پایگاه خبری جماران: در سه بخش پیش به توطئه های «نا امید کردن مردم»، «ترویج پایان یافتگی عصر دین»، «جدایی دین از سیاست» و «انحصار سیاست در دست مجتهدین» اشاره کردیم و گفتیم این امور از منظر امام، از زمره ی اموری است که گاه توسط دین داران قشری نگر ترویج می شود.
امروز به بخش چهارم از فرمایش ایشان می پردازیم. بحث کلی این بخش همان توطئه ی جدایی دین از سیاست است ولی به جهتی لازم است آن را به طور مستقل مورد اشاره قرار داد.
امام می فرمایند:«و مع الاسف تبلیغ به وجه دوم[در قالب طرفداری از قداست اسلام]، در بعض از روحانیان و متدینان بیخبر از اسلام تاثیر گذاشته [ به گونه ای ]که حتی دخالت در حکومت و سیاست را به مثابه یک گناه و فسق می دانستند و شایدبعضی بدانند! و این فاجعه بزرگی است که اسلام مبتلای به آن بود.» (وصیت نامه امام؛ صحیفه امام، ج21، ص: 404)
نکته متفاوتی که در این فراز مورد اشاره قرار گرفته است توجه دادن به «روحانیون و متدینین بی خبر از اسلام» است.
این تعبیر که در ظاهر امر، نوعی «نا هم گونی» را با خود دارد، از لطیف ترین اشارات حضرت امام است. ناهم گونی این ترکیب از آنجا ناشی می شود که« تدین به اسلام»، یعنی «ایمان داشتن به اسلام» و این امر جز با «شناخت اسلام» میسر نمی شود و لذا «تدین بی خبر از دیانت» اصلاً تدین نیست. اما ظرافت این تعبیر در این واقعیت نهفته است که همواره گروهی به «آنچه خود اسلام می پندارند»، ایمان دارند. این گروه به همین سبب از یک سو جوهره ی ایمان را دارا هستند و گاه در این راه جان می دهند و از سوی دیگر به چیزی غیر از «فرامین الهی» اعتقاد دارند. و همین مقابله با ایشان را مشکل می کند. نمونه بارز این گروه خوارج در صدر اسلام و داعش در روزگار ماست.
«متدینین بی خبر از اسلام»، خود به گروه های مختلف تقسیم می شوند؛ گروهی اسلام را بدون سیاست می شناسند، گروهی بدون توجه به ابعاد فقهی تنها بر اخلاق اسلامی تکیه می کنند، گروهی نیز آن چنان در فقه ذوب می شوند که اخلاق را به حساب نمی آورند. در طول تاریخ اسلام، گروهی فلسفه را از اسلام بیرون رانده اند و گروهی نیز با تأکیدات بسیار بر مباحث کلامی جدای از آنکه نزاع های فرقه ای را دامن زده اند، از دیگر شؤون دین غافل مانده اند.
امام درباره ایشان می فرمایند:«اسلام همه چیز دارد: سیاست دارد، فقه دارد، فلسفه دارد، همه چیز دارد، در عین حالی که فقیه درست می کنند حکیم درست می کند، فیلسوف درست می کند، شمشیرزن درست می کند، جنگ جو درست می کند. فقیه باید جنگ جو هم باشد، فقیه باید سیّاف[شمشیر زن] باشد، ولیّ فقیه هم باشد و فقهش را از دست ندهد» (صحیفه امام، ج6، ص: 286)
ایشان در موردی دیگر می فرمایند:«قرآن مشتمل بر همه چیز است؛ یعنی یک کتاب آدم سازی است همین طور که آدم همه چیز است ، معنویت دارد، مادیت دارد، ظاهر دارد، باطن دارد، قرآن کریم هم آمده است این انسان را بسازد، همه ابعاد انسان را می سازد؛ یعنی کلیه احتیاجاتی که انسان دارد، چه احتیاجاتی که شخص دارد و چیزهایی که مربوط به شخص است، [مثل]روابط بین شخص و خالق تبارک و تعالی و مسائل توحید، مسائل صفات حق تعالی، مسائل قیامت، این ها هست، [ وجه ]مسائل سیاسی و اجتماعی و قضیه جنگ با کفار و این ها[هم هست].» (صحیفه امام، ج4، ص:447)
امام همین مطلب را در جای دیگر چنین مورد اشاره قرار می دهند: «این معنا را که کسی بگوید اسلام به زندگی چه کار دارد... این نشناختن اسلام است، [اینکه بگویند]اسلام به سیاست چه کار دارد، این جنگ با اسلام است.» (صحیفه امام، ج4، ص: 18)
در اینجا البته باید به نکته ای اساسی توجه داشت و آن معنای جامعیت اسلام است. مرحوم شهید مطهری در این باره توضیحاتی دارند که به خوبی مطلب را واضح می کند: «شهید مطهری می گوید: «اسلام مکتب جامع و همه جانبه و واقع گرا است که در آن به همۀ جوانب نیازهای انسانی، اعم از دنیایی یا آخرتی، جسمی یا روحی، عقلی و فکری یا احساسی و عاطفی، فردی یا اجتماعی توجه شده است.....این نکته را توجه داشته باشید که بعضی ها جمود به خرج می دهند و خیال می کنند که چون دین اسلام دین جامعی است، پس باید در جزئیات هم تکلیف معینی روشن کرده باشد. نه این طور نیست... اتفاقاً جامعیت اسلام ایجاب می کند اساساً در بسیاری از امور دستور نداشته باشد....نسبت وحی با عقل آن است که [وحی] عقل را یاری می دهد و مواردی را که عقل انسان از درک آن عاجز است، به او تعلیم [می]دهد...پیامبران نیامده اند تا جانشین عقل شوند و قوای خود انسان را تعطیل کنند، [بلکه] بقیه را بر عهده عقل گذاشته اند.»(١)
اما این بحث کامل نمی شود اگر به یکی از مهم ترین مبانی امام در حوزه دین و فقه اشاره نکنیم. امام در پایان یک عمر تفقه و تعلیم، آنگاه که به آینده اسلام و دانش اسلامی توجه می دهند، به تأثیر دو عنصر زمان و مکان در اجتهاد پرداخته و فقه و دین شناسی را در صورتی که از این دو عنصر خالی باشند، ناکارآمد بر می شمارند. مثالهای بی شماری بر توجه امام به این دو عنصر حیاتی می توان یافت؛ از فتوای ایشان درباره شطرنج و موسیقی تا نظرشان درباره حضور زنان در جامعه و مناصب مدیریتی.
ایشان در این حوزه با مخاطب قرار دادن اعضای شورای نگهبان می نویسند:«تذکری پدرانه به اعضای عزیز شورای نگهبان می دهم که خودشان قبل از تصمیم گیری ها ، مصلحت نظام را در نظر بگیرند؛ چرا که یکی از مسائل بسیار مهم در دنیای پرآشوب کنونی، نقش زمان و مکان در اجتهاد و نوع تصمیم گیری هاست.» (صحیفه امام، ج21، ص: 216)
خلاصه کلام آنکه، از زمره کسانی که به اسلام آسیب می رسانند، «روحانیون و متدینین بی خبر از اسلام» اند. ایشان با جمود و قشری گری، جامعیت اسلام را درک نمی کنند و بدون توجه به زمان و مکان و لزوم اجتهادی مبتنی بر این دو عنصر حیاتی، جامعه را در تنگنای عصر گذشته باقی می گذارند. ایشان و آنچه از ایشان صادر می شود، از زمره مهم ترین عوامل دور شدن مردم از دین در عصر حاضر اند .
١- مرتضی مطهری، مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، ص 53./اسلام و مقتضیات زمان، ص 374، 368 ـ 362.