پایگاه خبری جماران: عبدالزهرا شاهرودی طی یادداشتی که به جماران ارسال کرد، نوشت:
نام «جامعة المرتضی» را من هم مثل بسیاری از شما همین چند روز پیش شنیدم. به سبب حساسیت تولید شده ، تحقیق کردم و یافتم که این نهاد حوزوی به دست یک خیّر اصفهانی تأسیس شده و هم او بودجه سالانه اش را می پردازد و وظیفه آن هم تربیت مبلغ های مناسب برای اعزام به خارج از کشور است. درس ها بعضاً به زبان های خارجی مختلف تدریس می شود و طلاب در آنجا از مسایل مختلف نیز آگاه می شوند. البته مؤسس اصفهانی دار المرتضى ، از قواعد نانوشته هم باخبر بوده و ارتباط این نهاد را با ارکان حوزه تعریف کرده و از مجموعه های رسمی حوزه نمایندگانی را همراه دارد.
هنوز از نتایج این مؤسسه ی تبلیغی خبری ندارم ولی در همین سطح هم ، به نظرم این نگاه دارای ارزش است و باید از آن استقبال نمود.
اما داستان از آنجا شروع می شود که رییس این مجموعه به ناگاه ایده ای را مطرح می کند که نه تنها با استقبال مواجه نمی شود بلکه موجب وهن حوزه و حوزویان می شود:«واتیکان شیعی»
حقیقت امر آن است که این گونه اشتباهات در میان حوزویان مسبوق به سابقه است. و اتفاقاً زمینه ی این گونه اظهارات نه تنها جمود و تحجر نیست بلکه علت آنها « شناخت درد مزمن » است. در حوزه، بسیاری از روحانیون که سال های میانی عمر خود را می گذرانند ، به خوبی دریافته اند که ساختار موجود حوزه جوابگوی جامعه امروز نیست. این گروه در مقابل گروهی دیگر که بر سنت گرایی محض و محافظه کارانه اصرار دارند ، قرار می گیرند.
به طور کلی می توان گفت اکثریت جوانان و میانسالان حوزوی به این باور رسیده اند که نظم رایج حوزه در ارتباط گیری با جامعه ایران و جهان به کارآمدی سابق نیست. اما در این میان برخی جدایی هر چه بیشتر از حکومت را راه حل می دانند و برخی به راه های دیگر نظر دارند. در میان گروه اول ، بسیاری از افراد ،در حوزه ی مسائل فرهنگی بسته تر از حکومتی ها هستند. این گروه امروزه بیش از هر چه به موضوعات ولایت اهل بیت سلام الله علیهم توجه دارند.
در میان گروه دوم که نهاد حوزه را با حکومت همراه می خواهند، برخی استقلال حوزه را خواستارند و آن را به حال جمهوری اسلامی مفیدتر می دانند و برخی به دخالت هر چه بیشتر حکومت در حوزه خوش بین و شاید قائل هستند.
حال قصه ی ما از آن جا شروع می شود که برخی از حوزویان در این میان با دنیا آشنا می شوند. از طرفی می فهمند که این نظم فعلی کارآمد نیست. از طرفی شناختی از جهان دارند و با اتکا به آن می خواهند طرحی نو در اندازند که هم حوزه را نجات دهند و هم جامعه ی جهانی را از مزایای علم و اخلاق حوزویان محروم نکنند. در این جاست که مشکل رخ می نماید. مشکلی که از سه علت ریشه می گیرد؛« شناخت ناقص، تسرّع در اظهار نظر و سرعت فضای مجازی»
باور کنید نوع ارتباط روحانیت با امور مختلف به خصوص وقتی با مسئولیت همراه می شود ، نوعی «توهمِ دانستن همه چیز» به ایشان می دهد. سالها پیش یکی از بزرگان که سایه اش مستدام باد، به شاگردانش می گفت "شما اگر غوامض رسائل و مکاسب را نمی توانید بفهمید،بروید مشکلات کلام جدید را حل کنید". باور کنید گوینده این سخن از صداقت کامل برخوردار بود. اما مشکل اینجاست که بسیاری از حوزویان می پندارند وقتی مسایل سخت فقه و اصول را می فهمند پس به راحتی بقیه مسایل را هم فهم می کنند. آدمی با چنین اعتماد به نفسی ، به راحتی توهم می یابد که همه چیز را می شناسد و برای مشکلات ، می تواند راه حل بیابد.
آن گاه تسرع در ابراز نظر هم اگر باشد، نتیجه همین می شود. در اصطلاحات فقهی نکته ای مطرح است که می گوید فقیه نباید در افتاء تسرع داشته باشد. یعنی نباید هر چه را یافت به سرعت ابراز کند. حقیقت آن است که امروزه باید همه ی ما و نه فقط حوزویان ، قبل از طرح سخن اندکی بیشتر آن را مزمزه کنیم. در دنیایی که فضای مجازی ، به سرعت هر سخنی را به گوش همه می رساند و هر کاربری بی رحمانه آن را نقد می کند و هزاران چشم و گوش آماده اند تا آن را به سخره بگیرند، باید در بیان راهکارها تسرع نورزید.
گاه این چراغ جادو ، غول می زاید