قبل از هر سخنی ذکر این نکته ضروری است که وقتی میگوییم چندصدایی در سیاست، به این معنا نیست که هیچ چارچوبی وجود نداشته باشد که بدون چارچوبها جامعه به سمت هرج و مرج و بی قانونی خواهد رفت. ولی گاهی این چارچوبها خیلی تنگ می شوند. برای اینکه جامعه ای شکوفا شود باید امکان بروز چندصدایی در لوای گفت و گو را فراهم کرد؛ اینطور جامعه ای پویا میشود و راه را از بی راه و سره را از ناسره تشخیص می دهد.
پایگاه خبری جماران: اولین بار «میخائیل میخائیلویچ باختین» فیلسوف و ادیب روسی بود که «پُلی فونی» یا «چند صدایی» را در ادبیات به کار برد آن هم زیر سایه آن گرجی تیز پنجه «استالین» که اگر ذره ای بو برده بود که نظریه باختین تا چه حد با تعریف او از انسان در تضاد است، شاید امروز از چند صدایی در ادبیات خبری نبود.
پیش از باختین، پلی فونی از قرن نهم میلادی در موسیقی اروپا مرسوم شد. باخ که از وی با عنوان پدر چندصدایی نام برده میشود، جز اولین آهنگسازان و ابداع کنندههای این شیوه به شمار میآید. چندصدایی یا پُلیفونی، بافت موسیقایی است که در آن چند بخش صدایی غالباً با هویت مستقل لحنی بهطور هم زمان اجرا میشوند.
اما این باختین بود که در ادبیات، گذار از سخن تک گو به سخن چندآوایی را تاریخی میدانست و میان شعر، نمایش و حماسه وجه مشترکی قائل بود که در سخن تک گو خلاصه میشود، در صورتیکه رمان بر اصل چندصدایی استوار است؛ بنابراین میان این دو قسم سخن، به نوعی گسست تاریخی و معرفت شناختی را باور داشت.
رهیافت باختین، حاوی تجلیل فراوان از نویسندگانی است که در آثارشان، نظام های ارزشی مختلف به آزادترین شکل بازگو شده اند و دیدگاه آنان بر دیدگاه های جانشین سایه نیفکنده و آن ها را در محاق قرار نداده است. باختین در مقام مقایسه ادبیات تک گوی «تولستوی»، «داستایوفسکی» را یک قالب جدید گفت و شنودی و چند صدایی می داند که در آن برای هماهنگی و وحدت بخشیدن به دیدگاه های گوناگون که شخصیت های مختلف بیان می کنند، هیچ گونه کوششی به عمل نیامده است. اما می توان به وی این ایراد را وارد دانست که نه در شاهکارهای بی بدیلی مانند «آناکارنینا» و «جنگ و صلح»، تولستوی به دام تک صدایی صرف افتاده است و نه داستایوفسکی در آثار بی مانندش «برادران کارامازوف»، «جن زدگان»، «قمار باز» و ... صد در صد به چند صدایی عمل کرده است.
به این ترتیب و به بیان دیگر در چند صدایی آگاهی شخصیت ها مقهور دیدگاه نویسنده نمی شود و در این آثار، نظام های ارزشی و گاه متضادی می توانند موجودیت شان را اعلام کنند؛ بی آنکه دیدگاه مسلطی بر آنها چیره شود...
خلاصه اینکه اگر در این چند سطر از باختین و باخ سخن به میان آوردیم نه صرف آنکه کاربرد چند صدایی در ادبیات و موسیقی را مرور کرده باشیم بل با توجه به اتفاقات روزهای گذشته تاثیر چند صدایی را در سیاست کشورمان جستجو کنیم. در چند روز گذشته و خصوصا در روز قدس و مداحی قبل از نماز عید فطر شاهد آن بودیم که به رئیس جمهور منتخب مردم اعتراضات و هتک حرمت هایی شد که اگر موافق و یا مخالف رئیس جمهور روحانی باشیم در هر صورت اینگونه رفتارها شایسته مردمان کشورمان و منتخب آنان نمی باشد. متاسفانه بعد از این وقایع، دامنه این بی احترامی ها توسط طرفداران هر دو طیف به جامعه و شبکه های مجازی کشیده شد. عده ای، مخالفان رئیس جمهور منتخب را به باد ناسزا گرفتند و طیفی موافقان را. جمعی مداح روز عید فطر را فحش دادند و برخی به دفاع از آن دهان به لیچار گشودند و ...
نگارنده در این یادداشت قصد دفاع از شخص و یا گروهی را ندارد و تنها به بررسی این موضوع و عدم وجود گفت و گو و چند صدایی در سیاست امروز ایران می پردازد.
قبل از هر سخنی ذکر این نکته ضروری است که وقتی میگوییم چندصدایی در سیاست، به این معنا نیست که هیچ چارچوبی وجود نداشته باشد که بدون چارچوبها جامعه به سمت هرج و مرج و بی قانونی خواهد رفت. ولی گاهی این چارچوبها خیلی تنگ می شوند. برای اینکه جامعه ای شکوفا شود باید امکان بروز چندصدایی در لوای گفت و گو را فراهم کرد؛ اینطور جامعه ای پویا میشود و راه را از بی راه و سره را از ناسره تشخیص می دهد.
وقتی جامعه و هر کدام ما مطمئن باشیم که حقیقتی وجود دارد که فقط نزد اوست، در چنین وضعی گفت و شنود شکل نمی گیرد و آنجاست که تحجر جای خود را باز می کند. اگر من با تمام یقینی که به یافته هایم دارم، اندکی بتوانم شک و تردید چاشنی ذهنم کنم و یا اصولا به وجود حقیقتی همه گیر شک روا دارم، چه بسا بنشینم و با دیگری گفت و گو کنم؛ آن هم نه به این منظور که او را مجاب کنم بلکه صرفا برای شناخت افق های فکری جدید و تجارب نو دیگر که برایم تازگی دارد و می تواند جزم های مرا نرم کند و غنای بیشتری به تجربه هایم ببخشد.
هرگاه در یک گفتوگو افراد دارای رأیهای مختلف بهویژه مستقل باشند، چندصدایی صورت گرفته است. به طور مثال جامعه کره شمالی را که چند میلیون نفرند در نظر بگیرید؛ در آن جامعه یک صدا بیشتر وجود ندارد؛ یعنی رئیس دولتی که دیگران مجبورند هرچه که او میگوید را اطاعت کنند؛ یعنی آن چند میلیون نفر دارای افکار مستقل نیستند و صرفاً به تکرار یک صدا مشغولند و آن صدای رئیس دولت است. در کره شمالی با وجود اینکه چند میلیون نفر وجود دارند، یک جامعه تکصدا داریم و یک صدا بیشتر آنجا نیست. در مقابل اگر جمعی که تعداد آنها به ۵ نفر محدود می شود اما نظر هریک با دیگری متفاوت باشد؛ اینجا یک جامعه پنجصدایی داریم؛ یعنی ۵ نفر میتوانند یک جامعه پنجصدایی تولید کنند، ولی ۵۰ میلیون نفر یک جامعه تکصدایی!
از نظر باختین صداها به کمیتشان نیست، به کیفیتشان است. تعدد آدمها افکار را اضافه نمیکند، همانطور که تعدد شخصیت ها در یک داستان بلکه تعدد افکار است که آن را اضافه میکند. چندصدایی یعنی وجود آدمهای آگاه، دانا، شجاع و افرادی که میتوانند عقاید خود را بیان کنند، اینها صاحبان صدا هستند. صاحبان صدا کسانی نیستند که صاحب زبان باشند، صاحب صدا یعنی صاحب فکر، صاحب نظر. صداها میتوانند به هم نزدیک یا دور باشند، این استقلال و آزاد بودن است که صدا را تبیین و تعریف میکند نه تعدد کمی آن.
مطمئنا جوامعی که به آنها اجازه ابراز سخنان گوناگون، چند صدایی و گفت و گو داده نشود خطرناک و افراطی میشوند. ما اگر جامعه را تکصدایی کنیم آن جامعه خطرناک میشود. باید اجازه دهیم که در جامعه صداهای گوناگون شنیده شود. صداها و افکار گوناگون خلق شدهاند که ما از افراطیگری دربیاورند. خداوند در قرآن می فرماید: یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثَى وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ یعنی ما تنوع را ببینیم و نژادپرست نشویم و تقوا پیشه کنیم که این ما را از افراطیگری خارج میکند.
یونانیان در عدم سازش با دیگری سرآمد همه تمدن ها بودند تا حدی که دیگری را بربر میپنداشتند، در صورتیکه ایرانیان اینطور نبوده اند اما متأسفانه مشاهده میشود که امروز در جامعه ما «دیگر دشمن پنداری» به وجود آمده است. جامعه ای متعادل است که امکان پذیرش دیگری و چند صدایی را فراهم کند. مشکل عمده ما مشکل رابطه با دیگری است، ما با دیگری و دیگران چگونه برخورد میکنیم؟ آیا دیگری در مقابل ما حق سخن دارد؟ متأسفانه جامعه ما و مخصوصا بعد از انتخابات ریاست جمهوری امسال و با تمام ارشادات مقام معظم رهبری و تاکیدات ایشان بر حفظ وحدت و عدم دوقطبی کردن جامعه، دیگری یک دیگری مخوف، دشمن، قابل سرزنش، قابل تحقیر و توهین شده است. باید مواظب باشیم که به خاطر افراط دیگران دچار افراط نشویم و به دلیل تکصدایی آنها ما دچار تکصدایی نشویم. ما باید نمونه یک جامعه متنوع و چندصدا با حفظ حرمت ها و اجرای مکارم اخلاق باشیم. بنابراین با رجوع به نظرات ائمه اطهار(ع)، حضرت امام و جانشین به حق ایشان حضرت آیت الله خامنه ای بدون شک میتوانیم نه فقط در عرصه سیاست بلکه در تمامی عرصه ها، جامعه ای عاری از افراطیگری و یک جامعه متعادلتر ایجاد کنیم.