پایگاه خبری جماران، فرهاد فتحی: علیرضا افشار متولد سال 1330 در مشهد است. وی دیپلم خود را از مدرسه علوی مشهد دریافت کرد و بهواسطه فعالیتهای سیاسی توسط ساواک دستگیر و 4 ماه زندان بود.
افشار از دانشجویان پیرو خط امام (ره) در تسخیر لانه جاسوسی نیز بوده است. وی فارغ التحصیل دانشکده مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی شریف است که از سال 58 تا 61 عضو شورای مرکزی جهاد سازندگی بود. همچنین مسئولیت جانشینی و ریاست ستاد مرکزی و سخنگویی سپاه در ایام دفاع مقدس( 61 تا 67 ) و فرمانده نیروی مقاومت بسیج (68 تا 76) را بر عهده داشت و از سال 76 تا 79 رئیس دانشگاه امام حسین شد.
افشار معاون فرهنگی ستادکل و رییس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس در سالهای 79 تا 83 بود و معاونت فرهنگی و امور مجلس ستاد کل نیروهای مسلح از 83 تاکنون را نیز بر عهده داشته است.
علیرضا افشار به دنبال کنارهگیری سیدمجتبی ثمره هاشمی از معاونت سیاسی وزارت کشور، مسئولیت این معاونت را رسماً از 4 شهریور 86 برعهده گرفت.
صادق محصولی، وزیر کشور با صدور حکمی، علیرضا افشار را در دی ماه 87 به سمت معاون امور اجتماعی، فرهنگی و شوراهای وزارت کشور منصوب کرد..
در سالروز تسخیر سفارت آمریکا در 13 آبان سال 58 توسط دانشجویان خط امامی با سردار علیرضا افشار در مورد چگونگی وارد شدن و نقش او در تسخیر سفارت به گفت و گو نشسته ایم.
علیرضا افشار یکی از دانشجویانی است که در مورد نقش خود در تسخیر سفارت امریکا توضیح می دهد. سردار افشار در این مصاحبه دیدگاه ها و نقل قول هایی دارد که دیگر دانشجویان حاضر در سفارت می توانند در مورد آن اظهار نظر کنند.
مشروح گفت و گو در زیر می آید:
باتشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید؛ لطفا بگویید شما چگونه و از چه طریق وارد سفارت شدید؟
من دو یا سه روز بعد از تسخیر لانه به دانشجویان ملحق شدم و در ابتدا و در برنامه ریزی های اولیه حضور نداشتم. جریان دانشجویان خط امام را شورای 5 نفره ای متشکل از نمایندگان دانشگاه ها اداره می کرد که من هم به عنوان نماینده دانشگاه صنعتی شریف به دوستان اضافه شدم. این شورا بیشتر مسئولیت ها اقداماتی که صورت می گرفت را بر عهده داشت.
مسئولیتی هم به شما واگذار شد؟
شخصیت های مختلف داخلی و خارجی برای اطلاع از چند و چون کار به سفارت مراجعه می کردند. ما از این فرصت استفاده می کردیم و در کانکسی که جلوی درب ورودی سفارت قرار داشت با مهمانان خارجی که برای مذاکره و اطلاع از وضعیت گروگان ها وارد سفارت می شدند در مورد اهداف انقلاب و امام گفت و گو می کردیم و به نوعی نگاه بدبینانه ای که از انقلاب داشتند را اصلاح می کردیم. در حقیقت این کانکس تبدیل به پایگاهی برای نشر افکار امام و انقلاب اسلامی شده بود.
از شخصیت های داخلی هم مراجعات زیادی داشتیم. یک عده موافق تسخیر سفارت بودند و یک عده ای مخالف، مخالفین که عمدتاً دیدگاه های لیبرالی و از دولت موقت بودند معتقد بودند که این موضوع روابط ما را با آمریکا به هم می زند. و موافقین هم دلایل خود را داشتند.
مسئولیت دیگر من در بخش احیاء و بازیابی اسناد بود. وقتی دانشجویان تصمیم گرفتند وارد لانه شوند فکر نمی کردند با این حجم از اسناد روبرو شوند. برداشتی که دانشجویان داشتند این بود که امام فرموده اند هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید؛ چون هر چه گرفتاری داریم زیر سر آمریکا است. قبل ازحمله به سفارت هم در مورد اجازه گرفتن یا نگرفتن از امام بحث بوده است که به این نتیجه می رسند اجازه نگریند و به سفارت بروند، اگر حضرت امام مخالفت کردند که سفارت را تخلیه می کنیم اگر حمایت کردند ادامه می دهیم. فکر هم نمی کردند 444 روز طول بکشد. تصور داشجویان این بود که نهایتاً در یک هفته مساله فیصله پیدا خواهد کرد. ولی بعد از ورود به سفارت وقتی با این حجم از اسناد روبرو شدند مساله پیچیده تر می شود.
مدیریت، طبقه بندی و انتشار اسناد را چه کسی بر عهده داشت؟
این مسئولیت با بنده بود. احیای اسناد باید ادامه پیدا می کرد به طوری که 2 سال بعد از این ماجرا ما هنوز مشغول احیای اسناد بودیم. من در هنگام ورود به سفارت، ابتدا در جهاد سازندگی بودم و بعد به سپاه رفتم؛ یادم هست که از مقام معظم رهبری اجازه گرفتم که از بودجه سپاه یک منزل اجاره کنیم تا این دانشجویان در آنجا همه اسناد را بتوانند احیا کنند. این روند حدود 2 سال طول کشید و همه اسناد در بیش از 70 جلد کتاب منتشر شد.
نکته خیلی مهم این است که اسناد لانه جاسوسی تنها برای ایران نبود بلکه پایگاه جاسوسی کل خاور میانه بود. یعنی همه اسناد و اطلاعات همسایگان ایران و حتی کشور روسیه در اینجا جمع آوری می شد. نکته جالب این بود که با انتشار اسنادی مانند رابطه آقای میناچی وزیر ارشاد دولت موقت و آقای مدنی استاندار خوزستان با سفارت امریکا مردم بیشتر مشتاق شدند که در این رابطه اطلاع پیدا کنند و با حضور در پشت درهای سفارت دانشجویان را تشویق به افشاگری بیشتر می کردند.
در انتشار اسناد طبقه بندی وجود داشت یا سندی بود که منتشر نشده باشد؟
فکر نمی کنم در نهایت سندی منتشر نشده باشد. چون به تدریج در قالب همین کتاب ها این اسناد منتشر شد. در ابتدا بعضی از سند ها را اجازه نمی دادند که منتشر شود که برخی از گرایش های سیاسی در آن دخیل بود. برای نمونه سندی به نفع شهید بهشتی وجود داشت که ایشان را استبداد ستیز و مخالف سر سخت امریکا نشان می داد. این سند را گفتند که منتشر نکنیم، ما گفتیم چرا نباید منتشر شود؟ همه اسناد منتشر شده است این سند هم باید منتشر شود. در نهایت در شورا در مورد منتشر شدن یا نشدن این سند رای گیری شد که انتشار آن رای نیاورد. بعد ها این سند منزل یکی از افرادی که از تسخیر لانه پشیمان شده بودند پیدا شد.
به نظر من آن سند اگر در همان زمان منتشر می شد خیلی می توانست موید مظلومیت شهید بهشتی باشد چون امام فرموده بودند : مظلومیت شهید بهشتی از شهادتش بالاتر بود. اما در آن زمان تبلیغات علیه ایشان به حدی بود که شهید بهشتی را فردی طرفدار اقتصاد بازار و سرمایه داری معرفی کرده بودند این سند کمک می کرد چهره واقعی ضد استبدادی و انقلابی ایشان نمایان شود.
بعضی از منتقدین تسخیر سفارت معتقدند که انتشار این اسناد سنتی شد برای افشاگری های دوره های بعدی در جمهوری اسلامی؟
این انتظار مردم بود که بدانند و به دانشجویان فشار می آوردند که شما باید اسناد را در اختیار افکار عمومی قرار دهید. البته این انتشارها همان گونه که گفتم از طرف شورای تصمیم گیری لانه و آقای موسوی خوئینی ها که رابط مستقیم امام با دانشجویان بودند و بر کار دانشجویان نظارت داشتند کنترل می شد.
رابطه شما با آقای موسوی خوئینی ها چگونه بود؟
کلاً شورای لانه با نظر ایشان اداره می شد. ایشان به عنوان نماینده امام بر عملکرد دانشجویان نظارت داشتند و همه تصمیمات با نظر آقای خوئینی ها نهایی می شد. تا زمانی که دیگر کم کم موضوع لانه جاسوسی و اتفاقات درونی آن از لحاظ سیاسی به حاشیه رفت و بیشتر بحث مطالبات که بازگرداندن شاه و بلوکه شدن سرمایه های ایران بود مطرح شد. یادم است که در اواخر کل تصمیم گیری در مورد سفارت آمریکا به مجلس واگذار شد.