نوشتن در مورد آقا زاده ای که خودش آقا بودخیلی سخت است. از سویی نمی شود هم در مورداو ننوشت زیرا که جامعه ما به
شناختش احتیاج دارد و می تواند در جامعه فعلی الگو باشد و تاثیری بزرگ بر رفتار آقا ها و آقا زاده های فعلی داشته باشد.
احتمالا اکثریت جامعه ایرانی نمی دانند که امام خمینی در زمانی که رهبر ایران نبود و مرجع تقلید بزرگ ومورد احترام بود و در نجف مستقر بود، فرزندش را از دست داد. حد اقل جوانان که کمتر اطلاعات تاریخی انقلاب را دارند.
آیه الله سید مصطفی خمینی پسر بزرگ آیه الله خمینیِ آن روز بود.امام خمینی دو پسر داشتند. مرحوم مصطفی خمینی متولد ١٣٠٩ که در آبان ۱۳۵۶ در نجف در گذشت. و مرحوم حاج سید احمد آقا که همراه امام در بعد انقلاب بود و در سال ١٣٧٣ او هم درگذشت.
امسال چهلمین سال وفات اوست. خدا رحمت واسعه اش را بر او نازل کند. به بهانه چهلمین سال، این یادداشت را نوشته ام.
ازچند جهت آیه الله مصطفی خمینی زندگی قابل توجهی داشت که برای چهل سال بعد از پر کشیدنش هم هنوز می شود به ان توجه کرد:
۱- آیه الله مصطفی خمینی همراه هوشمند امام در طول مبارزات از سال ۴۲ تا سال ۵۷ بود.این سیر آرام و دیدن اتفاقات گوناگون در کنار امام خمینی، پشتوانه قدرتمندی بود که در نجف جلو هیجانات افراطی را می گرفت و امام را در جایگاه مرجعیت مترقی نکه می داشت. این خصلت بعد انقلاب می توانست کمک بزرگی به جلوگیری از روند جو زدگی ها و احساس گرایی بعد انقلاب نماید. زیرا مصطفی فرزند امام بود و هیچیک ار هواداران امام خود را نه از نظر علمی ونه از نظر سیاسی برتر از او نمی دانستند واعتماد امام را هم داشت. او تنها کسی بود که اگر بود در مسابقه مارکسیست زدگی نیروهای انقلاب و ورود روحانیون طرفدار امام به این مسابقه، می توانست آن را مهار کند و انقلاب را از آسیب های زیادی حفظ کند. همان نقشی که مرحوم آیه الله اشراقی و مرحوم مطهری هم در همان چارچوب بودند.این از مسایلی است که یک نکته از این معنا را فقط می شود اشاره کرد.
۲- مصطفی خمینی به فرزند آیه الله بودن بسنده نکرد.خودش به تحصیل پرداخت. تفسیر می گفت. فقه می گفت. شاگردهای مستقل از پدر داشت.اینها در آقا زادگان کم نظیر است.وقتی کسی خودش اهل سواد باشد، سابقه خانوادگی اش می تواند معنای عمیق در زندگی او داشته باشد. آیه الله حسن خمینی نیر یکی دیگر از نمونه های آقازادگانی است که در این خانواده خودش آقاست.
اماآقا زادگان بی پشتوانه علمی معمولا عرض خود می برند و زحمت حوزه ها و مردم می دارند.
۳- من از کودکی همیشه یک ویژگی از حاج آقا مصطفی می شنیدم که ندیده و در سنین نوجوانی من را غاشقش کرده بود. دوستان و هم سن هاشان و حتی مخالفانش می گفتند مصطفی خمینی آدم طناز و شوخ مسلکی بود. این خصلت در خیلی از روحانیون سنتی وجود داشت. داستانهای شیرینی از یزرگان روحانی در مورد رفتارهای طنازانه حاج اقا مصطفی می شنیدم. گعده های طولانی و شب نشینی های با مزه شان معروف بود.
آن قدر فضایی که در شرایط این سالها از روحانیت در ذهن ها جای گرفته، رسمی و دور از لطافت هست که شنیده های خودم از زندگی مرحوم حاج آقا مصطفی را هم نمی نویسم مبادا در این فضا خلاف شئون روحانیت تلقی شود.
این شئون خود ساخته تبدیل به یک دیوار بتونی بین مردم و روحانیت شده است.
آیه الله مصطفی خمینی نمونه بارز یک روحانی سنتی بود که جزئی از زندگی مردم بود. این خصلت آقا مصطفا را نیاز امروز جامعه میدانم که بتوانند با بزرگان روحانیت شان زندگی کنند. و فاصله زیاد کم شود.
۴- آیه الله مصطفی خمینی مرگ تاگهانی عجیبی داشت. در سال ۵۶ که تازه اعتراضات مردم علیه حکومت شاه آغاز شده بود، ایشان به طور ناگهانی در نجف فوت کرد. خیلی در ایران و عراق خبر مهمی بود. هم به خاطر فقدان خود آیه الله و هم به خاطر انتسابش به امام خمینی.
نکته مهم سیاسی پر کشیدن حاج آقا مصطقی این بود که بهانه شد تا امام ممنوع التصویر داخل ایران در کوی وبرزن مطرح شود و مورد خطاب قرار گیرد.
مراجع بزرگ و روحانیون سرشناس که رزیم هم با خیلی از آنها رودربایستی داشت، پیامهای تسلیتی به امام دادند. جلسات مهمی درتهران و شهرستانها وخارج از کشور گرفته شد. سخنرانان ممنوع المنبر در این محافل منبر رفتند. فضایی داخل جریان مذهبی با محوریت امام خمینی به وجود آمد.
یکی از منبرهای تاریخی را دکتر روحانی در مسجد ارک رفت. در آن منبر برای اولین بار از آیه الله خمینی ، با عنوان امام خمینی یاد کرد.
در یک تحلیل تاریخی فوت مرحوم مصطفی خمینی در آغاز مبارزه، امام را به صورت طبیعی در راس رهبری مبارزه قرار داد.
امید می رود که راه بزرگان اصیل و قدیمی دین مدار به جای روشهای غلط و اشتباه بنشیند.