محمود احمدی نژاد و دوستانش آنقدر طعم دوران تصدی گری امور کشور و خدمت و مهر ورزی  به مردم! به کامشان شیرین بوده که بعد از پایان دوره شان دوری از امور و خدمت رسانی را تاب ندارند و بی صبرانه دوست دارند یک بار دیگر به آن دوران خوش بازگردند.

احمدی نژاد به همین منظور از نزدیک به یک سال مانده به انتخابات برنامه های انتخاباتی خود را آغاز کرد و سفرهای استانی و حضور بیشتر در محافل و رسانه ها را در دستور کار خود قرار داد. کم کم  داشت توجه رسانه ها و افکار عمومی به ا, جلب می شد که در اوایل مهر ماه مقام معظم رهبری در توصیه ای عمومی رئیس دولت های نهم و دهم  را از شرکت مجدد در انتخابات نهی کرد. 

بعد از آن احمدی نژاد در  نامه ای خطاب به مقام معظم رهبری اعلام کرد که در عمل به منویات معظم له، برنامه ای برای حضور در عرصه رقابت های انتخاباتی سال آینده ندارند و سپس در اطلاعیه ای خود را جدا از تمامی احزاب و گروه‌های سیاسی خواند و اعلام کرد که از هیچ یک از گزینه‌ها و طیف‌ها در انتخابات سال ۹۶  حتی نزدیکان خود حمایت نخواهد کرد.

اما درست بعد از گذشت یک هفته از این اطلاعیه  حمید بقایی یکی از دو بال احمدی نژاد در دوران ریاست جمهوریش، کاندیداتوری خود را برای دوازدهمین دوره ریاست جمهوری اعلام کرد و این اعلام نامزدی را که کاملاً مستقل از اشخاص، گروهها، احزاب و جناحهای سیاسی دانست.

 تا اینجای ماجرا ظاهراً حرکت ها با چراغ خاموش بود اما از این اعلام به بعد کم کم چراغ ها روشن می شود.

اینچنین بود که یک هفته بعد از اعلام کاندیداتوری بقایی محمود احمدی نژاد به دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا نامه نوشت و با همان ادبیات معروف خودش  وی را به ترجیح منافع و رضایت عموم مردم و ملت ها بر منافع و رضایت اقلیتی سیری ناپذیر از سردمداران ثروت و قدرت و نیز اصلاح رفتارهای خودبرتربینانه و تحقیر کننده و گسترش برابری و برادری میان ملت ها فراخواند و... 

این نامه ممکن است به ظاهر رویکرد انتخاباتی نداشت اما در واقع شروع دوباره فعالیت انتخاباتی احمدی نژاد به واسطه جلب توجه رسانه ها و افکار عمومی به خود بود.

از این جا به بعد انگار قرار است تا انتخابات ریاست جمهوری،  احمدی نژاد و دوستانش به هر شکل و هر قیمتی در رسانه ها حضور فعال داشته باشند و هفته ای نباشد که رسانه ها خبری از آن ها منتشر نکنند. بنابراین چند روز بعد از نامه به ترامپ  رئیس دولت های نهم و دهم  در بیانیه ای به  دفاع از عملکرد دولت خود پرداخت و اعلام کرد که شرایط امروز کشور وی را بر آن داشته است تا ضمن حفظ «موضع سکوت» خود به برخی موارد مطرح شده پاسخ دهد...! نکته، همین «پاسخ به برخی موارد مطرح شده با حفظ موضع سکوت» است، چگونه می توان با حفظ موضع سکوت به مسائل پاسخ داد؟ البته بعد از چند روز خود احمدی نژاد هم به تناقض این گفته خود پی برد و بین موضع سکوت و نه فقط پاسخ گویی بلکه حمله و تبلیغات دومی را انتخاب کرد.

این گونه بود که درست فردای آن روز چهار فیلم از این سه نفر در فضای مجازی منتشر شد که در فیلم اول محمود احمدی‌نژاد، بقایی و مشایی، کنار هم در حیاط دانشگاه ایرانیان  ایستاده اند و احمدی‌نژاد در حال صحبت درباره شاهنامه و فردوسی و فرهنگ ایرانی است... فیلم دوم نیز مربوط به مراسم روز درختکاری است که در آن مشایی رو به احمدی نژاد می گوید «خیلی از آدم ها بودند که عدالت را دوست داشته اند و با اشاره به  احمدی نژاد و بقایی می گوید اما شجاعت لازمی را که شما داشته اید را نداشته اند». همان روز دو فیلم کوتاه دیگر نیز منتشر شد تا طوفان تبلیغاتی آن ها را تکمیل کرده باشد. رحیم مشایی در همین روز گفت که درخت است! و محمود احمدی نژاد در فیلمی دیگر به زبان انگلیسی حضور خود را در توئیتر اعلام کرد.

نقطه تکمله و خط بطلان احمدی نژاد بر همه مواضع چند ماه پیشش، سخنرانی وی در جمع شورای بازخوانی خط امام بود که در آن گفت: شرایط چهارماه پیش برای آن زمان و در پاسخ به سوالات آن مقطع بود، الان شرایط فرق کرده است، سکوت بنده ادامه نخواهد داشت و به اتهاماتی که متوجه عملکرد دو دولت نهم و دهم شد پاسخ های کوبنده و پی در پی خواهم داد و از این به بعد سیلی های پی در پی من خواهد آمد. او همچنین زبان به تمجید از نامزد مورد حمایت خود گشود و بقایی را انسانی مومن، پاک، ولایی و خط امامی خواند و...

سه روز بعد رحیم مشایی در جایگاه پدر معنوی این جریان به سید محمد خاتمی رهبر اصلاحات نامه می نویسد و با ادبیاتی جدید از برخی اظهار نظرهای نیروهای اصلاح طلب نسبت به کاندیداتوری بقایی انتقاد می کند به طوری که این نامه نه به خاطر نویسنده و موضوع آن بلکه به خاطر مخاطب آن، تبدیل به بمب خبری در فضای رسانه ای می شود.

 

شکی نیست که اگر اتفاقات پشت پرده ای نیفتد همان گونه که محمود احمدی نژاد در سخنرانی آخرش گفت این حضور و جو سازی در روزهای منتهی به انتخابات هر روز با شدت بیشتری ادامه خواهد داشت و احتمالاً فضای سیاسی و رسانه ای کشور هر چند روز یک بار خبرهای متفاوت و شاید عجیب و غریبی از سوی این سه دوست خواهد بود. اقداماتی که دارای هیچ گونه رابطه منطقی با یکدیگر نیستند و تنها و تنها به دلیل تحریک اذهان عمومی و جو خبری صورت می گیرد. که آخرین نمونه آن سخنان دو پهلوی و پر از حرف و حدیث احمدی نژاد در خوزستان بود.

مهم نیست که چند روز پیش چه حرفی زده باشی مهم این است که امروز چه بگویی که تعجب همگان را برانگیزی، مهم نیست درخت بکاری یا درخت باشی و یا از اسلام و ایرانیت صحبت کنی مهم این است که ببینی چه چیزی دیگران را تحریک می کند. مهم نیست ترامپ باشد یا خاتمی مهم این است که به واسطه دیگران خبرساز باشی و خلاصه این که مهم نیست چه کار می خواهی بکنی مهم این است که خود را غیر قابل پیش بینی و پیچیده نشان دهی و هویتت همین باشد و این عین عوام گرایی و پوپولیسم است.

 در رابطه پوپولیست و رسانه ها آمده است: « پوپولیست به خوبی از نقش حیاتی رسانه ها آگاه و ناچار به استفاده از رسانه های عمومی و تبلیغات است. او در این رسانه ها، خود را مانند مخاطبانش نشان می دهد و چون اغلب دارای کاریزمای قوی است، مخاطبانش از او بت می سازند. در پخش اخبار دست به انتخاب می زند و اخباری را برمی گزیند که در وهله نخست احساسات مردم را برانگیزاند و در وهله دوم بتوان از آنها علیه مخالفان بهره برداری کرد». 

بنابراین می توان نتیجه گرفت که  نباید خیلی به دنبال کالبدشکافی و رمزگشایی رفتارهای عوام فریبان بود چرا که همه این پیگیری های بی نتیجه، نه در راستای هدف که خودِ هدف آن ها است. بهترین راه جلوگیری از گسترش این روش دست یابی به قدرت، بی توجهی و البته ترس و هوشیاری است. در واقع باید نسبت به احمدی نژاد و دوستانش بی توجه بود و در عین حال از آن ها ترسید.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.