یکی از باور های مسلط این است که عموما تصور می کنند در دوره جنگ مداخله اقتصادی در کشور ما به قله خود رسیده بود. به همین خاطر هنوز هم که هنوزه خیلی ها به آن دوره، تلسط دولت سالاران می گویند، اما وقتی به سند پیوست قانون اول برنامه توسعه بعد از انقلاب مراجعه کنید، خواهید دید واقعیت تا چه حد متفاوت است

روز گذشته در محل موسسه دین و اقتصاد، نشست «تحلیل روند شاخص توسعه انسانی قبل و بعد از انقلاب» برگزار شد. در این نشست فرشاد مومنی رئیس موسسه دین و اقتصاد و رسول رئیس جعفری سخنرانی کردند. این نشست بنا بو دبا حضور دکتر واعظ مهدوی برگزار شود که وی امکان حضور در جلسه را نیافت و رئیس جعفری بر اساس داده های واعظ مهدوی سخنرانی کرد.

به گزارش جماران، فرشاد مومنی در ابتدا با  اشاره به دشواری ها و چالش های برخی بررسی ها در ایران گفت: بخش اعظمی از تاریخ ما حکایت از این واقعیت تلخ می کند که در یک زمان معین درباره یک مسئله خاص حتی یک کلمه حرف منفی هم نمی توان زد و درباره همان مسئله در یک زمان دیگر یک کلمه حرف مثبت نمی توان به زبان آورد و این امر ما را به نوعی فلج فکری دچار کرده است. به این معنا که ما هزینه های بزرگی در سطح ملی برای رسیدن به یک تجربه می پردازیم ، اما از آن تجربه برای مراحل بعدی خود نمی توانیم به نحو بایسته استفاده کنیم و گرفتار دور باطل آزمون و خطاهای بی فرجام هستیم.

وی ادامه داد: ما داشتیم تلاش می کردیم مجموعه این قفل های تاریخی در سطح اندیشه ای را بتوانیم به گونه ای جمع آوری کنیم که راه برای رویکرد های منصفانه و به روش علمی در جهت بررسی تجربه های تاریخی باز شود و ما بتوانیم به یک جمع بندی هایی برسیم که هویت جمعی پیدا کند تا بتوانیم از آنها استفاده کنیم. اگر راه خیلی طولانی را هم نخواهیم طی کنیم، همین الان در دوره کمتر از 120 سال گذشته ما هنوز در مورد ماجرای مشروطه و مشروعه به جمع بندی نرسیده ایم و کش و قوس های جدی در این زمینه همچنان ما را گرفتار کرده است. کما اینکه در ماجرای مصدق و کاشانی هم چنین مشکلی را داریم و هنوز با شفافیت و درستی در این مورد حرف نمی زنیم.

این استاد دانشگاه در ادامه افزود: این مسئله کوچکی نیست که از کل خطاهای سیاستی رخ داده در اولین شوک قیمت نفت، بالغ بر 85 درصد آنها عینا تکرار شده و اگر ما به تدریج بتوانیم بفهمیم و بفهمانیم از ناحیه این خلاء های معرفتی جامعه تا چه اندازه هزینه می پردازد، آن وقت می توانیم امیدوار باشیم علم نقش فصل الخطاب را پیدا کند و بحث های متکی بر زنده باد و مرده باد جای خود را به بحث هایی دهد که نه یک جریان را مطلقا سیاه ببیند و نه مطلقا سفید.

مومنی خاطرنشان کرد: در همین هفته جاری به مناسبتی در جمعی این صحبت را مطرح کردم که به دلایلی ناگزیر شدم چند صد صفحه مطلب در باره دوره 80 ساله سقوط شاه سلطان حسین و برآمدن آقا محمد خان قاجار را مطالعه کنم. یکی از جمع بندی های من این شد که این دوره 80 ساله ضربه های مهلکی که به همه وجوه حیات جمعی ایران را به نمایش گذاشته، خسارت هایی که از ناحیه این ضربه ها به فرآیند توسعه کشور وارد شده، چندین برابر شوک ناشی از حمله مغول ها بوده است.

وی همچنین ادامه داد: شخصا جزو کسانی بودم که درباره این دوره 80 ساله نظام یافته اطلاعات کافی نداشتم و انصاف این است که وقتی متوجه شدم قاجار چه شرایطی را به میراث برده اند، تصوراتم درمورد عملکرد آنها تغییر کرد. واقعیت آن است که بخش بزرگی از آن چه ایرانیان از قاجاریه می دانند، مواردی است که پهلوی ها می خواسته اند همگان بدانند. واقعیت این است که آنها هر اندازه که بیشتر خودشان را می خواستند توجیه کنند، واقعیت های مربوط به دوره قاجار را بیشتر دستکاری می کردند. عین این مسئله درباره شرایطی که رضا شاه ایران را از قاجاریه تحویل گرفت هم موضوعیت دارد و همانطور که این شرایط برای آنچه که جمهوری اسلامی ایران از پهلوی تحویل گرفت هم صادق است.

فرشاد مومنی تاکید کرد: ما باید آرام آرام این بستر ذهنی را برای خودمان ایجاد کنیم که از نگر ش های سفید مطلق در برابر سیاه مطلق مقداری فاصله بگیریم. با استناد به مجموعه کوشش هایی در چارچوب پیمایش های صورت گرفته اخیر از ارزش ها و نگرش های ایرانیان، به نظر می رسد که انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی برآمده از آن در مواجهه با  درصد قابل اعتنایی از جمعیت با مشکلات بسیار جدی و حاد رو به روست.

وی تاکید کرد: بخشی از این مشکلات جدی و حادّ این است که ما اکنون در یک مرحله ضعف شدید اقتصاد اجتماعی و گریبان گیر بودن در بسیاری از بحران های کوچک و بزرگ رو به رو هستیم. بنابراین اگر در این شرایط از آنچه از پهلوی تحویل گرفته صحبت کنیم، شاید دیگر حوصله ای برای شنیدن و اعصابی برای مواجه شدن با واقعیت نباشد.

این استاد دانشگاه با اشاره به ضعف تبلیغات در جمهوری اسلامی ادامه داد: علاوه بر این مشکلات، ضعف جدی جمهوری اسلامی در عدم تبلیغات است. این ضعف در نظام تا جایی است که حتی از مشروع ترین دستاورد های خود هم قادر به دفاع نیست. شخصا در تجربه هایی که در مواجهه حضوری به ویژه با طیف کسانی که دوران قبل از انقلاب ندیده اند، دارم، وقتی نکاتی را دراین زمینه مطرح می کنم، کاملا حالت شگفت زدگی را مشاهده می کنم. نظام تبلیغاتی ما یک نظام بسیار نا کارآمد و پر هزینه شده و باید هر کس که دل در گرو ایران دارد در این باره فکری کند.

وی با تاکید بر اینکه در دوران جنگ تحمیلی که از طولانی ترین جنگ ها در 400 سال گذشته بود، حتی یک مورد مرگ ناشی از قحطی یا اپیدمی بیماری دیده نشده است، گفت: این اتفاق بی بدیلی است که به جمهوری اسلامی تعلق دارد، اما جمهوری اسلامی قادر نیست از این امر در جهت مشروعیت خود استفاده کند. از این دست اتفاقات بی بدیل کم نیست، اما باید دید چرا نظام تبلیغات ما قادر به مطرح کردن این موارد نیست؟

مومنی افزود: مثلا کدام یک از تحصیل کردگان رشته اقتصاد ما از کاهش ارادی میزان فروش نفت در اوایل انقلاب مطلع است؟ در آن زمان دولت به طور ارادی 80 درصد خام فروشی را  به محض پیروزی انقلاب کاهش داده است و مطالعه ها نشان می دهد به همین خاطر است که در همه تجربه های ناشی از شوک افزایش قیمت نفت، شوکی که در 1980به بعد اتفاق افتاده تنها تجربه تاریخ اقتصادی تاریخ 110 ساله ایران است که در آن هیچ یک از عوارض بیماری هلندی علیرغم جهش قیمت نفت در اقتصاد ایران مشاهده نمی شود. این ها افتخارات منحصر به فردی است که با سیطره فرمالیسم اقتصادی در نظام آموزش و پرورش، افراد خام و بی تجربه تنها به نمودار های خام نگاه می کنند که نتایج نا درستی را به بار می آورد.

وی ادامه داد: آنچه باید علی الاصول باید به عنوان یکی از افتخارات دوره جمهوری اسلامی محسوب شود، در غیاب توانایی های تبلیغاتی، مطالعاتی و اقناعی به نقطه ضعف تبدیل شده است. در کنار این مسئله واقعیت این است که افرادی با ظهور انقلاب اسلامی در جنبه عقیدتی ضربه خورده اند، برای آنها اصلا قابل تصور نبود که در ربع پایانی قرن بیستم انقلابی به مشخصه های انقلاب اسلامی در ایران وجود داشته باشد.

وی افزود: طبیعی است که آنها هم به دست کاری های تاریخی دست زده اند. به غیر از جنبه عقیدتی هر انقلابی جابه جایی گروه های ذینفع را هم به همراه دارد، آن گروه های ذی نفعی که در اثر این جابه جایی لطمه دیده اند هم تلاش های غیر متعارفی کرده اند یا همه واقعیت ها را نگویند و یا آن ها را به نحو واژگونه جلوه دهند. مثلا جهانگیر آموزگار که از عالمان اقتصاد است،تلاش دارد همه آنچه در رژیم پهلوی بوده را از نظر اقتصادی کارآمد نشان دهد که این مسئله درست نیست.

وی خاطر نشان کرد: ترکیبی از این عوامل موجب شده است که در دوران جمهوری اسلامی هم نتوانیم از تجربیات مثبت دوره پهلوی استفاده کنیم و از تجربه های منفی هم عبرتی بایسته بگیریم. برای مثال در حالی که طی سه دهه گذشته بیش از سی بار تجربه دستکاری قیمت های کلیدی در سایه برنامه شکست خورده تعدیل ساختاری به اجرا در آمده است، ولی نظام تصمیم گیری کشور و مدیریت اقتصادی ما هنوز هم نتوانسته به این فرآیند آزمون و خطا فائق آید.

نگاه های نادرستی به عملکرد ها وجود دارد

این اقتصاد دان با خاطرنشان ساختن همه آنچه گذشت، گفت: من می خواهم این مسئله را برجسته کنم که به شدت نیاز داریم به تاریخ مراجعه کنیم و همچنین در این مراجعه باید انصاف را رعایت کنیم. من در مناسبتی پیشنهاد کردم در دانشگاه اجازه دهند، درسی سه واحدی تحت عنوان «شگفتی های باور های مسلط در باره مسائل کلیدی اقتصاد ایران» ارائه دهم. من ادعا کرده بودم که ما می توانیم در استاندارد های یک ترم تحصیلی برای یک درس سه واحدی مواردی را ذکر کنیم که باور مسلط با واقعیت در تقابل قرار دارد.

وی ادامه داد: ببینید مثلا یکی از باور های مسلط این است که عموما تصور می کنند در دوره جنگ مداخله اقتصادی در کشور ما به قله خود رسیده بود. به همین خاطر هنوز هم خیلی ها به آن دوره، تسلط دولت سالاران می گویند، اما وقتی به سند پیوست قانون اول برنامه توسعه بعد از انقلاب مراجعه کنید، خواهید دید واقعیت تا چه حد متفاوت است.

مومنی با اشاره به اینکه در این دوران میزان مداخله دولت علیرغم شرایط جنگ به شدت کاهش یافته است، گفت: نکته تکان دهنده تر این است که از 1368 به بعد که مداخله اقتصادی دولت از 1371 تا امروز هرگز پایین تر نیامده است، یعنی در دوران آزاد سازی و خصوصی سازی، ما حتی در مقایسه با دوره جنگ در مداخله های دولت جهش داشته ایم. حال باید پرسید چه منافعی وجود دارد که دولتی که علیرغم مداخلات جنگی قدرت را در اقتصاد کاهش داده باید سوسیالیستی تلقی شود و دوره احمدی نژاد که شاخص مداخله دولت از مرز 80 درصد هم عبور کرد، چنین برچسب هایی زده نشود.

وی ادامه داد: یکی از موضوعاتی که به زعم من مهم است، شاخص توسعه انسانی است که در زمان دیگر در این باره مبسوط تر صحبت خواهم کرد. اما می خواهم بگویم با همه ملاحظه هایی که داشته ایم، برای بزرگداشت سالگرد انقلاب اسلامی کوششی برای نشان دادن شاخصی تحولات توسعه انسانی در دوران قبل و بعد از انقلاب داشته باشیم که خود می تواند از بزرگترین شگفتی ها تلقی شود. اما باز هم قادر به استفاده از این شاخص بسیار مهم در راستای مشروعیت نیستند.

فرشاد مومنی در تایید حرف خود با اشاره به امید به زندگی گفت: امید به زندگی در سال 1340 در ایران چیزی حدود49.5 سال بوده است. وقتی رژیم پهلوی سقوط میکند، یعنی در سال 1357 در یک دوره 20 ساله از 49.5 سال به 51.1 رسیده است. یعنی در 20 سال کمتر از 2 سال افزایش داشته ایم. در حالی که در فاصله پیروزی انقلاب تا پایان جنگ امید به زندگی در ایران به 61.1 سال رسیده است.

وی تاکید کرد: یعنی در 20 سال آخر دوره پهلوی این امید به زندگی 2 سال افزایش افزایش داشته است و در دهه اول انقلاب اسلامی این عدد رشد 10 ساله را نشان میدهد که یکی از تحولات رخ داده در کل دنیا به حساب می آید. اگر این عدد را به الان برسانیم که رقم 75.6 است، به طور متوسط 25 سال به میانگین عمر ایرانیان اضافه شده است. این مقایسه میتواند تحولات را بهتر به نمایش بگذارد.

نگاهی بر شاخص های توسعه یافته

سخنران بعدی مراسم رسول رئیس جعفری بود. پیش از آن قرار بود دکتر واعظ مهدوی در نشست سخنرانی داشته باشد که امکان حضور نیافته و رئیس جعفری بر اساس داده های واعظ مهدوی سخنرانی خود را آغاز کرد. وی در سخنان خود تلاش داشت با ارائه آمار هایی وضعیت ایران پیش و پس از انقلاب را از منظر شاخص های توسعه انسانی مقایسه کند.

وی در ابتدا با اشاره به آمار هایی در خصوص سطح زندگی افراد در جهان گفت: بر اساس آمار های HDI در سال 2000 که این گزارش تهیه شده است تنها 31 درصد افراد کل ثروت دنیا را در اختیار داشته اند و این رقم در سال 2010 به 46 درصد رسیده است. یعنی به میزان 14 درصد تمرکز درآمد به نفع ثروتمندان تغییر کرده است.

جعفری در ادامه  با اشاره به شاخص های اساسی توسعه انسانی گفت: زندگی طولانی سالم یکی از معیار ها، دانش دیگر شاخصه است که بر اساسا نرخ سواد در میان بزرگسال ها و امکان ثبت نام در مدارس است. معیار دیگر تولید ناخالص داخلی است که با فورمول هایی این شاخص میان صفر تا یک در نظر گرفته می شود. گزارش ها حاکی از آن است که در سال 1359 یعنی دو سال بعد از انقلاب ارزش شاخص توسعه انسانی 442 بوده است و در سال 91 این شاخص به 742 رسیده و در سال 2013 این شاخص یه 749 می رسد. رتبه ایران در سال 2016 در میان 187 کشور در رتبه 169 قرار دارد.

وی افزود: از سال 1980 تا 2016 شاخص ایران سالی 1.67 رشد می کند. این میانگین در حالی است که میانگین جهانی 73 دهم درصد است. یعنی ایران از سال 1980 تا 2016 دو برابر دیگر کشور ها رشد کرده و رتبه 47 را در دنیا داشته است. همچنین کشور ها به چند دسته با توسعه انسانی بسیار بالا که 51 کشور را در بر می گیرد، توسعه انسانی بالا که 54 کشور را شامل می شود و توسعه انسانی متوسط که 39 کشور هستند، تقسیم می شوند.

وی با اشاره به شاخص تفاوت میان رتبه در تولید ناخالص داخلی و رتبه در توسعه انسانی، گفت: در اینجا رتبه توسعه انسانی کشوری مثل نروژ اول است و درآمد سرانه این کشور 6 است. تفاوت رتبه مثبت 5 است. این به معنای آن است که توسعه انسانی از درجه اهمیتی برخوردار است. برعکس این امارات است. در ایران تقریبا این آمار برابر است که رتبه درآمد سرانه 67 و رتبه توسعه انسانی 62 است.

جعفری همچنین ادامه داد: مثلا در وضعیت امید به زندگی در سال 1345، این رقم 46.54 بوده است، سال 65 این رقم به 60.7 رسیده است. سال 95 این عدد 77.6 است. در واقع در این مدت میانگین امید به زندگی 20 سال تغییر کرده است که درمقایسه با کشور هایی مانند عمان، قطر، ترکیه، از ما بالاتر هستند اما کشور هایی مانند چین، تونس و سوریه در رتبه پایین تر از ما قرار دارند.

وی با اشاره به درآمد سرانه گفت: میانگین درآمد سرانه ایران 16میلیون و 395 هزار دلار است؛ در حالی که ترکیه با 19 هزار دلار، عمان با 34 هزار دلار و امارات با 66 هزار دلار از ما بالاتر هستند. کشورهایی مانند گینه، افغانستان، یمن و کنگو در انتهای این جدول قرار دارند. به لحاظ نابرابری اقتصادی نیز شاخص ضریب جینی مطرح می شود که نکته جالب آن این است ک در سال 50 ضریب جینی در ایران 46.8 است و در آستانه انقلاب این رقم به در سال 56 به 45 میرسد و در سال 57 به 43 می رسد و الان طبق گزارش بانک جهانی این رقم 38 صدم است. کشور هایی نروژ، دانمارک و ایسلند از ما بهتر هستند و کشور هایی مانند ایالات متحده، کلمبیا، آفریقای جنوبی از ما در رتبه پایین تری قرار دارند. در شاخص نا برابری جنسیتی ایران در میان 168 کشور جهان در رتبه 118 قرار دارد و نمره ایران از 1000 رقم 509 است. سهم زنان در پارلمان تنها 3 درصد است.

 وی ادامه داد: یکی از دیگر از شاخص ها، دسترسی به پزشک است که در سال 55 ما به ازای هر ده هزار نفر یک و نیم نفر پزشک داشتیم. در سال 65 به 1.9 رسید و در سال 75 این رقم به 2.8، در سال 85 به 3.7 و در زمان تهیه گزارش تقریبا به 9 رسیده است.  آمار مرگ و میر نوزادان از 222 در 1000 نفر به 13.4 نفر رسیده است و مرگ و میر کودکان زیر 5 سال از هر 1000 نفر 15.5 است.

جعفری با اشاره به یکی از باورهای کلیدی شده در جامعه گفت: خاطره معروفی است که از هویدا نقل می شود و احتمالا همه شنیده اند که وقتی آقای خلخالی از هویدا پرسید چه خدمتی به جامعه کرده ای گفته بود این خودکار بیک از ابتدای صدارت من تا کنون به یک قیمت مانده است. نکته جالب این است که این یک خاطره قلابی است و این اتفاق هرگز رخ نداده است.

وی افزود: من برای این امر سه فکت دارم. تورم در سال 50، رقم 5.9 درصد بود. در سال 51 این رقم به 6.3 درصد رسیده بود و در سال 55 رقم 11.2 درصد بود و در سال 56، یعنی یک سال قبل از انقلاب به 25.1 درصد رسیده بود. مسئله دیگر در خاطرات علم است که به وضوح از وضع گرانی نزد شاه شکایت می کند. خاطره دیگری از عبدالمجید مجیدی در صفحه 163 خاطراتش موید بحث تورم قیمت هاست.

وی همچنین با اشاره به حداقل دستمزد گفت: در سال 54 دستمزد هر نفر در روز، 131 ریال، در سال 56، صد و هشتاد  و در سال 56 دویست و ده ریال بوده است. یعنی در آستانه انقلاب دستمزد روزانه هر کارگر 210 ریال بوده است که در سال 57 به 501 میرسد. همچنین دلار آزاد در سال 53، 105 ریال بوده و حقوق ماهیانه تقریبا 20 دلار در ماه میشده است و الان با حقوق متوسط کارمندان مقایسه کنیم با دلار 4500 تومان به 400 دلار میرسد. با توجه به دستمزد ها در سال 55 یک کارگر باید برای یک دلار تقریبا یک و نیم روز کار می کرده است، اما در سال 96 این رقم حدود 7 دلار است.

پس از ارائه آمارها توسط رئیس جعفری جلسه پرسش و پاسخ انجام شد.

 

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.