دهه فجر در بردانده فشرده ترین حوادثی هست که وقوع پیروزی انقلاب اسلامی را ممکن و سرعت بخشیدند. بعضی از این رخدادهای برجسته عبارتند از:
ورود امام خمینی به وطن علیرغم اراده جدی دولت بختیار برای ممانعت از ورود ایشان، استفاده از هلیکوپتر ارتش تحت کنترل مخالفان امام برای مقابله با مشکلات پیش آمده برای اتومبیل حامل امام در مسیر بهشت زهرا، معرفی دولت موقت مهندس بازرگان در برابر دولت بختیار منصوب شاه و مورد حمایت آمریکا، استقرار امام در مدرسه رفاه و مراوده نسبتاً آشکار مؤثرترین نیروهای انقلاب در محل استقرار امام بدون ترتیبات حفاظتی خاص، آن هم در شرایطی که روزانه چندین هزار نفر دیدارهای رویارو با امام داشتند، تشکیل جلسات نسبتاً آشکار دولت موقت و شورای انقلاب در حالی که ارکان امنیتی و نهادهای سرکوبگر رژیم شاه ممکن بود آنها را دستگیر و سرکوب نمایند، حضور و اعلام بیعت تعدادی از همافران و افسران نیروی هوایی در محل استقرار امام، صدور اعلامیه امام مبنی بر بی اعتنایی مردم به حکومت نظامی اعلام شده از سوی ارتش و درهم شکستن توطئه کودتای 21 بهمن و بالاخره حملات ناموفق لشکر گارد به پادگان نیروی هوایی و درهم شکستن این حمله از طریق حمایت مردم و متعاقب آن تهاجم گسترده مردم به پادگان ها، کلانتری ها و مراکز حساس و نهایتاً صدور پیام اعلام بی طرفی ارتش در روز 22 بهمن و سقوط رسمی رژیم شاه در فاصله 10 روز از زمان بازگشت پیروزمندانه امام به وطن. این موارد رخدادهایی هستند که طی این دهه به وقوع پیوست و با توجه به استقرار نهادهای امنیتی و سرکوبگر وفادار رژیم شاه و امکان عمل عملیات مستقیم نظامی امنیتی از سوی دولت امریکا که می توانست هریک از این رخدادها را با موانع جدی روبرو کند، سؤال ها و ابهامات زیادی را فرا روی تحلیلگران انقلاب اسلامی قرار داده است که علیرغم گذشت چندین دهه از آن ایام، هنوز پاسخ دقیق و روشنی برای آنها پیدا نشده است هرچند درخصوص آنها گمانه زنیها و تحلیل های متفاوتی ارائه شده است. راقم این سطور که بخش مهمی از این گونه تحلیلها و تبیینهای مربوطه را با دقت دنبال کرده است یک بار دیگر به طرح این پرسش ها و رویکردهای مختلف تبیینی نسبت به آنها اشاره می کند تا ملت ایران به بزرگی و عظمت رخدادهای این دهه و تحلیل های مربوط به آن بیشتر آشنا شوند.
1- اصل تصمیم امام به بازگشت آن هم به اتفاق و همراهی کادرهای اصلی و مهم انقلاب که ایشان را در این سفر همراهی می کردند، اقدام بسیار متهورانه و خطرسازی بود که هنوز معمای آن حل نشده است. امام خود به دل نگرانی های مشفقانه دوستان که خطرات این تصمیم را دلسوزانه گوشزد می کردند و نیز پیغام و هشدارهای مکرر دولت بختیار و عوامل آشکار و پنهان دولت آمریکا و کارتر که بر عدم انجام آن تأکید داشتند اشارات صریحی دارند و صرفاً با نوعی برهان خلف، اشاره می کنند که از تأکید و اصرار دشمنان بر عدم انجام آن، ایشان ضرورت انجام آن را استنباط کرده اند.
اکنون به وضوع معلوم است و حتی در اسناد و مدارک و خاطرات بازگو شده از سوی عوامل مؤثر رژیم گذشته تصریح شده که برای مقابله با این اقدام تدابیر خاصی متصور بوده است از جمله اینکه هواپیمای حامل امام به محض ورود به فضای هوایی ایران، توسط جنگنده های ارتش شاه محاصره و به اجبار در فرودگاهی مورد نظر از جمله در جزیره کیش به زمین نشانده شود و امام و همراهان به دور از چشم مردم به مراکز نامعلومی منتقل و احیاناً با خطرات جدی که تا مرگ آنان نیز قابل تصور بود مواجه شوند. اما اینکه چرا هیچ یک از این سناریوها اتفاق نیفتاد و حتی امام پس از فرود بدون حادثه در فرودگاه، به هنگام مواجهه با مشکلات ناشی از موج جمعیت استقبال کننده از کمک هلیکوپتر ارتش در رفت و بازگشت به بهشت زهرا بهره مند می شود معما را پیچیده تر می کند. اینکه چه کسانی و چگونه و با چه تحلیلی در ارتش توانستند چنین تمهیداتی بیندیشند و آن اقدام عملی شود هنوز به اندازه کافی روشن نیست.
2- اینکه چرا بعد از استقرار امام در مدرسه رفاه و رفت و آمد مقامات وشخصیت های کلیدی انقلاب به آن محل، اقدامی برای دستگیری و ضربه زدن به نهاد رهبری و کادرهای مؤثر انقلاب اتفاق نیفتاد با وجود آن که ترتیبات امنیتی و حفظاتی پیچیده ای برای حفاظت امام و دیگر رهبران وجود نداشت و حتی به علت دیدارهای روزانه مردمی در آن محل، انجام هرگونه اقدامی در خیل جمعیت دیدار کننده به سادگی ممکن بود ولی عملی نشد.
در قبال این سؤال که چرا در آن چند روز نه برای امام، نه برای دولت موقت، نه برای جلسات شورای انقلاب، اقدامات خطرساز جدی تدبیر و محقق نشد، پاسخ قانع کننده ای نمی توان داد.
اینکه چرا جریانهای تند و افراطی داخل ارتش رژیم شاه که کم نیز نبودند و نیز جریانهای مستشاری آمریکایی که به وسیعترین شکل ممکن تا عمق نهادهای نظامی ـ امنیتی کشور مداخله داشتند و حتی در آن ایام مأمور ویژه ارتش امریکا، ژنرال «هایزر» که به ایران اعزام شده بود چرا نهایتاً منفعل باقی ماندند تا شاهد صدور اعلامیه بیطرفی ارتش باشند، سؤال هایی است که پاسخ روشنی برای آنها وجود ندارد. در قبال این سؤال ها البته دو پاسخ نسبتاً نزدیک به هم از سوی سلطنت طلبان و برخی تحلیلگرانی که اصالت انقلاب اسلامی را منکر هستند مطرح شده است.
از جمله خود محمدرضا شاه در کتاب پاسخ به تاریخ، با تلخی و گلایه مندی شدید از دولت امریکا به خاطر نمک ناشناسی آنها در قبال حکومت خودش یاد می کند که حاضر نشدند در شرایط بحرانی انقلاب از متحد دیرینشان حمایت کنند و پیروزی انقلاب و انفعال های ماههای پایانی حکومتش را کمابیش به چرخش مواضع امریکایی ها و ساخت و پاخت آنها با حامیان امام خمینی نسبت می دهد. بعضی دیگر از چپگرایان افراطی نظیر جریانی که بعدها با انشعاب از اکثریت فداییان خلق، به جناح اقلیت چریکها مشهور شدند، معتقدند امریکایی ها برای مقابله با انقلاب اصلی که تحت رهبری چپ رادیکال ممکن الوقوع بود، ترجیح دادند با دولت موقت منصوب از جانب نیروهای مذهبی به رهبری امام خمینی به تفاهم برسند، به عبارت دیگر به زعم آنها امریکا از ترس وقوع انقلاب اصیل به رهبری چپ گرایان، ترجیح داد با نیروهای مذهبی مصالحه کند و پیروزی انقلاب تحت رهبری امام خمینی را در حقیقت نتیجه این مصالحه می دانند. اما تعارضات جدی که انقلاب اسلامی طی نزدیک به 4 دهه پس از انقلاب با دولت امریکا داشته و نیز پاسخ های صریح کسانی چون شخص کارتر و نیز برژیسنکی مشاور امنیت ملی کارتر که در دفاع از خود و نقش حمایتی آنها از رژیم شاه ارائه داده اند، به کلی این گونه تحلیل ها را نفی می کنند و نشان می دهند که امریکایی ها و نیز عوامل رژیم شاه تا آنجا که مقدوراتشان اجازه می داد در مقابله جدی با حرکت انقلاب سرسختی به خرج دادند و از هیچ اقدام سرکوبگرانه ای که توان اجرای آن را داشتند پرهیز نکردند.
در نگاه بسیاری از تحلیلگران این شیوه های مدیریت استبدادی شاه بود که از یک سو سر نخ همه اقدامات را به شخص خودش گره زده بود و وقتی در اوج بحران انقلاب دچار انفعال ناشی از اطلاع از بیماری سرطان خود شد و نغمه هایی نیز از انتقادهای برخی محافل امریکایی درون حکومت کارتر را شنید دیگر نتوانست علائم آشکار و همه جانبه حمایت دولت کارتر از سیاستهای سرکوبگرانه دولتش را باور کند و همین توهمات بود که ارتش شاه را در آخرین ماه ها به ویژه پس از خروج شاه از کشور، دچار ضعف فرماندهی و انفعال عملیاتی کرد و امریکایی ها نیز با توجه به بحرانهای داخلی ناشی از تجربه شکست در جنگ ویتنام و نگرانی از ورود به یک چالش خطرخیز جدید نتوانستند خود مستقیماً برای مهار انقلاب دست به کار شوند. سرعت عمل و نفوذ گسترده رهبری امام خمینی و تدبیرهای هوشمندانه ایشان نیز اجازه نداد تا امریکایی ها که مترصد بودند با تأخیر انداختن در حرکت انقلاب، ضعف اطلاعات و انفعال گذشته خود را جبران کنند، به مقصود خود نایل گردند.
شاید بتوان گفت رمز نفوذ گسترده امام و چتر فراگیر رهبری ایشان که همه طیف ها و نیروهای مختلف را در برگرفته بود در گفتمانی از انقلاب و اسلام نهفته بود که دربرگیرنده اصلیترین و کلیدیترین آرمان هایی چون آزادیخواهی، مردم باوری و نفی استبداد، استقلال خواهی و نفی وابستگی، عدالت طلبی و پیشرفت و ترقی خواهی بود که در تفسیر زنده و پویای امام از اسلام خواهی نوگرایانه ایشان مندرج بود و این امر یک وحدت و انسجام ملی و فراگیر بوجود آورده بود که هیچ راهی برای مقابله با این جبهه فراگیر و خواست ملی متصور نبود و از پیش شکست هرگونه طرح و نقشه ای برای مقابله با آن، حتمی به نظر می رسید و این کلیدی ترین رمز انفعال و ناکامی همه دشمنان در مقابل اراده ملت ایران بود.
مجموعه این شرایط دست به دست هم داد تا با نصرت الهی نهضت مؤمنانه مردم خداجو با رهبری داهیانه امام طرح ها و توطئه های رژیم شاه و امریکا را به سرعت در هم شکند و با ناباوری همه ناظران داخلی و بین المللی، انقلاب با سرعتی شگفت همه موانع را پشت سر گذارد و ملت ایران پیروزی را در آغوش گیرند.
با این حال به نظر می رسد جا دارد اندیشمندان و محققان انقلاب اسلامی با استفاده از همه منابع و تحلیلهای صورت گرفته، پاسخ های درخور و اقناع کننده برای همه این پرسش ها فراهم آورند تا شگفتی این پیروزی، به تبیین کاملاً اقناع کننده از رخدادهای آن ایام تبدیل شود.