گفتگوی اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

در گفت و گو با جماران؛

مصباحی مقدم: دامن زدن به اختلافات نتایج شومی را برای ملت و کشور خواهد داشت/ دهه 60 نماد رفتارهای سیاسی حساب شده و پخته است/ این حق را باید به مردم داد که در اجتماعاتی سخنان و مواضع خودشان را بیان کنند

«از دولت هم می خواهیم راه را باز و ساز و کاری را تعریف کند که مردم بتوانند اعتراضات خودشان را به صورت قانونی و در یک فضای سالم و امن، ابراز و اظهار کنند»

پایگاه خبری جماران، سجاد انتظاری: عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و سخنگوی جامعه روحانیت مبارز با تأکید بر اینکه در شرایط حاضر ما قطعا بسیار بیش از گذشته نیازمند به وحدت هستیم، گفت: وحدت و اتحادی که  حضرت امام روی آن تأکید داشتند و اینکه دهه 60 نماد رفتارهای سیاسی حساب شده و پخته است، به معنای رفتارهایی است که ملت ما دست به دست هم دادند و یکپارچه به حمایت از نظام پرداختند؛ زیر چتر رهبری امام قرار گرفتند و رهنمودهای امام در دل مردم اثرگذار بود و به آنها آرامش می داد و مدیریت کشور راحت تر می توانستند بحران را اداره و ما را از وضعیت بحرانی خارج کنند. امروز هم، با توجه به دشمنی هایی که استکبار جهانی دارد نسبت به ایران اعمال و دنبال می کند ما نیازمند شرایطی مثل دهه 60 هستیم. یعنی همان وحدت، اتحاد، یکپارچگی و همان فرعی و اصلی کردن مسائل و توجه به مسائل اصلی و به حاشیه راندن مسائل فرعی و کمتر مورد اعتنا قرار دادن آنها، مقتضای چنین شرایطی است. بنابر این ما باید آن وضعیت و رفتار را تکرار کنیم تا اینکه از این برهه عبور کنیم.

 

مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با حجت الاسلام و المسلمین غلامرضا مصباحی مقدم را در ادامه می خوانید:

در فضای فعلی اقتصاد و سیاست داخلی و خارجی کشور ما، چقدر ضرورت دارد که بین همه مردم و سیاسیون کشور وحدت برقرار شود؟

واقع مسأله این است که ما امروز به شدت نیازمند به وحدت ملی هستیم. گرچه ما برای همیشه باید وحدت را دنبال کنیم، اما امروز نظام جمهوری اسلامی ایران دچار دشمنی های بسیار آشکار، گسترده و عمیق است. جای ندارد که در چنین شرایطی در داخل کشور برای خودمان چالش درگیری بین احزاب، گروه ها، جمعیت ها و جناح ها را داشته باشیم؛ بلکه باید ملت و سیاستمداران و سیاسیون ما یکپارچه دست به دست هم دهند و مقابل این دشمنی های کم سابقه و بی نظیر بایستند و مقاومت کنند.

از این جهت، در شرایط حاضر ما قطعا بسیار بیش از گذشته نیازمند به وحدت هستیم. برای رسیدن به وحدت طبعا ما باید اهداف و مبانی مشترک داشته باشیم و سازوکارهایی داشته باشیم که این وحدت را برای کشور و ملت ما تأمین کند.

ما می دانیم که امروز مردم به شدت از بدی اوضاع اقتصادی رنج می برند و حق دارند مطالباتی را داشته باشند و مطالبات بر زمین مانده آنها دنبال و محقق شود.

 

بهترین راه برای شناخت مطالبات، شنیدن مستقیم دیدگاه های مردم است

بهترین راه شناخت مطالبات مردم چیست؟

بهترین راه برای شناخت مطالبات، شنیدن مستقیم دیدگاه های مردم است.

 

بعد از دی ماه سال گذشته به نظر می رسد که مردم در بیان مطالبات و انتقادات خود تندتر شده اند. شما قبول دارید که بعد از دی ماه گذشته مردم تندتر شده اند؟

قبول داریم. یعنی خود آن حرکت یک نوع ظهور و بروز نارضایتی و ناراحتی آشکار و پنهان بود که خودش را به آن شکل نشان داد. البته همزمان عوامل بیگانه هم آمدند و خواستند از این ماجرا برای خودشان بهره بگیرند ولی نباید این دو را با هم مخلوط کرد. همان وقت هم من مصاحبه کردم و گفتم ما به مردم برای اعتراض حق می دهیم و قانون اساسی ما هم حق اعتراض را برای مردم قائل شده است.

از دولت هم می خواهیم راه را باز و ساز و کاری را تعریف کند که مردم بتوانند اعتراضات خودشان را به صورت قانونی و در یک فضای سالم و امن، ابراز و اظهار کنند. علاوه بر اینکه، مردم نمایندگانی دارند و توسط نمایندگانشان باید این اعتراضات بازتاب داده شود و در نطق های آنها بیاید و در مطالبات آنها بیان شود. علاوه بر این، این حق را باید به مردم داد که در اجتماعاتی سخنان و مواضع خودشان را بیان کنند.

 

این شکلی که چند پارک یا استادیوم ورزشی برای اعتراضات مردم تعیین شده را قبول دارید؟

شاید منحصر نباشد ولی به نظر من یک راهکار قابل قبول است. اگر این اقدامات در محیط کنترل شده ای صورت بگیرد کمتر اتفاق می افتد که منجر به شورش شود.

 

مردم قبول می کنند که در یک محیط بسته اعتراضات خود را بیان کنند؟

ممکن است در پارک باشد که محیط بسته نیست. استادیوم ها هم یک محیط بسته تلقی نمی شود. استادیوم یعنی محلی که هزاران نفر اجتماع می کنند. مثلا 12 یا حتی یکصد هزار نفر آدم می تواند جمع شود و این چیز کمی نیست. البته حتی این حق به مردم داده شده که با کسب مجوز راهپیمایی کنند و در قانون اساسی ما به این  اشاره شده است. بنابر این اعتراضات می تواند به صورت تجمعات یا راهپیمایی باشد. ولی باید هدایت، کنترل و مدیریت شده باشد که تبدیل به شورش نشود.

آنچه که ناامنی پدید می آورد و موجب می شود اموال عمومی یا اموال مردم، مورد تعرض قرار بگیرد خارج از کنترل بودن و تبدیل به شورش شدن این حرکت ها است. مسلما آن در هیچ جامعه سیاسی مدنی پذیرفته نیست.

به هر حال اصل اعتراض حق آنها است و این اتفاقات از سال گذشته هم که رخ داد، نشان دهنده یک نوع انباشتگی انتظارات و مطالبات مردم است و دولت، مجلس، مسئولان، مدیران و حتی مسئولان فراتر از سه قوه باید به این انتظارات و مطالبات مردم توجه و برای حلش راه حل دنبال کنند. مهم حل مسأله است و در راه حل هم باید از نخبگان کمک گرفت.

 

این طور قضایا چقدر می تواند به شناخت مطالبات مردم و حل آنها کمک کند؟

خیلی مؤثر است. قالبا مشکلات اقتصادی مردم را وادار به چنین حرکتی کرده ولی این انتظارات چه اقتصادی و چه سیاسی و اجتماعی باشد، مطرح کردن آنها مؤثر خواهد بود تا مسئولان و مدیران کشور متوجه شوند که مردم چه خواسته ها و چه مطالباتی دارند و این خواسته ها و مطالبات را برای حل در دستور کار خودشان قرار دهند.

 

 این طور بیان اعتراض نمی تواند به حاشیه های غیر قابل کنترل یا حاشیه هایی که کنترل آنها سخت باشد منجر شود؟

اگر به این انتظارات پاسخ داده شود، منجر به این مسائل نمی شود. یک وقت مورد بی اعتنایی قرار می گیرد و فرض را بر این می گیریم که گوشی شنوا نیست و کسی حاضر نیست این سخنان و اعتراضات را بشنود و بها دهد. اگر چنین اتفاقی بیفتد، حتما این اعتراضات منجر به شورش هم خواهد شد. اما اگر این اعتراضات شنیده شود و گوش شنوایی از مسئولان کشور باشد، چنین اتفاقی رخ نخواهد داد.

به نظر می رسد که خود اقدام برای راه اندازی مراکزی جهت اعتراض معترضین حکایت از این می کند که گوش شنوا وجود دارد. البته خوب است که در چنین مجامع و محافلی مسئولین مربوطه و نمایندگان مردم حضور پیدا کنند. وقتی اعتراضاتی انجام می گیرد و کسانی به عنوان سخنگوی این مجموعه حرف ها را می زنند، اینها بشنوند، بنویسند و بعد دنبال کنند که مشکلات مورد نظر مردم برطرف شود.

 

دامن زدن به این اختلافات امر عقلایی نیست

به لحاظ سیاسی، دامن زدن به اختلافات چقدر می تواند چالش آفرین باشد و حاشیه هایی را برای کشور به وجود بیاورد؟

اصل وجود اختلافات یک امر طبیعی است.  چون حاصل اختلاف دیدگاه، نظر و خط مشی های سیاسی است. اما دامن زدن به این اختلافات امر عقلایی نیست. راه کاهش اختلافات ارتباط نزدیک بین صاحب نظران مربوط به جریانات سیاسی و گفت و گو، مباحثه و مناظره در محافل، مجالس و رسانه ها است. باید اختلافات را کاهش داد و روی مشترکات تمرکز کرد. همین اختلافاتی که وجود دارد همراه با اشتراکاتی هم هست. باید آن مشترکات و اشتراکات را مبنا قرار داد.

 

دامن زدن به اختلافات نتایج شومی را برای ملت و کشور خواهد داشت

اگر اختلافات را بزرگ کنیم و مشترکات را کنار بگذاریم و یا کوچک کنیم، چه آسیبی به کشور وارد می شود؟

مسلما امور متشتت می شود و اوضاع به هم می ریزد و مدیریت کشور قدرت کنترل و هدایت امر و پاسخگویی را نخواهد داشت؛ و مسلما  نتایج شومی را برای ملت و کشور خواهد داشت.

 

مقام معظم رهبری در سخنرانی بیستم فروردین ماه سال جاری عبارت «رفتارهای تحسین برانگیز» را برای دهه 60 به کار بردند. به نظر من یکی از رفتارهای تحسین برانگیز دهه 60 که ایشان تذکر به یادآوری آنها دادند می تواند «وحدت» باشد.

دقیقا

 

یکی از کلید واژه های امام خمینی(س) هم وحدت و یکی از استراتژی های ایشان «همه با هم» بود. این «همه با هم» چقدر می تواند به حل مشکلات امروز کشور ما و رفع حاشیه ها کمک کند؟

ببنید رفتارهای دهه 60 در چه فضایی اتفاق افتاد و چه پیشینه ای داشت. دهه 60 دهه بعد از پیروزی انقلاب، دهه دفاع مقدس، شورش های استانی و منطقه ای و سر بر آوردن منافقین و ترورهای منافقین است. ما در آغاز پیروزی انقلاب طبعا با یک به هم ریختگی اوضاع مواجه بودیم. با رخ دادن انقلاب اسلامی نظم گذشته فرو ریخته بود و نظم جدیدی بنا بود شکل بگیرد؛ که هنوز شکل نگرفته بود و آغاز شکل گیری بود. ولی بلافاصله انتظارات مردم وجود داشت.

به همین دلیل مسائل گاهی به نوعی بیان می شد که حکایت از نوعی تشتت، اختلاف و مقابل هم ایستادن داشت. خصوصا جریانات سیاسی تندرو داخلی به این مسائل دامن می زدند و بزرگ می کردند. در چنین شرایطی اگر سخن از «همه با هم» توسط امام مطرح می شد، دقیقا به معنای این بود که ملت ایران به عنوان یک ملت یکپارچه باید به اهداف اساسی نظام توجه و انتظارات خودش را با توجه به اهداف اساسی نظام تعقیب کند؛ گروه های سیاسی به جای اینکه به کشاکش بین خودشان بپردازند به مسأله وحدت توجه داشتند و با کمک یکدیگر برای استقرار و تثبیت نظام، جلوگیری از به هم ریختگی و جلوگیری از تأثیرگذاری فشارهای بیگانگان مثل تحریم ها و شورش ها که به تحریک بیگانگان انجام می شد، تلاش می کردند.

دهه 60 نماد رفتارهای سیاسی حساب شده و پخته است

این وحدت و اتحادی که  حضرت امام روی آن تأکید داشتند و اینکه دهه 60 نماد رفتارهای سیاسی حساب شده و پخته است، به معنای چنین وضعیتی است. یعنی رفتارهایی است که ملت ما دست به دست هم دادند و یکپارچه به حمایت از نظام پرداختند؛ زیر چتر رهبری امام قرار گرفتند و رهنمودهای امام در دل مردم اثرگذار بود و به آنها آرامش می داد و مدیریت کشور راحت تر می توانستند بحران را اداره و ما را از وضعیت بحرانی خارج کنند.

باید رفتار دهه 60 را تکرار کنیم

امروز هم، با توجه به دشمنی هایی که استکبار جهانی دارد نسبت به ایران اعمال و دنبال می کند ما نیازمند شرایطی مثل دهه 60 هستیم. یعنی همان وحدت، اتحاد، یکپارچگی و همان فرعی و اصلی کردن مسائل و توجه به مسائل اصلی و به حاشیه راندن مسائل فرعی و کمتر مورد اعتنا قرار دادن آنها، مقتضای چنین شرایطی است. بنابر این ما باید آن وضعیت و رفتار را تکرار کنیم تا اینکه از این برهه عبور کنیم.

 

اساس قضیه، وحدت ملی ما در مقابل بیگانگان است

اگر ما به وحدت رویه و وحدت مسئولین برسیم چقدر می توانیم برای حل چالش های فعلی کشور امیدوار باشیم؟

چالش های بین المللی ما با وحدت ملی حل می شود. اگر ما در داخل یکپارچه باشیم و یک صدا از ایران برخیزد یقینا چالش های بین المللی ما به راحتی قابل حل است. البته معنایش رفع دشمنی های بیگانه نیست؛ آنها دشمن هستند ولی می فهمند که ما با هم یکپارچه هستیم. این خیلی می تواند امید آنها را به عمق بخشیدن چالش های درونی ما از بین ببرد. این خیلی می تواند امید آنها را، اگر در ذهن و مخیله آنها هست که این نظام را سرنگون کنند، این امید آنها را خنثی و نابود کند. پس اساس قضیه، وحدت ملی ما در مقابل بیگانگان است.

در گام بعدی ما وحدت ملی را برای حل مسائل داخلی نیاز داریم. حل مسائل داخلی به این است که  دولت منتخب و استقرار پیدا کرده را کمک کنیم؛ به شرطی که دولت کمک بپذیرد. اگر دولت کمک بپذیرد و حاضر باشد پیشنهاداتی که برای حل مسائل می شود را بشنود و اگر به جمع بندی موافقی رسید به اجرا در بیاورد، خیلی می تواند مسائل را حل کند.

 

به نظر شما در مقطع فعلی دامن زدن به اختلافات داخلی چقدر به قدرت بین المللی ما آسیب می زند؟

خیلی روشن است و نیاز به توضیح زیاد ندارد؛ ملتی که درگیری های داخلی خود را بزرگ و عمده می کند و جناح ها و جریانات سیاسی همدیگر را می سایند و با هم درگیر می شوند، همدیگر را تضعیف می کنند. حال آنکه اگر با هم باشند می توانند در مقابل دشمن مشترک به خوبی بایستند.

 

ابزارها و راهکارهایی که بتواند در مقطع فعلی همه مسئولین و مردم ما را به وحدت و تمرکز روی مسائل اصلی کشور سوق دهد چیست؟

راهکارهای رسیدن به وحدت بیشتر مسائل گفت و گوی بین سیاستمداران ما است. گفت و گو بین سیاستمداران ما کمک می کند به اینکه به نقاط مشترک بپردازند و نقاط اختلاف را مورد بحث و گفت و گو قرار دهند و سعی در کاهش آنها داشته باشند.

 

خواسته های مردم چطور به صحنه بیایند؟

مردم کمتر به مباحث سیاسی توجه دارند و به طور عمده خروجی ها را مدنظر دارند. آنها دنبال این هستند که وضعیت معیشتشان بهتر و سفره آنها رنگین تر شود و روز به روز کوچک تر نشود. اساس انتظارات مردم رفع بیکاری، مشکل تورم، عدم ثبات نرخ ارز، عدم ثبات قیمت سکه، عدم ثبات قیمت مسکن، عدم ثبات قیمت خودرو و سایر کالاها است. این مشکلات به طور عمده مربوط به حوزه مدیریت اجرایی کشور است و مربوط به مباحث سیاسی جناح ها و گروه ها نیست. در مسائل سیاسی، مسأله اعتماد به نظام، دولت، کارگزاران است که اینها نیازمند به گفت و گو و حل است.

 

یعنی اعتماد به نظام نمی تواند به عنوان یک پیش فرض اولیه مورد توافق همه  باشد و احتیاج به گفت و گو دارد تا به این امر برسیم؟

حتما اعتماد به نظام پایه اصلی است و می تواند مبنا قرار بگیرد و به عنوان یک مفروض تلقی شود و شکی هم نیست. من این را شنیده ام که بعضی از کسانی که نارضایتی اساسی هم دارند می گویند ما نمی خواهیم که نظام به هم بریزد و اگر نظام به هم بریزد نمی دانیم بعدش چه اتفاقی می افتد و نگران بعد هستند. بنابر این حتی کسانی که مواضع خیلی رادیکالی د ارند رضایت می دهند که نظام باشد. اکثریت ملت که این حرف ها را ندارد و مشکلش معیشت و مسائل روزمره است. ولی شاید در قشری از نخبگان آن دیدگاه ها هم مطرح شود.

مدیریت اجرایی کشور برای حل مشکلات نیازمند به مشورت و گفت و گو است

بنابر این خیلی روشن است که پاسخ مشکلاتی که در ذهن و فکر مردم وجود دارد و آنها را نگران کرده و نسبت به آنها دغدغه دارند مربوط به مدیریت اجرایی کشور است. مدیریت اجرایی کشور برای حل مشکلات نیازمند به مشورت و گفت و گو است. مدیریت اجرایی کشور در بخش اقتصاد به اندیشه و تفکری روی آورده و آن را محور قرار داده و مشکلات دارد بروز می کند، تفکرات دیگری در مقابل آن هست و پیشنهادات دیگری وجود دارد که اتفاقا وقتی دولت با سران سه قوه می نشیند و تصمیمی می گیرند، می بینید تصمیماتی می گیرند که متفاوت از دیدگاهی است که دولت به عنوان دیدگاه محوری و مبانی خود پذیرفته بود. چون تصمیماتی که اخیرا دولت گرفته با اندیشه نوکلاسیک همخوانی ندارد. معلوم می شود که آن اندیشه نمی تواند شرایط ما را پاسخگو باشد. پس دولت نیازمند گفت و گو با نخبگان صاحب نظر است که نقطه نظرات متفاوت و مقابلی دارند تا ببیند جمع بندی نخبگانی چه چیزی می تواند باشد.

اما اختلاف در میان اقشار سیاسی جامعه نیازمند گفت و گو از  نوع دیگری است. این همانی است که باید مبنا را حفظ نظام و مقبولیت رهبری نظام قرار دهیم و با این مبنا ببینیم که بقیه مسائل چطور می توانیم با هم گفت و گو و حل کنیم.

 

تصمیمات ملی را همه باید حمایت کنند

به عنوان مثال، علی رغم اینکه مقام معظم رهبری بارها از تیم مذاکره کننده هسته ای و وزیر امور خارجه  حمایت کردند و به نوعی برجام تصمیم نظام بود، عده ای سعی در تضعیف آن داشته و دارند. این رفتارهای سیاسی و تضعیف تیم دیپلماسی کشور، که همین الآن هم در حال تلاش هستند، چقدر به قدرت آنها در عرصه بین المللی آسیب می زند؟

قبول کنیم که در قضیه برجام ما یک اختلاف نظر جدی را در صاحب نظران و صاحبان قلم و رسانه داشتیم. اما آنچه که مهم است، تصمیماتی که در کشور گرفته می شود تصمیمات ملی است و تصمیمات ملی را همه باید حمایت کنند. اگر کسی انتقاد دارد، انتقادش را برای خودش حفظ و اگر خواست بیان کند. نه جلوی منتقدین گرفته شود و نه از طرف دیگر آنها بنا را بر این بگذارند که حرف ما باید به کرسی بنشیند.

آنچه در برجام محقق شد برآیند تصمیم نظام بود و مورد حمایت  دولت، مجلس، شورای عالی امنیت ملی و مقام معظم رهبری قرار گرفت؛ با مناقشاتی که خود این مجموعه نسبت به همان مصوبه داشتند. یعنی آن را در حدی تلقی نکردند که خواسته نظام جمهوری اسلامی  در حد کامل تأمین شده باشد.

 

این را قبول دارید که در هر مذاکره و مراوده ای ما باید امتیاز بدهیم تا بتوانیم امتیاز بگیریم؟

شکی نیست؛ مذاکره یعنی همین. اما مسأله متوازن بودن داده ها و ستانده ها است. بعضی ها مناقشه داشتند که این داده ها و ستانده ها متوازن و متناسب نیست و یا ایراداتی که رهبر معظم انقلاب می گرفتند می فرمودند که در مقام اجرا باید طوری باشد که پله به پله پیش برویم و این اتفاق هم نیفتاد.

اما الآن برگشتن به گذشته کار معقولی نیست. الآن باید نگاه ما به جلو باشد و متوقف نشویم و همدیگر را مقصر بدانیم. الآن باید ببینیم با توجه به خروج آمریکا از برجام آیا ادامه آن برای ما مفید خواهد بود و موجب برداشت تحریم ها می شود؟ اگر نمی شود خارج شویم. الآن هم مبنای تصمیمات دولت و نظام همین است.

ضرورت وحدت ملی در راستای منافع ملی

اخیرا هم در خطبه های نماز عید فطر رهبر معظم انقلاب اشاره کردند که دیگر به این مسائل نپردازید و بنای شما بر این نباشد که روی این مسائل بایستید و توقف کنید و باید پیش برویم. ما الآن نیازمند بحث بعدی هستیم. یعنی بعد از اینکه برجام با مشکلی رو به رو شده که حل می شود یا نمی شود، ما باید از این به بعد چه کنیم؟ به نظر من وحدت ملی در راستای منافع ملی ما مهم است.

اگر ما ظرفیت های اقتصاد ملی خودمان را مورد توجه قرار دهیم و از آن بهره برداری کنیم و دولت، مسئولین و بخش خصوصی ما به میدان بیایند و از این ظرفیت ها بهره گرفته شود، ما یک اقتصاد ملی شکوفا خواهیم داشت. قدرت های دیگر جهان نیز با اقتصاد مقتدر کار خواهند کرد. اگر ما مقابل همدیگر بایستیم و صف بندی کنیم و بگوییم آن اشتباه بود و الآن دارد اشتباه دیگری به وجود می آید و تکرار می شود، به نظر من اینها حل مشکل نخواهد بود.

 

تمرکز روی مسائل اساسی چقدر می تواند به حل مسائل فعلی ما کمک کند؟

خیلی روشن است؛ وقتی که ما مسائل را به اصلی و فرعی و حاشیه ای تقسیم کردیم تمرکز روی مسائل اساسی تمام ذهن ها را متوجه آن مسائل می کند و اینکه باید همه همت حل آن مسائل باشد.  حفظ نظام جمهوری اسلامی، حفظ ثبات، حفظ امنیت داخلی و بین المللی و بالا بردن قدرت دفاعی کشور در مقابل طمع بیگانگان، بالا بردن بنیه دفاعی کشور، صرفه جویی در هزینه های عمومی و صرفه جویی در انرژی می تواند از جمله این مسائل اساسی باشد.

به عنوان مثال الآن کشور ما از نظر میزان مصرف انرژی سالیانه بیش از 200 میلیارد دلار خام انرژی را مصرف یا صادر می کند و اگر ارزش خام را به ارزش فرآورده تبدیل کنیم سالیانه 350 میلیارد دلار هزینه مصرف انرژی ما است و تقریبا 50 میلیارد دلار صادر می کنیم. اگر این 350 میلیارد دلار را درست مصرف کنیم و مصرفمان بهینه باشد و از راه هایی استفاده کنیم که آن را مهار و کنترل کنیم می توانیم درآمد سرشاری را به دست بیاوریم که مشکلاتمان را با آن درآمد سرشار حل کنیم.

ما بیش از کل قاره اروپا انرژی فسیلی مصرف می کنیم

الآن نرخ رشد مصرف انرژی در کشور ما سالیانه هشت تا 10 درصد است؛ این خیلی عجیب است. معقول نیست که ما الآن بیش از کشور چین و بیش از کل قاره اروپا داریم انرژی فسیلی مصرف می کنیم. نباید مردم و مدیریت کشور ما به فکر بیفتد؟! نباید سیاست هایی که برای بهینه سازی مصرف انرژی ابلاغ شده را دنبال کنیم؟! نباید از راه های قیمتی و غیر قیمتی کاری کنیم که شدت مصرف انرژی ما کاهش پیدا کند؟! اگر این اتفاق بیفتد یک درآمد هنگفت کسب می کنیم.

الآن مرتب دنبال این هستیم که مناسبات خارجی را به نحوی سامان دهیم که دیگران سرمایه گذاری کنند؛ چقدر سرمایه گذاری می کنند؟ اگر بخواهند سرمایه گذاری کنند پنج یا حداکثر 20 میلیارد دلار خواهد بود. من می گویم سالیانه 100 میلیارد دلار از راه صرفه جویی مصرف انرژی ما می توانیم کسب درآمد جدید داشته باشیم؛ این رقم خیلی درشت است. البته عقلایی این خواهد بود که درآمد این صرفه جویی را مجددا در انرژی خامی که صادر می کنیم سرمایه گذاری کنیم تا آن را تبدیل به فرآورده کنیم و در کنار این 50 میلیارد دلار 100 میلیارد دلار دیگر کسب درآمد داشته باشیم.

 

تقریبا همه افراد این جامعه اقتصاد ملی را قبول دارند اما مثلا به واسطه  جهش قیمت دلار داریم می بینیم که چه بلایی بر سر اقتصاد کشور آمده است. این قضیه چه توجیهی دارد؟

ضرب المثلی در زبان عربی هست که می گوید «فی السیف ضیّعت اللبن» یعنی در تابستان ماست را فاسد کردید. ما در طول این چند دهه، خصوصا دهه اخیر، کارهایی کرده ایم که الآن داریم آثار آن کارها را مشاهده می کنیم. نقدینگی این کشور در سال 1384 نود و پنج هزار میلیارد تومان بود. این نقدینگی در دو دوره آقای احمدی نژاد به 450 هزار میلیارد تومان رسید. این نقدینگی طی پنج سال گذشته به 1530 هزار میلیارد تومان رسیده است.

وقتی که طی پنج سال نقدینگی را سه برابر می کنید، می خواهید ارز و سکه گران نشود؟

یعنی ما تا توانستیم پمپاژ نقدینگی کرده ایم؛ خیال می کنیم هنر تزریق نقدینگی حلال مشکلات است در حالی که این هنر نیست و اشتباه بزرگ است. وقتی که طی پنج سال نقدینگی را سه برابر می کنید، می خواهید ارز و سکه گران نشود؟ یقینا اثر روشنش همین است. بنابر این از هرجای ضرر برگردیم امروز نفع است. یکی از موارد این است که جلوی رشد بیشتر نقدینگی را بگیریم. الآن متوسط نرخ رشد تولید ما سالیانه حدود چهار درصد است؛ سال 95 که 12 درصد شد ناشی از جهش صادرات نفت است. رشد نقدینگی باید چهار تا هشت درصد باشد؛ و نباید 20 تا 30 درصد باشد. وقتی با رشد چهار درصدی اقتصادی نقدینگی را 30 درصد رشد دهید یعنی شتاب رشد نقدینگی بیش از رشد تولید ملی است. بنابر این شتاب رشد نقدینگی رشد تولید ملی را خنثی می کند. این کار غلطی بوده که در همه دولت ها و این دولت اتفاق افتاده و حالا جلویش را بگیرند.

ما با تزریق پول بیشتر نمی توانیم مشکل را حل کنیم. خصوصا اینکه الآن ما با پدیده ای رو به رو هستیم که بخشی از این تزریق نقدینگی بیشتر دارد از طریق بانک های عامل اتفاق می افتد. یعنی خود بانک تولید نقدینگی می کند. این را باید مهار کرد و جلویش را گرفت. اگر بانک مرکزی تولید نقدینگی می کند، که آن هم باید حساب شده و کنترل شده باشد، فایده اش منبعی برای دولت است و دولت می تواند آن را در هزینه های خود مصرف کند. اما تولید نقدینگی توسط بانک ها چه فایده ای برای دولت دارد؟! چه فایده ای برای  ملت دارد؟! نه برای دولت فایده دارد و نه برای ملت فایده دارد و بلکه فقط برای بانک مربوطه مفید است و دست بانک مربوطه را نسبت به دادن تسهیلات بیشتر باز می کند.

جلوی این را بگیرید و نقدینگی موجود را به طرف تولید هدایت کنید. 60 درصد از نقدینگی کشور ما در بخش غیر مولد مصرف و ظاهرا 40 درصد در بخش مولد هزینه می شود. اگر بتوانیم بخش اعظم آن 60 درصد هم به سمت تولید هدایت کنیم اشتغال ایجاد می شود و کسب و کار رونق پیدا می کند. متأسفانه مدیریت نقدینگی نداریم. بانک ها که نقدینگی را به مشتریان خود می دهند بر مصرف این نقدینگی نظارت نمی کنند که آیا به همان مقصودی که دریافت شد هزینه شد؟  یا اینکه فرد پول را برای قطعه سازی می گیرد و مسکن می خرد و به جای اینکه اشتغال ایجاد کند تورم ایجاد می کند؛ یا اینکه به جای تأمین مالی پروژه، ارز می خرد و باعث افزایش تقاضا برای ارز و شتاب قیمت ارز می شود؛ یا سکه می خرد و قیمت سکه را شتاب می دهد.

الآن هم بهترین کار همین است که آقای تقوی نژاد (رئیس سازمان امور مالیاتی) اعلام کرد. ای کاش این مطلب را دو سال قبل اعمال می کردند؛ چون قانون وجود دارد. قانون می گوید  در هر زمینه ای که قیمت به شدت بالا می رود، خریدار باید مالیات ما به التفاوت قیمت را بپردازد. این را مالیات بر عایدی سرمایه می گویند. اگر این مالیات را اعمال کنند کمتر کسی به سراغ خرید سکه، دلار، مسکن، خودرو و امثال اینها می رود و پول به سمت تولید هدایت می شود.

بنابر این باید از راه های معقول تجربه شده جهانی برای هدایت نقدینگی استفاده کنیم. اگر این نقدینگی را هدایت کنیم تولید ما رشد پیدا می کند. اگر تولید داخلی ما رشد پیدا کرد ما کمتر نیازمند به واردات کالاهای خارجی مشابه می شویم. اگر تولید داخلی ما رشد پیدا کند اشتغال ما افزایش و بیکاری کاهش پیدا می کند. اگر تولید داخلی ما افزایش پیدا کند خانواده های بیشتری در کشور ما به رفاه می رسند. بنابر این باید نقدینگی را هدایت کرد.

شبیه به همین در ارز است. الآن شاید بالغ بر 35 میلیارد دلار ارز در دست مردم است. این ارز سرمایه ملی است. از این سرمایه ملی چه استفاده ای می شود؟! هیچ. به نفع کسانی است که انباشته کرده اند تا قیمتش بالا برود و آنها سود ببرند ولی به نفع اقتصاد ملی نیست. با این ارز حتی یک شغل هم نمی شود ایجاد کرد. با این ارز یک کارخانه هم راه نمی افتد.

 

دولت با ایجاد جاذبه در سود ارزی نقدینگی ارزی را جمع کند

به نظر می رسد پول جیب مردم ریال و دلار ندارد. دولت چه کاری می تواند انجام دهد؟

دولت می تواند مشوق ایجاد کند تا مردم سرمایه گذاری کنند و سود ارزی به آنها بدهد. مردم دنبال سود هستند. دولت همان طوری که به نقدینگی موجود سود ریالی می دهد به نقدینگی ارزی سود ارزی بدهد و با ایجاد جاذبه در سود ارزی این نقدینگی را جذب کند. اگر این نقدینگی ارزی را به بخش بالادستی نفت و گاز ببرد، بازدهی بالادستی نفت و گاز هر سال حداقل 50 درصد است.

 

دلارهای خرد چطور می تواند در بخش بالادستی نفت و گاز سرمایه گذاری شود؟

 همین دلارهای خرد وقتی که توسط یک مدیریت موفق جذب نقدینگی ارزی جمع شود تبدیل به میلیاردها دلار می شود؛ این میلیاردها دلار را به بخش بالادستی نفت ببرند. به عنوان مثال با اوراق سلف نفت هم کنترل نقدینگی و هم جذب سرمایه گذاری ارزی صورت می گیرد. لازم نیست هر فردی که دارای مبلغ اندکی ارز است شخصا بتواند در بخش بالادستی نفت سرمایه گذاری کند. اصلا چنین چیزی معنی ندارد. اگر اوراق سلف نفتی بفروشند و بگویند هرکس به اندازه 10 بشکه نفت می خواهد خریداری کند ما پایان سال مالی، ناشی از تسویه این خرید، سود ارزی به او پرداخت می کنیم، مردم نفت را به صورت  اوراق سلف کاغذی می خرند و هم مردم سود کرده اند و هم پولشان از سطح کشور جمع شده و در اختیار شرکت نفت و شرکت گاز قرار می گیرد و پروژه های نیمه تمام ما به نتیجه می رسد و شرکت نفت با درآمدی که از این ناحیه به دست می آورد می تواند سود این اوراق سلف نفتی را بپردازد. پس راه دارد؛ ما نیازمند به مدیریت هستیم.

 

ایران شایستگی دارد یکی از 10 کشور برتر اقتصادی جهان باشد

جلساتی که به سفارش مقام معظم رهبری با حضور سران سه قوه شکل گرفته نمی تواند به عنوان یک گام رو به جلو تلقی شود؟

 این گام خوبی است و ما تأیید و تشویق می کنیم ولی نباید به این اکتفا کرد. چون رفع اختلاف سران سه قوه و یا سه قوه یک پیشنیاز حل مسائل است؛ ولی لزوما همه مشکلات از این طریق حل نمی شود. ما علاوه بر این معتقدیم که باید به افکار و آراء صاحب نظرانی که در اختیار دولت نیستند و در چرخه مدیریت دولت حضور ندارند پرداخته شود. رهبر معظم انقلاب این را اشاره کردند و به آقای رئیس جمهور یکی دو بار گفته اند که اقتصاددانان منتقد خودتان را دعوت کنید و حرف های آنها را بشنوید و از آنها بهره بگیرید. ای بسا خواسته ها و دیدگاه های آنها قابلیت اجرا داشته باشد. ما معتقدیم اگر این اتفاق بیفتد حتما بسیاری از مسائل قابل حل است. چون ما ظرفیت هایی داریم که اگر از قوه به فعل برسد به خوبی می تواند اقتصاد مملکت را شکوفا کند. ایران شایستگی دارد یکی از 10 کشور برتر اقتصادی جهان باشد. اگر ما ذخایر طبیعی و نیروی انسانی نخبه و استعدادهای نسل جوان خود را در نظر بگیریم که در انرژی هسته ای، نانو، هوا فضا و قدرت دفاعی ما خود را نشان داده، اگر این ظرفیت و توانایی به عرصه مسائل اقتصادی، صنعت، معدن و کشاورزی بیاید یقینا خیلی از مسائل ما حل خواهد شد.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.