارشناسان در زمینههای مختلف برای پیشبرد امور است.
واقعیت این است که جهت اصلی دیدگاهها و نظرات امام حتی تا چند روز قبل از پذیرش قطعنامه نسبت به جنگ، کاملاً مغایر با تصمیم جدید بود. ایشان در نامهای که خطاب به خبرگان و مسئولین درجه اول نظام نوشتند، یکی از دلایل اصلی پذیرش قطعنامه و بازگشت از نقطهنظرات قبلی خویش را، گزارشات فرماندهان نظامی از اوضاع جبههها و نیازمندیهای تسلیحاتی غیرقابل امکان تهیه آنها برای ادامه جنگ و نیز گزارشات وزرای اقتصادی کشور از وضعیت بودجه و ذخایر مالی، و همچنین بیان شرایط سیاسی داخلی و بینالمللی از سوی مسئولین سیاسی کشور ذکر میکنند. البته گذشت از مواضع قبلی و پذیرش نظرات مشورتی کارشناسان، هرگز به معنای شانهخالی کردن امام از زیر بار مسئولیت نبود، لذا در پیام خویش بر این نکات تأکید میکنند که اولاً مسئولیت اصلی کل جنگ، چه تداوم و چه پایان آن را میپذیرند و ثانیاً از مردم میخواهند که مسئولین کشور را مورد حمایت و تأیید قرار داده و از شماتت آنها بپرهیزند؛ چرا که اصولاً اتخاذ این تصمیم با رضایت قبلی خود ایشان صورت پذیرفته است.
6 . احترام به قوانین و معاهدات پذیرفته شده
یکی دیگر از اصول قابل استخراج از سیره امام خمینی(س) در ارتباط با موضوع پذیرش قطعنامه 598، جدی بودن ایشان در اتخاذ این تصمیم و تن دادن به پیامدهای آن بوده است. در توضیح بیشتر این اصل باید گفت، پس از پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران، برخی محافل چه در داخل و چه در خارج، اظهار میداشتند که اتخاذ این تصمیم، تاکتیکی است و احتمالاً با تغییر شرایط سیاسی و نظامی حاکم بر جبههها، ایران مجدداً بر سیاست تداوم جنگ خویش اصرار میورزد، و یا حتی شنیده شد که در آن زمان، برخی از فرماندهان نظامی پس از هجوم مجدد نیروهای عراق به سمت خرمشهر و متوقف ساختن آنها، اعلام آمادگی کردند که با توجه به گسیل نیروهای مردمی به جبههها، عملیاتی را علیه نیروهای عراقی انجام دهند. امام چه در پاسخ به محافل خارجی که این اقدام ایران را ناشی از ضعف و زبونی دانسته و چه در پاسخ به برخی محافل داخلی که آن را قابل نقض میدانستند، با صراحت یادآور شدند که پذیرش قطعنامه 598 سیاست رسمی و نه تاکتیکی کشور میباشد.
این نکته، گویای این اصل اساسی است که اصولاً امام خمینی(س) در اتخاذ سیاستها و تصمیمهای خویش، از دغلبازیها و دوروییهای رایج در بین سیاستمداران، به دور بوده و هر زمان که به تصمیمی میرسیدند، خود را مقید و ملتزم به لوازم و پیامدهای آن میدانستند؛ به گونهای که حتی با تغییر شرایط، حاضر نمیشدند تا تعهد و پیمانی را که پذیرفته بودند، ملغا نمایند و اعلام رسمی پذیرش قطعنامه 598 از جمله این تعهدات بود.
7. کنترل و مدیریت بحران ناشی از پذیرش قطعنامه 598
فرآیند و ماحصل تصمیمها و اقداماتی که از سوی امام در مورد پذیرش قطعنامه 598 صورت گرفت، کشور را از یک وضعیت بحرانی در صحنه سیاسی، نظامی کشور به یک وضعیت جدید و باثبات منتقل ساخت. به عبارت دیگر، امام بار دیگر توانستند موجودیت نظام را از یک گردنه هولناک به سلامت عبور دهند. اهمیت و پیامد این موضوع نه تنها در همان شرایط آشکار شد، بلکه تاکنون و تا سالهای بعد، همچنان با تداوم موجودیت نظام جمهوری اسلامی، آثار خود را بر جای خواهد گذاشت.
واقعیت این است که تصمیمی راهبردی، همچون پذیرش قطعنامه 598، میتوانست تزلزل و بیثباتی جدیای برای جمهوری اسلامی فراهم سازد و تنها مدیریت صحیح و همهجانبه آن توسط امام و رابطه عاطفی و عمیق بین ایشان با مردم و تودهها بود که نظام جمهوری اسلامی را از خطرات یادشده مصون ساخت. امام با درک عمیق از پیامدهای احتمالی این تصمیم، با برقراری رابطهای عاطفی بین خود و مردم و پرهیز از اتخاذ سیاست تحکمی، توانستند پیامدهای منفی این تصمیم را به حداقل برسانند. در حقیقت، امام خمینی(س) در توجیه این تصمیم که با سیاستها و دیدگاههای چند روز قبل ایشان مغایرت داشت، بر جایگاه دلایلی خویش استناد نکرده و اینگونه بیان نکردند که من چون ولی فقیه هستم اینگونه میگویم و شما مردم هم، همه شرعاً و قانوناً موظف به اطاعت هستید؛ بلکه با ایجاد رابطه عاطفی با مردم و اظهار همدردی و شریک دانستن خود در مصائب و مشکلات پیشآمده برای مردم، آن را به عنوان جام زهری تلقی کردند که به دلیل مصلحت نظام و اسلام نوشیده شده و ایشان شخصاً آبروی خویش را در این قضیه معامله کردهاند.
بر همین اساس بود که مردم نیز امام را نه به عنوان کسی که آنها یا کشور را هشت سال به بازی گرفته و منابع مادی و انسانی کشور را بر باد داده، بلکه به عنوان همرزمی تلقی کردند که به دلیل تغییر شرایط و مصالح نظام، به اتخاذ این تصمیم مبادرت ورزیده است؛ و لذا با جان و دل از این تصمیم حمایت کرده و ایشان را در پیمودن طریق جدید یاری رساندند.
8 . احترام به سؤالات و ابهامات مردم
اتخاذ تصمیم به پذیرش قطعنامه 598، شاید سختترین تصمیمی بود که از سوی امام پس از پیروزی انقلاب اسلامی گرفته شد. به همین دلیل، ابهامات و سؤالات مختلفی نسبت به علل این تصمیمگیری در اذهان مردم و علاقهمندان ایشان به وجود آمده بود. امام با وجود برخورداری از جایگاه رفیع خویش و اعتمادی که مردم به وی داشتند، هرگز بر آن نشدند تا این سؤالات و ابهامات را تخطئه کنند، بلکه با گوشزد کردن شرایط حساس کشور و به کار بردن تعبیر «ارزش بسیار زیبا» از «چراها و بایدها» از مردم خواستند که پرداختن به آنها را به وقت مناسب دیگری موکول سازند. اصلی که از این سیره امام قابل استنتاج است این است که مسئولین کشور نمیتوانند و نباید در اتخاذ تصمیمات مهم، به دیدگاهها و ابهامات مردم بی اعتنا باشند؛ زیرا اصولاً جلب مشارکت مردمی تنها از طریق اقناع ذهنی و فکری آنان امکانپذیر خواهد بود.
9. احترام به آرای مردم در تداوم و پایان جنگ
گرچه امام همواره از جنگ ایران و عراق به عنوان جنگ بین اسلام و کفر یاد میکردند و بارها گوشزد میکردند که، خمینی حتی اگر یکه و تنها هم بماند به مبارزه خود با کفر و شرک ادامه خواهد داد،[167] اما باید توجه داشت که این دیدگاهها و مواضع، متکی به مفروضاتی بود که بیتوجهی به آنها ممکن است موجبات برخی ابهامات را فراهم سازد. از طرفی امام به عنوان رهبر انقلاب میکوشیدند تا با ارائه برخی نمادها و ایدهها, افق حرکت امت را برای آینده روشن سازند تا آنان با امیدواری و ایمان بیشتری به حرکات خویش ادامه دهند و از طرف دیگر، در مرحله تصمیمگیری، که به منافع مردم و مصالح نظام بازمیگشت, امام همواره به نظر و دیدگاههای مردم توجه خاص داشتند به گونهای که در هنگام تصمیم به تداوم جنگ و نفی صلح تحمیلی به این نکته، یعنی تمایل و رأی مردم، استناد میکردند:
نه زیر بار صلح تحمیلی برویم و نه زیر بار حکمیت تحمیلی. ما باید خودمان به حسب رأی خودمان، به حسب رأی ملتمان، آن طوری که الآن همه ملت دارند میگویند، ما باید این جنگ را ادامه بدهیم.[168]
درباره پایان جنگ و پذیرش قطعنامه 598 نیز این عامل بشدت مشهود است؛ چه آنجا که امام در نامه به نمایندگان مجلس جهت توجیه آنها, یکی از علل پذیرش شرایط جدید را اعلام فرماندهان نظامی مبنی بر کاهش روزافزون نیروهای داوطلب جنگ عنوان کردند، و چه پس از پایان جنگ و انتشار نامه موسوم به مرحوم سید احمد خمینی، که در آن قید شده بود که امام پس از مشاهده سیل عظیم نیروهای داوطلب به جبهههای غرب و جنوب کشور، اظهار داشتند که اگر میدانستم که مردم چنین ذهنیت و دیدگاهی نسبت به جنگ داشتند، هرگز قطعنامه را نمیپذیرفتم.
پس آنچه که مسلم است این نکته است که چگونگی نگرش و عمل تودههای مردم (اکثریت جامعه) نسبت به پدیده جنگ (از ابتدا تا انتها) به عنوان متغیری بیبدیل در نحوه اتخاذ تصمیمات و سیاستهای امام نسبت به جنگ ایران و عراق، تأثیرگذار بوده است. البته از آنجا که رابطه قلبی و عاطفی امام و امت آنچنان عاشقانه و عارفانه بود که همواره اینگونه تلقی میشد که هر چه امام میگویند مردم تبعیت میکنند، اما در واقع، بهتر آن است که بگوییم امام چیزی نمیگفتند و تصمیمی نمیگرفتند، مگر اینکه بستر و آمادگی و اراده کلی آن را در تودهها و اکثریت ملت مشاهده میکردند.
نتیجه گیری
عراق در 31 شهریور 1359 با هماهنگی قدرتهای بزرگ، با توسل به دلایل واهی به ایران حمله نمود. این حمله زمانی صورت گرفت که جمهوری اسلامی در مقطع آشفتگی بعد از انقلاب بوده و آمادگی لازم برای وارد شدن در چنین جنگی را نداشت. به هر حال رژیم متجاوز عراق با حمله به خاک ایران و پیشروی در حریم آن، مناطق وسیعی از آن را به اشغال خود درآورد و جنگی هشت ساله را به راه انداخت؛ جنگی که در مرحله اول آن ـ که تا نیمه اول سال 60 به طول انجامید ـ برتری نظامی با عراق بود، اما پس از آن، جمهوری اسلامی با توصیهها و تأکیدهای رهبر بزرگ انقلاب، امام خمینی(س)، که با توجه به دیدگاههای فقهیشان این نبرد را نبرد حق و باطل میدانستند و شرکت در آن و دفاع از مملکت اسلامی را وظیفه عمومی اعلام میکردند، توانست ابتکار عمل را در دست بگیرد، و از هر جهت برتری لازم را در جنگ به دست آورد.
بهطور کلی، در این مرحله که تا سال 1366 به طول انجامید، رژیم عراق که شکست ایران و دستیابی به اهداف خود را غیرممکن میدانست، تمام سعی خود را برای اتمام جنگ به کار برد؛ به گونهای که برای این کار از دریافت همهگونه کمکهای مجامع بینالمللی و کشورهای حامی خود دریغ نکرد؛ ولی امام خمینی(س)، از آنجا که رژیم عراق را متجاوز و آغازگر جنگ دانسته و موضع ایران را تدافعی میدانستند، و از طرف دیگر، هرگونه سازش با باطل (عراق) را غیرممکن دانسته و معتقد به ادامه نبرد تا شکست او بودند، با تمام پیشنهادهای مطرح شده صلح تحمیلی مخالفت نموده و تنها صلحی را میپذیرفتند که تنبیه و شکست رژیم عراق در آن موجود باشد؛ لذا ایشان برای پذیرش صلح، شرایطی چون اعلام متجاوز بودن عراق، پرداخت خسارت (مادی و معنوی) به ایران و… را مطرح میکردند؛ که این شرایط نه تنها توسط عراق، بلکه توسط کشورهای حامی او و مجامع بینالمللی نیز پذیرفته نمیشد؛ چون آنها پذیرفتن این شرایط را دال بر شکست خود دانسته، لذا زیر بار آنها نمیرفتند. با توجه به این شرایط، امام خمینی(س) همواره بر تداوم جنگ و رد صلح تأکید کرده و بر آن اصرار میورزیدند؛ اما در مرحله سوم جنگ ـ نیمه دوم سال 66 به بعد ـ اتفاقاتی رخ داد که امام خمینی(س) و جمهوری اسلامی را به سوی پذیرش قطعنامه و اتمام جنگ سوق داد.
در این مقطع، از یک طرف فشارهای بینالمللی در ابعاد مختلف، جهت وادار کردن ایران به اتمام جنگ افزایش یافت، به گونهای که کشورهای حامی عراق و بخصوص امریکا در این زمینه از هیچ اقدامی فروگذار ننموده و حتی بهطور مستقیم وارد درگیری نظامی با ایران شدند. علاوه بر فشارهای بینالمللی، در سطح داخلی نیز مشکلات اقتصادی، سیاسی و نظامی، که به نوعی برگرفته از فشارهای بینالمللی و تغییر توازن به نفع عراق بود، ادامه جنگ را برای ایران مشکل کرد.
از طرف دیگر، در این اثنا قطعنامه 598 توسط شورای امنیت و کشورهای حامی اتمام جنگ به تصویب رسید که این قطعنامه نسبت به قطعنامههای قبلی سازمان ملل دارای نقاط مثبتی بوده و تا حدودی خواستههای برحق ایران را لحاظ کرده بود، لذا در چنین شرایطی بود که امام خمینی(س) و دیگر مسئولین مملکتی برای تعیین سرنوشت جنگ به چارهاندیشی نشستند و سرانجام در تیرماه 1367 به قطعنامه 598 شورای امنیت جواب مثبت داده و آتشبس را قبول کردند.
بهطور کلی، رفتارشناسی امام خمینی(س) در این مورد و برخوردهای مناسب او با مسائل، چه در زمان جنگ و چه در زمان پذیرش قطعنامه، بر اساس مصالح نظام بوده است؛ به گونهای که ایشان در این مقطع، پذیرفتن صلح را به مصلحت انقلاب و نظام دانسته و برخلاف علاقه و نظر شخصیشان با آن موافقت کردند.
امام خمینی(س) به عنوان زعیم جامعه اسلامی، که مسئولیت هدایت و حفاظت آن را در دنیای پرتلاطم وقت برعهده داشته و در همه حال به فکر حفظ آن بودند، هم تداوم جنگ و هم پذیرش قطعنامه را با توجه به مصلحت نظام و کسب رضای الهی توجیه کرده و به عنوان یک مسلمان با فداکردن رضایت خود، درصدد کسب رضایت الهی در راستای ادای تکلیف برمیآیند.
بهطور کلی میتوان گفت پذیرش قطعنامه توسط امام به معنای اتمام جنگ نبوده بلکه ایشان با این کار، تاکتیک نبرد حق و باطل را عوض کرده و توانستند با آزاد کردن انرژی انقلابی، راه را برای اشاعه اصول آن هموار سازند؛ یعنی پذیرش قطعنامه، نه تنها به معنای اتمام جنگ و پایان راه انقلاب نیست بلکه این دو مسأله را در فاز نوینی قرار داده و به نحو بهتری راه تداوم آنها را هموار میسازد.
بنابراین برخورد مناسب امام با مسأله جنگ و قطعنامه، و اثرات ناشی از آن، به گونهای بود که ایشان با درایت کامل، در هر زمان با توجه به مقتضیات موجود، اقدام به برخورد مناسب نموده و به بهترین وجه مسائل را به نفع اسلام و انقلاب حل نمودند؛ به گونهای که حتی پس از پذیرش قطعنامه، برخورد مناسب و به موقع ایشان، از یک طرف موجب التیام درد مردم انقلابی، و از طرف دیگر موجب خنثیسازی تبلیغات مسموم عوامل لیبرال و ضد انقلاب داخلی و استکبار جهانی علیه ایران و بخصوص شکست مجدد عراق در جبهههای جنگ شد و در نهایت، با اثبات موضع بر حق جمهوری اسلامی، دیدگاه جهان و جهانیان را نسبت به آن عوض نمود.
[1]. یزدانفام، محمود؛ «تأثیر تحولات بینالملل بر پذیرش قطعنامه 598»، انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و نظام بینالملل: مجموعه مقالات دفاع مقدس؛ ص 219.
[2]. ر.ک. به: گذری بر دو سال جنگ؛ ص 109 ـ 158.
[3]. یزدانفام، محمود؛ «تأثیر تحولات بینالملل بر پذیرش قطعنامه 598»، انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و نظام بینالملل: مجموعه مقالات دفاع مقدس؛ ص 220.
[4]. ولایتی، علی اکبر؛ تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران؛ ص 157.
[5]. هدایتی خمینی، عباس؛ شورای امنیت و جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران؛ ص 92.
[6]. ولایتی، علی اکبر؛ تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران؛ ص 158.
[7]. یزدانفام، محمود؛ «تأثیر تحولات بینالملل بر پذیرش قطعنامه 598»، انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و نظام بینالملل: مجموعه مقالات دفاع مقدس؛ ص 222.
[8]. ولایتی، علی اکبر؛ تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران؛ ص 162.
[9]. همانجا.
[10]. یزدانفام، محمود؛ «تأثیر تحولات بینالملل بر پذیرش قطعنامه 598»، انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و نظام بینالملل: مجموعه مقالات دفاع مقدس؛ ص 224.
[11]. هدایتی خمینی، عباس؛ شورای امنیت و جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران؛ ص 175.
[12]. ولایتی، علی اکبر؛ تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران؛ ص 253 ـ 258.
[13]. غلامی، محسن؛ فشارهای داخلی و بینالمللی اقتصادی و پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت از سوی ایران؛ ص 167.
[14]. پیام انقلاب؛ سال نهم، ش 219، ص 14.
[15]. طباطبایی شفیعی، رضا؛ عوامل مؤثر بر تعیین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، الگوی اولویتها؛ ص 148.
[16]. یزدانفام، محمود؛ «تأثیر تحولات بینالملل بر پذیرش قطعنامه 598»، انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و نظام بینالملل: مجموعه مقالات دفاع مقدس؛ ص 193.
[17]. سیاست روز؛ 30 تیر 1380.
[18]. همانجا.
[19]. ماهنامه رویدادها و تحلیلها؛ ش 31 (22 اردیبهشت 66).
[20]. پیک سیاسی؛ آذر 1366.
[21]. ماهنامه رویدادها و تحلیلها؛ شمارههای 21، 25 و 27.
[22]. درودیان، محمد؛ از آغاز تا پایان؛ ص 189.
[23]. پارسا دوست، منوچهر؛ نقش سازمان ملل در جنگ عراق و ایران؛ ص 676.
[24]. http://mehr.sharif.ac.ir/~jelveh/defa/tarikh/ghat598/ghat-matn.htm.
[25]. ولایتی، علی اکبر؛ تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران؛ ص 253.
[26]. همان؛ ص 254.
[27]. همانجا.
[28]. همان؛ ص 257.
[29]. هدایتی خمینی، عباس؛ شورای امنیت و جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران؛ ص 162.
[30]. اطلاعات؛ 1 مرداد 1366.
[31]. کیهان؛ 30 تیر 1366.
[32]. هدایتی خمینی، عباس؛ شورای امنیت و جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران؛ ص 160.
[33]. همانجا.
[34]. کیهان؛ 21 شهریور 1366.
[35]. هدایتی خمینی، عباس؛ شورای امنیت و جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران؛ ص 261 ـ 262.
[36]. پیام انقلاب؛ سال نهم، ش 219، ص 2.
[37]. http://mehr.sharif.ac.ir/~jelveh/defa/tarikh/ghat598/ghat- tasvib.htm.
[38]. http://mehr.sharif.ac.ir/~jelveh/defa/tarikh/ghat598/ghat- pasokh.
[39]. همانجا.
[40]. همانجا.
[41]. مصاحبه محقق با مهندس میرحسین موسوی در بهار 1382.
[42]. درودیان، محمد؛ پایان جنگ؛ ص 163.
[43]. صحیفه امام؛ ج 21، ص 92.
[44]. درودیان، محمد؛ از آغاز تا پایان؛ ص 141 و 143.
[45]. طباطبایی شفیعی، رضا؛ عوامل مؤثر بر تعیین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، الگوی اولویتها؛ ص 145.
[46]. همان؛ ص 146.
[47]. غلامی، محسن؛ فشارهای داخلی و بینالمللی اقتصادی و پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت از سوی ایران؛ ص 164.
[48]. همان؛ ص 169.
[49]. همان؛ ص 164.
[50]. همانجا.
[51]. مصاحبه محقق با مهندس میرحسین موسوی، در بهار 1382.
[52]. طباطبایی شفیعی، رضا؛ عوامل مؤثر بر تعیین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، الگوی اولویتها؛ ص 148.
[53]. هدف؛ س 3، ش 152، ص 24.
[54]. صحیفه امام؛ ج 21، ص 12.
[55]. همان؛ ص 11.
[56]. طباطبایی شفیعی، رضا؛ عوامل مؤثر بر تعیین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، الگوی اولویتها؛ ص 149 ـ 150.
[57]. مصاحبه محقق با مهندس میرحسین موسوی، در بهار 1382.
[58]. طباطبایی شفیعی، رضا؛ عوامل مؤثر بر تعیین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، الگوی اولویتها؛ ص150.
[59]. ر.ک. به: درودیان، محمد؛ «پایان آژیر سرخ»، روزنامه ایران، (مصاحبه)؛ 16 مهر 1381.
[60]. واحد اطلاعات قرارگاه کربلا در جنوب؛ بررسی و تحلیل دشمن در دو ماه اخیر؛ ص5.
[61]. درودیان، محمد؛ پایان جنگ؛ ص 168.
[62]. طباطبایی شفیعی، رضا؛ عوامل مؤثر بر تعیین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، الگوی اولویتها؛ ص152.
[63]. همان؛ ص 153.
[64]. همان؛ ص 154.
[65]. همانجا.
[66]. ماهنامه رویدادها و تحلیلها؛ ش 31 (22 اردیبهشت 66).
[67]. پیک سیاسی؛ آذر 1366.
[68]. طباطبایی شفیعی، رضا؛ عوامل مؤثر بر تعیین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، الگوی اولویتها؛ ص157.
[69]. همانجا.
[70]. کیهان؛ 27 اردیبهشت 66.
[71]. همان؛ 28 اردیبهشت 66.
[72]. همان؛ 3 مرداد 66.
[73]. همان؛ 17 مهر 66.
[74]. همان؛ 24 مهر 66.
[75]. همان؛ 28 مهر 66.
[76]. همان؛ 1 آبان 1366.
[77]. ماهنامه رویدادها و تحلیلها؛ ش 35 (4 مهر 66).
[78]. نبرد در خلیج فارس: فصلی از کتاب خاطرات واینبرگر؛ ص 48.
[79]. مصاحبه با روزنامه الاتحاد، به نقل از دفتر سیاسی سپاه؛ ماهنامه رویدادها و تحلیلها؛
ش 26 (22 آذر 65).
[80]. ماهنامه رویدادها و تحلیلها؛ ش 21 (24 تیر 65).
[81]. طباطبایی شفیعی، رضا؛ عوامل مؤثر بر تعیین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، الگوی اولویتها؛ ص160.
[82]. رسالت؛ 27 تیر 67.
83]. http://mehr.sharif.ac.ir/~jelveh/defa/tarikh/ghat598/ghat- baztab.htm.
[84]. جمهوری اسلامی؛ 28 تیر 77.
[85]. صحیفه امام؛ ج 21، ص 94.
[86]. همان؛ ص 95.
[87]. همان؛ ص 95 ـ 96.
[88]. همان؛ ص 96.
[89]. درودیان، محمد؛ پایان جنگ؛ ص 166.
[90]. همانجا.
[91]. سروش؛ س 10، ش 439 (مرداد 67)، ص 4.
[92]. امید انقلاب؛ س 8 ، ش 185 (29 مرداد 67)، ص 5.
[93]. روزنامه ارزشها؛ 27 شهریور 67.
[94]. صحیفه امام؛ ج 21، ص 93.
[95]. همان؛ ص 94 ـ 95.
[96]. همان؛ ص 284.
[97]. همان؛ ص 92.
[98]. همان؛ ص 93.
[99]. همانجا.
[100]. پیام انقلاب؛ س 9، ش 219، ص 27.
[101]. درودیان، محمد؛ پایان جنگ؛ ص 170.
102]. همان؛ ص 171.
[103]. همانجا.
[104]. همانجا.
[105]. همان؛ ص 173.
[106]. سروش؛ س 10، ش 438 (8 مرداد 67)، ص 6.
[107]. صحیفه امام؛ ج 21، ص 134.
[108]. درودیان، محمد؛ پایان جنگ؛ ص 177 ـ 178.
[109]. کیهان؛ 5 مرداد 1367.
[110]. درودیان، محمد؛ پایان جنگ؛ ص 207.
[111]. همانجا.
[112]. پیام انقلاب؛ س 9، ش 219، ص 27.
[113]. صحیفه امام؛ ج 21، ص95.
[114]. درودیان، محمد؛ پایان جنگ؛ ص 166 ـ 167.
[115]. همان؛ ص 167.
[116]. همان؛ ص 207.
[117]. همان؛ ص 167.
[118]. همان؛ ص 168.
[119]. صحیفه امام؛ ج 21، ص 91.
[120]. همان؛ ص 90 ـ 91.
[121]. همان؛ ص 115 ـ 116.
[122]. فروغی جهرمی، محمد قاسم؛ عزت راز جاودانگی؛ ص 56 ـ 57.
[123]. مرزداران؛ س 6، ش 71 (فروردین 67)، ص 4.
[124]. طباطبایی شفیعی، رضا؛ عوامل مؤثر بر تعیین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، الگوی اولویتها؛ ص 162.
[125]. فروغی جهرمی، محمد قاسم؛ عزت راز جاودانگی؛ ص 57.
[126]. همان؛ ص 59.
[127]. سلام؛ 25 تیر 1377.
[128]. پیام انقلاب؛ س 9، ش 219، ص 27.
[129]. همانجا.
[130]. صحیفه امام؛ ج 21، ص 92.
[131]. همانجا.
[132]. همان؛ ص 95.
[133]. فروغی جهرمی، محمد قاسم؛ عزت راز جاودانگی؛ ص 55.
[134]. فتح / 1.
[135]. جمهوری اسلامی؛ 1 مرداد 1367.
[136]. همانجا.
[137]. همان؛ 2 مرداد 1367.
[138]. دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، بخش نمایه، شماره نمایه 101، موضوع عبرتهای پذیرش قطعنامه 598.
[139]. صحیفه امام؛ ج 21، ص 95.
[140]. همان؛ ص 92.
[141]. همان؛ ص 95.
[142]. همان؛ ص 88 ـ 89 .
[143]. همان؛ ص 284.
144]. همانجا.
[145]. صحیفه امام؛ ج 21، ص 93.
[146]. همان؛ ص 95.
[147]. همان؛ ص 88 .
[148]. همان؛ ص 95.
[149]. همان؛ ص 93 ـ 94.
[150]. همان؛ ج 21، ص 94.
[151]. همان؛ ص 101.
[152]. همان؛ ص 94.
[153]. همان؛ ص 87 .
[154]. سروش؛ س 10؛ ش 438 (8 مرداد 1367)، ص 7.
[155]. صحیفه امام؛ ج 21، ص 115.
[156]. همان؛ ص 94.
[157]. همان؛ ص 88 .
[158]. همانجا.
[159]. همان؛ ص 96.
[160]. همانجا.
[161]. همان؛ ص 88 .
[162]. همان؛ ص 99.
[163]. همان؛ ص 93.
[164]. صحیفه امام؛ ج 21، ص 94.
[165]. همان؛ ص 134.
[166]. پیام انقلاب؛ س 9، ش 219، ص 27.
[167]. صحیفه امام؛ ج 20، ص 318.
[168]. همان؛ ص 119.