امام خمینی به همان اندازه که از نفوذ مجاهدان شنبه نگران بودند نسبت به انزوا ی مجاهدان جمعه نیز دغدغه های خاصی داشتند و در توصیه هایی مرتب به مردم هشدار می دادند.
احمد کسروی با همه انحراف فکری وعقیدتی که دارد ولی در نگارش تاریخ مشروطه گاهی گزارشهای دقیق، ظریف و سودمندی را تحویل مخاطب می دهد تا جایی که به عنوان یک مورخ نکته سنج بزرگانی مثل حضرت امام خمینی را به تحسین از خود وا داشته است.
او در نوشته های خود بعضی تکیه کلام ها، تعبیرات و اصطلاحاتی ابداع می کند که ادبیات زمان خود و آینده را تحت تاثیر قرار میدهد؛ از آن جمله اصطلاح « مجاهدان شنبه» در انقلاب مشروطیت است.
به نوشته کسروی انقلاب مشروطه در روزجمعه پیروز شد، فردای آن روز وقتی پیروزی انقلاب قطعی و مسجل گردید، نامه های تبریک فراوانی از طرف کسانی که هیچ نقشی در انقلاب نداشتند در روزنامه ها منتشر شد، اینها با لباس مجاهد و اسلحه به دست وفشنگ به کمربسته، عکس خود را در روزنامه ها کنار پیامهای تبریک چاپ کرده و خود را چنین نشان دادند که انقلابیِ واقعی هستند و انقلاب را اینها به پیروزی رساندند. ولی غافل از این که این آقایان همان انقلابیون شنبه ! بودند و از قضای بدِ روزگار در صف اول مجاهدان خود را جا زدند ، سر سفره مشروطه نشستند و تنها به دنبال منافع مادی ، شخصی و گروهی خود بودند و همین ها بودند که بعد ها مشروطیت را به انحراف کشاندند.
کسروی در افشای چهرهی واقعی مجاهدان شنبه مینویسد:
«در این فهرست (نمایندگان مجلس) آن چه میباید نیک دید، نامهای وثوقالدوله و مُخبرالملک و دیگر اینگونه لقبداران است... ما میپرسیم: آیا اینان را دل به کشور و توده میسوخت و هواخواه مشروطه بودند؟... اگر چنین است پس چرا در آن کوششها که دو سید (بهبهانی و طباطبائی) و همدستان ایشان در راه رسیدن به مشروطه میکردند، اینان همراهی ننمودند و در آن روزهای سخت، کمترین یاوری نشان نمیدادند؟ اگر هوادار مشروطه نمیبودند، پس چگونه اکنون به دلخواه نمایندگی مجلس را پذیرفتند؟ پیداست که اینان را خواستهای دیگری در دل میبوده و یا جز در پی سودجویی نبودند». (تاریخ مشروطه ایران، احمد کسروی، ص 168)
از سوی دیگر، رهبران واقعی مشروطیت یا همان مجاهدان جمعه در لابلای رخدادهای روز مره زندگی، هزینه مشروطهخواهی و انقلابیِ واقعیبودن خود را دادند، یکی را مثل شیخ فضل الله نوری ترور فیزیکی کردند و بعد به دارش آویختند، دیگری را با تهمت ها و نسبت های نا روا، ترور شخصیتی کرده و به انزوا کشاندند و...
این ماجرای تلخ نه اولین آن بود و نه آخرین آن شد، درطول تاریخ انقلاب ها از این فرصتطلبان و نان به نرخ روز خوران بسیار میبینیم در صدر اسلام نیز مسلمانان به مسلمانان قبل از فتح مکه ومسلمانان بعد ازآن تقسیم می شدند . مسلمانان قبل از فتح کسانی بودند که در شرایط بسیار دشوار در کنار پیامبر ماندند و همه گونه شکنجه های مشرکین را تحمل نمودند به هجرت رفتند اما هرگز رسول خدا را تنها نگذاشتند , ولی مسلمانان بعد از فتح اغلب از روی ترس و یا به انگیزه های مادی و فرصت طلبی به اسلام گرویده بودند، بعد ها نیز دیدیم که همین ها بودند برای اسلام دردسر و انحراف درست کردند.
در انقلاب اسلامی ایران نیز وجود پدیده «فرصت طلبان» و «نان به نرخ روز خوران» یک واقعیتی است که نباید از کنار آن به سادگی عبور کرد. کسانی که وقتی حضرت امام نهضت را آغاز کرد می گفتند: بر خلاف سیره حاج شیخ عمل می کند. میگفتند : شاه سایه خداست، اگر شاه برود مملکت کمونیستی می شود. گاهی به طعنه اضافه می کردند که : مگر می شود با گوشت ، پوست و استخوان جلوی توپ، تفنگ و تانک ایستاد؟! به تبعیت از مرحوم آیتالله شریعتمداری تاکید داشتند که: شاه بماند سلطنت بکند نه حکومت و ما از طریق مجلس و انتخابات آزاد از دیکتاتوری شاه مانع شویم و...
بعد از پیروزی انقلاب ، به قانون اساسی، اصل ولایت فقیه و حضور زنان در راهپیمایی ها گیر می دادند و می گفتند اصلا نیازی به تدوین قانون نیست و همان قانون اساسی زمان پهلوی کفایت می کند. این که زنان در کوچه و خیابان و مدرسه فیضیه جمع بشوند و شعار بدهند : «روح منی خمینی بت شکنی خمینی» اشکال شرعی دارد. وقتی تجاوز صدام شروع شد و مسئولین روحانی وقت و سایر علما و طلاب لباس رزم پوشیدند و در جبهه های جنوب و غرب حاضر شدند، اینها نه تنها خود به جبهه نمی رفتند، میگفتند «طلبه و روحانی نباید لباس جندی بپوشد این خلاف زیطلبگی و منافی تقوا و تعهد است»، به همین استدلال در بعضی مراکز حوزوی و دانشگاهی که مسئولیت داشتند مانع از رفتن طلاب و دانشجویان به جبهههای نبرد میشدند.
دوران سازندگی، دانشگاه آزاد را مرکز فساد و فحشا میدانستند و ساخت مترو را مظهر رفاه طلبی و اشرافیگری میپنداشتند ودر این دو مورد چه افاضاتی که نداشتند. مسئولین وقت را متهم به کمونیستی میکردند و میگفتند میخواهند حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال کنند!
این آقایان محترم در دهه شصت به خاطر حضور قاطع حضرت امام چندان جرات ورود به عرصه های مهم انقلاب و نظام را نداشتند و کسی آنها را نمی شناخت. از دهه هفتاد به تدریج وارد گود شدند و به برخی از ارگان ها و مراکز اجرایی، غیر اجرایی نفوذ کرده و بر سر سفره انقلاب نشستند. در مدت اندکی چون جای پای باز کردند خیز برداشتند و در پشت شعار «ملاک حال فعلی افراد است» مخفی شدند و شروع به فرافکنی کردند و خواستند مجاهدان جمعه را یکی پس از دیگری به اتهامات واهی از قطارانقلاب پیاده کنند. جالب است که اینها با روحیه پوپولیستی و فرافکنی که دارند خود را انقلابی تمام عیار و دیگران را از دم غیر انقلابی، ضد انقلاب ، سازشگر و محافظه کار میپندارند.
این انحراف نشات گرفته از فرصتطلبیها و زیادهخواهیها اگر چه هزینه های زیادی را به انقلاب، نظام و مردم تحمیل کرد، اما با مقاومت های ستودنیِ مجاهدان جمعه پس از هشت سال توسط مردم و از طریق انتخابات به کنار گذاشته شد.
امروز با قطع نظر از بعضی منتقدان دلسوز دولت یازدهم که خدا به همه شان خیر دهد ، اغلب آنهایی که برای برجام روضه یاس میخوانند یا به خرید هواپیمای جدید گیر میدهند و به قرارداد هایی مانند توتال خط ونشان میکشند و... در واقع همانهای نوعی هستند که دیروز شبیه این اشکالات بنی اسرائیلی را به امام و شاگردان امام داشتند؛ چنان که در چند مرحله مورد خطاب بنیانگذار نظام اسلامی واقع شدند: «شما که نانوایی یک شهر را نمی توانید اداره بکنید ، شما که یک محله را نمی توانید اداره بکنید از جان این دولت چه میخواهید؟» ( صحیفه امام، ج 19، ص 67-68 ) یا در ماجرای مک فارلین وقتی بعضی از آنها به وزیر خارجه وقت و دولت گیر داده بودند، فرمودند: «شما چرا می خواهید بین سران کشور تفرقه ایجاد کنید؟ چرا می خواهید دودستگی ایجاد کنید؟ چه شده است شما را؟ کجا دارید می روید؟ این تذهبون؟ بعد اضافه کردند: من هیچ توقع نداشتم از بعض این اشخاص و لو بعض شان در نظر من پوچ اند!» (صحیفه امام، ج 20 ، ص162)
از لحن صریح خمینیکبیر به خوبی استفاده میشود که ایشان حساسیت عجیبی نسبت به نفوذ «مجاهدان شنبه» به ارکان نظام و انقلاب داشتند و هر از چند گاهی نفوذ آنان را به مقتضای حال و با عبارت هایی مانند: «مدعیان بی هنر امروز و قاعدین کوته نظردیروز»، « مقدسنماهای واپسگرا»، شکست خوردگان دیروز و سیاست بازان امروز» یا « مارهای خوش خط وخال» مورد توجه و هشدار قرار میدادند.
امام خمینی به همان اندازه که از نفوذ مجاهدان شنبه نگران بودند نسبت به انزوا ی مجاهدان جمعه نیز دغدغه های خاصی داشتند و در توصیه هایی مرتب به مردم هشدار می دادند از جمله فرمودند: « من در میان شما باشم یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش میکنم که نگذارید انقلاب به دست ناهلان ونا محرمان بیفتد. نگذارید پیشکسوتان شهادت وخون در پیچ و خم زندگی روز مره خود به فراموشی سپرده شوند» ( صحیفه امام، ج21، ص93)
در نگاه امام، نفوذ مجاهدان شنبه به ارکان نظام مساوی با انحراف انقلاب و انحطاط نظام میباشد چنان که در آن هشت سال حاکمیت جریان انحرافی با تمام وجود آن را تجربه کردیم. البته روشن است که انقلاب برای همه است و همه حق دارند سر سفره آن بنشینند و از آن بهره مند شوند، اما کسانی که از سابقه مثبت و روشنی در گذشته بر خوردار نیستند حق ندارند پایشان را از گلیم خود درازترکنند و این آقایان محترم لازم است سر جای خود بنشینند و به لحاف خود بسنده کنند.
حال که در آستانه تشکیل دولت دوازدهم به دست پر توان یکی از مجاهدان جمعه قرار داریم برای سلامت و پویایی نظام وانقلاب، خطر نفوذ مجاهدان شنبه را در همه عرصه ها بخصوص در تشکیل قوه مجریه باید جدی گرفت.
منبع : روزنامه جمهوری اسلامی، شنبه، 7 /5 / 1396