زهرا رضایی، نقش بی بدیل و حضور گسترده زنان در انقلاب اسلامی نقشی انکارناپذیراست که بارها مورد تحسین امام خمینی(س) در سخنرانی های مختلف قرار گرفته است. این سخن امام(س): "زن باید در مقدرات اساسى مملکت دخالت بکند."(صحیفه امام،6،ص301) و یا " شما بانوان ...در پیشاپیش این نهضت قدم برداشتید." (همان،ص526) سخنانی هستند که بارها شنیده ایم و نشانگر اعتقاد و تاکید حضرت امام(س) بر نقش زنان در انقلاب و پس از آن می باشد. در رابطه با اهمیت نقش زنان در انقلاب اسلامی و از سوی دیگر تاثیر انقلاب و نگاه متعالی امام خمینی(س) بر حضور زنان در عرصه های اجتماعی و سیاسی و به مناسبت پانزده بهمن ماه و روز پاسداشت نقش زنان در انقلاب اسلامی، پایگاه خبری و اطلاع رسانی جماران گفت و گویی داشته است با دکتر "زهرا شجاعی" فعال سیاسی ،مدنی و از دانشجویان مبارز دوران انقلاب؛ که شرح این گفت و گو در زیر می آید:

وضعیت زن ایرانی در دوره پهلوی اول و دوم به لحاظ برخورداری از آموزش و پرورش، بهداشت، مشارکت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی چگونه بود؟

اگر به سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی یعنی به عصر پهلوی برگردیم، در این سیر تاریخی که از دوره رضاخان آغاز می شود؛ ما شاهد یکسری اقدامات و حرکت های ظاهری و سطحی برای ورود زنان به عرصه های اجتماعی و سیاسی بودیم و چون این حرکتها مبنا و منشأ مردمی نداشت و منطبق با فرهنگ اصیل و عمومی جامعه و همینطور ارزشها نبود؛ واکنش ها و مخالفت هایی را از طرف مردم فراهم کرد. حرکتی که در 17 دی سال 1314 توسط رضاخان تحت عنوان کشف حجاب اتفاق افتاد و همینطور تاسیس و ایجاد برخی از انجمن های زنانه و سازمان های غیردولتی و حتی تاسیس مدارس دخترانه ابتدا توسط فرانسوی ها و بعد هم آمریکا یی ها در ایران، همگی حرکت هایی بود که می خواست زمینه را برای ورود زنان به عرصه های مشارکت اجتماعی و سیاسی فراهم کند. اما چون این امر یک نگاه از بالا بود و متناقض بود با رفتار و ارزشهای مردمی، با واکنش هایی مواجه شد. مثلا، در ارتباط با بحث کشف حجاب اعتراضات مردمی، جریان مسجد گوهرشاد و مخالفت هایی که رهبران دینی انجام دادند، نه تنها باعث افزایش مشارکت زنان نشد بلکه باعث خانه نشین شدن زنان متدین و مذهبی هم شد. در ارتباط با تاسیس مدارس دخترانه هم یک حرکت حساب شده و منطقی توسط گروهی از متدینین و مذهبی های جامعه صورت گرفت و آن هم تاسیس جامعه تعلیمات اسلامی و ایجاد مدارس دخترانه اسلامی بود که با استفاده از ظرفیت ها و فرصت های قانونی که فراهم شده بود، آنها توانستند با یک اقدام مثبت این مدارس را جایگزین مدارسی کنند که با اهداف خاص تاسیس شده بود. به تدریج که به پیروزی انقلاب اسلامی نزدیک می شویم، توسعه این مدارس دخترانه و اسلامی به اضافه توسعه و فعالیت تشکل های مذهبی از جمله فعالیت هایی که روحانیون آگاه و انقلابی و فرزندان و شاگردان حضرت امام(س) در مساجدی مثل مسجد هدایت، حسینیه ارشاد، کانون توحید و...در تهران و سپس به تدریج در استان های دیگر انجام دادند، زمینه برای رشد و افزایش آگاهی و بالا رفتن سطح تحصیلات برای دختران و زنان مذهبی فراهم شد. ما در عصر پهلوی در زمینه سواد بانوان در سال پیروزی انقلاب اسلامی یعنی سال 57، از هر 4 زن 1 زن باسواد و در حوزه اشتغال هم درصد بانوان شاغل بسیار کم بود. میزان بالایی از این اشتغال بانوان هم در سازمان های دولتی بود. البته در جمعیت کشور در آن زمان که حدود 30 میلیون نفر بود، اکثریت با جمعیت روستایی بود و جمعیت روستایی بر جمعیت شهری غلبه داشت. به طور روشن اگر بخواهم در مورد زن دوران پهلوی صحبت کنم، باید گفت: ما در آن زمان 2 مدل زن داشتیم: یکی گروهی از زنانی که اصطلاحا به آنان زنان "متجدد" می گفتند که درصد کمی از زنان جامعه را تشکیل می دادند و با توجه به فضای فرهنگی به وجود آمده و کشف حجاب و مدرن شدن و سبک جدیدی که محمدرضا پهلوی به وجود آورده بود، این زنان در عرصه های اجتماعی و سیاسی فعالیت داشتند. از طرف دیگر جمعیت کثیری از زنان "سنتی" را داشتیم که با حفظ اصالت ها و هویت های دینی خود و ارزشها بیشترین توان و تلاش خود را بر تربیت فرزندان صالح و حفظ بنیان خانواده قرار داده بودند که به تدریج از دهه 50 به بعد ما شاهد بروز و شکوفایی و تبلور یک جریان جدید و یک قشر جدیدی از زنان تحصیلکرده مذهبی و متدین می شویم که این جریان با ارشاد و راهنمایی های رهبران دینی صورت گرفته بود. خود ما که نسل همان زمان هستیم شاهد ورود دختران مذهبی به دانشگاهها و توصیه رهبران دینی برای افزایش سطح تحصیلات دختران در دانشگاهها به منظور حضور در عرصه مشارکت اجتماعی و تعلیم و تربیت و آموزش و ...بودیم.این زنان تحت تاثیر مستقیم و غیرمستقیم تربیت حضرت امام(س) و افکار و اندیشه و نظریات امام در انقلاب نقش ایفا کردند که در این مورد سخن بسیار است.

چهره و الگویی که رژیم پهلوی از زن فعال و برگزیده و به قول خودشان شایسته به جامعه عرضه می کردند، الگوی مطلوبی برای اکثر جمعیت جامعه نبود. مثلا همین برنامه ای که تحت عنوان دختر شایسته برگزار می شد، یا تاکید بر چهره و مدل هنرپیشه های سینما و تلویزیون و خواننده ها به عنوان الگو به صورت غیرمستقیم، از سوی بخش زیادی از جمعیت ایران پذیرفته شده نبود. صفحه اول رنگین نامه های آن زمان مدام عکس زنان هنرپیشه و خواننده و امثال اینها بود. اما کمتر به شخصیت های علمی زنان برمی خوردیم. اگر هم در صحنه مشارکت سیاسی نخبگان مشاهده می کنیم که در مجلس شورای ملی این دوره 20 زن نماینده مجلس بودند؛ این 20 زن نماینده واقعی زنان آن جامعه نبودند. گر چه اگر فرض کنید برخی از آنها مثلا از سرخس و ازنا و درود و دیگر جاها انتخاب می شدند، بقیه اکثرا از تهران و شهرهای بزرگ بودند و وقتی که بررسی می کنیم می بینیم ریشه انتخاب این زنان بیشتر به روابط خانوادگی آنان بر می گردد. یا خانزاده بودند یا جزو همسران مقامات شهرهای خود یا دختران استانداران و مقامات محلی بودند. یعنی بر اساس انتخاب زنان آن جامعه و شهر خود برگزیده نشده بودند. بنابراین ما در سطح بالا و گروه نخبگان در مشارکت سیاسی هم که نگاه می کنیم می بینیم 20 زن نماینده مجلس شورای ملی و 7 زن در مجلس سنا حضور دارند؛ اما در مشارکت توده زنان که وارد می شویم نرخ مشارکت سیاسی توده زنان بسیار پایین است.

نظر و دیدگاه امام خمینی(س) نسبت به آموزش و پرورش، مشارکت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی زنان چگونه بود؟ نظر امام(س) به عنوان یک مرجع دینی و سیاسی چه تاثیری در پذیرش نگاه ایشان داشت؟

حضرت امام خمینی(س) در نظریات فقهی و اجتهادات خود به دو عنصر زمان و مکان توجه بسیار داشتند و دین و احکام و برنامه های دین را به عنوان برنامه زندگی متناسب با پیشرفت زمان در نظر می گرفتند و در حوزه زنان هم نظراتشان متفاوت از نظر برخی از مراجع هم عصرشان بود. رفتن دختران به دبیرستان ها و دانشگاه همگی مسایلی بودند که امام با رعایت موازین شرعی مباح می شمردند؛ کما اینکه سیره عملی خود حضرت امام در مورد فرزندان دختر، همسر و عروسها و دیگر بانوان خانواده ایشان، نشان می دهد که امام در مورد اینگونه مسایل نظر مثبتی داشتند. در حوزه سیاست هم امام کلامی دارند که مشهور است و زیاد هم گفته شده اما همچنان نیازمند به تبیین و تفسیر است که: "زن باید در مقدرات اساسی مملکت دخالت کند".( صحیفه امام،ج6، ص301) یعنی وقتی یک مرجع دینی از باید سخن می گوید معنای آن وجوب اجرای حکم است و وقتی میفرمایند: دخالت در مقدرات اساسی فقط منظور مشارکت یا ایفای نقش نیست؛ بلکه به معنی حضور جدی زنان در جاهایی است که در مورد مقدرات اساسی کشور تصمیم گیری می شود. یعنی حضور زنان در شوراهای عالی، مجمع تشخیص مصلحت، شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای نگهبان، هیات وزیران، مجلس شورای اسلامی و...این سخن حضرت امام را هم مسئولین و هم خود زنان جامعه بایستی جدی گرفته و در تحقق آن تلاش کنند. اما متاسفانه چندان به این مساله توجه و دقت نشده است. نظر حضرت امام در واقع بسیار مترقی و به روز و پاسخگوی نیازهای زنان جامعه عصر خود بود. ایشان حمایت های عملی بسیاری برای تحقق افکارشان انجام دادند. ورود خانم منیره گرجی به مجلس خبرگان قانون اساسی، اعزام هیاتی با حضور خانم دباغ برای ارسال پیام به گورباچف، فرماندهی نظامی یک زن(خانم دباغ به عنوان فرمانده سپاه همدان) و مواردی از این قبیل همگی به این منظور بود که سدها و تابوها و تفکرات متحجرانه نسبت به حضور زنان در عرصه های مختلف شکسته شود و الگویی باشد تا شاگردان و پیروان مکتبشان این راه را ادامه دهند که متاسفانه این امر آنچنان که باید و شاید از سوی همه مسئولین و نهادها دیده نشد.

ممکن است با توضیحات شما در مورد اعتقاد و تاکید حضرت امام(س) بر مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان، برای برخی از دختران و زنان جوان امروزی این سوال پیش آید که پس چرا امام در جریان انقلاب سفید شاه با حق رای زنان مخالفت کردند؟

داستان این قضیه را اگر بخواهیم از ابتدا در نظر بگیریم و اینکه چه شد که امام با این قضیه مخالفت کردند؛ بر می گردد به قضیه و غائله "انجمن های ایالتی و ولایتی". در سال 1341 لایحه ای از طرف دولت تحت همین عنوان به مجلس رفت. چند مطلب در این لایحه وجود داشت. یکی حذف شرط مسلمانی و دیگری حذف قسم به قرآن و یکی هم دادن حق رای به زنان بود. در آن زمان با توجه به شرایطی که حاکم بود و همان عرض قبلی ام که اشاره کردم امام(س) همیشه در بیان نظرات و اجتهادات خود مقتضیات زمان و مکان را در نظر می گرفتند؛ با هر سه این موارد و نه تنها حق رای زنان مخالفت کردند. انگیزه حکومت پهلوی از دادن حق رای به زنان این نبود که بخواهد از فکر و اندیشه زنان استفاده شود. بر اساس اصل "کلمة حق یراد به الباطل"؛ اینکه زنان باید آزادی و حق مشارکت سیاسی داشته باشند سخن حقی است، اما چون انگیزه حکومت در آن زمان و شرایط و تبعات آن مغایر بود با اندیشه های اسلامی و آموزه های دینی و اینکه حکومت پهلوی می خواست از این طریق در دنیا تظاهر به آزادی خواهی و رعایت حقوق همه آحاد جامعه را بکند اما در باطن مردم جامعه از بسیاری از حقوق خود محروم بودند، حضرت امام از این زاویه مخالفت کردند. در سال 1342که امام با انقلاب سفید شاه مخالفت کردند و منجر به قیام 15 خرداد هم شد، یکی از موارد آن، حق رای زنان بود. در کنار این بند موارد دیگری مثل: اصلاحات ارضی و 6 بند دیگر هم بود. بنابراین در واقع چون ایشان با اصل رژیم و اصل نظام و حرکت سیاسی نظام و ظلم هایی که می شد مخالف بودند قیام 15 خرداد به وجود آمد. این امام همان امام خمینی(س) است که در آستانه پیروزی انقلاب وقتی بحث راهپیمایی ها مطرح می شود، حضور زنان توسط امام(س) تحسین می شود. پس تغییر شرایط سیاسی و اجتماعی است که نظر امام را در مورد مشارکت سیاسی زنان در این دوره با زمان یاد شده (یعنی زمان تصویب انجمن های ایالتی و ولایتی) با پیروزی انقلاب متفاوت می کند.

نقش زنان در انقلاب اسلامی ایران و نوع نگاه حضرت امام (س) به این نقش و جایگاه زنان در انقلاب چگونه بود؟

حقیقت مساله این است که اگر زنان ما در انقلاب اسلامی مشارکت نمی‌کردند، انقلاب به پیروزی نمی‌رسید. به 3 دلیل مهم. یکی اینکه زنان نیمی از جمعیت جامعه بودند و گستردگی حضورشان نقش بسیاری زیادی در افزایش مشارکت جامعه داشت و دوم اینکه: زنان حامی، پشتیبان و تشویق کننده مردان جامعه برای مشارکت در انقلاب بودند. سوم، حضور زنان با همان حجابی که در صحنه انقلاب داشتند. البته باید عرض کنم که همه زنان شرکت کننده در راهپیمایی ها و تظاهرات ها با حجاب نبودند ولی اکثریت باحجاب بودند. این حضور با حجاب یاد شده یک اقدام عملی بود برای اصلاح نگرش جهانی نسبت به جایگاه زن در اسلام. اینکه در دنیا اینگونه تبلیغ می شد که حجاب مانع فعالیت زن است یا زنان مسلمان زنان گوشه گیر و خانه نشین و محدود و محصور در چارچوب خانه هستند؛ با حضور زنان محجبه در جریان انقلاب اسلامی همه این تصورات شکسته شد و نشان داد که حجاب نه تنها مانع فعالیت اجتماعی نیست بلکه می توان با حفظ ارزش های انقلابی و دینی در همه عرصه ها مشارکت فعال و گسترده ای داشت. بنابراین اینکه امام(س) در سخنرانی های متعدد و در جاهای مختلف براین مهم تاکید می کنند؛ این یک تعارف نیست. اساسا حضرت امام(س) اهل تعارف و گزافه گویی و اغراق نبودند. حقیقتا وقتی زنان در صحنه حضور پیدا کردند این امر باعث شد که برخی از مردانی که برای حضور در انقلاب تردید داشتند یا هنوز به نتیجه قطعی نرسیده بودند هم در راهپیمایی ها شرکت کنند. زنان در همه تظاهرات ها و راهپیمایی ها بودند. در جریان 17 شهریور و جمعه سیاه تعداد زیادی از شهدا را زنان تشکیل می دادند. در راهپیمایی ها و برنامه های دیگر هم به همین ترتیب بود. در ستاد و کمیته برنامه ریزی استقبال از حضرت امام به عنوان نمونه خود من حضور داشتم و باید عرض کنم که نگاه امام به زنان یک نگاه تبعی و جنس دوم نبود و دیدگاه حاشیه ای و ابزاری به زنان نداشتند که حالا به زنان توجه کنیم تا انقلاب به پیروزی برسد و بعد فراموششان کنیم. نگاه امام به سرمایه اجتماعی و انسانی جامعه و خصوصا زنان، نگاه عالمانه و واقع بینانه ای بود. در نخستین ملاقات های خود در ورود به ایران در مدرسه رفاه با زنان ملاقات اختصاصی داشتند. زمانی هم که نوفل لوشاتو اقامت داشتند خانم هایی که توفیق دیدار با ایشان را داشتند در خاطرات خود از حسن برخورد امام یاد می کنند. نگاه امام نسبت به زنان نگاه کرامت آمیزی است. همانطور که در حدیث نبوی آمده است: "ما اکرم النساء الا کریم و ما اهانهن الا لئیم" کسی می تواند زنان را مورد کرامت قرار دهد که خودش کریم باشد.

ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش.

امام برای زنان و کرامت آنان بر اساس آیه "لقد کرمنا بنی آدم" احترام قائل بودند و شما این مدعا را در رفتار امام با همسر، دختران، عروس ها و دیگر بانوان خانواده امام مشاهده می کنید. این حرکت و رفتار شبیه حرکت حضرت رسول(ص) در دوران جاهلیت و صدر اسلام بود. وقتی پیامبر فرمودند: من از دنیای شما سه چیز انتخاب کردم و بحث زنان را اینگونه زیبا بیان می کنند؛ این تعبیری است که به درستی از آنان به عنوان گل واژه های آفرینش یاد می شود. این ها همه نمونه های کوچکی بود از سیره عملی حضرت امام در مورد زنان و در ارتباط با پاسخ سوال شما.

دیدگاه امام(س) و انقلاب اسلامی در مورد تحقق اهداف متعالی جویانه در نظام جمهوری اسلامی در حوزه توانمندی زنان در چه زمینه هایی به تحقق رسیده و در چه زمینه هایی هنوز تا رسیدن به آن اهداف بزرگ فاصله داریم؟ لطفا در ضمن پاسخ نگاهی به عملکرد دولت های پس از انقلاب در حوزه زنان داشته باشید.

انقلاب اسلامی با مشارکت توده ای و گسترده زنان به پیروزی رسید. اگر ما در راهپیمایی ها می دیدیم که 50 درصد خیابان ها را؛ اگر نگوییم بیش از 50 درصد؛ زنان تشکیل می دادند و دنیا مشاهده کرد که زنان دوشادوش مردان در عرصه های سیاسی بودند و این سخن حضرت امام(س) مدعای همین افتخار است که می فرمایند: "ما مفتخریم که بانوان و زنان پیر و جوان و خرد و کلان در صحنه های فرهنگی اقتصادی و نظامی حاضر و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالی اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند ... و از محرومیت هایی که توطئه دشمنان و ناآشنایی دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آنها بلکه بر اسلام و مسلمانان تحمیل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قید خرافاتی که دشمنان برای منافع خود به دست نادان به وجود آورده بودند خارج نمودند".(صحفیه امام، ج 21، ص397)

اما بلافاصله بعد از تاسیس شورای عالی انقلاب، دولت و مجالس و محافل تصمیم گیری؛ ما متاسفانه مشاهده می کنیم که این مشارکت حداکثری توده زنان در سطح مشارکت نخبگان زن در سطوح تصمیم گیری و تصمیم سازی یکباره افت پیدا می کند و متاسفانه در بخش بهره مندی از فکر و اندیشه زنان ما یکباره شاهد یک سهمیه بندی نانوشته در ذهن بعضی از آقایان هستیم. امری که ما هیچ کجا مکتوب نداریم و ما به این ترتیب می بینیم که تنها 4 زن در لیست های انتخاباتی وارد می شود و نهایتا هم در مجلس هایی مثل مجلس اول و دوم تنها همان 4 زن وارد می شوند(البته در مجلس دوم در مرحله میان دوره ای یک زن اضافه می شود).

به طور کلی باید عرض کنم در حوزه هایی که مربوط می شود به تلاش و کوشش خود زنان، ما مشاهده می کنیم که به دستاوردهای خوبی دست پیدا کرده ایم. مثلا: در بحث سواد، میزان سوادآموزی زنان ما که در زمان انقلاب 1 نفر از هر چهار نفر بود؛ الآن از جمعیت زیر 25 سال ما 95/7 درصد زنان و در جمعیت 6 سال به بالای زنان 81 درصد باسواد هستند. در بحث امید به زندگی که به شاخص هایی مثل سیستم بهداشت و مانند اینها بر میگردد ما به سن 74 سال و 6 ماه برای زنان رسیده ایم. در حوزه های آموزش عالی و دانشگاه ها آخرین آماری که داریم نشان می دهد که در سال 1384، 51 درصد دانشجویان دانشگاههای ما دختر بودند ولی متاسفانه در سال های 91 و 92 این میزان به 46 درصد رسیده و کاهش یافته است که مربوط می شود به سیاست های تبعیض جنسیتی و سهمیه بندی و بومی گزینی دختران. اما در همین حوزه آموزش عالی 40/5 درصد دانشجویان کاردانی، 54 درصد کارشناسی، 48/2 درصد کارشناسی ارشد و 32 درصد دکترا را دانشجویان دختر تشکیل می دهند. این نشان می دهد که ما یک روند رو به افزایش را طی می کنیم. یا در حوزه مشارکت توده ای هیچ کس نمی تواند تردید کند که در عرصه همه انتخاباتی که ما داشته ایم حضور زنان ما کمتر از 50 درصد شرکت کنندگان باشد و گاهی حتی در برخی انتخابات ها بیش از 50 درصد هم مشارکت داشته اند. در عرصه بهداشت، حوزه های علمی و ورزشی ما موفقیت های چشمگیری داشته ایم. ما با افزایش چشمگیر تعداد زنان مدال آور در عرصه های بین المللی مواجهیم.

اما در حوزه هایی که رشد زنان نیازمند به تسهیل و زمینه سازی بوده و بایستی اقدامات برنامه ریزی شده برای این عرصه ها انجام می شده، مثل نرخ اشتغال و مدیریت زنان مشکل های بزرگی داریم. ما تنها 3 درصد مدیریت کشور را به زنان داده ایم. آیا زنان توانمند مدیری که از قضا از سلامت اقتصادی بیشتری هم برخودارند؛ نداریم که شایسته سپردن مدیریت ها باشند؟ در بحث مجلس و شوراها هم اگر چه ما با حضور گسترده زنان مواجه هستیم، اما در مرحله ای که احزاب و گروههای سیاسی بایستی بانوان را در لیست قرار دهند و حمایت کنند و یا قوانینی وضع کنند برای افزایش تعداد و میزان مشارکت زنان، ما متاسفانه در این زمینه ها دچار مشکل هستیم و هنوز نتوانسته ایم این جمله امام که: "زن باید در مقدرات اساسی مملکت دخالت بکند" را محقق کنیم.

در مورد قسمتی از سوال که درباره عملکرد دولتهای مختلف پرسیدید باید عرض کنم که: در دولت های مختلفی که ما داشته ایم بر اساس نگرش هایی که راجع به بهره مندی از سرمایه اجتماعی زنان داشته اند، نظرات تا حدودی متفاوت بوده است.

کاروان پرشور و آگاه و توانمند زنان با تانی و صبر و حوصله مسیر پیشرفت خود را دارد طی می کند و آن جاهایی که با تلاش و کوشش خودش می تواند فرصت های رفیع موفقیت را کسب کند و اگر مانعی بر سر راه و سقفی شیشه ای بالای سرش نباشد رو به جلو می رود.

ما در دولت اول و دوم با توجه به شرایط جنگ و حضور گسترده و وسیع زنان و نقش موثرشان در دفاع مقدس، که این هم خود بحث مفصلی دارد؛ و همین طور شرایط خاصی که بود؛ خیلی موضوع زنان در دستور کار دولت نبود. یعنی در سال 1368 و تقریبا یک دهه پس از پیروزی انقلاب تازه اولین نهاد سیاستگزار و برنامه ریز در حوزه زنان، یعنی "شورای فرهنگی اجتماعی زنان" تشکیل می شود و تا آن زمان زنان در عرصه های علم و آموزش و دفاع مقدس و ستاد پشتیبانی جبهه های جنگ فعالیت خود را داشتند. در دولت سازندگی برای اولین بار است که نگرش جنسیتی نسبت به زنان مطرح می شود و با تصمیم شورای عالی انقلاب فرهنگی؛ "شورای فرهنگی اجتماعی زنان" شکل می گیرد و به دنبال آن در وزارت کشور کمیسیون های امور بانوان در زمان دولت اول آقای هاشمی و زمان وزارت آقای عبدالله نوری، تشکیل می شوند. اولین کمیسیون بانوان را بنده در قم و در سال68 تاسیس کردم و این طرح که یک طرح پایلوت بود و در استانداری قم ایجاد شد و پس از آن این امر مدلی شد برای سراسر کشور و به سرعت گسترش پیدا کرد.

در دوره اصلاحات ما شاهد نگرش علمی و برنامه ریزی نسبت به موضوع زنان هستیم و مسایل زنان وارد برنامه سوم توسعه می شود. بودجه خاصی به امر زنان اختصاص پیدا می کند و طرح های وسیع و گسترده ای با همکاری دستگاه های اجرایی و وزارت خانه ها در سراسر کشور به اجرا در می آید؛ که نتیجه آن رشد شاخص های توسعه انسانی بر حسب جنسیت و در حوزه زنان است. مثلا: شاخص پوشش تحصیلی دختران از 94 درصد به 97 درصد افزایش می یابد. رشد مدیریت زنان 63 درصد می شود و افزایش تعداد دانشجویان دختر در دانشگاهها را داریم. ورودی دختران به دانشگاهها هم به 64 درصد می رسد. سازمان های غیردولتی زنان رشد 9 برابری پیدا می کنند. یعنی از 55 NGO در سال 1376 به حدود 450 NGO در سال 1384 می رسیم. بودجه زنان در طی این دوره 360 برابر رشد را پیدا می کند و در نتیجه ورود به بحث زنان به برنامه چهارم توسعه که محصول عملکرد خوب برنامه سوم بوده است؛ خیلی وسیع و گسترده تر انجام می شود.

حضور موفق زنان ایران در عرصه بین المللی و مجامع جهانی و تاثیرگذاری آنان را در اسناد بین اللملی در حوزه زنان، شاهد هستیم. در یکی از همین اجلاس ها که در سال 2000 برگزار شد، رسما اعلام گردید که حضور هیات ایرانی در کنفرانس جهانی "پکن + 10" بسیار سازنده بوده است.

در حوزه ورزش، فرهنگ و هنر و تعداد ناشرین زن هم رشد چشمگیری را در این دوره شاهد هستیم.

اما در دوره دولت نهم و دهم متاسفانه با تغییر نگرش دولت نسبت به زن و جایگزین کردن خانواده به جای زن و بی توجهی به بحث مشارکت اجتماعی و سیاسی زن که با تغییر عنوان نام مرکز به مرکز امور زنان و خانواده و به دنبال آن جا بجایی و تغییر مسئولین امور زنان در طی این مدت با سه نفر و نداشتن تئوری و نظریه مشخص نسبت به نقش و جایگاه زن، متاسفانه ما شاهد دوران فترت هستیم و در این دوره برنامه و عملکرد خاصی که موجب بهبود وضعیت زنان شود نداریم هیچ، بلکه حتی در حوزه خانواده که ایشان معتقد بودند باید به خانواده بپردازند، بهبودی رخ نمی دهد. در این دوره نه تنها شاهد استحکام بنیاد خانواده نیستیم، بلکه شاهد رشد فزاینده طلاق در کشور بودیم. این سالها کاهش تعداد دانشجویان دختر، افزایش نرخ بیکاری و کاهش نرخ اشتغال زنان را به دنبال داشت. تنها رشدی که ملاحظه می شود، رشد سازمان های غیردولتی است که آن هم به دلیل تعریف جدیدی که از سازمان های غیردولتی ارائه شد و با تعریف جدید خیلی از هیات های مذهبی و انجمن های محلی و صندوق های قرض الحسنه و مانند اینها جزو NGO ها شدند.

ما متاسفانه در این دوره شاهد کاهش تعداد نمایندگان زن در مجلس و برخی از لوایحی بودیم که با اعتراضات شدید جامعه زنان مواجه شد، و حضور زنانی را در مجلس داشتیم که نه تنها مدافع حقوق زنان نبودند بلکه مغایر و مخالف با منویات اکثر زنان جامعه سخنانی می گفتند و یا قوانینی را تصویب می کردند که دلیل این امور هم هر روز با گذشت زمان دارد بیشتر مشخص می شود. در سطح مشارکت سیاسی نخبگان هم شاهد رکود بودیم.

اما در دولت اعتدال هم برنامه های بسیار خوب و مترقیانه ای از طرف دولت تدبیر و امید در دوره تبلیغات انتخاباتی اعلام شد و تلاشهای خوبی هم دارد از سوی معاونت امور زنان و خانواده انجام می شود. اما به نظر می رسد که یک عزم ملی و جدی در ارتباط با بهبود وضعیت زنان از سوی همه ارکان دولت دیده نمی شود و این نیازمند اهتمام و تاکید بیشتر از طرف ریاست محترم جمهور است تا همه دستگاهها به این امر مهم بپردازند. چرا که حل این مسایل در حوزه زنان و بهبود وضعیت آنان تنها از یک معاونت با تعداد محدودی کارمند و بودجه محدود ساخته نیست. اصولا ماموریت اصلی این معاونت نظارت و نقش راهبردی است. بنابراین به کارگیری راهبردهای حوزه زنان و تدوین برنامه های عملیاتی و به اجرا درآوردن آنهاست که می تواند به وضعیت بهتر زنان منجر شود.

ایده آلی که انقلاب برای زنان میخواست در آینده چگونه باید محقق شود و در حال حاضر چه محدودیت هایی در راه دستیابی به آن وجود دارد؟

واقعیت مساله این است که بدون تعارف و تردید زنان مسلمان ایران الگوی زنان جهان اسلام هستند. مدلی که بعد از انقلاب اسلامی از مشارکت زنان و ایفای نقش اجتماعی زنان عرضه شد، نشان می دهد که زنی که پایبندی به خانواده، اهمیت دادن به نقش محوری خود در خانواده، حفظ ارزش های اعتقادی، توجه به رشد و آگاهی خود و ایفای نقش اجتماعی و موثر و سازنده در جامعه را توامان داراست؛ این مدل زن مسلمان، یک مدل جدیدی را به جهان عرضه می کند. این مدعای من حاصل تجربیات خود بنده است. در اجلاسی تحت عنوان "مشارکت سیاسی زنان در کشورهای اسلامی" که در کشور کویت برگزار می شد؛ از کشور عربستان یک آقا از طرف مجلس مشورتی این کشور آمده بود. ما از ایشان سوال کردیم که آیا در کشور شما خانمی نیست که بتواند در این اجلاس شرکت کند. پاسخ دادند که: علمای متصلب ما مخالف اینگونه مسایل هستند؛ به دلیل اینکه زنان ما تا می خواهند وارد عرصه بین المللی شوند خیلی از حدود و ثغور و قیودات خود را کنار می گذارند. ایشان به صراحت به من گفتند: اگر زنان ما مثل شما و با مدل و نحوه ای که شما در مجامع بین المللی ظاهر می شوید، شرکت کنند علمای ما مشکلی نخواهند داشت. قصدم از ذکر این تجربه این بود که بگویم: واقعیت این است که با حفظ اصالت های ذاتی و انسانی و حفظ موقعیت های زنانه و اعتقادی هم می شود در عرصه های اجتماعی و سیاسی مشارکت فعال و گسترده داشت. حالا که این الگو و مدل در دنیا مطرح شده و ما معرفی شده ایم، هجمه هایی که برای خدشه وارد کردن به این الگو و مدل مطرح می شود از بوکو حرام بگیرید تا رفتارهایی که جریان های تکفیری و افراطی نسبت به زنان دارند، در واقع تخریب کننده این مدل متعالی است و این امر ایجاب می کند که بیش از گذشته و بیش از پیش به رفع موانع مشارکت زنان و تبیین روشن و شفاف از این الگو در سطح بین المللی اقدام کنیم و از طرح مسایل فرعی و جزیی که به این مدل خدشه وارد می کند خوداری کنیم و این نگاه جهانی را کسانی می توانند پیش ببرند که نگاه جهانی، آینده نگری، پایبندی به ارزشها و باورهای دینی و اعتقادی و شناخت نسبت به این مسائل دارند. این مهم تنها از عهده چنین افرادی بر می آید.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.