از حق آزادی انتخاب و آزادی پوشش تا حق ورود به استادیوم و یا خروج از کشور بدون نیاز به اذن پدر یا همسر، گویی اولین مسائلی است که در هشتم مارس؛ روز جهانی زنان به ذهن خطور می کند. هرکدام از این حقوق و مسائل مربوطه اش، تلاش ها و کنش ها و شخصیت های فعال و نمادینش نیازمند تامل و تدبر است. اما خواستم امروز از "زن" دیگری بنویسم:

وقتی جوان تر بود برای امرار معاش نظافتچی هتلی در لندن شد، بعد برای آزادی زندانیان سیاسی اعتصاب غذا کرد و در زندان های ساواک به گواه تاریخ تحت شدید ترین شکنجه ها قرار گرفت. در لبنان چریک شد، در پاریس محافظ شخصی رهبرِ یک انقلاب. بعدا فرمانده سپاه غرب و دست آخر نماینده مجلس. اما نه، این آخرش نبود! نمایندگی که تمام شد برای "چریکِ شکنجه شده ی محافظِ شخصی رهبر نظامِ سیاسیِ کشور" آنقدر نمانده بود که گذر زندگی کند، پس مسافرکشی را شروع کرد!

مرضیه حدیدچی، در دنیای ساخته شده مردان برای مبارزه و انقلاب و ساختن و مدیریت کردن، در دل یک جامعه سنت زده با قرائت های مردانه از شریعت، مقابل چشم هزاران و میلیون ها مرد مسلمان و مسیحی، کارهایی کرد که آنها توان فکرش را هم نداشتند، بعد از مرضیه حدیدچی کسی جرات نداشت بگوید، زن را چه به جهاد، زن را چه به مجلس، زن را چه به فعالیت اجتماعی! چرا که او لحظه به لحظه یک تنه مرزهای کلیشه ای از "زن" که در طول تاریخ ایران و عرض جغرافیای جهان رقم خورده بود را جا به جا کرده بود. مرضیه حدیدچی معروف به "دباغ" واقعا بزرگ بود، همیشه برایم بزرگ ماند، و معتقدم در آینده بزرگی اش بیشتر نیز به چشم خواهد آمد. امیدوارم قدر او و همه سرمایه های این آب و خاک را بدانیم.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.