سلسله مراتب و عدم اختیار مسئولان میانی در این دست امور در حکومتهای فردی و نظامهایی که همه قدرت به یک فرد برمیگردد، مسأله بسیار مهمی است. اگر هیچ شاهد تاریخی و مکتوب نباشد جز همین قاعده کلی در نظام استبدادی و متمرکز، کافی است که بگوییم کسانی مانند عبیدالله بن زیاد مأموری بیش نبوده و نیستند. بخش اصلی تصمیمات در چنین حکومتهایی به ویژه اگر ظاهری به اصطلاح دموکراتیک داشته باشند یا سران قدرت شجاعت و روحیه پذیرش مسئولیتهای خود را برابر اختیارات نداشته باشند، پشت صحنه گرفته میشود و مدیران میانی ابزاری بیش نیستند.
حجتالاسلام والمسلمین سید ضیاء مرتضوی، استاد حوزه و پژوهشگر مسائل دینی، در دومین شب از سلسله نشستهای «عاشورا و امروز ما»، ضمن بررسی و نقد دیدگاه کسانی که در طول تاریخ بعد از عاشورا قصد تبرئه یزید و ابن زیاد را داشتهاند، تأکید کرد: در حکومتهای فردی و نظامهایی که همه قدرت به یک فرد برمیگردد، مدیران میانی ابزاری بیش نیستند و تصمیمات در پشت صحنه گرفته میشود.
به گزارش جماران، وی در این نشست که شب گذشته ـ چهارشنبه شب ـ و با همکاری انجمن اندیشه و قلم، خانه اندیشمندان علوم انسانی و بنیاد اندیشه و احسان توحید برگزار شد، در سخنانی با موضوع «شناسایی قاتل امام حسین(ع)» به طرح این پرسش پرداخت که «چگونه ممکن است ابن زیاد و یزید که در کربلا نبودهاند، قاتل امام حسین محسوب شوند؟»، و در پاسخ با اشاره به نام مهمترین تبرئهکنندگان یزید و ابن زیاد در طول تاریخ بعد از عاشورا، گفت: برخی کار یزید و ابنزیاد را توجیه کرده و آنان را معذور شمردهاند و تقصیر را به گردن امامحسین(ع) انداختهاند و برخی حداکثر این را پذیرفتهاند که بهتر بود با حضرت با خویشتنداری بیشتر رفتار میشد. برخی هم مانند ابن تیمیه، غزالی و ابنحجر هیثمی، اساسا شخص یزید را از مسئولیت قتل تبرئه کرده و ابنزیاد یا حتی فقط قاتل مباشر را مسئول دانستهاند.
مرتضوی در نقد دیدگاههای تبرئهکنندگان، ابتدا با رد هرگونه امکان اشتباه در اصل حرکت امام حسین علیه السلام تأکید کرد: صرف نظر از مقام عصمت و امامت سیدالشهدا(ع)، اصل حکومت معاویه و بیعت گرفتن برای یزید و وضع وعملکرد یزید، هدف قیام امامحسین(ع) و ادله شرعی آن مباحثی است که تاکنون بسیار مطرح شده است. ضمن اینکه گروهی از عالمان اهل سنت مانند تفتازانی و دکتر طه حسین مصری نیز درباره درستی حرکت امامحسین(ع) و جنایت یزید و حتی کفر او به دلیل این جنایت سخن گفتهاند.
وی سپس با تشریح چگونگی نقش یزید در قتل امام حسین(ع) از نگاه تاریخی و فقهی، از سه منظر «سببیت در قتل»، «مسئولیت کلی زمامدار» و «رضایت عملی و بعدی» وارد بحث شد و اضافه کرد: یزید خود در میدان نبود و از این نظر مباشر قتل نبوده است و اساسا خود رؤسا، نوعا مباشر قتل و اعدام نمیشوند و بلکه دون شأن خود میدانند؛ اما شواهد بسیاری بر آمریت یزید وجود دارد که از آن جمله میتوان به نامه یزید به ولیدبن عقبه، حاکم مدینه پس از عدم بیعت امامحسین(ع)، گفته ابنزیاد به مسافر بن شریح یشکری مبنی بر «أمّا قتلی الحسین فإنّه أشار إلیّ یزید بقتله أو قتلی فاخترت قتله. (الکامل 4/140)» و نامه معاویه به امام حسین(ع) و تهدید ایشان اشاره کرد.
وی افزود: نباید از نقش سلسله مراتبهم غافل بود. سلسله مراتب و عدم اختیار مسئولان میانی در این دست امور در حکومتهای فردی و نظامهایی که همه قدرت به یک فرد برمیگردد، مسأله بسیار مهمی است. اگر هیچ شاهد تاریخی و مکتوب نباشد جز همین قاعده کلی در نظام استبدادی و متمرکز، کافی است که بگوییم کسانی مانند عبیدالله بن زیاد مأموری بیش نبوده و نیستند. بخش اصلی تصمیمات در چنین حکومتهایی به ویژه اگر ظاهری به اصطلاح دموکراتیک داشته باشند یا سران قدرت شجاعت و روحیه پذیرش مسئولیتهای خود را برابر اختیارات نداشته باشند، پشت صحنه گرفته میشود و مدیران میانی ابزاری بیش نیستند.
این استاد حوزه همچنین با اشاره به مسئولیت کلی زمامدار و حاکم گفت: یزید از اوضاع جاری آگاهی کامل داشت. جریان امامحسین(ع) را به خصوص از آغاز دنبال میکرد، از مدینه به مکه و از مکه به عراق و عیون او پزارشهای پیدرپی میدادند. یزید در مدینه از عدم بیعت امام(ع) آگاه بود و لذا دوباره به ولید بن عقبه نامه نوشت و تشدید کرد. وقتی امام(ع) در مکه بود یزید به عبدالله بن عباس نامه نوشت و اشاره به گزارشهای دریافتی از مکاتبات کوفیان و وعده خلافت و امارت کرد و از ابن عباس خواست که مانع حضرت شود: «فاردده عن السعی فی الفتنة» و وعده احترام و مال و منال داد. (تذکرة الخواص ص215).
وی همچنین در این باره به نامه یزید به ابن زیاد در بصره درباره حرکت مسلم بن عقیل در کوفه و دادن مأموریت امارت کوفه به او و همچنین نامه به ابن زیاد بعد از شهادت مسلم و فرستادن سر هانی و مسلم و عماره به دمشق اشاره کرد و افزود: نفس گماردن جلادی مانند ابنزیاد در سن 21 سالگی در این جایگاه نشان از مسئولیت یزید در این میان دارد. عبیدالله پسر زیاد بن سمیه، یعنی مرجانه مجوسی بغی، متولد 39 هجری، فردی قساوتپیشه بود که از خونریزی لذت میبرد. معاویه ابن زیاد را بر بصره گمارده بود. یزید با او به خاطر پدرش زیاد که ولایتعهدی او را نپیرفته بود خیلی بد بود و میخواست برکنارش کند که این قضیه مسلم بن عقیل و حرکت امامحسین(ع) پیش آمد. پیداست چنین افرادی برای اثبات ارادت خود حاضرند چه خوشخدمتیهایی بکنند.
مرتضوی تأکید کرد: زمامدار به ویژه در حکومتهای متمرکز در برابر دستنشاندگان مستقیم و غیرمستقیم خود مسئولیت مستقیم دارد و مسئولان میانی به تعبیر روایت سکونی «کالسوط و کالسیف» در دست مولی میباشند.
مرتضوی در بخش دیگری از سخنان خود به اعلان مستقیم و غیرمستقیم رضایت عملی یزید اشاره کرد و گفت: شواهد و دلایل رضایت قبلی و بعدی یزید از قتل امامحسین(ع) و اصحاب و اسارت خاندان حضرت فراوان است و اگر هیچ دلیلی جز همین رضایت قولی و عملی یزید در جایگاه زمامدار نبود، همین برای مسئولیت او در قتل کفایت میکند. چنین رضایتی از سوی کسی که در موضع زمامداری و ریاست بر قاتلان مباشر قرار دارد با رضایت قلبی دیگران فرق میکند و به عنوان یک قاعده کلی مهم است، هر چند درباره همه داریم که «من رضی بفعل قوم فهو کالداخل فیهم».
وی، از فرستادن اسرا به همراه سرهای شهدا به شام توسط ابن زیاد به عنوان یکی از شواهد رضایت یزید از حوادث کربلا یاد کرد و ادامه داد: اگر عامل دست نشاندهای مانند ابنزیاد اطمینان به رضایت یزید از جنایت خود نداشته باشد و اگر از قبل برنامهریزی و هماهنگی در این مسأله مهم صورت نگرفته باشد، چنین بیواهمه و آشکار و با قساوتپیشگی به این کار اقدام نمیکرد.
مرتضوی همچنین دیگر شواهد رضایت یزید از حادثه کربلا را اینگونه برشمرد: عدم توبیخ و عزل ابنزیاد و قاتلان و فرماندهان، برگزاری جشن عمومی پیروزی در شام همراه چراغانی، طبل و پوشیدن لباس نو، جلسه ویژه خود با دعوت سران و سفیران و تبریک گویی به یزید، سخنان حاکی از شادی و رضایت خاطر یزید مانند آنچه به زینب(س) گفت: کیف رایت صنع الله باخیک؟، جسارت به سر مقدس سیدالشهداء(ع) در برابر خود و بازی با چوب با آن، نصب سر مقدس به مدت سه روز در مسجد جامع دمش و سرهای شهدا در دروازههای شام، تشویق و ارتقای مقام آنان.
مرتضوی افزود: یزید پس از شهادت امامحسین(ع) این نامه را به عبیدالله نوشت: «اما بعد فانک قد ارتفعتَ الی غایة انت فیها کما قال الاول: رفعت فجاوزت السحاب و فوقه، فما لک الا مرتقی الشمس مَقعد، فاذا وقفت علی کتابی فاقدم علیّ لاجازیک علی ما فعلت. لذا عبیدالله و اطرافیانش به دمشق رفتند و مورد استقبال حکومت قرار گرفتند. عبیدالله یک ماه در شام ماند و حتی یزید او را وارد بر خانواده خود کرد و یک میلیون درهم صله به او داد، یک میلیون هم به عمر سعد داد. خراج یک سال عراق را نیز برای عبیدالله آزاد گذاشت. حتی بعدا برادرش مسلم بن زیاد را نیز تکریم کرد و ولایت خراسان را به او داد.
این پژوهشگر دینی در پایان به برخی نکات کلی در موضوع قتل و قصاص از نگاه فقها اشاره کرد و و با بیان اینکه فقها تآکید دارند «1- آمر در امر به غیرممیز و دیوانه قصاص میشود. 2- در امر به ممیز غیربالغ اختلاف است که آمر قصاص میشود یا حبس؟ و 3- در امر به بالغ، مباشر قصاص و آمر حبس میشود»، گفت: دستهای از فقهای اهل سنت در فرض امر به بالغ عاقل نیز آمر را مستحق قصاص میدانند. همچنین در امر مولی به عبد خود روایت موثقه سکونی از امامصادق(ع) محل توجه است که به این شرح است: قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) فِی رَجُلٍ أَمَرَ عَبْدَهُ أَنْ یَقْتُلَ رَجُلًا فَقَتَلَهُ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ هَلْ عَبْدُ الرَّجُلِ إِلَّا کَسَوْطِهِ أَوْ کَسَیْفِهِ یُقْتَلُ السَّیِّدُ بِهِ وَ یُسْتَوْدَعُ الْعَبْدُ السِّجْن. (کافی 7/285)
این سلسله نشستها در سالن فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی به آدرس خیابان نجاتاللهی، نبش ورشو، از شب ششم محرم مصادف با چهارم مهر آغاز شده و تا شب سیزدهم محرم، مصادف با 11 مهر ادامه خواهد داشت. در نخستین شب، دکتر سید محمدرضا بهشتی، با موضوع «دعا در عرفه، اجابت در عاشورا» به سخنرانی پرداخت.
امشب نیز(پنج شنبه شب)، حجتالاسلام والمسلمین مهدی مهریزی با موضوع «گفتوگو در آموزههای دینی و واقعه کربلا» سخنران این مراسم خواهد بود.
مراسم از ساعت 20 تا 22 برقرار است.