1. شناخت و معرفت پدیده ها، شخصیتها، افکار، و...، به صورتی گریزناپذیر، بر داده های عقلی، احساسی، عاطفی و در نهایت ماورایی تکیه دارد؛ به این معنا انسان برای شناخت یک پدیده اجتماعی یا شخصیت علمی، آگاهی های مختلفی را به صورت حسی، عاطفی یا حتی حدسی به کار می گیرد؛ شناخت، گاهی در برخی پدیده ها به حس و مشاهده و درک واقعی استقرار می یابد و زمانی با بررسی تجربه های حسی و عرضه به بارگاه عقل حاصل می شود. روشن است که در درک حسی و تجربه شهودی نیز، عقل معیار سنجه و ملاک صحت شناخت و معرفت است. با این همه شناخت عقلی زمانی قدرت و قوت خود را نمایان می سازد که شخص بخواهد، از طریق پی گیری آثار و نشانه ها به معرفت و شناخت صحیح نائل آید.
این روش شناختی را باید مهم ترین روش معرفتی نام نهاد؛ چراکه این روش اگرچه از اتقان و استحکام روش شهودی بی بهره است، لیکن در صورت صحت و سلامت عقل، آسان ترین و مطمئن ترین راه برای رسیدن به مطلوب است. به خصوص آنکه در مسئله شناخت شخصیتهای انسانی حجاب زمان و مکان، راه را بر شهود و تجربه حسی به صورت کامل مسدود می کند. از این رو، شناخت و معرفت شخصیتهای انسانی (به خصوص در زمان فقدان ایشان)، تنها از طریق بررسی و تحلیل آثار برجای مانده از ایشان ممکن است.
2. این نکته نیز از استدلال بی نیاز است که شناخت و معرفت برخی شخصیتهای انسانی، مسئله ای ضروری و لازم است؛ به خصوص آنکه شخصیت مزبور، برهه ای خاص از حیات اجتماعی را از وجود خود متأثر ساخته باشد یا آنکه روند زندگی وی، رشد علمی قابل توجهی را موجب شده باشد؛ یا در مرتبه ای فراتر، شخص مورد نظر، به مرتبه ای از کمال باریافته باشد که شناخت و معرفت او، خود موجب تعالی و کمال فردی و اجتماعی گردد. آیت الله شهید دکتر بهشتی درست در همین نقطه تکیه داده است. متفکری ژرف اندیش، عالمی عامل، محققی مدقق، و انسانی متخلق که در طولِ عمرِ کوتاهِ 53 ساله خود، مراتب و مراحل مختلف کمالی را پیموده و در نقطه ای خاص از تاریخ، آثار و برکات بسیاری را موجب گردید.
مع الاسف این فقیه و فیلسوف متفکر علی رغم ویژگی های منحصر به فرد، در زمان حیات، به دلایل مختلف، با بی مهری بسیار معاصران مواجه گردید و حیاتی مظیومانه را تجربه کرد و اکنون و پس از گذشت بیش از سه دهه از شهادت مظلومانه، با ظلمی مضاعف، همچنان در غبار ناشناختگی به سر می برد. با این همه مراجعه به آثار برجای مانده از این شهید مظلوم می تواند، راه را برای شناخت جنس اندیشه وی هموار سازد.
3. مراجعه به آثار برجای مانده از این شهید سعید، این نکته را به وضوح نمایان می سازد که صاحب این تفکر علی رغم حضور در حوزه های علمی دینی، در حصار تنگ آداب و مناسک رایج حوزه آن روز محدود نشده است؛ بلکه تکاپوی فراگیری دانش وی را به حضور در دیگر مراکز علمی وا می دارد و جان شیدا و تشنه او، حضور در مکاتب علمی مختلف را موجب می شود و در نهایت، به کارگیری مجموعه این دانشها، به همراه آشنایی با جامعه انسانی و اقتضائات آن، در نظامی به هم پیوسته در دو ساحت نظر و عمل ظاهر می شود.
مواجهه با آثار آیت الله شهید، چهره ای ژرف اندیش، همه سونگر و آینده بین را پیش روی انسان می نهد که با تکیه بر اعتدال اسلامی و انصاف انسانی پدیده های پیرامون خود را تحلیل می کند. نگاه ایشان به انسان، به عنوان موضوع مورد توجه همه اندیشمندان و متفکران، نگاهی بدیع و شاید منحصر به فرد است، چراکه ایشان انسان را به عنوان موجودی در محدوده حیات مادی بررسی می کند و همین مسئله مشکلات و محدودیتهای شناختی موجود در راه تحلیل انسان برای مخاطب محقق ملموس می سازد.
ویژگی دیگری که در آثار ایشان به چشم می آید، مثبت نگری و عدم توجه به نقاط منفی در مواجهه با آرا و افراد مختلف است. البته معنای این سخن به معنای عدم درک نقاط ضعف و خلل های موجود در یک تفکر نیست، بلکه در روش و منش ایشان، اندیشه ها مجال و فرصت طرح می یافت و جنبه ها و جهت های مثبت و سودمند آن، ارتفاع و بلندی می گرفت و در نهایت، ضعفها و کاستی های آن رخ نمایان می ساخت.
4. پرهیز از جدل و پرخاشگری، عدم تفوق طلبی در حوزه های فکری، اعتراف به خطا و اقرار به عدم آگاهی در حوزه ها یی که بدان توجه نداشته، به همراه صبر و تأمل و البته قدرت تحلیل و جمع بندی نهایی, قامت متفکری منحصر به فرد را پیش روی انسان نمایان می سازد. متفکری که با تکیه بر دانش و علمی ژرف و عمیق، دستگاه فکری نظام مندی را در درون خود ترتیب داده و با تکیه بر همین دستگاه فکری منش و روش زیست خود را تنظیم کرده است. دستگاهی منظم که به دلیل درستی و صحت و سلامت انگاره ها، تولیداتی نظام مند ارائه می کند. محصول این دستگاه فکری نظام مند را می توان در منش اجتماعی تربیت یافتگان مکتب فکری آیت الله شهید هم به وضوح مشاهده کرد. در حقیقت از نگاه شهید بهشتی اندیشه ای اسلامی است که آرمانهای اسلامی را در
زندگی بشر به صورت عینی محقق سازد؛ از این رو ایشان می کوشد که اندیشه اسلامی را با شرایط و اقتضائات زندگی اجتماعی امروز بشر انطباق دهد.
این ویژگی های ممتاز وقتی با نوع خاصی از مدیریت علمی و فکری همراه می شود، گونه ای از خارق العادگی را در آثار نمایان می سازد. نظام سازی در حوزه ها و ساحت های علمی، سیاسی و اجتماعی محصول همین دستگاه نظام مند فکری است. تشکیل و ساماندهی مدرسه علمیه حقانی و تربیت شاگردانی زبده سالها پیش از انقلاب اسلامی، و بنای کاخ بلند قانون اساسی جمهوری اسلامی پس از انقلاب اسلامی نمونه هایی از این دست است که بررسی و تحلیل هر یک آن به فرصتی فراخ نیازمند است و التزام به کوتاهی این نوشته ما را از پردازش به آن باز می دارد.
در نگاه نگارنده این سطور، آیت الله شهید دکتر بهشتی، نمونه ای مثال زدنی برای الگوی زیستی انسان مسلمان در دنیای امروز است. انسانی که با تأسی به فرامین کتاب خدا و معصومان (علیهم السلام)، به مرتبه ای از کمال باریافته و با تکیه بر عقل و اندیشه اسلامی و انسانی برخوردهای خود را تنظیم می کند.