بالاخره این حکمرانان هم محصول همین جامعه هستند. آقای روحانی در بین ما رشد کرده است. اگر نمی تواند بیاید و با ما گفت و گو کند به این دلیل است که مادرش و نهاد آموزشی او به او گفت و گو کردن را یاد نداده اند. هر روحانی دیگر هم همین گونه است. شما تا به حال دیده اید که یک روحانی بالای منبر از مردم بخواهد که از او سوال بپرسند. دیگر روسای قوا هم همین گونه هستند. من امروز معتقدم که ما باید امروز به جای غر زدن به حکومت خودمان را قوی کنیم تا در روزی که این ماشین ایستاد بتوانیم راهکار ارائه دهیم.
پایگاه خبری جماران، فرهاد فتحی: اولین نشست از سلسله نشست های «گفت و گو های راهبردی ایران با عنوان نقش نهادهای مدنی در آینده توسعه ایران» عصر دیروز با سخنرانی محسن رنانی در سالن اجتماعات سندیکای شرکت های ساختمانی برگزار شد.
به گزارش جماران ، در ابتدای این نشست محسن رنانی این گونه آغاز کرد که: این نخستین سخنرانی من از آغاز سال 96 تا به حال است و امیدوارم آخرین آن هم باشد.
توسعه چیست؟
این اقتصاددان در ابتدا به تعریف توسعه از دیدگاه دیگران و خودش پرداخت و ابراز داشت: بر اساس تعریف دولت های توسعه گرا، کاربرد توسعه ٩ سطح دارد. این ٩ سطح شامل توسعه بهمثابه پیشرفت تاریخی که معمولاً هم معطوف به تجربه غرب است، توسعه بهمثابه استخراج منابع طبیعی که بیشتر ریشه در تجربیات دوران استعمار دارد، توسعه به مثابه تدارک برنامه ریزی شده پیشرفت، توسعه به مثابه یک وضعیت که تصویری کلی از شرایط به ما میدهد، توسعه بهمثابه یک فرایند که گاهی فروافتادن یک سری از سازمانها و برآمدن تکنولوژی جدید را به همراه دارد، توسعه بهمثابه رشد اقتصادی که در ایران بیشتر مسئولین توسعه را از این منظر می نگرند؛ مثلا ما در برنامه های توسعه مان هیچ بخشی برای بهتر شدن اخلاق جامعه یا ترویج گفت و گو نداریم اما تا بخواهید در مورد سیمان و جاده و انرژی اتمی برنامه داریم، توسعه بهمثابه تغییر ساختارها، توسعه بهمثابه نوسازی و توسعه به مفهوم جهش در نیروهای مولّد است.
وی ادامه داد: اما تعریف منتخب من از توسعه عبارت است از سلسله تحولاتی که در فرایند این تحولات سه عامل رفاه، رضایت و معنا در جامعه به طور همزمان بهبود یابد. ما بهعنوان موجودات انسانی توسط سه عامل طبیعت، جامعه و هستی محاصره شدهایم. بنابراین اگر تحولاتی رخ دهد که رابطه من را با این سه، تسهیل، کمهزینه و دلپذیر کند، نامش توسعه است. یعنی کاری که با سقراط با عنوان «سعادت» شروع شد و تا همین 100 سال پیش ادامه داشت تا این که در قرن بیستم پرسشی دوباره در مورد همه عوامل سعادت مطرح کردیم و گفتیم این عوامل هر چه هستند باید رابطه ما را با طبیعت، جامعه و هستی دلپذیر کند.
رنانی یادآور شد: رابطه ما با طبیعت می تواند به ما «رفاه» دهد؛ ما باید کارهایی انجام دهیم که فشار طبیعت بر انسان را کم و در برابر طبیعت احساس آرمش کنیم. مثلاً با گسترش تکنولوژی از خسارات زلزله و سیل جلوگیری کنیم، جاده بسازیم و ...از دل این مواجهه ما با طبیعت رفاه حاصل می شود. یک سری کارهای دیگر باید انجام دهیم که رابطه ما با جامعه بهبود یابد. به عبارتی فشار قانونی دائم ما را تحقیر نکند، سقوط بورس، کودتا و ظلم و ...نداشته باشیم. به هر صورت باید اقداماتی انجام دهیم که در جامعه احساس «رضایت» داشته باشیم. هر کاری که موجب شود ما در جامعه احساس رضایت کنیم این کار توسعه ای است. بیشتر مهاجرت ها یا فرار مغز ها در کشور ما به دلیل این مورد (رضایت) است نه به دلیل نداشتن رفاه، ما رفاهمان کم نشده ما به دلیل نارضایتی می خواهیم از کشور مهاجرت کنیم. دسته سوم فعالیت ها و کارهایی است که به ما در زندگی معنا ببخشد. یک چیزهایی باید در اطراف من باشد که به زندگی من معنا ببخشد. در جامعه سنتی بخش اعظم معنا را دین تولید می کرد امروز اگر به دلیل عملکرد نامناسب متولیان دین، دین دیگر کاربرد گذشته خود را ندارد باید چیزی پیدا کنیم که معنا تولید کند. این تولید کنندهای معنا در کنار دین، می تواند هنر، موسیق و ادبیات و ... باشد.
این استاد دانشگاه گفت: من همیشه می گویم در توانمندی تمدن غرب همین بس که از یک رقاصه ای( از نگاه ما) به نام مایکل جکسون یک کارخانه تولید معنا ایجاد کرده است. مایکل جکسون الگوی هنری که اتخاذ کرده بود همراه با موسیقی و شعری که می خواند به جوان ها معنا می داد. شما اگر شعر هایی که این فرد می خواند را ترجمه کنید، شعر های بسیار معنا دار و هویت بخشی هستند. منتها اکثر ما ها چون معنی شعر را متوجه نمی شویم، فقط رقصش را می بینیم. بنابراین غرب این توانایی را دارد که مایکل جکسون را به جای کلیسا بگذارد. بنابر تعریف من، توسعه مثلثی است که یک ضلع آن رفاه، یک ضلع آن رضایت و یک ضلع دیگر آن معناست. هرچه مساحت این مثلث بزرگتر شود، توسعه ایجاد کردهایم. رفاه از سرمایه گذاری های اقتصادی و پیشرفت تکلونوژی و آموزش به دست می آید. رضایت از تقویت سرمایه های فرهنگی، اجتماعی و نمادین تولید می شود و معنا با همه این سرمایه ها به دست می آید؛ فقط ما باید هنر تبدیل سرمایه ها به معنا را در جامعه پیدا کنیم و اجازه دهیم یک سرمایه انسانی مانند یک خواننده یا هر هنرمند دیگری بتواند سرمایه معنوی ایجاد کند. منظور از سرمایه معنوی همان حسی است که شما مثلا وقتی حافظ می خوانید به شما دست می دهد به عبارتی حافظ یک سرمایه معنوی است. بنابراین سرمایه معنوی زاده شده از سایر سرمایه ها هستند.
نهاد چیست؟ رابطه توسعه و نهاد کدام است؟
رنانی با بیان اینکه توسعه یعنی تحول مستمر مثبت نهادی یا توسعه یعنی ارتقای مستمر کیفیت نهادها، افزود: نهاد نیز عبارت است از هرگونه ترکیباتی که همه یا بخشی از رفتارهای جامعه را کنترل میکند. مثلا بانک مرکزی که رفتارهای پولی ما را کنترل می کند یک نهاد است. یا قانون اساسی، مسجد، خانواده، نوروز، عاشورا و ... همه نهادهایی هستند که بخشی از رفتارهای ما را کنترل می کنند. نهاد می تواند رسمی یا غیررسمی، سازمانیافته یا غیرسازمانیافته باشد. سازمان یافته و رسمی مانند بانک مرکزی و غیر رسمی مانند نوروز یا دین، نوروز یک نهاد است که بخشی از ارتباطات اجتماعی را مدیریت میکند. گاهی قرضالحسنه محله که رفتارهای پولی یک محله را مدیریت میکند هم یک نهاد است.
رنانی، جامعه را مجموعهای از نهادهای مختلف که مردم را کنترل و هدایت میکنند، تعریف کرد و گفت: جامعهشناسان نهادها را به چهار دسته کلی اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی تقسیم میکنند. کل جامعه عبارت از ملغمهای از انواع نهادهاست. نهاد مدنی، نهادی است که یکی از چهار قسم نهاد را در خود دارد، اما در شکلگیری آن مشارکت داوطلبانه نقش دارد. تمام نهادهای مدنی باید مشارکت داوطلبانه و غیرانتفاعی داشته باشند و باید بتوانند سرمایه اجتماعی هم ایجاد کنند. اگر سرمایه اجتماعی در نهاد مدنی ایجاد نشود، اصلا نهاد شکل نمیگیرد، زیرا تولید مؤثر نهاد مدنی سرمایه اجتماعی است. ارتباطات، اعتماد، دوستی، امید، مشارکت و تحرک از تولیدات مؤثر نهادهای مدنی هستند.
وی افزود: فعالیت نهاد مدنی باید عقلانی و مستمر باشد. اگر زلزله شد و به کمک زلزلهزدگان شتافتید، نهاد ایجاد نکردهاید. این یک حرکت تودهوار احساسی است. فعالیت نهاد مدنی باید عقلانی و مستمر باشد.
عضو هیات علمی دانشگاه اصفهان با اشاره به این که نهادهای مدنی محصول جامعه مدرن هستند، تصریح کرد: زمانی که جامعه به سمت مدرنشدن حرکت کرد، دیگر ساختارهای قدیمی کارکردهای خود را از دست دادند، به همین دلیل، باید ساختارهای جدید در جامعه ایجاد میشد. دوره عبور جامعه از حالت سنتی به مدرن دوره گذار نامیده میشود که در آن نهادهای مدنی بهتدریج تشکیل شدند.
وی تقسیم کار و ارتباط مستمر اعضای جامعه مدرن را یکی از تفاوتهای اصلی جوامع امروزی با جوامع سنتی گذشته دانست و ابراز داشت: اعضای جوامع سنتی به شکل موزائیکی در کنار هم زندگی میکردند و ارتباط ارگانیکی با هم نداشتند زیرا یک حکومت مرکزی این اعضا را به هم مرتبط میکرد، اما در یک جامعه مدرن قطعات مختلف یک کالا، در کشورهای مختلف تولید میشود و در چنین شرایطی ارتباطات نقش مهمی خواهد داشت.
وی گفت: در دوره گذار از سنت به مدرنیته، یک تحولی رخ میدهد. در دنیای سنتی اقتدار حکومت بالاست و اقتدار جامعه پایین است، اما در جوامع مدرن و توسعهیافته اقتدار جامعه بالاست و اقتدار حکومت در برابر جامعه پایین است. حکومت آمریکا اقتدارش در برابر جامعه مدنی پایین است ودر برابر جامه مدنی نمی تواند دست از پا خطا کند اما همین دولت در برابر دولت های دیگر ممکن است زور گو باشد. در این جابهجاییها اگر نهادهای مدنی شکل نگیرند، دچار اضمحلال میشویم. در دنیای مدرن مهم است که جامعه مدنی اقتدار یابد. اگر اقتدار جامعه بالا نرود، دچار فروپاشی و درهمریزی میشویم.
رنانی اضافه کرد: برای اقتدار باید قدرت باشد. نهادهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی که بهوجود آمدند، قدرت دارند اما برای تبدیلشدن قدرت به اقتدار، نیازمند نهادهای مدنی هستیم. یعنی نهادهای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی اقتصادی باید بتوانند از جنس نهاد مدنی هم باشند تا بتوانند قدرت را به اقتدار تبدیل کنند. ما مزرعههای سنتی را منحل میکنیم و کشت و صنعت مدرن راهاندازی میکنیم. اینها قدرت اقتصادی دارند اما اگر تشکل مدنی نداشته باشند، قدرت اقتصادی خود را علیه دولت و جلوگیری از فشار دولت، نمیتوانند استفاده کنند.
وی ادامه داد: وقتی میتوانند اقتدار داشته باشند که کارآفرینان دارای قدرت اقتصادی بین خود نهاد مدنی تشکیل دهند. این ابزار تبدیل قدرت به اقتدار است.هر نهاد مدنی حتماً اجتماعی است اما هر نهاد اجتماعی، اقتصادی و... مدنی نمیشود. حزب یک نهاد مدنی سیاسی است. سمنها و انجیاوها نهادهای مدنی اجتماعی هستند. نهادهای جامعه که شامل نهادهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هستند، قدرت جامعه را تشکیل میدهند. این مجموعهها به همراه سایر نهادهای قدرت مثل اطلاعات، دانش ثروت و منابع طبیعی که دست این نهادهاست، قدرت جامعه را شکل میدهند. نهادهای مدنی قدرت دست نهادهای چهارگانه را به اقتدار تبدیل میکنند.
به دلیل رانتهای ناشی از پول نفت نهادهای مدنی فرایند بلوغ خود را طی نمیکنند
این اقتصاددان ادامه داد: اتفاقی که در جامعه ما رخ داده، این است که در پروسه گذار که از مشروطیت آغاز شده است، در زمینه بلوغ نهادهای مدنی خیلی پیش نرفتهایم. دو مسئله در ایران رخ داده است. همزمان که ایران ما وارد دنیای مدرن شد، به فاصله یک سال نفت هم کشف شد. ١٢٨٥ یا ١٢٨٤ قانون مشروطیت تصویب شد. یک سال بعد اولین چاه نفت کشف شد. پول نفت را دولت به ابزار کنترل جدید تبدیل کرد. اقتدار حکومت قاجار به دلیل رشد شرایط جهانی بهشدت افت کرده بود. اما حکومت قاجار توانست با پول نفت، کنترل مصنوعی ایجاد کند. این کنترل مصنوعی از یک سو و سرازیرشدن رانتهای ناشی از پول نفت، نهادهای مدنی را به جای هدایت به سمت مسیرهای درست به فضایی هدایت کرد که به سمت چانهزنی و دریافت سهم از نفت حرکت کنند.
رنانی تأکید کرد: با ظهور نفت فرایند سقوط اقتدار حکومت متوقف شد. حکومت ابزار کنترل پول نفت را در اختیار گرفت. نهادهای مدنی به جای حرکت به سمت بلوغ به دنبال چانهزنی و لینکشدن با حکومت رفتند و روند تکامل جامعه مدنی کند شد. نهادهای مدنی خیلی طول میکشد که بالغ شوند. ولی در ایران به علت اینکه صبر در جامعه ایران پایین است و توانایی مشارکت در کارهای گروهی به دلایل مختلف نداریم، اگر نهادهای مدنی شکل بگیرند، بهسرعت به حکومت میچسبند. به همین دلیل احزاب و نهادهای قرضالحسنه و... به حکومتها چسبیدند.
وی اظهار داشت: درباره نهادهای مدنی مشکلی که وجود دارد، این است که به دلیل رانتهای ناشی از پول نفت نهادهای مدنی فرایند بلوغ خود را طی نمیکنند. اگر نهادهای مدنی سازماندهی پیدا کنند که هدفها را اولویتبندی کنند و منابع را تخصیص عقلانی دهند، در فعالیتهای خود استمرار ایجاد کنند، تقسیم کار کنند و بر فعالیت اعضا نظارت کنند، قطعا به مرحله بلوغ میرسند، اما اگر این اتفاقات رخ ندهد، نهاد مدنی به سازمان تبدیل نمیشود. مشکل در ایران این است که نهادهای مدنی بالغ نمیشوند و یکی از دلایل اصلی این مسئله رانتهای نفتی بوده است که سمت نهادهای مدنی میآیند.
رنانی اضافه کرد: ٤٠ سال است دو جناح در کشور داریم که نهاد مدنی هستند. اصلاحطلبان و اصولگرایان دو جناحی هستند که فعالیت سازماندهیشده ندارند. رئیس، معاون و تصمیمگیر در این احزاب معلوم نیست. بهترین نمونه از ناتوانی بازیگران ما در ساخت نهاد مدنی این دو حزب است که ٤٠ سال است فعالیت میکنند اما اقتدار ندارند.
وی اصلیترین آسیب نهادهای مدنی در جامعه را نابالغ ماندن دانست و گفت: این مسئلهای است که نهادهای مدنی باید در درون خود حل کنند. نهادهای مدنی نیازی به ثبت ندارند. نهاد مدنی الزاما هویتش به پروانه نیست. به ارتباطات و همکاری جمعی و همکاری مستمر عقلانی است. آن هویت باید ساختار سازمانی پیدا کند اما متأسفانه ما در همکاری مدنی ناتوانی داریم.
این اقتصاددان گفت: خوشبختانه به علت کاهش درآمدهای دولت در ایران، این مسئله بهطور طبیعی از بین میرود. بودجههای سرشاری که به حوزههای مختلف تخصیص میدادند، دیگر نیست و نهادهای مدنی باید تمرین کنند که روی پای خود بایستند و با هم همکاری و مدارا داشته باشند. نبود توان همکاری بلندمدت در ایران یک معضل اساسی است که باید حل شود.
هیچ دموکراسی پایداری بدون نهادهای مدنی بالغ شکل نمی گیرد
وی تأکید کرد: هیچ توسعه و دموکراسی پایداری شکل نمیگیرد، مگر اینکه نهادهای مدنی بالغ شکل بگیرند. بلوغ وقتی است که نهادهای مدنی از بیشکلی به سمت سازماندهی حرکت کنند. در دهه گذشته ١٠ هزار سمن تشکیل دادیم، اما چون این حرکت هیجانی بود و به سمت عقلانیت نرفت، ارتباطات مستمر شکل نگرفت و با اندک تغییری این ١٠ هزار سازمان مردمنهاد محو شدند. در حال حاضر نهادهای مجازی ما در معرض همین آسیب هستند.
رنانی با اشاره به شکلگیری نهادهای مدنی مجازی عنوان کرد: در حالحاضر در ایران نهادهای مدنی مجازی را شکل میدهیم. امروز یکی از قدرتمندترین حوزههایی که دارد شکل میگیرد، این است که جامعه مدرن به سمت دولت مجازی میرود. شاید ١٠ سال قبل پیشبینی کردم که تا ٢٠ سال دیگر پول حذف میشود. امروز پیشبینی میکنم در چند سال آینده پول کاغذی از ساختار مبادلات حذف خواهد شد. این اقتصاددان بیان کرد: نخستین کشور اروپایی در ماه جاری اعلام کرد پول کاغذی کاملا حذف است و به سمت پول دیجیتال میرود. این پول را دولت تولید میکند، اما به سرعت به سمت پول دیجیتالی میرویم که مردم آن را تولید کردهاند.
هر گروه تلگرامی که به 10 نفر رسید حتما هیات مدیره تشکیل شود
وی اظهار داشت: الان فضاهای مجازی مستعد شکلگیری نهادهای مدنی مجازی هستند. در گروههای مجازی فعلی، انبوهی از اطلاعات وجود دارد، اما چون اقتدار و سازماندهی ندارند، هیچ کاری نمیتوانند بکنند. نیروی انسانی دارد، اطلاعات میچرخد، قدرت اطلاعرسانی دارد، اما اقتدار ندارد. اگر بخواهیم نهادهای مدنی مجازی بالغ شوند، باید شروع به سازماندهی کنیم. هر گروه تلگرامی که به ١٠ نفر رسید، حتما هیئتمدیره تشکیل شود. در این گروهها رأیگیری شود. با تشکیل هیئتمدیره، قدرت ساماندهی دست ما میآید. میتوانیم افرادی را که قواعد بازی را رعایت نمیکنند، حذف کنیم و به تدریج گروه تلگرامی تبدیل به نهاد مدنی مقتدری میشود. این اقدام از موفقیت های کوچکی است که پیامدهای بزرگی خواهد داشت.
رنانی تأکید کرد: مهمترین آفتی که در ایران داریم، این است که نهاد مدنی بالغ نداریم. اولاً نهاد مدنی در برابر نهادهای زیادی که در دنیای مدرن شکل گرفته است، بسیار کم داریم. ثانیاً همین نهادهای کم نیز بالغ نشدهاند و همچنان به صورت نابالغ فعالیت میکنند.
پرسش و پاسخ
محسن رنانی در بخش دوم این نشست که به پرسش و پاسخ اختصاص داشت به سوالات حضار پاسخ داد.
وی در پاسخ پرسش اول مبنی بر این که آیا خود شما نیز تا به حال نهاد مدنی تشکیل داده اید، گفت: معمولا نهاد مدنی را یک فرد راه نمی اندازد بلکه باید بر اساس یک تاملی که بین افراد وجود دارد یک نهاد مدنی شکل می گیرد. به هر حال در هر سطحی ممکن است سرمایه های ملی و محلی ممکن است نهاد مدنی تشکیل دهند اما بهتر است که این نهاد از دغدغه های جمعی همان افرادی که درگیر مساله هستند شکل بگیرد. نهادهایی که حول یک فرد شکل می گیرد ممکن است دوامشان به دوام آن فرد بستگی داشته باشد.
وی ادامه داد:هر کسی را برای کاری ساخته اند؛ من اقتصاد خوانده ام ولی ثروت مند نیستم. قیمت ماشین من زیر 20 میلیون تومان است. این موضوع مختص من هم نیست ما اصولاً اقتصاددان ثروتمند کم داریم، آن هایی هم که هستند پدرشان ثروتمند بوده است. به هر حال در هر ساحتی اگر کسی تئوری تولید می کند لزوما به این معنا نیست که باید آن را اجرا کند. اما من در حد وسع خودم تلاش هایی را کرده ام. مثلا ما در اصفهان ما موسسه ای را به نام توتم(توانمند سازی توسعه محور خانواده) راه اندازی کرده ایم و در آن جامعه هدفمان کودکان 2 تا 5 سال هستند. ما مجموعه ای از متخصصین رشته های مختلف را دور هم جمع کرده ایم و مشغول کار هستیم. در ابتدا کار بسیار سخت بود و پیش نمی رفت اما ما با یکدیگر قسم خوردیم که به هر شکلی کار را پیش ببریم چرا که اگر ما شکست بخوریم تمام نهادهای مدنی در اصفهان می گویند اگر شدنی بود این ها که از بهترین ها هستند می توانستند. من تصورم این است که اگر این نهاد 30 سال کار کند در دهه سوم خودش می تواند تحول آفرین باشد. چرا که در آن دهه تمام نظریه هایی که مربوط به توسعه از کودکی است را ایرانیزه کرده است و انواع کارگاه ها و بازی ها برای کودکان طراحی کرده است و ...
وی در پاسخ به سوال دیگری که سخنان او در مورد گفت و گو و حرکت مستمر را متناقض با تصمیمات پیشین و فعلی او در مورد عدم ارتباط با رسانه ها و جامعه مدنی دانست، اظهار دشت: من آن چیزی که در مورد حکومت دانش داشتم را در 20 سال گذشته به حکومت ارائه داده ام اما امروز متوجه شده ام که اشتباه بوده است؛ چرا که حاکمان نه تمایل و نه توان تغییر را دارند. به عنوان مثال قبلا وقتی برخی وزرا از من برای مشاوره دعوت می کردند در جلسه متوجه می شدم که اساسا ای وزیر به صحبت های من گوش نمی دهد و حواسش پیش ما نیست. یعنی یک زمانی کسانی ما را کلا قبول ندارند ولی این ها ما را قبول دارند دعوت هم می کنند اما نمی فهمند که چه می گوییم. آن هایی که اتفاقی گوش کنند و متوجه شوند توان و اقتدار اجرایش را ندارند.
بزرگترین اشتباه جامعه روشنفکری این بوده که همه حواسش به حکومت بوده است
جمع بندی من این است که نظام تدبیر خیلی ناتوان تر از آن شده است که بتواند تحول ایجاد کند. در 100 سال بعد از مشروطیت جامعه روشنفکری بزرگترین اشتباهش این بوده است که همه حواسش به حکومت بوده است. مساله ما حکومت ها نیستند. حکومت های ما بهتر نه اما بد تر از حکومت های دیگر هم نبوده اند. مساله ما جامعه، خانواده و مدرسه است. ما در این 100 سال همه انرژی هایمان (نفت، گاز، آب) بر سر این که یا ما می خواستیم حکومت را عوض کنیم یا حکومت می خواست ما را عوض کند، هدر داده ایم. اما چیزی عوض نشد. من از یکی دو سال پیش جمع بندی ام این شد که در 100 سال بعد از مشروطه همه روشنفکران ما خطایشان این بوده است که نورافکن هایشان به سمت حکومت بوده است. اگر این همه انرژی را به تغییر خانواده و تغییر ساختار اجتماعی معطوف کرده بودند امروز همه چیز تغییر کرده بود. امروز ما از لحاظ اجتماعی همان جایی ایستاده ایم که در دهه 20 ایستاده بودیم. رفتارهای ما با دده 20 فرقی نکرده است. به دلیل این که عالمان ما به جای این که حواسشان به جامعه باشد حواسشان به حکومت بوده است.
به جای نق زدن به حکومت، خودمان را قوی کنیم
وی افزود: بنابراین کم کاری کرده ایم. به قول مرحوم شایگان ما روشنفکران گند زدیم. فرقی نمی کند دهه 40 باشد یا 80 همه ما گند زده ایم. در همین انتخابات 96 روشنفکران کجا بودند؟ همه فرتوت و خسته، بنابراین جمع بندی من این بود که اولا باید به خودم تنفسی بدهم و آنقدر نگران اصلاح حکومت و سیاست های اقتصادی نباشم. به اعتقاد من این ساختار باید همین گونه ادامه دهد تا جایی که دیگر نتواند ادامه دهد. به عبارتی بنزین این ماشین تمام شود بعد همه پیاده شوند تا ببینند به چه دلیل ماشین از حرکت باز ایستاده است در این زمان است که روشنفکرانی که کار کرده اند و حرفی برای گفتن دارند می توانند الگو ارائه دهند. اما در حال حاضر همه ما فقط بر سر حکومت جیغ و داد می کنیم و کسی برنامه ای برای آینده ندارد. بنابراین تصمیم گرفته ام از این فضا فاصله بگیرم و به جای نق زدن به حکومت، فکر کنم و به جامعه بپردازم.
این استاد دانشگاه اظهار کرد: بالاخره این حکمرانان هم محصول همین جامعه هستند. آقای روحانی در بین ما رشد کرده است. اگر نمی تواند بیاید و با ما گفت و گو کند به این دلیل است که مادرش و نهاد آموزشی او به او گفت و گو کرده را یاد نداده اند. هر روحانی دیگر هم همین گونه است. شما تا به حال دیده اید که یک روحانی بالای منبر از مردم بخواهد که از او سوال بپرسند. دیگر روسای قوا هم همین گونه هستند. من امروز معتقدم که ما باید امروز به جای غر زدن به حکومت خودمان را قوی کنیم تا در روزی که این ماشین ایستاد بتوانیم راهکار ارائه دهیم.