در همان روزهای پس از انتخابات تاریخی هفتم اسفند بود که مرحوم آیت الله هاشمی فرموده بود که مردم به بلوغ سیاسی و آگاهی رسیده اند و دیگر نمی توان آنها را فریب داد، لذا می گفت برای آینده انقلاب دیگر نگران نیستم و می توانم راحت بمیرم.
انتخابات هفتم اسفند ماه 94 پر از درس ها و عبرت هایی بود که اگر شکست خوردگان آن انتخابات، عبرت پذیر بودند، معنای نتایج آن انتخابات را به خوبی درک و علاجی به حال زارشان می کردند.
در هفتم اسفند 94، مردم نه تنها شاهد بی سابقه ترین رد صلاحیت ها، که شاهد بی سابقه ترین حکم به عدم احراز صلاحیت ها نیز بودند. شورای نگهبان خیل عظیمی از بزرگان و عالمان حوزوی که محرزالصلاحیة بودند را برای انتخابات خبرگان کنار گذاشتند به گونه ای که در بعضی از حوزه های انتخاباتی حتی نیاز به برگزاری انتخابات نبود چرا که نماینده آن حوزه بدون رقیب مانده بود. در انتخابات مجلس شورای اسلامی نیز حکم چنین بود و صدها بلکه هزاران نفر از افراد نامدار و خوش سابقه و معلوم الصلاحیة، مشمول حکم اخراج از رقابت ها شدند.
اما با درایت و تدبیر مرحوم آیت الله هاشمی و حمایت های حجت الاسلام و المسلمین سید محمد خاتمی و همراهی سیدحسن خمینی و جناب آقای ناطق نوری، مردم کاری کردند کارستان. مردم در این انتخابات با راهنمایی های یاران جمارانی، بیش از آنکه به دنبال مشارکت ایجابی و رأی به کاندیدای اصلح باشند، به مشارکت سلبی و رأی ندادن به کاندیداهایی که فاقد صلاحیت می پنداشتند، روی آوردند.
در آن انتخابات شاهکار مردم تهران، بی نظیرترین و پیام دارترین نتیجه تاریخ انتخابات های جمهوری اسلامی را رقم زدند. آنها در این انتخابات سربازان دست بسته ای که فرماندهانشان را رد صلاحیت کرده بودند، بر سرداران چند ستاره رقیب پیروز ساختند.
آری این رأی مردم بیش از آنکه ایجابی باشد، سلبی بود. (شاید اگر در سایر شهرستان ها نیز حداقل امکان کمّی چنین رقابتی بود همه جا نتیجه چون تهران میشد؛ که به تدبیر شورای نگهبان چنین امکانی مهیا نشد.)
پس از آن انتخابات بود که هجمه ها و توهین ها علیه مردم خصوصا مردم تهران، بالا گرفت. مردود شدگان به حکم مردم، می گفتند که ایران فقط تهران نیست؛ مردم تهران کوفی اند. مردم تهران شیعه انگلیسی و آمریکایی اند و ...
روشن بود که نمی خواستند معنای حرف مردم و رأی آنها را بفهمند و از حرکت سلبی مردم عبرت و درس بگیرند.
در همان روزهای پس از انتخابات تاریخی هفتم اسفند بود که مرحوم آیت الله هاشمی فرموده بود که مردم به بلوغ سیاسی و آگاهی رسیده اند و دیگر نمی توان آنها را فریب داد، لذا می گفت برای آینده انقلاب دیگر نگران نیستم و می توانم راحت بمیرم.
دقت نظر و تأمل در رفتار و گفتار رهبران ائتلاف اعتدال و اصلاحات، به خوبی نشان می دهد که آنها با شناخت درست از مردم، فضای جامعه و علم به جایگاه تکنولوژی و اثرگذاری آن در دنیای کنونی، به خوبی مسیر مورد نظر خود را بدون در اختیار داشتن ابزار حاکمیتی (اعم از زر و زور) ، هموار ساخته اند، چراکه همه اتکایشان به قدرت مردم است.
انتخابات 29 اریبهشت 96 نیز در ادامه همین مسیر است. مسیری که شجاعت و صلابت را از دالان صداقت پی می گیرد نه حماقت های کودکانه؛ مسیری که انقلابی گری را در مکارم اخلاقی و محاسن رفتاری می جوید نه از توهین و تخریب و مباهته؛ مسیری که اقتدار نظام را در پرتو اسلام ناب محمدی، سنت نبوی، اعتدال علوی و گفتمان و مذاکره می بیند نه در انحصار سلاح و موشک و بمب؛ مسیری که حقوق مسلّم مردم را در پرتو عقلانیت و صلح تثبیت می کند نه در سایه نابخردی و جنگ و ...
مردم ایران در 29 اریبهشت، رقابتی ترین انتخابات ها جمهوری اسلامی را تجربه کردند. رقابتی که طرفین آن با همه عِدّه و عُدّه به میدان آمدند. یک طرف، کپی برابر اصل گفتمان اصولگرایی دولت های نهم و دهم با همان افراد و همان حامیان اما با یک تغییر و آن اینکه محمود احمدی نژاد این رقابت دو تکه شده بود. زبان هتاکش به آقای شهردار و وعده های نجومی و عوام فریبانه اش به کاندیدای دیگر (هرچند در میانه راه این عالی جنابان گاهی سرکی به نقش یکدیگر می کشیدند)؛
در طرف مقابل، گفتمان اعتدال و اصلاحات که گفتمان همه سالهای انقلاب (منهای دوران دولت های نهم و دهم) بود. از اعتدال و تدبیر هاشمی گرفته تا اصلاحات و نجابت خاتمی و سرانجام شجاعت و صلابت دکتر روحانی با کارنامه موفق دولت یازدهم؛ گفتمانی که در جواب توهین و ناسزای رقیب، لبخند حواله می کند و در مقابل وعده های جاهلانه و گاه فریب کارانه رقیب، سلامی را بسنده می داند. چراکه به آگاهی مردم ایمان و امید دارد.
پیش از انتخابات نتیجه این تقابل برای آنانکه مردم دار و مردم شناس بودند، واضح بود. و پس از انتخابات برای ناباوران به مردم و آگاهی شان، نیز روشن شد.
رأی قاطع مردم ایران به دکتر روحانی و نه بزرگی که به پول پراکنی و وعده های غیر عالمانه و عوام فریبانه دادند، به خوبی به شکست خوردگان اسفند 94 نشان داد همه ایران فقط تهران نیست، که همه ایران همچون تهران است چراکه همه ایران به آگاهی و بلوغ سیاسی رسیده است. و دیگر دوران جلب آراء از طریق وعده های یارانه ای، غذاهای نذری، کارت های اهدایی، تبرک های نباتی و آبنباتی و امثالهم گذشته است.
این انتخابات نشان داد که خود حق خوانی و دگر باطل دانی، خود مؤمن انگاری و دگر کافر پنداری، خود انقلابی بینی و دگر غیر انقلابی شمردن گذشته است.
آری در این انتخابات دیگر رهبران و بزرگان مردم خواهان رأی آگاهانه و مدبرانه نبودند چراکه خود مردم این بار تکرار کردند آگاهی را، شناخت را، اعتدال را، اصلاحاتِ زنگارِ اصول را، اخلاق را و در نهایت امید به فردا را.
درود خدا بر این مردم که فریاد زدند بصیرت را در شعار افراد نمی جویند که در شعور و عمل آنها می بینند. «مشک آنست که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید»