گفتگوی اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

در گفت و گو با جماران؛

روایت نعمت احمدی از دستگیری شمس الواعظین در عید دیدنی مرتضوی/ وزارت اطلاعات مرجع تشخیص جاسوس است

بعد از صحبت های آقای یونسی یکی از بدعت های که آقای مرتضوی در زمان خودش گذاشته بود یک بار دیگر تکرار و گفته شد که تشخیص جاسوس از وظایف قوه قضائیه است؛ حال آنکه در بند ب ماده 10 قانون وزارت اطلاعات به صراحت اعلام شده است: « کشف توطئه‌ها و فعالیتهای براندازی، جاسوسی، خرابکاری و اغتشاش علیه استقلال» از شرح وظایف این وزارت خانه است.

پایگاه اطلاع رسانی جماران، فرهاد فتحی: علی یونسی، وزیر اطلاعات دولت هفتم و هشتم  به تازگی با بیان حقایقی تازه از پرونده مرگ زهرا کاظمی خبرنگار ایرانی_ کانادایی یک بار دیگر نام سعید مرتضوی و نقشش در این پرونده را بر سر زبان ها انداخت، علی یونسی گفته بود وزارتخانه تحت امر او تشخیص داده بود زهرا کاظمی جاسوس نیست اما مرتضوی اصرار داشت بر او برچسب جاسوسی بزند. اما در مورد نحوه مرگ زهرا کاظمی، محمد سیف زاده  وکیل اولیای دم درگفت و گو با هفته نامه صدا، گفته است: گزارش مجلس ششم آقای مرتضوی را قاتل اعلام کرده بودند. در آن گزارش باصراحت، کمیسیون به این نتیجه می‌رسد که قاتل، مرتضوی است. گزارش می‌گفت نصف شب، سه نفر از ماموران، با آقای مرتضوی وارد سلول می‌شوند و آنجا اتفاقی میافتد که خانم کاظمی حالشان بسیار وخیم می‌شود و با سرعت او را به بیمارستان می‌برند.

با توجه به این اظهارات و مطرح شدن مدارک و استناد های جدید سوال اینجاست که آیا امکان به جریان افتادن دوباره این پرونده وجود دارد یا خیر؟ نعمت احمدی در گفت و گو با جماران در مورد این موضوع و ماجرای عید دیدنی با سعید مرتضوی در سال 79 که موجب بازداشت ماشاالله شمس الواعظین می شود، توضیح می دهد: 

با توجه به اظهارات جدید آقای یونسی و سیف زاده در مورد پرونده زهرا کاظمی امکان رسیدگی مجدد به این پرونده وجود دارد؟

 ضمن احترام به آقای یونسی باید به ایشان گفت: آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟ بعد از صحبت های ایشان یکی از بدعت های که آقای مرتضوی در زمان خودش گذاشته بود یک بار دیگر تکرار و گفته شد که تشخیص جاسوس از وظایف قوه قضائیه است؛ حال آنکه در بند ب ماده 10  قانون وزارت اطلاعات به صراحت اعلام شده است: « کشف توطئه‌ها و فعالیتهای براندازی، جاسوسی، خرابکاری و اغتشاش علیه استقلال» از شرح وظایف این وزارت خانه است. اساساً وزارت اطلاعات برای این مسائل شکل گرفته است در حالی که قوه قضائیه وظیفه اش تطبیق موضوع با قانون است نه این که مرجع تشخیص جاسوسی باشد.

به باور من ما هم از نظر شکلی و هم محتوایی در پرونده خانم زهرا کاظمی درست عمل نکردیم. یعنی هم تشخیص جاسوسی که وظیفه وزارت اطلاعات بود را به دادگستری محول کردیم و هم در نحوه رسیدگی، پرونده را به خود آقای مرتضوی که در این پرونده متهم بود، واگذار کردیم. با توجه به این ایراد ماهیتی و شکلی این پرونده از موجبات اعاده دادرسی است و بالاخره روزی باید تکلیف این پرونده روشن شود.

فردی مقابل درب زندان اوین دستگیر می شود و 4 روز بعد جنازه اش از داخل زندان بیرون می آید. این موضوع با توجه به کانادایی بودن این فرد خسارات زیادی را به کشور ما بار کرد که تکلیف همه این خسارت ها و مرگ این فرد باید روشن شود.

همان سال در گزارشی که مجلس ششم، آقای محسن آرمین و چند نفر دیگر تهیه کردند ساعت ها را تقسیم بندی کرده بودند. یعنی تمام مدت زمانی که خانم کاظمی در اختیار بازجو، دادستانی یا زندان بوده است مشخص شده است و اعمالی که بعدا آقای مرتضوی در مورد سرپوش گذاشتن به این پرونده انجام داد هم مشخص است. مثلا او از آقای خوشوقت که مدیر کل مطبوعات و رسانه‌های خارجی وزارت ارشاد وقت، خواسته بود که بنویسد زهرا کاظمی جاسوس است که ایشان مقاومت کرد و... البته آقای خوشبخت برادر یکی از عروس های مقام معظم رهبری است که سعید مرتضوی در آن زمان این موضوع را نمی دانست. به هر جهت مرتضوی آن پرونده را در سکوت مختومه کرد اما الان که حقایق برملا شده است کاش دستگاه قضائی برای اعاده حیثیت خودش این مطلب آقای یونسی را به عنوان سندی برای اعاده دادرسی بپذیرند و پرونده را مجدداً رسیدگی کنند که خوشبختانه دادستان محترم روز گذشته گفتند نه به دلیل اظهارات یونسی ولی به اتهام دادستان سابق رسیدگی می شود. هر چند در آن زمان اگر به گزارش کمیسیون اصل  نود مجلس در مورد این پرونده توجه می شد ما به بن بستی به نام زهرا کاظمی روبرو نمی شدیم.

مختومه بودن پرونده مانع این رسیدگی نمی شود؟

مختومه بودن پرونده تا زمانی است که سند جدیدی نباشد. زمانی که اسناد جدیدی در مورد پرونده ای کشف شود مطابق ماده 477 آئین دادرسی کیفری رئیس محترم قوه قضائیه  اگر رأی قطعی صادره از هریک از مراجع قضائی را خلاف شرع بیّن تشخیص دهد، با تجویز اعاده دادرسی، پرونده را به دیوان عالی کشور ارسال تا در شعبی خاص که توسط رئیس قوه قضائیه برای این امر تخصیص می‌یابد رسیدگی و رأی قطعی صادر شود» البته در  این پرونده باید شاکی خصوصی هم مجدداً در خواست اعاده دادرسی را مطرح کنند.

آقای شمس الواعظین در مصاحبه با روزنامه همدلی گفته بودند که در سال 79 شما با ایشان تماس گرفتید و گفتید که به دیدن سعید مرتضوی برویم و... و در آخر گفته بودند هنوز این که آن دستگیری از کجا مهندسی شده بود برایم مبهم است.

داستان به این صورت شد که بعد از عید سال 79 که پرونده بدوی آقای شمس الواعظین در شعبه 1014 به ریاست آقای مرتضوی، منجربه محکومیت 2 سال و شش ماه زندان  برای او شده بود. یک روز آقای مرتضوی به من زنگ زد و گفت شما برای عید دیدنی پیش ما نمی آیید؟ فکر می کنم همین زنگ هم به آقای شمس الواعظین زده شد. ما بوی خوشی از دعوت این چنینی احساس نکردیم. چون قبلاً چنین چیزی سابقه نداشت. از آقای سیف زاده که همکار من در این پرونده بود خواستیم که به شعبه 27 تجدید نظر برود و ببیند که پرونده در چه مرحله ای است. ایشان به این شعبه مراجعه کرد و گفت پرونده در نوبت خودش است و هنوز رسیدگی نشده است. ما خیالمان راحت شد که این حکم بدوی قطعی نشده است و از طرف دیگر هم فکر کردیم که اگر پرونده جدیدی طرح شده باشد نمی تواند منجر به بازداشت شود. بنابراین به دفتر مرتضوی در طبقه پنجم  ساختمان شهید بهشتی رفتیم و مرتضوی استقبال گرمی از ما کرد. تازه از یزد برگشته بود و کلی سوغات آورده بود. خیلی گرم و گیرا از ما پذیرایی کرد اما مرتب پشت میز می رفت و با تلفن با جایی صحبت می کرد و می گفت منتظرم و... تاقبل از تماسی  که منتظرش بود ما را نگه داشت و سرانجام تماسی که منتظرش بود گرفته شد و بعد از این تماس ملاقات را تمام و از ما خداحافظی کرد.

ما از دفتر مرتضوی خارج شدیم و از طبقه پنجم تا طبقه همکف و کوچه بیمه آمدیم، همین موقع ماموری آمد و دست من را گرفت و گفت شما بازداشت هستید من را به اتاق آقای تشکری برد. آقای تشکری به مامور گفت ایشان را چرا آوردی؟ مامور گفت آقای شمس الواعظین هستند. یعنی مامور سوژه را نمی شناخت. در همین زمان شمس الواعظین و غفور گرشاسپی هم که در آنجا بود از در خارج شدند و 10 متری هم از در دور شدند؛ من به نوعی اشاره ای به شمس داشتم که بزن به چاک، شمس هم متوجه این مساله شد ولی مامورها بدو رفتند و آقای شمس را آوردند. آقای تشکری گفت که آقای شمس الواعظین بازداشت هستند. گفتم به چه استنادی؟ گفت حکم تجدید نظر دادگاه صادر شده است. گفتیم حکم کجاست؟ جواب داد همین الان فکس شده است. گفتیم این موضوع رویه خودش را دارد باید ابلاغ شود و... گفت این ها دیگر قصه است ایشان بازداشت هستند. گفتیم پس حکم را بدهید، همزمان مرتضوی هم آمد پائین و گفت حکم را به شما بدهیم که بروید پناهندگی بگیرید، یا آبروی دادستانی را ببرید؟ گفتیم اگر حکم درست است چرا باید آبروی دادستانی برود اگر هم غلط است که چرا صادر کردید.

نعمت احمدی

بالاخره این بگو مگو های ما جواب نداد و آقای شمس الواعظین روانه زندان شدند. ماشین و تلفنشان مانده بود که من چون ماشین داشتم آقای گرشاسپی ماشین آقای شمس را برد و گوشی همراهش هم تحویل من شد.

پس خود سعید مرتضوی هم به شما و هم به شمس الواعظین زنگ زد چون آقای شمس الواعظین گفته بودند که شما با ایشان تماس گرفته بودید  و گفتید برای عید دیدنی به دفتر مرتضوی برویم

آقای مرتضوی هر دوی ما را دعوت کرد و به من هم زنگ زد حالا اگر هم به شمس زنگ نزده باشد در تماسی که با من گرفت هردوی ما را دعوت کرد. ولی ما اعتماد نکردیم و قبلش وضعیت پرونده را برسی کردم اما زمانی که ما در دفتر مرتضوی حضور داشتیم در همان زمان کوتاه پرونده از نوبت خارج می شود، حکم تائید و به مرتضوی فکس می شود. یعنی همان زمانی که در دفتر مرتضوی نشسته بودیم و مرتضوی مدام با تلفن صحبت می کرد، داشت حکم شمس را قطعی می کرد.

مرتضوی در سال 72 برای من پرونده درست کرد وثیقه من را نپذیرفت و من را به زندان انداخت. به خانمم گفته بود به احمدی بگو با رادیو صحبت نکند، آزادش کنم. من در همان زمان به مرتضوی گفتم که با همه این اوصاف من آنقدر مردانگی دارم که روزی که تو را محاکمه می کنند مجانی وکالتت را بپذیرم.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.