پایان تعطیلات نوروز هر سال برای ایرانیان با یک واقعه سیاسی همراه شده است و آن هم سالروز اعلام نتایج همه پرسی آری به جمهوری اسلامی است. نتایج همه پرسی رای مردم به جمهوری اسلامی در دوازدهم فروردین اعلام شد در حالی که مردم دهم و یازدهم پای صندوق های رای رفته بودند.
پایگاه خبری جماران:مردم شادمان از شکستن هیبت یک دیکتاتور بزرگ در آخرین روزهای اولین تعطیلات نوروزیشان به پای صندوق های رای رفتند و به شکل بی سابقه ای نظام جمهوری اسلامی را تایید کردند.
این در حالی بود که تنها 48 روز از سرنگونی نظام سلطنتی گذشته بود. ایران آن روزها چه شرایطی داشت و مردم در چه حال و هوایی بودند؟
آیا مردم آگاهانه این نظام را انتخاب کردند؟ آیا این نوع انتخابات قواعد یک انتخاب دموکراتیک رعایت شد ؟ یا آیا می شد که مردم را در برابر نظام های مختلف به وادی انتخاب کشاند؟ آیا این همه عجله برای تعیین نظام بعدی ضروری بود؟
نگاهی به روزنامه های اسفند 57 و فروردین 58 گویای این واقعیت است که فضای کشور بسیار آشفته شده بود وقتی یک نظام سیاسی با همه ارزش هایش به یک باره با یک طوفان عجیب سیاسی در هم می شکند، تمام قواعد آن نظام هم هیچ می شود. در چنین وضعی تمام قواعد و چارچوب ها و قراردادهای اجتماعی در معرض نابودی قرار می گیرند و این وضعیت برای یک جامعه بسیار خطرناک و تداوم آن به معنای نابودی جامعه خواهد بود.
جامعه ایران در آن مقطع از تاریخ با پدیده تجزیه طلبی در کردستان و ترکمن صحرا مواجه بود که شرایط بغرنجی را برای جامعه ایران ایجاد کرده بود. در حوادث کردستان حتی هیات صلحی که دولت موقت و آیت الله طالقانی به سنندج فرستادند از سوی تجزیه طلبان به رگبار بسته شده بود. همین دو حادثه کاملا گویای وضعیت آشفته کشور داشت.
با این اوصاف، به نظر می رسد رهبران انقلاب این نگرانی را داشتند و هوشمندانه می کوشیدند هر چه زودتر نظم و نظامی به اداره جامعه بدهند و از آنجا که چارچوب های کلان در هم شکسته بود طبعا باید چارچوب های اصلی تعیین می شد. مثلا باید اعلام می شد که مملکت می خواهد شاه داشته باشد یا نه می خواهد رییس جمهور و نخست وزیر داشته باشد یا نه. با توجه به تفوق تفکرات مارکسیستی بر بخش مهمی از جامعه دانشگاهی و روشنفکری این سوال مطرح بود که آیا مالکیت در جامعه ایران وجود خواهد داشت یا همه چیز شکسته است؟ و ... این سوال ها باید پاسخ داده می شد که نیازمند اعلام نظام جدید و تدوین قانون اساسی جدید و مجلس و دولت جدید بود.
سرعت عمل رهبر انقلاب در این زمینه و تلاش برای رسیدن به یک صورت قانون از نظام سیاسی، قطعا یکی از نقاط قوت مدیریت تحولات سیاسی عصر پس از فروپاشی رژیم پهلوی محسوب می شود. واقعیت این است که مشروعیت کاریزماتیک امام خمینی در جامعه آن زمان به راحتی این امکان را برای او فراهم می آورد که او با ایجاد یک تشکیلات متمرکز تحت نظر خود تا حدود زیادی این نابسامانی را به اقتداری قائم به فرد تغییر دهد.
این اما انتخاب امام خمینی نبود. او کمتر از یک ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی تهران را به مقصد قم ترک کرد. اصولا آنها که در آن مقطع در مسئولیت های اصلی بودند در این باره اتفاق نظر دارند که امام خمینی اهل دخالت گسترده در امور نبود.
مرحوم سید صادق طباطبایی که مجری انتخابات رفراندوم است از تعجیل امام خمینی برای برگزاری انتخابات سخن می گوید و این که امام بارها و از طریق حاج احمد آقا پیغام فرستاده بود که هر چه زودتر تشکیلاتی شبیه انجمن اسلامی راه بیندازید و رفراندوم تعیین نوع حکومت را برگزار کنید.
تقریبا جریان های ریشه داری مانند نهضت آزادی و جبهه ملی و یا چهره های مهم و تاثیرگذاری مانند مرحوم مهندس بازرگان و کریم سنجابی و ... هیچ کدام این تعجیل را نامناسب ندانسته و اگر انتقادی داشته اند که در ادامه خواهیم گفت به موضوعات دیگری درباره رفراندوم انتقاد کرده اند.
از سوی دیگر تعجیل امام برای رفراندوم هم احتمالا با هدف جلوگیری از هدایت افکار عمومی توسط جریان هایی نظیر چریک های فدایی خلق به ناکجاآبادهایی بوده است که امروز خطر آن هنوز هم در کلیه جوامع بشری دیده می شود.
چرا امام نام نظام مورد نظر خود را اعلام کرد در حالی که قرار بود رفراندوم درباره نظام سیاسی برگزار شود؟ این یکی از سوالاتی است که جوانان امروز انتظار پاسخش را دارند.
در روزنامه های 48 روزه فاصله میان پیروزی انقلاب و برگزاری رفراندوم جمهوری اسلامی یک نکته بسیار جالب است و آن این که برخی جریان های متشکل در ایران برای مصادره انقلاب تلاش زیادی می کنند، به عنوان مثال در اسفند 57 چریک های فدایی خلق چندین تظاهرات بزرگ ترتیب داده و در پوشش های مختلف انقلابی سعی در هدایت مردم به سمت خواسته های خود داشتند، منافقین(مجاهدین خلق) نیز همین رویه را دنبال می کردند. و از آنجا که عمده جریانات مبارز متشکل از جوانان به دلیل تفوق تفکرات چپ مارکسیستی بر فضاهای روشنفکری آن مقطع، گرایش های مارکسیستی و لنینیستی داشتند طبعا جمهوری مورد علاقه آنها چیزی شبیه جمهوری خلق چین و یا اتحاد جماهیر شوروی بوده است. اما آنها برای جذب توده های مردم که با اهداف مذهبی و ملی علیه شاه قیام کرده بودند یک مشکل بزرگ داشتند آنها باید اثبات می کردند که امام هم با آنها هم نظر است تا بتوانند مردم را با خود همراه کنند. امام خمینی با اعلام نظام سیاسی مورد نظر خود آب پاکی را روی دست همه جریانات سیاسی ریخت که می خواستند نظر خود را به عنوان نظر امام به مردم غالب کنند.
جوانان امروز درک تقریبا روشنی از جمهوریت دارند اما سال های منتهی به پیروزی انقلاب نمونه های بسیار زیادی از «جمهوری» در اردوگاه چپ وجود داشت که اتفاقا بویی از جمهوریت و مردم سالاری نبرده بودند اما با شعارهای زیبایی مانند عدالت خواهی و مبارزه با سرمایه داری بر گرده مردم سوار شدند.
امام در نهم اسفند یعنی تقریبا 18 روز پس از پیروزی انقلاب در خطابه ای با عنوان «چهارده توصیه دربارۀ انقلاب و مسائل داخلی کشور» مندرج در صحیفه امام جلد ششم می گوید: «به خواست خداوند متعال به زودی درباره شکل حکومت، رفراندوم خواهد شد. لازم است تذکر دهم آنچه اینجانب به آن رأی میدهم «جمهوری اسلامی» است و آنچه ملت شریف ایران در سرتاسر کشور با فریاد از آن پشتیبانی نموده است همین «جمهوری اسلامی» بوده است، نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم. من از ملت شریف انتظار دارم که به «جمهوری اسلامی» رأی دهند که تنها این، مسیر انقلاب اسلامی است و کسانی که مخالف هستند آزاد و مختارند که اظهار مخالفت نمایند و علمای اعلام شهرستانها و قرا و قصبات و خود ملت مکلفند که نگذارند کسی سلب آزادی از کسی بکند و مراقبت کنند آزادانه هر کس رأی خود را بدهد». صحیفه امام جلد 6
نگاهی به مطبوعات آن روز و بیانیه ها و مصاحبه های سیاسی مسئولان و چهره های سیاسی کاملا گویای این مساله است که مردم امام خمینی را به عنوان رهبر خود پذیرفته بودند و نظام سیاسی مورد نظر او را قبول کرده بودند و طبعا در رفراندوم هم به جمهوری اسلامی که امام اعلام کرده بود رای می دادند. این تبعیت مردم در سیاست از امام شاید برای جوانان امروز که بیشتر از گذشتگانش می خواهد اقناع شود، کمی عجیب باشد ولی باید خود را جای مردمی بگذارید که سال ها با یک دیکتاتوری جنگیده بودند و حالا که با یک رهبر مقتدر و شجاع پیروز شده بودند چنان حس و حالی داشته باشند.
اما چرا مردم را در رفراندوم بین دو گزینه آری یا نه به نظام جمهوری اسلامی قرار دادند؟ این مدل رأی گیری که اتفاقا بیشترین نقد به روند برگزاری رفراندوم را داشت نتیجه تصمیم جمعی رهبران انقلاب بود نه آن طور که برخی می گویند تصمیم امام. روند برگزاری انتخابات به شورای انقلاب و دولت موقت واگذار شده بود.
ظاهرا شورای انقلاب به این نتیجه رسیده بود که گزینه جمهوری اسلامی که بر اساس اظهار نظرها و رصد افکار عمومی آن مقطع با اقبال قطعی مردم مواجه بود به دلیل مورد تایید بودن رهبر انقلاب می توانست گزینه ای برای رفراندوم باشد اما مثلا جمهوری دموکراتیک خلق ایران یا جمهوری دموکراتیک ایران گزینه های دوم و سومی بودند که قطعا اگر در لیست انتخاب مردم قرار می گرفتند مخاطب امروزی گزینه سومی هم می یافت که چرا در عداد انتخاب ها قرار نگرفته بود.
برخی معتقد بودند که مردم در دو مرحله نظام سیاسی را انتخاب کنند اول نه به سلطنت و دوم انتخاب نظام سیاسی جدید به رای گذاشته شود. رفراندوم اول با توجه به شرایط حاکم در کشور امری بیهوده بود وقتی مردم یک کشور یک سلطنت را در هم شکستند دیگر کنار گذاشتنش نیاز به رفراندوم ندارد. اما آنچه که باید نظر مردم در آن اعمال شود حکومت جدید است. به نظر می رسد چنین ابراز نظرهایی شائبه خرید زمان برای یارگیری و هدایت مردم به سمت خود بوده است چه این که هیچ کس را پیدا نمی کنید در آن زمان که بگوید مردم چیزی جز جمهوری اسلامی می خواهند اگر واقعا قرار بود دموکراسی تامه اعمال شود همین جمهوری اسلامی در رای مردم انتخاب می شد. البته برخی منتقدان که اعلام کردند شرکت نمی کنند بحثشان در این بود که اگرچه اکثریت خواهان جمهوری اسلامی است اما نباید حقوق اقلیت (سیاسی) نادیده گرفته شود. منظور از اقلیت سیاسی هم همانهایی بودند که به هر دلیلی خواهان جمهوری اسلامی نبودند.
مردم به جان آمده از سلطنت پهلوی قطعا و یقینا خواهان برقراری استبدادی دیگر نظیر آنچه در شوروی و سایر کشورهای چپ وجود داشت، نبود اما عده ای واقعا به دنبال این بودند و می کوشیدند با فضاسازی های سیاسی مثل برگزاری تجمع و راهپیمایی و نیز تکیه بر شعارهایی نظیر «مبارزه با امپریالیسم، عدالتخواهی و ایجاد جامعه بی طبقه» جامعه را به این سو بکشانند. آنها برای پیشبرد اهدافشان زمان می خواستند و طرح بحث هایی هم که می کردند با اهدافی جز ایجاد تضارب آرا بود.
شاید به همین دلیل و بر اساس همین نکات بود که همه کسانی که به هر حال نقدی به برخی رویه ها در انتخابات داشت اما دلسوزانه به دنبال طرح بحث بودند در آخرین روزها اعلام کردند که به جمهوری اسلامی رای خواهند داد.
در روزهای منتهی به انتخابات رفراندوم برخی چهره های عمدتا مذهبی نظرشان این است که مردم خودشان انتخاب کنند که چه حکومتی می خواهند به عنوان مثال آیت الله شریعتمداری در سخنانی که 5 اسفند 57 در روزنامه کیهان در شماره 10645 منتشر شده است می گوید: "لازم نیست پرسشی که قرار است توسط آرای عمومی پاسخش مشخص شود به دو شکل محدود شود از مردم سوال کنید که چه نوع حکومتی می خواهند و پاسخ را به عهده مردم بگذارید. "
این پیشنهاد کمی عجیب به نظر می رسد چرا که مدل حکومتی امر ملموسی برای همگان نیست که مثلا هر فردی مثل یک تاجر یا یک کارمند مدل حکومتی را بررسی کرده و به آن رسیده باشد. معمولا در همه حکومت ها تعیین و یا بررسی مدل های حکومتی در محافل حزبی و یا تشکیلات های سیاسی و نهایتا آکادمیک به بررسی گذاشته می شود. در نتیجه اعمال این نظر شاید مثلا به ده رفراندوم و غربالگری نظرات مردم در هر مرحله می انجامید مثلا شاید در مرحله اول مردم صدها مدل حکومت پیشنهاد میدادند که باید از میان آنها تعدادی انتخاب و در مرحله بعد آنها به رای گذاشته می شد و این فرایند ادامه داشت تا در نهایت یک مدل به اکثریت برسد. اعمال چنین نظری نیازمند یک تشکیلات قوی و مستحکم اداری و فراغ بال مردم داشت که طبعا در آن مقطع چنین چیزی موجود نبود.
البته آیت الله شریعتمداری در روزهای نزدیک به رفراندوم طی یک اطلاعیه اعلام می کند که به جمهوری اسلامی رای خواهد داد و از طرفدارانش هم می خواهد که همین کار را بکنند.
در همان یک ماه و نیم بعد از انقلاب تا رفراندوم هر کسی برای خود نظری داشت و آن را اعلام می کرد مثلا دکتر سیدعلی شایگان که به تازگی به ایران آمده بود معتقد بود نظام سیاسی ایران شبیه آلمان باشد که نخست وزیر یا صدر اعظم همه کاره است (کیهان 10645 6 اسفند 57)
یا مثلا یکی از سیاسیون نزدیک به جبهه ملی به نام ابوالفضل قاسمی پیشنهاد می دهد که نظام حکومتی ایران شبیه جمهوری هندوستان باشد که همه حتی تروریست ها و نجس ها (یک طبقه پست در جامعه هند) هم در آن آزادند که اظهار نظر کنند. (کیهان 6 اسفند)
یا گروه هایی نظیر چریک های فدایی نظرشان جمهوری دموکراتیک خلق ایران بود. در این آشفته بازار چه انتظاری از مردم داشتیم که از میان همه اینها که هیچ کدام هم تبیین نمی شد و تنها نامی از آن به زبان ها می افتاد بررسی کنند و یکی را انتخاب کنند و نام آن را بنویسند.
اما باید اذعان کرد که در کل به نظر می رسد جمهوری اسلامی در آن مقطع با دو رقیب جدی مواجه بوده است یکی جمهوری دموکراتیک خلق که خواسته جریان های چپ ایران بود و دومی جمهوری دموکراتیک اسلامی که تنها و تنها بازرگان و تعدادی از هوادارانش آن را مطرح کرده بودند. جمهوری خلق ایران که قطعا اگر به فرض نظام سیاسی ایران بود هیچ ردی از جمهوری را در خود بجا نمی گذاشت
و نمونه های خارجی آن گویای این مساله بود به این سخنان امام توجه کنید:
شما دیدید که در رفراندم، که آمال یک ملت بود، مسئله ملی بود، ... باز یک دستهای پیدا شدند که تحریم کردند؛ یک دستهای پیدا شدند که رفتند با تفنگ جلویش را گرفتند؛ یک دستهای پیدا شدند که صندوقها را آتش زدند. اینها دلشان برای ملت سوخته بود که این کارها را میکردند؟! یک کار غیر ملی بود؟! یک کار تحمیلی بود؟! یک زوری در کار بود؟! یک فشاری در کار بود؟! یا با کمال آزادی و اشتیاق... چه شد که جلویش را میخواستند بگیرند؟ چه شد که صندوق را آتش میزدند؟ جز این است که اینها نمیخواستند تحقق پیدا کند؟ اینها میخواستند جمهوری اسلامی نشود. از جمهوریاش میترسیدند؟ نه! جمهوری ترس ندارد؛ شوروی هم جمهوری است؛ از اسلامش میترسیدند! از این کلمۀ اسلام میترسند آنها.[از]جمهوری اسلامی میترسند.[از]دولت اسلامی میترسند، الآن این توطئه در کار است که نگذارند این نهضت جلو برود. رأی فقط ما دادیم؛ کار دیگری انجام ندادیم. صحیفه امام جلد 7 صفحه 519
امام در این جا نوعی از جمهوری را مورد تعریض قرار می دهد که نمونه آن شوروی است که توطئه گران از آن نمی ترسند بلکه از اسلام جمهوری اسلامی می ترسند.
اما جمهوری دموکراتیک اسلامی آقای بازرگان به فرض مدل حکومتی ایران شدن علی القاعده هیچ تفاوتی با جمهوری اسلامی نمی کرد. چرا که در گفته های طرفداران هر دو نظریه حاکمیت مردم بر سرنوشتشان و نیز اجرای قوانین اسلامی مد نظر بود شاید بازرگان می خواست وجه دموکراتیک حکومت را با پیشنهاد خود بیشتر جلوه دهد که پذیرفته نشد؛ نه به دلیل مخالفت با این دیدگاه؛ بلکه طرفداران جمهوری اسلامی که در راس آنها حضرت امام قرار داشت بحثشان این بود که جمهوری اسلامی به اندازه کافی گویا هست و دموکراسی را تامین خواهد کرد و اضافه کردن دموکراتیک این را به ذهن متبادر می کند که اسلام منهای دموکراتیک هم مصداق اسلام واقعی است که اساسا این نبود. اسلام شیعی که بر عدالت در همه وجوه آن تاکید داشت و بر امامانی تکیه می کرد که در جای جای سخنانشان بر حاکمیت مردم بر سرنوشتشان تاکید کرده بودند و حق آزادی بیان و آزادی انتخاب مردم را به رسمیت شناخته بودند تصور برآمدن یک استبداد سخت می نمود. بر همین اساس آنها جمهوری را کافی می دانستند که نشان دهند جمهوری اسلامی حاکمیت مردم بر سرنوشتشان را تامین می کند و نیازی به اضافه نیست. به هر حال امام تاکید کردند که «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یه کلمه زیاد» و در نهایت بازرگان هم ادامه نداد. نگاهی به سخنان بازرگان در نوروز همان سال نشان می دهد که نظر امام را به عنوان رهبر پذیرفته است:
"انشاءالله روز دهم فروردین رفراندوم انجام خواهد شد و همگی یک دل و یک جهت در آن شرکت می کنیم و هر چه را که مورد قبول است رای خواهیم داد، آزادی برای همه هست و انشاءالله آنهایی که گفته اند شرکت نمی کنیم قهر نکنند و شرکت بکنند.
آنچه در این دو سال مطرح بوده دو چیز بیشتر نبوده یکی واژگونی رژیم گذشته و دیگری برقراری جمهوری اسلامی، در پاریس هم وقتی از رهبر ما پرسیدند شما چه می خواهید گفت جمهوری اسلامی." (کیهان 6 فروردین شماره 10667 صفحه 2)
امام خمینی در بخشی از سخنانش که در 10 اسفند 57 یعنی تقریبا 18 روز پس از انقلاب ایراد کرده اند اسلامی را به جمهوریت می چسباند که طاغوت را سرنگون کرد و نمی خواهد دست مردم از حاکمیت بر سرنوشتش قطع کند. اسلامی که در حکومتش مردم آزادند نظر خود را بدهند و آزادی بیان در آن جریان دارد. اسلامی که حاکمانش ساده زیست هستند و شخص اول حاکمش با رعایا فرقی ندارد. امام در این بخش آنهایی را خطاب قرار داده است که چون و چرایشان در اسلامیت است نه جمهوریت. گو این که امام با مخالفان جمهوریت حرفی ندارد و جمهوریت را یک فرض پذیرفته قلمداد کرده است به همین دلیل به قید اسلامیت می پردازد. او می گوید:
«(از) این آدمی که میگوید جمهوری باشد اسلام نباشد، باید پرسید که از اسلام چه میدانی و چه دیدی؟ چه بدی از اسلام دیدی؟ باید به آن گفت که این اسلام است که طاغوت را قطع کرد نه مردم؛ ایمان، طاغوت را قطع کرد نه من و تو! از اسلام چه بدی دیدی؟ آنکه میگوید ما جمهوری دمکراتیک میخواهیم یعنی جمهوری به فرم غرب، از اسلام چه بدی دیدید؟ چه میدانید از اسلام؟ اسلام تأمین آزادی، استقلال، عدل[است]. اسلام شخص اول مملکتش با یکی از رعایا فرق نداشت بلکه پایینتر از او بود در استفاده از مادیات. آزادی آرا در اسلام از اول بوده است، در زمان ائمۀ ما ـ علیهمالسلام ـ بلکه در زمان خود پیغمبر آزاد بود. حرفهایشان را میزدند. ما حجت داریم. کسی که حجت دارد از آزادی بیان نمیترسد لکن توطئه را اجازه نمیدهیم. اینها حرف ندارند، توطئه میکنند. ما آنها را دعوت کردیم، کسانی را وادار کردیم که دعوت کنند که اگر حرفی دارید بیایید در تلویزیون بگویید؛ مباحثه میکنیم با هم. تا حالا حاضر نشدند.» صحیفه امام جلد 6
گویی برای مردم هم اسلام یک حقیقت کاملا آشکار و روشن است و بحثی روی آن ندارند هر چند در میان برخی چهره های سیاسی این سوال که منظور حضرت امام از اسلام جمهوری اسلامی کدام اسلام است حتی این بحث در محافل سیاسی مطرح می شود که مبادا حکومت جمهوری اسلامی شبیه حکومت عربستان باشد. اما به هر حال آنچه که در میان عامه مردم مطرح است این که اسلام جمهوری اسلامی همان اسلامی است که آنها را از شر طاغوت رهانید و حالا در بهار آزادی می خواهد به آنها جمهوری و حاکمیت بر سرنوشتشان را به ارمغان بیاورد.
معتقدم اگر در جامعه ایران توان بازتولید استبداد وجود دارد این توان را نمی توان با اضافه کردن یک کلمه به عنوان حکومت از بین برد. چرا که این توان ناشی از برخی نارسایی ها در فرهنگ سیاسی ایرانیان و نیازمند آموزش و فرهنگسازی است. بنابراین اگر آنها که فکر می کنند با جمهوری دموکراتیک اسلامی به سطح بالاتری از دموکراسی در کشور می رسیدیم باید در نظر داشته باشند که چنین چیزی بر اساس همان منطقی که گفته شد مبنی منطقی ندارد و سرنوشت کشور و مسائلی که برای آن پیش آمد با اضافه کردن یک کلمه مانند دموکراتیک به اسم نظام تغییر نمی کرد.
البته این نکته در مورد جمهوری دموکراتیک خلق ایران که چپ ها به دنبالش بودند، تفاوت زیادی داشت جمهوری های خلق نمونه های حکومتی داشتند و ما هم در صورتی که آن مدل را می پذیرفتیم ناخواسته به آن سو کشیده می شدیم و این زمینه با عاملی مانند همسایگی با شوروی و نیز قدرتمند بودن جریان چپ در جامعه روشنفکری امری بسیار محتمل بود.
یکی از انتقاداتی که در آن مقطع یعنی ماه های اول پس از پیروزی انقلاب به امام و دولت مستقر یعنی دولت مهندس بازرگان می شود این است که حکومت جدید یعنی جمهوری اسلامی برای مردم تبیین نشده است این سخن بسیار در میان محافل روشنفکری گفته می شود تا جایی که برخی گروه هایی که اعلام کردند در رفراندوم شرکت نخواهند کرد علت این عدم شرکت را روشن نبودن مفهوم جمهوری اسلامی می دانستند.
عبارت جمهوری اسلامی در مقام تعیین «عنوان» نظام سیاسی حاکم، دو کلمه به اندازه کافی گویا را در کنار هم نشانده است جمهوری یعنی «حاکمیت مردم بر سرنوشتشان» و «اسلام» که دین اکثریت مردم ایران را تشکیل می دهد. اگر این عبارت نامفهوم است آیا عبارتی مانند جمهوری خلق ایران عبارتی گویا و قابل درک است؟ یا جمهوری دموکراتیک ایران ؟
به نظر می آید فراتر از عنوان حکومت هیچ یک از گزاره هایی که در محافل روشنفکری ایران و یا محافل سیاسی ایران به عنوان الگوی حکومت داری در آن مقطع مطرح شد کاملا شفاف و گویا نبوده است در نتیجه این تصور که دولت مردان در آن زمان باید جمهوری اسلامی را به روشنی برای مردم تبیین کرده و بعد آن را به رفراندوم می گذاشتند شاید تا فصل تدوین قانون اساسی ناممکن باشد.
علاوه بر این سیدصادق طباطبایی در خاطراتش می گوید که چندین شب در تلویزیون بعد از بخش خبر شبانگاهی به تبیین جمهوری اسلامی پرداخت ضمن این که در سخنرانی های زیادی در مساجد تهران جمهوری اسلامی را برای مردم توضیح داده است.
علاوه بر این پیشنویس قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز در اسفند 57 منتشر شد تا آنها که به دنبال شناخت بیشتر جمهوری اسلامی بودند آن را مطالعه کنند.