پایگاه خبری جماران: خرداد که مى رسد نام روح خدا در ضمیر ما بیش از هر زمان دیگر نقش مى بندد. از پانزده خرداد و آغاز حرکت انقلاب تا چهاردهم خرداد و عروج آن یگانه اعصار.
بی شک نمى توان از کنار نام او گذشت و به احترام کلاه از سر بر نداشت. نمى توان نام او را شنید و زیر لب صلوات نفرستاد. بگذار نابخردان بر طبل جهالت خویش بکوبند؛ آیندگان این سرزمین چون گذشتگانش نه تنها انقلاب را که از این پس ایران را با نام بلند او مى شناسند.
و امروز ماییم و وصیت هاى او ، سخنان او که چرا راه آینده ماست.
پس بگذارید در این ایام، هر روز سخنى از سخنان او را با هم مرور کنیم. به خصوص آن سخنان که کمتر بازگفته شده است و به وظیفه خویش در مواجهه با آن توجه کنیم.
حدیث اول:
حضرت امام در وصیت نامه خویش با ریزبینى دقیق به خطرى که امروزه همه ى ما با آن مواجهیم اشاره مى کنند و مى نویسند:
(1) از توطئههای مهمی که در قرن اخیر، خصوصاً در دهههای معاصر، و بویژه پس از پیروزی انقلاب آشکارا به چشم میخورد، تبلیغات دامنهدار با ابعاد مختلف برای مأیوس نمودن ملتها و خصوص ملت فداکار ایران از اسلام است.
(2) گاهی ناشیانه و با صراحت به اینکه احکام اسلام که 1400 سال قبل وضع شده است نمیتواند در عصر حاضر کشورها را اداره کند، یا آنکه اسلام یک دین ارتجاعی است و با هر نوآوری و مظاهر تمدن مخالف است، و درعصر حاضر نمیشود کشورها از تمدن جهانی و مظاهر آن کناره گیرند، و امثال این تبلیغات ابلهانه
(3) و گاهی موذیانه و شیطنتآمیز به گونه طرفداری از قداست اسلام که اسلام و دیگر ادیان الهی سر و کار دارند با معنویات و تهذیب نفوس و تحذیر از مقامات دنیایی و دعوت به ترک دنیا و اشتغال به عبادات و اذکار و ادعیه که انسان را به خدای تعالی نزدیک و از دنیا دور میکند، و حکومت و سیاست و سررشتهداری بر خلاف آن مقصد و مقصود بزرگ و معنوی است، چه اینها تمام برای تعمیر دنیا است و آن مخالف مسلک انبیای عظام است!
(4) و معالأسف تبلیغ به وجه دوم در بعض از روحانیان ومتدینان بیخبر از اسلام تأثیر گذاشته که حتی دخالت در حکومت و سیاست را به مثابه یک گناه و فسق میدانستند و شاید بعضی بدانند! و این فاجعه بزرگی است که اسلام مبتلای به آن بود.(صحیفه امام- جلد 21- صفحه 403-404)
در این فرمایش چنان که اشاره کردیم چهار نکته مورد اشاره قرار گرفته است.
نخست: اشاره به تبلیغات در جهت ناکارآمد نشان دادن دین در عرصه اجتماع است. البته روشن است که ناکارآمدى دین به معناى ناکارمدى دین داران است چراکه دین هویتى در خارج جز در قالب دینداران نمى یابد.
در راستاى این سخن حکیمانه، باید بپذیریم که دشمنان حکومت دینى که گاه مخالفین دین هستند و گاه -چنانکه در بند چهارم مورد اشاره قرار گرفته است- موافقین ظاهربینِ دین، براى اثبات ادعاى خویش بیش از هر چیز به عملکرد حاکمان دینى استناد مى کنند. طبیعی است که اگر ما به عنوان عاشقانِ عقل گراى امام بخواهیم از اندیشه امام دفاع کنیم بیش از هر کار دیگر، بهتر است با عمل خود از مبناى ایشان دفاع کنیم. مدافعینِ جدایی دین از حکومت و سیاست اگر با حکومت دینى مقتدر و کارآمد مواجه شوند، براهین فلسفى خویش را هم از دست مى دهند.
نویسنده این مقال واقف است که امروز به سبب تبلیغات دشمنان و البته برخى عملکردهاى غلط، دفاع از کارآمدى نظام سخت شده است ولى منصفانه معتقد است مجموعه ى عملکرد حاکمیت دینى قابل قبول و قابل دفاع است.
اما با کمال تواضع معتقدم که در این تبلیغات که در صدد ناکارآمد نشان دادن حکومت دینى است، امروزه تنها دشمنان انقلاب دخالت ندارند بلکه این دوستان انقلاب هستند که براى ملکوک کردن جناح دیگر به گونه اى تبلیغ مى کنند که نتیجه اش، القاى ناکارآمدى نظام اسلامى است.
اگر همه ى تریبون هاى رسمى هم صدا با دشمنان حکومت دینى که گاه در لباس مقدّسین جلوه مى کنند، به یک دولت بتازند و نتیجه آن را گاه تا حد خیانت بالا ببرند، آیا مردم نمى پرسند این چه سیستمى است که نمى تواند از خیانت، در حد ترکمانچاى، ممانعت نماید؟
از این دست مثال ها در ذاکره همه شما وجود دارد، به راحتى آن را بیابید و اذعان کنید که عمل به وصیت امام در نخستین بندی که امروز مورد اشاره قرار دادم، آیا جز از راه امید بخشى میسّر است؟
نکته ى دیگر آنکه: شاید بتوان گفت آنچه دین را ناکارآمد و حتى زشت جلوه می دهد ورود دین در سیاست نیست، بلکه ورود سیاست زدگى در دین است. سیاست ممکن است که با اخلاق که جوهره ى دین است ناسازگار نباشد، ولى سیاست زدگى پایبند اخلاق نیست و همین بى اخلاقى چهره ى دین و ذات آن را کریه و نادرست نشان مى دهد. پس مدافعین حکومت دینى باید از سیاست بازی در عرصه حکومت جداً دورى کنند.
فردا بخش بعد را پى می گیریم...