امسال هجدهمین سالگرد ترور دکتر سعید حجاریان در مقابل شورای شهر تهران است، تروری که هنوز از عوارض آن خلاصی نیافته و کماکان ناگزیر از استفاده واکر میباشد؛ از این گذشته مصرف داروهایی که هدیه این ترور بود برای وی عوارضی اعم از خوابآلودگی، اختلال کبد و دستگاه گوارش، فلج دست چپ و بیحسی سمت راست بدن به دنبال داشته که هر یک به تنهایی برای خانهنشین کردن انسان کفایت میکند. در طول سالهای پس از ترور شبهات و سؤالات متعددی از نواحی مختلف درباره این واقعه مطرح شده است[1] که در سعی این گزارش بر آن است که به بخشی از آنها پاسخ دهد. لازم به اشاره است که در این نوشتار حکم به ظواهر شده یعنی آنچه که رسماً منتشر و یا در نقلهای علنی بر زبان آمده است.
همگان میدانند که سعید حجاریان صبح روز 22 اسفند 1378، حدود ساعت هشتونیم مقابل شورای شهر توسط راکبین موتور هوندای 1000 از فاصلهای نزدیک با سلاح کمری ماکاریوف در حالی که مشغول خواندن عریضه یک ارباب رجوع -که بعداً معلوم شد جزو تیم ترور است- بود، مورد هجوم قرار گرفت. پس از اصابت گلوله در حالی که پیکر نیمهجان وی روی زمین افتاده بود احمد حکیمیپور، عضو دیگر شورای شهر با اتومبیلاش سر رسید و بههمراه صاحب عریضه، و یک ارباب رجوع دیگر به بیمارستان سینا -که نزدیکترین بیمارستان به خیابان بهشت است-، منتقل شد و در آنجا بلافاصله توسط یکی از رزیدنتها مجاری تنفسیاش از ناحیه گلو لولهگذاری و به اتاق عمل منتقل و کمای سیزده روزهاش آغاز شد. هنوز چند روزی از آن صبح خشونتبار نگذشته بود که از نواحی مختلف شایعاتی و نظراتی در باب ابعاد مختلف ترور مطرح شد که برخی از آنها در سطور ذیل مطرح و سعی میشود تا حد امکان به آنها پاسخ داده شود:
کدام حمایت؟
ادعا شده است که دولت بهترین متخصصین را از داخل و خارج کشور برای درمان حجاریان بسیج کرده در حالی که این کار برای سایر جانبازان و مجروحین از جمله آسیبدیدگان جنگ تحمیلی هیچگاه صورت نگرفته است.
در اینکه کل جامعه پزشکی کشور برای نجات جان عضو اسبق شورای شهر بسیج شدند شکی نیست؛ حتی پزشکانی از اروپا و آمریکا که برای ایام تعطیل عید به ایران آمده بودند بر سر بالین وی حاضر شدند اما این کار نه به دستور دولت و شورای شهر بلکه برای پاسخ به نوعی التهاب و خواست عمومی انجام گرفت. ضمناً بنا به اظهارات همان پزشکان، هیچیک دیناری بابت معایناتشان دریافت نکردند. البته باید خاطرنشان کرد که حجاریان بعد از بهبودی برای امور مستمر نظیر فیزیوتراپی، گفتاردرمانی، کاردرمانی، آبدرمانی تا مدتی از بودجه دولت استفاده کرد اما سالهاست که مخارج دارو و این قبیل درمانها را از جیب خود میپردازد.
آمبولانس تخیلی
در همان زمان مطرح شد که از کشور سوئیس یک آمبولانس هوایی به ایران آمده و در فرودگاه مستقر شده تا در صورت وخامت حال حجاریان، بلافاصله او را به بیمارستانی در اروپا منتقل کند.
این خبر به کلی کذب است؛ چرا که قبل از انقلاب یک آمبولانس هوایی در کشور موجود بود که مدتهای مدیدی در آشیانه خود بهصورت نیمه اسقاط افتاده بود. بعد از واقعه ترور برادر وی بههمراه چند نفر به آنجا سر زدند که آیا آن هواپیما قابلیت پرواز دارد یا خیر؟ که معلوم شد اساساً از رده خارج است. مضاف بر اینکه تیم پزشکی هرگونه حرکت حجاریان از جایی به جای دیگر را خطرناک تشخیص داده بود و حتی انتقالش به یک بیمارستان خصوصی که دارای اتاق ICU باشد را هم به مصلحت نمیدانستند.[2]
تروریستهای ضد ترور
حجاریان در وضعیت کما بود که ادعا شد نهضت آزادی ایران، عامل ترور اوست و حکیمیپور هم مباشر این توطئه بوده و به همین دلیل هم دستگیر شده است.
واضح است که ذکر چنین نکتهای تیری در تاریکی برای انحراف افکار بود چرا که این تشکل نه در دوره حکومت پهلوی و نه پس از آن اهل ترور و مبارزه مسلحانه نبود. از این گذشته با توجه به جناحبندی وقت، انگیزه ترور حجاریان توسط نهضتآزادی خالی از معناست.
توهم بزرگ
گفته شده است که سعید عسگر، ضارب سعید حجاریان خود جزئی از جریان اصلاحات و به ادبیات آن روز دومخردادی بوده و اساساً سناریوی ترور توسط سناریستهای اصلاحطلب نوشته شده است. و حتی ادعا شده که وی در انتخابات سال 88 در ستاد انتخاباتی مهندس میرحسین موسوی فعالیت میکرده است.
اولاً گروهی که نقشه ترور را طراحی کردند و به اجرا گذاشتند، بنا بر اطلاعات رسمی حدود ده نفر بودهاند؛ یکی اسلحه تیم را تهیه کرده و دیگری ضارب بوده است. یکی راکب موتور بوده و آن دیگری عریضه را نزد حجاریان برده است و همچنین دو نفر دیگر در پارک شهر مترصد اوضاع بودهاند که اگر اتفاقی افتاد به کمک بشتابند و افرادی دیگر هم حضور داشتند که بهعنوان ایدئولوگ ایفای نقش میکردند. ثانیاً بنا به شهادت سردار رحیم صفوی، فرمانده وقت سپاه پاسداران ضارب عضو رسمی بسیج بوده است.[3] ثالثاً موتوری که در عملیات از آن استفاده شد در زیرزمین شورای عالی امنیت ملی پارک بوده و ساعت ورود و خروجاش کاملاً مشخص است.[4] رابعاً اگر آن توطئه از جانب اصلاحطلبان و بهقول یکی از کتابهای منتشره از سوی انتشارات روزنامه کیهان «بازی ترور»[5] بوده است، قطعاً تا به حال این نقشه با جزئیات کشف و برملا شده بود اما تا به امروز که از پاسخ دادن بهسؤالات مطروحه طفره رفته میشود. فارغ از استدلالهای مطرح شده توسط دیگران بهتر است پاسخ یکی از ابهامات را از زبان سعید عسگر بخوانیم. وی در گفتوگویی اشاره دارد که «به ما انگ میرحسینی هم زدند، عین خیالمان هم نیست....»[6] از این گذشته وی در همان گفتوگو مواردی را درباره مبانی اندیشهای و الگوهای سیاسیاش مطرح میکند که طرح آن در این مختصر نمیگنجدد اما خواننده کنجکاو میتواند به جزئیاتی پی ببرد.[7]
شکایت؛ به کجا؟ از چه کسی؟
سؤال میشود که چرا حجاریان از ضارب خود شکایت نکرده است و بر همین اساس استدلال میشود که لابد سروسری میان او و تروریستها بوده است.
پاسخ: اولاً حجاریان در همان روزهایی که قدرت انتقال پیام را بدست آورد، این موضوع را مطرح کرد که امیدی به رسیدگی منصفانه پرونده ندارد. ثانیاً باید توجه داشت هنگامی که متهمین در اختیار وزارت اطلاعات و تحت بازجویی بودند، از زندانهای وزارت اطلاعات منتقل شده که این کار مانع رسیدگی به ادامه پرونده میشود که در همان زمان هم وزیر وقت اطلاعات طی نامهای به رییسجمهور موارد را به اطلاع ایشان میرساند. [8] ثالثاً از منظر حقوقی، تشکیل باند ترور که غیر از حجاریان قربانیان دیگری داشته جرم خصوصی محسوب نمیشود بلکه جنبه عمومی دارد که مدعیالعموم خود باید شاکی اصلی پرونده باشد اما دیدیم بعدها که ضارب به کوی دانشجویان دانشگاه علامه طباطبائی واقع در طرشت حمله و دانشجویان را مضروب و مجروح کرد و سپس دستگیر شد، به هنگام برگزاری دادگاه فردی فاقد پیشینه کیفری خوانده شد[9] که این مسأله حتی توسط قاسمی، نماینده مدعیالعموم در آن دادگاه بهعنوان یکی از پنج نقص پرونده احصاء شد[10] و حتی جالب است که بعدها همین شخص بهعنوان رییس بخش تعاون ایثارگران بسیج منصوب میشود. فارغ از این سه مورد حجاریان در مصاحبهای عسگر را «ماشه» خطاب کرده بود. شاید از باب قیاس و برای تقریب به ذهن نقل قصهای از مولوی به ما کمک کند. مولوی در یکی از اشعار دفتر پنجم مثنوی میگوید: « گر شتربان اشتری را میزند / آن شتر قصد زننده میکند / خشم اشتر نیست با آن چوب او / پس ز مختاری شتر بردست بو) الغرض، به تعبیر مولوی حتی شتر نیز میداند که باید قصد شتربان کند و به چوب حمله نکند.
یک ابهام
اصولگرایانی که بر پرونده ترور حجاریان تمرکز کردند همواره این مسأله را مطرح کردند که حجاریان و اصلاحطلبان میخواستند به جامعه آدرس غلط بدهند و مراجع و شخصیتهای دینی را بدنام کنند؛ از آنجا که فرض اصلی این نوشتار، استناد به ظواهر است باید در این باب سکوت کرد اما نکتهای وجود دارد که شفاف شدن آن خالی از لطف نیست و آن هم عیادت آیتالله جنتی از پورچالویی یکی از متهمین پرونده است؛ در این باره به گفتهای از عبدالحمید محتشم، دبیرکل انصار حزبالله اشاره میکنیم. محتشم در میانه گفتوگویی با ایسنا که به شرح سهدهه فعالیت انصار حزبالله اختصاص داشت به یک دیدار اشاره میکند. دیداری که میان آیتالله جنتی و علیپورچالویی انجام گرفته است. «آن فردی که ما به دیدنش رفتیم دانشآموزی از دبیرستان شهرری بود که قاری قرآن بود و با یکی از دانشآموزان درگیر میشود و آن شخص با چاقو وی را مضروب میکند. او در بیمارستان هفت تیر شهرری بستری شد و چون قاری قرآن بود و در بحث امر به معروف چاقو خورده بود آقای جنتی که آن زمان دبیر ستاد احیای امر بمعروف و نهی از منکر بودند از ایشان عیادت میکنند...»
تنبیه یا قتل؟
درباره انگیزه ضاربان و هدف آنها از ترور چند نظر مطرح شده که معروفترین آنها «نظریه تنبیه حجاریان» است. گفته شده ضارب فک وی را نشانه رفته و حرکت خود حجاریان (بلند شدن بر روی پنجه پا) باعث شده تیر به محلی بالاتر از فک اصابت کند.
در پاسخ به این نظر باید گفت بر فرض که ضاربین حکم یا رسالتی یا حقی برای تنبیه داشتند، میتوانستند نقطه دیگری از بدن را برای تنبیه سوژه انتخاب کنند اما حساسترین نقطه بدن که سر باشد را نشانه رفتند که حرکت حجاریان (بلند شدن بر روی پنجه پا) باعث شد، تیر به نقطه هدف نخورد. از این گذشته دو نقل قول ما را به این نتیجه میرساند که هدف از این عملیات قتل بوده و بس. نخست اینکه سعید عسگر در دادگاه ترور در پاسخ به سؤال قاضی مبنی بر نحوه ترور و تشکیل گروه گفته بود: «تلاش گروه ما به سرپرستی (سید مرتضی) مجیدی بر این بود تا پیرامون خود را از فساد پاک کنیم و اگر اقداماتی از این دست در شهرری انجام دادهایم، با هدف پاکسازی جامعه از فساد بوده است.»[11] با خواندن چندباره این عبارت واژه «پاکسازی» را فقط و فقط میتوان برای قتل به کار برد و نه قصدی دیگر. دیگر آنکه برای انجام این عملیات میان عسگر بهعنوان ضارب و مجیدی بهعنوان راکب موتور تقسیم کار صورت گرفته بود؛ سید مرتضی مجیدی میگوید: «زحمت زدن حجاریان بر دوش آقا سعید گذاشته شد»[12] مجیدی در جایی دیگر به متأهل بودن خود و مجرد بودن عسگر اشاره میکند که نشان میدهد تقسیمبندی میان قاتل و مباشر انجام شده تا حبسِ نفر مباشر (که متأهل است) شکسته و یا لااقل کمتر از قاتل باشد.
ترور و املاک نجومی
بعد از روشن شدن همه این ابعاد پس از 17 سال هنوز عدهای میگویند کار کارِ خودشان است؛ که آخرین نمونه آن در موضوع املاک نجومی شهرداری تهران رونمایی شد.
بعد از وقوع ترور، محمدعلی ابطحی؛ نماینده دولت به رئیسجمهور گفته بود که حجاریان رفتنی است از این رو تلاشاش را صرف مهیا کردن شرایط آرام برای تشییع جنازه کرد. اعضای شورای شهر هم همگی یا در شوک بودند یا مشغولیتهای خاص خود را داشتند و در این شرایط آنچه مغفول مانده بود قبر و هماهنگی با بهشتزهرا بود یعنی نه دولت و نه شورا هیچ یک برای تهیه قبر اقدامی نکردند و خیالشان راحت بود که خانواده مقتول قبر را تهیه میکند و این در حالی بود که اولاً حجاریان نایب رئیس شورای شهر بود، ثانیاً زمان ترور در حال انجام مأموریت برای شورا بود و ثالثاً مقابل ساختمان شورای شهر مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود. زمانی که ماجرای املاک نجومی بالا گرفت، مجتبی شاکری، عضو اصولگرای شورای شهر تهران این ماجرا را همچون ترور حجاریان، پروژه اصلاحطلبان دانست و از احمد حکیمیپور بهعنوان فصلمشترک هر دو ماجرا نام برد.[13] این ماجرا را اینبار نه از منظر سیاست بلکهه میتوان از منظر اقتصادی دید. شاکری و اصولگرایان ترور را زیر سؤال بردند اما اشاره نکردند که اصلاحطلبان شورا [با رانت خود] حتی یک قبر نیز برای عضو همسو با خود نگرفتند و خانواده حجاریان هم چنین درخواستی نکردند اما میبینیم که به گفته اعضای اصلگورای شورای شهر تهران، در اردوگاه مقابل املاک و زمینها حتی تا سطح مدیران خُرد و حتی افراد نامربوط به حوزه شهرداری و شورا توزیع شد[14] و اینجاست که با قدری تأمل و مقایسه میتوانیم سیر صعودی فساد را مشاهده میکنیم.
سخن پایانی
با مرور مطالب مرتبط با این پرونده میبینیم که نه عسگر و نه همکارانش از عمل خود اظهار پشیمانی نمیکنند و نه مخالفین که آسمان دروغ را به ریسمان توهم گره دوختهاند. معالوصف گمان میرود که مخالفین با خواندن این گزارش باز هم مجاب نخواهند شد و کماکان این قصه را ادامه خواهند داد و اگر هزار دلیل برایشان بیاوری قانع نمیشوند چرا که به تعبیر مولوی دنیا را از پشت شیشه کبود مقابل چشمشان میبینند.[15]
[1] علاوه بر مقالات و اظهارنظرهای فراوان که در این باره منتشر شده حداقل یازده عنوان کتاب نیز به چاپ رسیده است که تعداد زیادی صرفاً جنبه توضیحی داشتند و مابقی هم به دنبال منحرف کردن اذهان بودند. از جمله این کتابها میتوان به «روایت ناتمام ترور سعید حجاریان، مطبوعات و ترور حجاریان، ترور حجاریان بهروایت جناحهای سیاسی هر سه نوشتهی محمدعلی زکریایی»، «بازی ترور نوشتهی مشترک عبدالحمید اشکوری و حمید رسایی»، «خونبهای آزادی نوشتهی محمدرضا دادخواه»، «ترور سعید حجاریان بهروایت خبرگزاری دانشجویان»، «شلیک به اصلاحات نوشتهی شهرام رفیعزاده» «اندیشه و آقایان خشونت نوشتهی مشترک محمدحسین روانبخش و احمد مددی طائمه» اشاره کرد.
[2] در برهه مورد بحث، بیمارستان سینا فاقد بخش ICU بود و پس از آنکه سیدمحمد خاتمی، رییسجمهور وقت به عیادت حجاریان رفت قول تأمین اعتبار بخش ICU با 12 تخت، را به رییس بیمارستان داد که پس از مدتی این بخش دایر شد.
[3] http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8810210017
[4] عصرآزادگان، 16 فروردین 1379، ص 3
[5] رسایی، حمید (1381). بازی ترور. تهران: نشر روزنامه کیهان
[6] http://tadbir24.ir/fa/print/28707
[7] همان
[8] روزنامه مشارکت، 18 فروردین 1379، ص 12
[9]Http://www.khabaronline.ir/print/609207/society/education?model=PresentationWebUI.Models.Details.DetailsPageViewModel
[10] http://www.isna.ir/news/8303-09507
[11] روزنامه اطلاعات، 7 اردیبهشت 1379
[12] http://tadbir24.ir/fa/print/28707
[13] https://www.tasnimnews.com/fa/news/1395/08/06/1222874
[14] https://www.tasnimnews.com/fa/news/1395/08/06/1222874
[15] اصطلاح شیشه کبود مقابل چشم اشاره به این بیت از اشعار مولوی دارد: پیش چشمت داشتی شیشة کبود / زان سبب عالم کبودت مینمود