پایگاه خبری جماران: به جناب آقای صادق زیباکلام علاقه مندم. نه اینکه همه ی مواضع ایشان را قبول داشته باشم، بلکه در مواردی مثل نظرشان درباره ی فلسطین و سلسله ی پهلوی، کاملا با ایشان مخالفم ولی شجاعتش و استقلالش و حریّتش را احترام می کنم. همین جهت هم هست که امروز به بررسی یک نکته از کلماتشان می پردازم و الّا در «آشفته بازار سخن های بی مدرک»، وقت را صرف «پاسخ گویی» کردن، نشان کم خردی است. اما جناب زیبا کلام چنین نیست.
ایشان اخیراً -البته چنانکه نقل شده- گفته اند: «واقعیت آن است که آنقدر که «مرگ برآمریکا» و «دشمنی با آمریکا» برای مرحوم امام خمینی بعد از انقلاب اهمیت یافتند؛ یکهزارم آن، مفاهیمی چون دمکراسی، حقوق بشر، آزادی بیان، آزادی مطبوعات، انتخابات آزاد، نبود زندانی سیاسی و این دست مفاهیم ارزشی نداشتند»
به نظرم این سخن ایشان نه تنها مبالغه آمیز(یک هزارم) است بلکه اساساً غلط است و از وزانت کافی برخوردار نیست. عباس عبدی در کتاب «تحلیل محتوای مطالب امام خمینی» که در سال١٣٨٩ منتشر شده، کلام امام را به نوعی بررسی کرده که میزان اهمیت مفاهیم را در کلام ایشان معلوم کرده است.
به قسمت هایی از آن توجه کنید:
بیشترین مفهوم در کلام امام «مردم» است که در هر ده هزار کلمه، امام ،١٢٢ بار آن را تکرار کرده اند. «جمهوریت» که همان دموکراسی می تواند باشد ٢٤ بار و «نفی استبداد» که همان آزادی است ٣٤ بار و «ایران» ٣٩ بار تکرار شده است. این درحالی است که «آمریکا» در هر ده هزار کلمه، ١٥ مرتبه تکرار شده است.
در یک نگاه کلان مفاهیم مربوط به مردم حدوداً ٢٧٠ بار در هر ده هزار کلمه و مفاهیم مربوط به اسلام ١٧٥ بار در همین تعداد تکرار شده است.
جالب اینکه بر خلاف نظر جناب زیبا کلام، تکرار مفهوم «مردم» در طول عمر امام، هیچ نوسان معنا داری ندارد و مثلا در سال ١٣٦٦ دقیقاً به اندازه ی سال ١٣٥٨ تکرار داشته است. البته کلمه «ملّی»به جهت اشاره ای که به گروهی خاص می یابد، در مقطع پس از انقلاب در سخن امام کمتر شده است. ولی اساساً این واژه فراوانی بسیار کمی در کلام ایشان دارد، به گونه ای که در هر ده هزار کلمه، امام ٧ بار آن را تکرار کرده اند.
تأکید بر کلمه «جمهوری» در سال ١٣٦٦ به اندازه سال١٣٥٧ است و تغییر قابل ملاحظه ای در استعمال آن وجود ندارد.
هم چنین فراوانی کلمه «مجلس» در سال آخر عمر امام، تقریبا با سال ١٣٥٧ همسان است.
و اما کلمه «آمریکا» که اصل سخن زیباکلام درباره آن است.
علی رغم وجود جنگ در سالهای ١٣٥٩ تا ١٣٦٧، فراوانی این واژه در سخنان امام در سال های قبل از انقلاب بیشتر از سال١٣٦٥ است. بیشترین استعمال این واژه در سال ١٣٥٧ بوده که عمده اش قبل از پیروزی انقلاب است و این، به اندازه ی سال ١٣٦٢ و ١٣٦٦ است یعنی تقریباً ٢٥ بار در هر 10 هزار کلمه. باز جالب توجه آنکه کمترین سالی که امام واژه امریکا را به کار برده اند، نه در سالهای قبل از انقلاب بلکه درسال ١٣٦٥ است که به حدود ٧ بار در هر ده هزار کلمه رسیده است.
البته فراوانی واژه «استکبار» و زیر مجموعه هایش که شامل شوروی و انگلیس هم می شود، از سال ١٣٦٥ در سخنان امام تقریباً سه برابر شده است. اما باز این مربوط به سالهای اولیه ی انقلاب نیست و بر خلاف مدعای جناب زیبا کلام، تکرار این واژه، درسال های ابتدای پیروزی انقلاب همسان سالهای قبل از انقلاب است.
به نظرم با توجه به آنچه اشاره کردم، معلوم می شود که میزان توجه منفی به آمریکا، در نظر امام، هیچگاه به اندازه توجه مثبت ایشان به مردم و جمهوریت و مفاهیم مشابه نبوده است. البته این به معنای این نیست که امام نسبت به آمریکا نظر مثبت داشته اند، بلکه به این معناست که در فلسفه ی سیاسی امام مردم و اسلام و حقوق اساسی مردم در اولویت است. به نظر من مخالفت امام با آمریکا نیز در همین نقطه ریشه یافته است. به عبارت دیگر دشمنی آمریکا با جریان دموکراسی و مردمسالاری دینی عاملی بوده است که امام را نسبت به دشمنی شیطان بزرگ حساس کرده است.
امید است جناب زیباکلام کتاب مورد نظر را مطالعه کنند.