این پرسش هرچند ممکن است تا حدی جذاب به نظر برسد، اما اگر غلط نباشد حتما ناقص است. زیرا حجاب تنها یک حلقه از زنجیری است که دین و شریعت را تشکیل می دهد.
محمد مهاجری در یادداشتی اختصاصی برای جماران نوشت:
1- اینکه تصور کنیم سرچوب کردن روسری توسط چند دختر، آغاز اعتراض به حجاب (و آنگونه که آنها می گویند «حجاب اجباری») است، تصوری غیرواقعی و ساده لوحانه ای است. اقدام آن دخترها بازتاب بیرونی یک تفکر است که ریشه اش نه در امسال و پارسال و یک دهه قبل، که در ماههای نخست پیروزی انقلاب اسلامی است.
راهپیمایی علیه حجاب، اوایل انقلاب هم بود. یک نمونه معروف آن که هنوز هم عکس هایش موجود است، تجمعی است که زنان بی حجاب راه انداختند و با درآوردن کفش هایشان و پابرهنه شدن از صادق قطب زاده که در یکی از سخنرانی هایش گفته بود «ما حامی پابرهنه ها هستیم» خواستند که از آنها طرفداری کند.
2- نهادینه شدن فرهنگ دینی و اصرار نظام بر محجبه شدن زنان و نیز آغاز جنگ تحمیلی و تغییر فراوان فضای فکری-سیاسی جامعه، بروز علایم بدحجابی را بشدت کاهش داد. تنها گاه و بیگاه خبرهایی از بدحجابی (که با بدحجابی های امروز فاصله زیادی داشت) تنها در بولتن های محرمانه و نیمه محرمانه یافت می شد. در واقع می توان تصور کرد در آن مقطع، موضوع بدحجابی تقریباً بطور کامل از جامعه ایران رخت بربست.
با این حال در همان سال ها نیز خبرهایی منتشر می شد که افراد بدحجاب مورد اعتراض قرار گرفته اند و مثلاً موهایشان با قیچی بریده شده یا مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند. این اقدامات که معمولا رویکردهای افراطی داشت با وجود انعکاس های گسترده در جامعه، به لحاظ تعداد خیلی زیاد نبود.
چادر و مانتوهای ساده ای که به همراه مقنعه های چانه دار مد شده بود(غالبا به رنگ مشکی، طوسی و قهوه ای)، به لباس رسمی زنان و حتی یونیفورم اداری و مدرسه ای تبدیل گردید. علاوه برآن در بوتیک های شهر، لباس هایی که به معرض دید گذاشته می شد از پوشیدگی قابل توجهی برخوردار بود. حتی لباسهای سفید عروس نیز به نسبت از همین قاعده پیروی می کرد.
مدیست ها و مزونها هم تعداد مدل هایی را که به مشتریان خاص خود ارائه می کردند، محدود بود. مجلات مد در داخل کشور انتشار نمی یافت و نمونه های خارجی هم ممنوع الورود بود. آنچه را که گهگاه دیده می شد، قاچاقچی ها با ترفندهای مختلف وارد می کردند و حتی در مغازه ها و مزونها به صورت مخفی به تماشا گذاشته می شد.
3- بعد از سال 68 و سرآمدن دوران جنگ و بازشدن مسیر توسعه اقتصادی، چشم و گوش مردم به آنسوی مرزها باز شد. لباسهای وارداتی و نیز پوشاک هایی که در داخل، از روی مدهای خارجی تولید می شد وارد بازار شد و رونق پیدا کرد. بعدها ورود ویدئو به جمع رسانه های کشور، روند مدگرایی را تقویت کرد . بعدتر ماهواره، اینترنت، دهکده جهانی و... سبک زندگی جامعه ایرانی را بشدت دستخوش تحول کرد تا به امروزی رسیده ایم که به تصور بعضی، کار از دست در رفته است.
4- آیا بدحجابی امروز غیرقابل تحمل است؟ در رسیدن به وضعیت کنونی چه کسی مقصر و چه کسی مقصرتر است؟ آیا دولت سازندگی که پس از 8سال جنگ، روح آبادانی را در کشور دمید، همه تقصیرها را به گردن دارد؟ یا دولت اصلاحات که مخالفانش آن را مروج لاابالی گری می دانند؟ یا دولت عدالتخواهان که موضوع فرهنگ دینی فقط یه عنوان رنگ ولعاب بر تارکش جلوه می کرد؟ یا دولت اعتدال که بیش از فرهنگ درگیر معیشت مردم است؟
سوال های دیگری هم البته بر ذهن، سنگینی می کند. مثلاً اگر در سال 80 احمدتوکلی پیروز انتخابات می شد امروز بدحجابی معضل جامعه نبود؟ یا مثلا اگر در سال 84 قالیباف ارزشی رئیس جمهور می شد این بساط ها تا الان جمع شده بود؟ یا اگر در سال 88 محسن رضایی سکان مملکت را در دست می گرفت بی حجابی را به ناکجاآباد تبعید می کرد؟ و یا اگر همین امسال، رئیسی رای می آورد همه بدحجاب ها چادری می شدند؟
پاسخ به این پرسش ها هرچه باشد نمی تواند مسئولیت هیچیک از گردانندگان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کشور را نادیده بگیرد.
5- یک سوال تازه تر هم می توان مطرح کرد که در تیتر این یادداشت هم آورده ام.«آیا حجاب،چالش 40سالگی انقلاب است؟»
این پرسش هرچند ممکن است تا حدی جذاب به نظر برسد، اما اگر غلط نباشد حتما ناقص است. زیرا حجاب تنها یک حلقه از زنجیری است که دین و شریعت را تشکیل می دهد.
آیا ما حجاب را فقط یک ارزش دینی و بدحجابی را ضدارزش می دانیم؟ اگر پاسخ مثبت بدهیم ممکن است شنونده ما را در پیچ سوال های متعددی بیندازد که نجات از آنها ساده نباشد. مثلا اگر بپرسد مگر دروغ و غیبت و تهمت و ربا و رشوه و مال مردم خوری و امثال آنها ضد ارزش نیستند؟ پس چرا در کشور برای آنها خیلی غصه نمی خوریم ولی برای حجاب اینقدر هزینه می دهیم؟
به بیان دیگر، حجاب تنها یکی از ابواب فقه است که روایات درباره حرمت و زیان آن اگر از دروغ و غیبت و تهمت کمترنباشد، بیشتر نیست. پس چرا نه تنها در تریبون های ارزشی به آنها حمله نمی شود که گه گاه از همین تریبون ها همین گناهان بصورت علنی صورت می گیرد؟ و بدتر اینکه دروغ و غیبت و تهمت، لباس ارزش می پوشد و تحت عنوان«افشاگری» تقدیس هم می شود؟
معتقدم به هیچ وجه بی اعتنایی به این گناهان ، مجوزی برای ترویج بدحجابی نیست و هیچکس نمی تواند بگوید چون دیگران مثلاً تهمت می زنند من هم می خواهم بی حجاب باشم. با این حال نمی توان برای تعارض های موجود، پاسخ و حتی توجیهی درخور ارائه داد.
6-در سالهای گذشته گه گاه نظراتی از سوی برخی پژوهشگران دینی در حوزه حجاب بیان شده که با دیدگاه های اکثریت فقها در تضاد است. با این حال برخورد با این نظرات، حتی در مجامع علمی - حوزوی غالبا سلبی بوده و در تریبون های سیاسی هم به این ایده پردازان به چشم فاسد و مفسد و منکر ضروری دین نگریسته شده است.
در عین حال، همین نظرات در فضای مجازی منتشر شده و حتی غیرعالمان و غیرعاملان به احکام شریعت را به واکنشهای تند، احساسی و غیرعلمی کشانده است.
7- به عنوان برآمده از یک خانواده سنتی بشدت مذهبی و مقلد در احکام شرعی که معتقد و مقید به حجاب شرعی برای خانواده خویش است، به خود حق می دهم از روحانیون بزرگوار و پرچمداران فقه ، انتظارم را بیان کنم.
حضرت امام، اگرنه بنیانگذار فقه پویا ، که مروج برجسته آن بودند. اصولا فقه حکومتی تا قبل از معظم له، موضوعیت نداشت و ایشان، در دوره رهبری، در برابر شرایط تازه و وقایع مستحدثه، اقتضائاً فتواها و احکامی را صادر کرده اند که در نوع خود بی نظیر است. آنجا که امام، حتی تعظیل برخی احکام را بنا به مصلحت، مجاز شمردند، از جمله این «بی نظیرها» ست.
بسیاری از گره های مانند بانکداری، بسط ید دولت، معاملات بانکی، تخریب املاک مزاحم و... با فتاوای فقهی ایشان باز شد. انتظار می رفت فقها و محققان دینی، بعد از ایشان نیز - همانگونه که رهبرمعظم انقلاب بر پیمودن مسیر فقهی حضرت امام تاکید دارند- نسبت به مسائلی چون حجاب، با به روز کردن احکام این واجب شرعی، درباره آن تفقه می کردند.
در آن صورت بجای اینکه مقوله حجاب ، امروز توسط کسانی تفسیر و بررسی شود که کمترین آشنایی با احکام دین ندارند، به مثابه یک موضوع کاملاً علمی که خلاقانه به آن نگریسته شده است، در جامعه جاافتاده بود.
8- حجاب با همه اهمیتش یکی از واجبات دین است. تا آنجا که مشهود است برخی از غیرعاملان به حجاب، اهل نماز و روزه و برخی عبادات دیگر و نیز مستحباتی مانند زیارت و عزاداری و نظایر آن هستند. برخی وعاظ و اهل منبر سعی می کنند همین گروه بدحجاب را جذب کنند و با روش جذب حداکثری آنها را در حیطه دین نگاه دارند. معهذا عده ای که از «دین سیاسی» نان می خورند تلاش دارند که با سیاسی کردن بدحجابی چنان کنند که این افراد گرد مناسک دینی هم نیایند.
در این شرایط، زمینه برای این آماده می شود که هرکس خواست با جمهوری اسلامی کل کل کند، با حجابش ور برود. رسانه های بیگانه هم که از این رهگذر منتفع می شوند، در آتش می دمند و نتیجه همین می شود که الان در گوشه و کنار مشاهده می شود.
9- حجاب چالش 40سالگی انقلاب نیست. بلکه متاسفانه باید گفت دین گریزی در بخشی از نسل جوان جامعه، چالش اصلی است. شرح این نکته را به وقتی دیگر وامی نهم و به همین جمله بسنده می کنم که سیاسی کردن دین، حتی متدینان را زده می کند چه برسد به افراد بی تفاوت یا مغرض.
اگر در بدترین حالت، بدحجاب را بیدین بدانیم، برخورد با آنها از طریق «دین سیاسی» این جماعت را به ضددین تبدیل می کند . قطعاً ضربه ای که از ضددین می خوریم با ضربه بیدینان یکسان نیست.