یکی از آن سردمداران تبلیغاتی که شدیداً در مورد یک ماجرایی علیه آقای هاشمی تبلیغ می کرد و تهمت های دروغین بسیاری را به هاشمی و یک عده دیگر زده بودند، آن چند نفر دیگر از این فرد شکایت کردند و او را به دادگاه کشاندند تا این که بعد از مدتی این فرد به یک واسطه پیش آقای هاشمی آمد و گفت که من می خواهم از آقای هاشمی عذر خواهی کنم. آن واسطه به آقای هاشمی گفت که فلانی آمده است و می خواهد از شما عذر خواهی کند. به خدا قسم اگر من بودم از این همه تهمتی که این فرد زده بود به این آسانی نمی گذشتم. آیت الله رفسنجانی خیلی راحت از این فرد گذشت و گفت اشکال ندارد.
حجت الاسلام والمسلمین مسیح مهاجری در مراسم چهلمین روز درگذشت مرحوم استاد هادی نخعی خاطرات و مطالب مهمی را در مورد آیت الله هاشمی و هادی نخعی بیان کرد.
به گزارش جماران، مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی در ابتدا با قرائت حدیث «مَن قامَ بِشَرائِطِ الحریه أَهلٌ لِلعِتقِ، مَن قَصَّرَ عَن أَحکامِ الحُرِّیَّةِ اُعیدَ اِلىَ الرِّقِّ»؛( هر کس شرایط بندگى خدا را به جا آورد سزاوار آزادى مى شود و هر کس در عمل به شرایط آزادگى کوتاهى کند، به بندگى غیر خدا مبتلا مى شود) از امام علی(علیه السلام)، اظهار کرد: مردمی که به آزادی می رسند اگر شرایط آزادی را رعایت کنند آزادی برای آن ها راحت خواهد بود و آن ها شایسته آزادی هستند و در مقابل اگر در این مسیر کوتاهی کنند به دوران بردگی بازخواهند گشت. فرمایشات نورانی ائمه(ع) فرمایشاتی است که تحقق پیدا می کنند و با حق هیچ فاصله ای ندارند، ما در این انقلاب اسلامی دیدیم مردم ایران پایبندی خود را به شرایط آزادی نشان دادند و پای ثابت این انقلاب بودند. به فرمان امام به میدان آمدند، برای انقلاب شهید دادند و در این راه جان فشانی ها کردند.
وی ادامه داد: بعد از پیروزی انقلاب و در دو سال اول که شورش های زیادی در کشور با تحریک های گروه های فرصت طلب و قدرت های خارجی صورت می گرفت، مردم هوشیاری به خرج دادند و ایستادگی کردند تا نظام جمهوری اسلامی موفق شد این شورش ها را آرام کند؛ بعد از این دو سال در 31 شهریور سال 1359 جنگ شروع شد. مردم در دفاع مقدس نیز یک بار دیگر پایبندی خودشان را به همین شرایط نشان دادند، به جبهه رفتند و هر کار که لازم بود برای حمایت از رزمندگان کردند. سپاه پاسداران و بسیج که نیروهای مردمی بودند به صحنه آمدند و کار بسیار بزرگی در دفاع از کشور انجام دادند. در این مورد هم مردم ایران شرایط آزادی را رعایت کردند و نشان دادند که شایسته آزادی هستند.
مهاجری خاطرنشان کرد: بعد از آن توطئه هایی با سرکردگی آمریکا بر علیه کشور و مردم ایران صورت گرفت، تحریم ها، فشارهای سیاسی و تبلیغاتی زیادی علیه جمهوری اسلامی صورت گرفت و در حال حاضر نیز ادامه دارد که مردم در مقابل همه این ها مقاومت و انقلاب و جمهوری اسلامی را حفظ کرده اند و اینجا هم نشان دادند که شرایط حریت را رعایت می کنند و شایسته آزادی هستند. بنابراین این مسائل نشان می دهد که این ملت شایسته این انقلابی که خدا به آن ها ارزانی داشته، هستند.
مسیح مهاجری در ادامه افزود: اما متاسفانه قسمت دوم این حدیث، یعنی «کسانی که در این مسیر از شرایط آزادی کوتاهی کنند به شرایط قبل آزادی و بردگی بازمی گردند»، نیز در کشور ما مصداق پیدا کرده است. در این بخش من به یک مورد اشاره می کنم و آن قدر ناشناسی بعضی از مردم و اشخاص نسبت به سرمایه های اصلی انقلاب و نظام و کشور است. این امر البته در صدر اسلام نیز سابقه دارد. در مسجد کوفه در نوزدهم ماه رمضان فرق حضرت امیر(ع) را شکافتند و وقتی خبر به شام (مرکز حکومت معاویه) رسید مردم شام گفتند این مسئله حقیقت ندارد و دروغ است. پرسیدند چرا دروغ است؟ گفتند برای این که علی (ع) که اصلاً نماز نمی خواند و اهل نماز نبود. این اوج مظلومیت امیرالمومنین (ع) است این وضع ادامه داشت و در مورد امام حسن(ع) و امام حسین(ع) اتفاق افتاد تا همین دوره معاصر هم آیت الله شیخ فضل الله نوری که از یکی از سردمداران مشروطه بود نیز دچار این مظلومیت شد.
نماینده رئیسجمهور در دانشگاه مذاهب اسلامی ضمن بیان این که وی طرفدار مشروطه بود اما وقتی دید که قرار است انگلیس برای انقلاب مشروطه قانون اساسی بنویسد ایستادگی گرد و گفت ما مشروطه مشروعه می خواهیم، اظهار کرد: یعنی مشروطه ای می خواهیم که همه قوانینش منطبق با شرع باشد. (یعنی همین چیزی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی است) بعد از این ایستادگی شیخ فضل الله را متهم کردند که طرفدار استبداد است و او را محکوم به اعدام کردند و در میدان توپ خانه آن زمان ایشان را به دار آویختند. در این واقعه متدینین تهران با کلاه نخی و تسبیح به دست، زیر چوبه دار شیخ فضل الله نوری لبخند زدند، نقل و نبات پخش می کردند، به هم دیگر تبریک گفتند و خدا را شکر کردند که از شرّ این شیخ طرفدار استبداد ضد مشروطه راحت شدند. در حالی که شیخ فضل الله طرفدار مشروطه بود و می گفت مشروطه ما باید مشروطه مشروعه یعنی دینی باشد.
وی اضافه کرد: چرا این گونه شد و چرا متدینین این کار را کردند؟ به خاطر این که تحت تأثیر تبلیغات بودند. البته همین افراد یکی دو هفته بعد پشیمان شدند و موضوع را فهمیدند و قرار بر این شد 5 مجتهد با معرفی علمای نجف بر وضع قوانین نظارت داشته باشند و آن را با قوانین اسلام تطبیق دهند. یکی از این علما شهید مدرس بود اما دیدید که رضا شاه با او چه کرد. بعد از این که او را به کاشمر تبعید کرد در یک روز ماه رمضان رضا شاه دو نفر را به کاشمر که محل تبعید مدرس بود فرستاد و او را مسموم و به شهادت رساندند و...این مظلومیت شیخ فضل الله در این قرن بود.
مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی یادآور شد: بعد از آن به انقلاب اسلامی می رسیم. یکی از پیشگامان انقلاب اسلامی که در مجلس خبرگان قانون اساسی مجلس را مدیریت می کرد و ما همیشه در مقالاتی که می نوشتیم از او به عنوان معمار انقلاب اسلامی یاد می کردیم یعنی شهید مظلوم آیت الله بهشتی نیز یکی از این مظلومین تاریخ است. یادمان هست که در میان همین متدینین و بچه های مذهبی دچار چه مظلومیتی شدند. مجاهدین خلقی که در زمان مشروطه نیز افرادی با عنوان مجاهد فعالیت می کردند آمدند آن تبلیغات را بر علیه شهید بهشتی راه انداختند و بهشتی مظلوم شد. در همان سال ها من که در شهر های مختلف به منبر می رفتم و وقتی مظلومیت شهید بهشتی را بیان می کردم، برخی از این جوانان فریب خورده به پیش من می آمدند و می گفتند ما که به شهید بهشتی دسترسی نداریم، شما که دسترسی دارید بروید و به آقای بهشتی از قول ما عرض کنید که ما در آن زمان تحت تاثیر تبلیغات منافقین قرار گرفتیم و در مورد ایشان اشتباه کردیم. یعنی پیرو آن فرمایش حضرت امام که فرمودند: بهشتی مظلوم زیست، مظلوم مرد و خوار چشم دشمنان اسلام بود، این افراد هم می گفتند: ما هم جزو کمک کنندگان به این مظلومیت بودیم اما حالا متوجه شده ایم که اشتباه می کردیم. می گفتند به بهشتی بگو ما از شما حلالیت می طلبیم...
وی ادامه داد: بعد از آن من به تهران آمدم و درست در همان روز شهادت شهید بهشتی و دیگر اعضای حزب جمهوری اسلامی یعنی هفتم تیر سال 60 که ما هم در آن جا بودیم اما رفیق نیمه راه شدیم، در جلسه شورای مرکزی جمهوری اسلامی به آقای بهشتی این مطلب را عرض کردم و گفتم به جوانانی که این حرف را می زنند چه جواب بدهیم. بهشتی گفت آقای مهاجری به جوانانی که این حرف را می زنند بگویید بهشتی شما را بخشیده است اما یک خواسته ای هم از شما دارد و آن خواسته این است که از این به بعد مراقب باشید که فریب تبلیغات را نخورید. ما این مطلب شهید بهشتی را هر جا که می توانستیم در خاطرات، روزنامه و محافل مختلف نوشتیم و گفتیم اما متاسفانه عده ای که مصداق آن قسمت دوم حدیث حدیث امیرالمومنین(ع) بودند از این گوش گرفتند و از گوش دیگر بیرون کردند و به آن عمل نکردند.
این استاد دانشگاه مذاهب اسلامی با یادآوری این که این رویه ادامه پیدا کرد و برای افراد دیگر هم این مظلومیت ها اتفاق افتاد، گفت: در همین روزها شما دیدید که بعد از وفات آیت الله هاشمی مراسم های تشییع و ختم ایشان از سوی مردم با چه استقبال فوق العاده ای روبرو شد. آن روز در زمان حیات بهشتی امام فرمودند که بهشتی مظلوم است و مردم وقتی فهمیدند که دیگر دیر شده بود در امروز در مورد هاشمی هم این اتفاق افتاده است.
وی با تأکید بر این که من اینجا هر چه در مورد آیت الله هاشمی می گویم شهادت من به صورت حضوری و بدون هیچ واسطه ای است، ابراز داشت: بنده با ایشان خیلی حشر و نشر داشتم و جزو کسانی بودم که زمانی که ایشان در اوج غربت بود با ایشان رفت و آمد داشتم. هیچ طمعی هم به خاطر این رفت و آمدم نداشتم، بلکه خیلی چیزها را هم به خاطر این رفت و آمد از دست دادم. می دانید خیلی ها هستند که از معاشرتشان با افراد به دنبال منافع هستند. آقای هاشمی حتی پولی برای کمک کردن به نیازمندان نداشت. من حتی یک بار دیدم که ایشان مراجعاتی دارند و کسانی هستند که از خانواده شهدا و جنگ زده ها مراجعه می کردند و ایشان دستشان خالی بود و از این موضوع خجالت می کشید. در همان زمان یک نفر به من مراجعه کرد و مبلغی بالایی پول آورد و به من گفت که این مبلغ را می خواستم برای جنگ خرج کنم ولی توفیق نشد، حالا این پول را در کجا خرج کنم؟ این مبلغ را به آقای هاشمی دادیم و ایشان هم آن را در مراجعاتی که داشت به دیگران کمک می کرد.
مهاجری افزود: قبل از همه این را هم بگویم که نه بنده اعتقاد دارم که آقای هاشمی معصوم بود و هیچ اشتباهی نداشت و نه اساساً این حرف که به غیر از معصومین کسی از خطا مصون است، درست است. اما این که انسان جایز الخطا باشد و امکان خطا داشته باشد یک حرف است و این که هر خطایی را به دروغ به یک انسان نسبت دهیم حرف دیگری ست.
وی یکی از بحث های مهم در مورد آیت الله هاشمی را رابطه ایشان با رهبری دانست و خاطرنشان کرد: غیر از شهادت هایی که مقام معظم رهبری در موارد مختلف در مورد ایشان دادند و نشان دهنده ارادت ایشان به رهبری بود، بنده نیز شهادت هایی در این مورد دارم که عرض می کنم. یکی از این موارد هنگامی بود که حضرت آیت الله فاضل لنکرانی از دنیا رفتند؛ بعد از درگذشت ایشان ما به این فکر افتادیم که بعد از ایشان در قم باید مرجع تقلیدی باشد که از انقلاب و نظام حمایت کند. به همین خاطر من و چند نفر از دوستان خدمت آقای هاشمی رفسنجانی رفتیم که از جمله این دوستان آقایان دری نجف آبادی، دکتر احمد احمدی وجعفری میلانی بودند. من از آیت الله هاشمی پرسیدم به نظر شما در قم چه کسی باید به عنوان یک مرجع تقلید مطرح شود که مانند آیت الله فاضل لنکرانی از انقلاب اسلامی دفاع کند و ما او را تبلیغ کنیم و به مردم بشناسانیم؟ ایشان گفتند آیت الله خامه ای، من گفتم ایشان به جای خود ما می خواهیم برای ایشان در حوزه حامی پیدا کنیم، آیت الله هاشمی باز گفتند آقا، (ایشان مقام رهبری را از همان دوران آقا خطاب می کردند). باز برای بار سوم من تکرار کردم که مثل این که توجه نکردید، منظور ما این است که علاوه بر ایشان در قم کسی را به ما بگویید که حامی رهبری، نظام و انقلاب باشد و ما او را به مردم معرفی کنیم. باز هم برای بار سوم فرمودند آقا، شما ببینید که این علاقه تا چه حد بود.
حجت الاسلام والمسلمین مسیح مهاجری یادآور شد: مورد دوم زمانی بود که هم در دوران ریاست جمهوری ایشان و هم بعد از آن اختلاف نظرهایی با رهبری پیش آمد؛ من از ایشان پرسیدم که شما در این مورد چه می کنید؟ ایشان فرمودند که من با آقا بحث می کنم و می گویم که من نظرم این است، ایشان می گویند نظر من چیز دیگری است. من استدلال می کنم و ایشان استدلال من را می شنوند بعد از این استدلالات، یا من نظر ایشان را قبول می کنم که همان را اجرا می کنیم یا ایشان استدلال من را قبول می کنند که باز آن را اجرایی می کنیم. اما در مواردی که استدلال من مورد پذیرش ایشان نمی شود و من هم قانع نمی شوم من به ایشان می گویم شما رهبر ما هستید و آن چه که شما می گویید ما باید به آن عمل کنیم و من طبق نظر شما عمل می کنم.
وی ضمن تاکید بر این که آن کسانی که نسبت به آیت الله هاشمی در مسائل مربوط به رهبری چیزهایی را مطرح می کردند که به اثبات برسانند که ایشان با رهبری مشکل دارد و در مقابل رهبری است. این مواردی که عرض می کنم برای همه مورد توجه باشد، ابراز داشت: بعد از آن به انتخابات سال 92 رسیدیم و زمانی که صلاحیت آیت الله هاشمی در انتخابات رد شد. رد صلاحیت شدن کسی مانند هاشمی که شناسنامه انقلاب، استوانه انقلاب و یار امام و رفیق رهبری است با رد شد یک نفر دیگر خیلی تفاوت دارد. من از این موضوع نگران شدم و فردا خدمت ایشان رسیدم که حال ایشان را جویا شوم و در واقع ایشان را دلداری دهم. وقتی رفتم دیدم که ایشان خندان و بشّاش مشغول کارهای خود است و حتی من را دلداری می دهد. گفتم آقای هاشمی با رد صلاحیت چه می خواید بکنید؟ گفت آقای مهاجری من را با این رد صلاحیت راحت کردند. گفتم چطور؟ گفتند برای این که این موضوع برای من تکلیف بود و من از سر احساس تکلیف ثبت نام کردم، حالا تکلیف از من برداشته شده است و من از این موضوع خوشحال هستم.
مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی ادامه داد: بعد از این رد صلاحیت بعضی ها سعی کردند که ایشان را وادار به موضع گیری علیه شورای نگهبان کنند و می گفتند شما در اعتراض به این کار انتخابات را تحریم کنید. آقای هاشمی گفتند: این انتخابات حاصل این انقلاب است، من انتخابات را تحریم کنم که در مقابل انقلاب قرار بگیرم؟ من به هیچ عنوان این کار را نمی کنم. این را هم بگویم که آیت الله هاشمی در انتخاات 92 قصد ثبت نام نداشتند و من هم تا آخرین لحظه مخالف حضور ایشان بودم و به ایشان می گفتم این کار را نکنید و آقای هاشمی هم واقعاً قصد کاندید شدن نداشت، منتها در آن دو روز آخر اتفاقاتی افتاد که باعث شد ایشان تصمیمی گرفت ثبت نام کند. به عنوان مثال آیت الله موسوی اردبیلی(ره) به ایشان پیغام دادند که شما کاندیدا شوید. از بعضی جاهای دیگر هم از این نظرات به ایشان داده شد. یکی از آقایان مراجع قم به بنده امر کردند که شما بیاید قم من با شما کار دارم. به قم رفتم و خدمت ایشان رسیدم به من گفتند شما از طرف من به آیت الله هاشمی رفسنجانی بگویید که حتما ثبت نام کند و کاندیدا شود البته این را هم گفت که این را شما بدانید، من و آقای هاشمی این دیدار قبل از روز پایان ثبت نام بود. من فردای آن روز نزدیک ظهر خدمت آیت الله هاشمی رسیدم و در خلوت خدمت ایشان عرض کردم که چنین پیغامی را برای شما دارم این را هم اضافه کردم که خود من همچنان با این امر مخالفم. این موارد باعث شد که آیت الله ثبت در آخرین ساعات ثبت نام کنند. به خاطر این دعوت هایی که از طرف بزرگان و مردم صورت می گرفت آقای هاشمی احساس تکلیف کردند و کاندیدا شدند و بعد از این که رد صلاحیت شدند گفتند من خوشحالم چون تکلیف خودم را انجام دادم البته این اقدام نیز در روند کلی انتخابات تأثیر آنچنانی نداشت. دیدیم کسی که رئیس جمهور شد با یک اشاره آیت الله هاشمی رای بالایی آورد. پاداش این گذشت را خداوند بعد از رحلتشان به ایشان داد و دیدیم که مردم چه تشییعی را برای ایشان رقم زدند، خداوند در مواقعی قدرت خود را نشان می دهد و واقعاً خداوند متعال در این ماجرا قدرت نمایی کرد.
نماینده ریس جمهور در دانشگاه مذاهب اسلامی، خاطرنشان کرد: شما ملاحظه کنید یک کسی که سال های سال از طرف رادیو و تلویزیون تحریم بود و خبری از او پخش نمی شد و حتی علیه او برنامه پخش می کرد، برخی روزنامه ها مدام در حال تخریبش بودند و در انتخابات خبرگان 94 به لیست او انگ لیست انگلیسی بودن زدند، دیدید که چگونه مردم از او استقبال کردند. این ها به چه معنا است؟ یعنی این که ما در مواردی به شرایط و احکام حریت عمل نکرده ایم و مصداق آن قسمت دوم حدیث امیر مومنان(ع) می شویم که بر خلاف اخلاق و موازین شرعی آدم ها در میان ما مظلوم بشوند. این نشان می دهد اگر علیه افراد خدمتگزار و سرمایه های انقلاب مطالبی بگوییم که نادرست است و او را مظلوم کنیم خدا انتقام می گیرد، پروردگار با کسی رودربایسی ندارد.
وی همچنین در ادامه به حمایت های آیت الله هاشمی از سپاه پاسداران اشاره کرد و ابراز داشت: مورد دیگر این است که آقای هاشمی رفسنجانی در روزهای غربت سپاه در آن روزهای اول که یکی عده ای چشم دیدن سپاه را نداشتند از سپاه حمایت کرد. در اولین مجلس شورای اسلامی که مجلس بسیار حساسی بود چون قوانین اصلی در آن مجلس تصویب می شد، آقای هاشمی رفسنجانی پایه های سپاه را مستحکم کرد. عده ای در اثر بعضی از شکست های جنگ به دنبال این بودند که برخی از فرماندهان سپاه را اعدام کنند. مثلاً آقای خلخالی به گلف رفته و اعلام کرده بود که من آمده ام 2 نفر از فرماندهان را اعدام کنم. آقای هاشمی به خلخالی گفته بود که من فرمانده جنگ هستم و تا من چیزی به شما نگفتم حق ندارید کاری انجام دهید. در این ماجرا خیلی آقای خلخالی پافشاری کرد، می دانید که خلخالی انسان خیلی سمجی بود و گفت من قاضی هستم و می خواهم این کار را انجام دهم اما هاشمی گفت بله شما قاضی هستید اما قاضی دادگاه نظامی نیستید اینجا جنگ است و به هیچ وجه اجازه چنین کاری را نمی دهم. این اواخر هم اگر حرفی زده می شد که با کیان سپاه کار داشت طوری از سپاه دفاع می کرد که ما احساس می کردیم سپاه را نور چشم و جان خود و دست راست این نظام می داند. بنابراین ایشان تا لحظه آخر حامی واقعی سپاه پاسداران بود.
مسیح مهاجری در خصوص روحیه گذشت ایشان، گفت: مطلب دیگری هم در مورد گذشت ایشان بگویم. وقتی ایشان این گونه بعد از وفاتش عزت پیدا کرد و مردم در تشییع پیکر ایشان و مراسم هفتم آمدند به طوری که برخی از فضلای قم به من گفتند که بعد از مراسم امام مراسم آقای هاشمی شلوغ ترین مراسم در تاریخ جمهوری اسلامی بود. این اتفاق در شهری رخ داد که عده ای در آن سرمایه گذاری های زیادی کردند که آقای هاشمی را از چشم مردم بیندازند اما در نهایت دیدند که مردم چه استقبالی از ایشان کردند و با این سطح تبلیغاتی که علیه هاشمی به راه انداخته بودند برخورد منفی از مردم نسبت به هاشمی ندیدند. این به این دلیل است که آیت الله هاشمی خیلی انسان باگذشتی بود.
وی اضافه کرد: این موردی که می گویم بنده خودم شاهد ماجرا بودم. یکی از آن سردمداران تبلیغاتی که شدیداً در مورد یک ماجرایی علیه آقای هاشمی تبلیغ می کرد و تهمت های دروغین بسیاری را به هاشمی و یک عده دیگر زده بودند، آن چند نفر دیگر از این فرد شکایت کردند و او را به دادگاه کشاندند تا این که بعد از مدتی این فرد به یک واسطه پیش آقای هاشمی آمد و گفت که من می خواهم از آقای هاشمی عذر خواهی کنم. این واسطه آمد و من به آقای هاشمی گفت که فلانی آمده است و می خواهد از شما عذر خواهی کند. به خدا قسم اگر من بودم از این همه تهمتی که این فرد زده بود به این آسانی نمی گذشتم، اما آیت الله رفسنجانی خیلی راحت از این فرد گذشت و گفت اشکال ندارد.
مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی خاطرنشان کرد: مواردی از این قبیل فراوان بود. یک روز در اوج حملات تبلیغاتی من به ایشان گفتم که تبلیغات سنگینی را بر علیه شما راه انداخته اند. خندید و گفت: آقای مهاجری زندگی همین است این مسائل نمک زندگی است. آدم وقتی کار می کند باید انتظار چنین چیزهایی را هم داشته باشد، اشکال ندارد. این ها گذشت آیت الله هاشمی بود. یعنی منافع نظام و انقلاب را بر خودش ترجیح می داد. ما فقط یک راه داریم که با رعایت شرایط آزادی به شرایط قبل از آزادی و بردگی بازنگردیم و آن راه این است که صادق باشیم. من یقین دارم که آقای هاشمی همه را بخشیده است. همان حرفی که شهید بهشتی به من زد و گفت به آن ها بگویید که من شما را بخشیدم اما از این به بعد فریب تبلیغات را نخورید خواسته آیت الله هاشمی هم همین بود. فارغ از این درخواست مگر قران به ما نفرموده است که وقتی به یک چیزی علم ندارید از آن پیروی نکنید و هر کس هر چیزی گفت شما بلندگوی او نشوید؟
مظلومیت نخعی این بود که قدر او را ندانستیم
حجت الاسلام والمسلمین مسیح مهاجری در بخش دیگری از سخنانش مرحوم هادی نخعی را هم از مصادیق انسان های مظلوم خواند و اظهار کرد: یک مصداق دیگر در مورد مرحوم نخعی است. مظلومیت دو گونه است یکی این است که علیه کسی دروغ بگویی و تهمت بزنی، تبلیغ منفی و تخریبش کنی و یک مظلومیت هم این است که قدر افراد آن گونه که باید دانسته نشود و از استعداد های آن ها در جامعه استفاده صحیح به عمل نیاید. من با مرحوم نخعی آشنایی دوری داشتم اما می دانم که ایشان چه انسان بزرگی بودند و چه کارهای بزرگی کرده اند، اما ما قدر او را ندانستیم.
وی ادامه داد: مرحوم هادی نخعی علاوه بر حضور در جبهه و ایثارگری کارهای بزرگ دیگری در سپاه کرد. یکی از این کارها این بود که از مؤسسین دفتر سیاسی سپاه بود. دفتر سیاسی سپاه کارهای بزرگی کرد و وجودش کاملاً ضروری بود و آقای دکتر نخعی یکی از کسانی بود که خدمات شایانی دراین نهاد انجام داد. او با فکر بکر خودش دفتر ثبت وقایع و سخنان فرماندهان جنگ را ایجاد کرد. در آن روزهای که ایشان این کار را کرد همه به فکر جنگ بودیم کسی به فکر این نبود که این کارها را ثبت و ضبط کند. اما این فکر در آن زمان به فکر نخعی رسید و این کار ارزشمند را انجام داد. بعد ها در دفتر مطالعات وزارت کشور هم مشابه همین خدمت را کرد و در موارد دیگر از جمله در دانشگاه این خدمات را ادامه داد.
مهاجری در پایان، گفت: مرحوم نخعی کتاب های زیادی نوشته است. البته بعضی از کتاب ها به نام ایشان نیست اما زحمات آن را او کشیده است که البته این از اخلاص او بود. همه این ها یک طرف و این یک طرف که ایشان شاعر هم بوده و شعر هایش رنگ و بوی عرفانی دارد. یعنی به نوعی ایشان عارف هم بوده است. مرحوم نخعی کارهایش از سر اخلاص بود و برای خدا کار می کرد و خدا در این دنیا جزایش را داد و در آن دنیا جزایش را می دهد. این را هم اضافه کنم که ما قدردان این افراد نبودیم. من عرضم این است که این حدیث امیر مومنان را آویزه گوشمان کنیم و این گونه انسان ها را تا هستند قدرشان را بدانیم، ناسپاسی نکنیم و آن ها را به جامعه بشناسانیم.