امام می گویند «ملت بزرگ ایران که جانم فدای تک تک آنها باد». خاطرات متعددی هست که امام گفته اند نباید یک وجب از خاک ایران جدا شود. مرحوم ظهیرنژاد خودشان یکبار برای من نقل می کردند که امام دستشان را روی نقشه گذاشتند و گفتند نه یک وجب نقشه، بلکه یک وجب خاک، من راضی نیستم که از ایران جدا شود. یعنی امام یک ملی گرای مثبت بود و البته این را در بستر اسلامی می دید.
غلامعلی رجایی از یکی نویسندگان و پژوهشگران فعال در حوزه دفاع مقدس و انقلاب اسلامی است. وی که در پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی تدریس می کند، آثار قلمی زیادی را در این حوزه منتشر کرده است. هفته بسیج بهانه ای شد تا با نویسنده در خصوص چیستی فرهنگ بسیجی و دیدگاه امام در مورد این تشکل انقلابی جویا شویم که وی با حضور در محل سایت جماران، با صبر و حوصله به سوالات ما پاسخ داد. همچنین بابت تأخیر در انتشار مصاحبه از وی و مخاطبان گرامی پوزش می طلبیم. آنچه که قصد داریم در این گفت و گو به آن بپردازیم؛ «تفکر و فرهنگ بسیجی» مورد نظر امام خمینی است به شرحی که می آید:
از دیدگاه شما به عنوان یک رزمنده دوران دفاع مقدس و پژوهشگر تاریخی، این فرهنگ چه خصوصیاتی دارد؟ آیا مقصود امام از بسیج یک سازمان اداری بود یا یک مکتب و فرهنگ؟
طبعا برای تبیین این موضوع باید به سخنان امام بازگردیم؛ زیرا ایشان مبدع این فرهنگ بودند. اما ابتدا به مقدماتی در این زمینه اشاره کنم؛ امام در نجف یک تبعیدی به حال خود رها شده نبودند، بلکه یک برنامه برای خود داشتند که احتمالا برنامه بلندمدتی هم بود، چون ایشان اهل سازش نبودند. سه گزینه در مقابل امام بود: با شاه سازش کنند و به ایران برگردند، به حال خودشان مشغول باشند و مبارزه را فراموش کنند، مترصد فرصت باشند که بتوانند برگردند. جناب آقای رحمانی یکی از یاران امام نقل می کنند( و من خودم از ایشان شنیدم) که در حول و حوش سال 1354 از امام پرسیدم؛ اگر بر شاه چیره شوید چه می کنید و چگونه کشور را اداره می کنید؟ امام فرموده بودند «مردم را بسیج می کنم». یعنی این تدبیر، از نجف در ذهن امام بود.
حضرت امام اگرچه خودشان توصیه کردند که بسیج تأسیس شود، اما منشأ آن را اندیشه ای فرا زمینی می دانند و می گویند: «تشکیل بسیج در نظام جمهوری اسلامی ایران یقیناً از برکات و الطاف جلیۀ خداوند تعالی بود که بر ملت عزیز و انقلاب اسلامی ایران ارزانی شد».
نکته دوم اینکه به نظر من ایشان از تاریخ اسلام نمونه برداری می کردند؛ مثلا این که مسجد ستاد برنامه ریزی در اسلام است و پیامبر(ص) از آن طریق امور را اداره می کردند، اما می دانستند که در عصر جدید مسجد نمی شود مقر نخست وزیر و حتی مقر خودشان باشد. اما از اینکه مردم، طوایف، قبایل و عشایر به یاری پیامبر(ص) می آمدند الگوگیری می کردند. در صدر اسلام وقتی جنگ می شد، طوایف مختلف می آمدند و به جنگ دشمن می رفتند، زیرا ارتش واحدی نداشتیم.
امام به یک بسیج فراگیر معتقدند و در مورد گستردگی بسیج فرمودند: «ملتی که در خط اسلام ناب محمدی ـ صلی اللّه علیه و آله ـ و مخالف با استکبار و پولپرستی و تحجرگرایی و مقدسنمایی است، باید همۀ افرادش بسیجی باشند و فنون نظامی و دفاعی لازم را بدانند، چرا که در هنگامۀ خطر ملتی سربلند و جاوید است که اکثریت آن آمادگی لازم رزمی را داشته باشد». بنابراین امام می گویند اگر مردم بسیجی باشند، علیه این سه جبهه باید مبارزه کنند. اکنون مبارزه بسیج با تحجر کجاست؟ بسیج چه کارنامه ای علیه تحجر و مقدس مآبی دارد؟ مرحوم حاج احمد آقا در اواخر عمر می گفتند اگر از امام می پرسیدید خطر آمریکا بیشتر است یا مقدس مآبی و تحجر؟ حتما می گفتند تحجر. این از سخنان ممتاز حاج احمدآقاست. در 8 سالی که گذشت، چه کاری انجام شد جز مجالس دعای ندبه و... . برای ظهور امام زمان(عج) تعیین وقت شد و برای سید خراسانی و شعیب صالح مصداق تعیین و به نام بسیج تمام شد.
نکته سوم اینکه در مجموعه پیام ها و سخنان امام، از نظر ایشان بسیج متعلق به همه مردم است، ایشان جوانان را بطور خاص مورد توجه قرار می دهد و توصیه می کند که بسیج فراگیر است، اسلامی است و بطور ضربتی عمل می کند.
بنابراین اگر بخواهیم به این سوال پاسخ دهیم، باید عرض کنم که باید نگاه امام را ببینیم. از نظر امام، بسیج لشکر مخلص خداست. حتی امام می گوید اینها(بسیجی ها) نشان در بی نشانی دارند و کارشان دفاع و حراست از اسلام است. یک وظیفه چهارم هم برای بسیج، به نظر من امام در نظر گرفته و آن دفاع از «ایران عزیز» است. امام ابتدا لفظ بسیج را با عنوان «بسیج» بکار می بردند و سپس به آن عنوان «بسیج مستضعفین» دادند. ایشان می گویند کار بسیج پاسداری از اسلام عزیز و حراست از ایران بزرگ است. یعنی یک ملی گرایی مثبت! که این امر کمتر در شخصیت امام کاویده شده است. ایشان می گویند «ملت بزرگ ایران که جانم فدای تک تک آنها باد» و خاطرات متعددی هست که امام گفته اند نباید یک وجب از خاک ایران جدا شود. مرحوم ظهیرنژاد خودشان یکبار برای من نقل می کردند که امام دستشان را روی نقشه گذاشتند و گفتند نه یک وجب نقشه، بلکه یک وجب خاک، من راضی نیستم که از ایران جدا شود. یعنی امام یک ملی گرای مثبت بود و البته این را در بستر اسلامی می دید.
امام دو مهارت را برای بسیج لازم می دانند؛ یکی مهارت بر آموزه های اسلامی و دیگری فراگرفتن فنون نظامی. امام این مساله را به بسیج طلبه و دانشجو پیوند می زنند و این مجموعه یک پازل را می چیند. می فرمایند: «امروز یکی از ضروریترین تشکلها، بسیج دانشجو و طلبه است. طلاب علوم دینی و دانشجویان دانشگاهها باید با تمام توان خود در مراکزشان از انقلاب و اسلام دفاع کنند و فرزندان بسیجیام در این دو مرکز، پاسدار اصول تغییرناپذیر «نه شرقی و نه غربی» باشند. امروز دانشگاه و حوزه از هر محلی بیشتر به اتحاد و یگانگی احتیاج دارند. فرزندان انقلاب به هیچ وجه نگذارند ایادی امریکا و شوروی در آن دو محل حساس نفوذ کنند. تنها با بسیج است که این مهم انجام میپذیرد. مسائل اعتقادی بسیجیان به عهدۀ این دو پایگاه علمی است. حوزۀ علمیه و دانشگاه باید چهارچوبهای اصیل اسلام ناب محمدی را در اختیار تمامی اعضای بسیج قرار دهند». این نشان می دهد که ایشان خطر نفوذ شرق و غرب را متوجه حوزه هم می دانند و می خواهند بسیج طلبه و دانشجو محل تغذیه فکری سایر بسیجیان هم باشد.
آقای رجایی! لطفا از دوران شکل گیری بسیج بگویید. در آن زمان بیشتر آیا بسیج شامل همه طبقات و افکار بود یا گروه های خاصی بیشتر در آن عضویت داشتند؟
طبعا مخاطب امام همه مردم ایران -از هر قشری- بودند. اما ما چند رویکرد از امام را در مورد بسیج می بینیم؛ اول اینکه می گویند همه مردم و هر جا یک جوان و یک نیرو هست باید در بسیج ثبت نام کند؛ اما توجه بیشتر امام روی جوان هاست. به عقیده من امام در اواسط جنگ رویکردشان تغییر پیدا می کند و مفاهیمی را به بسیج پیوند می دهند: بسیج پابرهنگان، بسیج مستضعفین و... . امام کمتر پیش آمده در یک زمینه اینچنین شیفتگی از خود نشان دهند و شاید از یک پیرمرد 80 ساله چنین ادبیاتی قابل انتظار نباشد. می گویند: «بسیج میقات پابرهنگان و معراج اندیشۀ پاک اسلامی است که تربیت یافتگان آن، نام و نشان در گمنامی و بینشانی گرفتهاند». در جای دیگری بسیج را شجره طیبه و درخت تناور و پر ثمری خوانده اند که شکوفه های آن بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق می دهد؛ تعابیری ادبیانه و شاعرانه.
به نظر من امام می بیند که بسیج عمدتا به سمت قشر متدین و مستضعف می رود و بعدا بحث بسیج توده های محروم جهان را مطرح می کنند و می گویند بسیج باید حکومت جهانی اسلام تشکیل دهد. می گویند: «باید بسیجیان جهان اسلام در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی باشند و این شدنی است، چرا که بسیج تنها منحصر به ایران اسلامی نیست، باید هسته های مقاومت را در تمامی جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ایستاد».
پس در آن دسته بندی اولیه که ایشان موضوع بسیج را صرفا در چارچوب ایران عنوان می کردند، تغییر ایجاد می شود. الان می توان گفت در طول جنگ دسته بندی امام از بسیج، نسبت به اول کار آن، خاص تر می شود. معلوم است که (از نظر امام) از مرفهین بی درد، مقابله با استکبار در نمی آید! لذا مخاطب را خاص می کنند.
امروز بسیج تبدیل به یک سازمان وسیع شده است و این نیرو در بخش های مختلف حضور دارد. آیا این یک پیشرفت نسبت به بسیج اولیه محسوب می شود؟
ببینید! در ابتدای تشکیل بسیج چون امام کشور را در معرض خطر می دید و پیش بینی ایشان با وقوع جنگ به واقعیت محقق شد، در سپاه واحدی تشکیل شد که در مساجد عضو گیری می کردند. فراموش نکنیم که در همین مقطع زمانی کمیته های انقلاب اسلامی هم فعال بودند که به نوعی در رقابت با بسیج بودند. حتی در آن زمان که یک لشگری به نام لشکر روح الله داشتیم، بعضی ها در این لشگر عضو نمی شدند و می رفتند در فداییان اسلام با مرحوم آقای خلخالی؛ شهید چمران هم عده ای را با خودش برده بود. پس سپاه در آن زمان به طور متمرکز مشغول جذب نیروهای مذهبی، از سطح شهرها، روستاها و محلات بود. اما بسیج یک نیروی پراکنده بود و کم کم که معلوم شد جنگ زمان بر است، قرار شد که بسیج علاوه بر مساجد، در ادارات و... هم شعبه داشته باشد؛ تا اینکه در سال 65 به دستور امام، سپاه به سه نیروی دریایی، هوایی و زمینی مجهز شد و سپاه قدس هم از قبل فعال بود.
پس آن موقع بسیج جزو سپاه بود، اما حمایت از آن را عمدتا خود امام انجام می دادند؛ کافی بود که امام سخنرانی کند و مردم، خصوصا جوانان، به جبهه بروند. ایشان می فرمودند که اگر هم کسی مثل من نمی تواند خودش به جبهه برود، مبلغی را برای پشتیبانی از چند رزمنده پرداخت کند. شگفت آنکه برخی هم جوانانشان را به جبهه می فرستادند و هم آن مبلغ را پرداخت می کردند که از امتیازات ملت ایران در نوع لبیک گفتن به امام است.
در واقع بسیج، نیروی داوطلب بود...
بله؛ حتی ارتشی ها بعضا می گفتند اگر ما هم این نیروهای داوطلب بسیج را مانند سپاه داشتیم، اینگونه پیش روی می کردیم که البته در مقطعی، به ارتش هم بسیجی داده شد که شهید صیاد شیرازی نقش عمده ای در این قضیه داشت. استدلال آنها این بود که اگر فرمانده پشت گردان با بی سیم فرمان حمله بدهد، عملیات با موفقیت رو به رو نمی شود؛ اما در سپاه فرمانده خودش در نوک یگان حرکت می کرد و بسیاری از فرماندهان بزرگمان را بر اثر همین تاکتیک که البته اجتناب ناپذیر هم بود، از دست دادیم.
آقای رجایی! وقتی به سال 1367 رسیدیم، طبعا فعالیت های نظامی بسیج هم تعطیل شد. این نیرو از آن به بعد چه وضعیتی پیدا کرد؟
بسیج بعد از جنگ یک نیروی آماده بود؛ شما به این نکته مهم توجه کنید که ما با عراق در وضعیت «آتش بس» قرار داریم و اگر صدام باقی مانده بود، هر لحظه امکان حمله وجود داشت و به نظر من اکنون هم باید در این مورد تصمیم گیری شود، زیرا ماهیت رژیم عراق تغییر کرده است و باید به وضعیت صلح برسیم و تکلیف حقوق ملت ایران مشخص شود. دولت عراق ناتوانی هایی دارد که نباید باعث فراموش شدن حقوق ملت ایران شود، کما اینکه مبالغی به کویت پرداخت شد؛ در حالی که حمله صدام به کویت، بعد از جنگ ما بود. مسئولان سیاسی و دیپلماتیک کشور باید به این مسأله فکری کنند و عراق هم امروز دیگر یک کشور بی پول نیست و می تواند مبلغ غرامت را کم کم پرداخت کند.
پس بسیج بعد از جنگ یک نیروی آماده بود، زیرا امام گفته بودند که باید کمربندها را ببندید و هر لحظه منتظر حمله احتمالی باشید. اما واقعیت این است که پس از پذیرش قطعنامه باور عمومی بر این شد که جنگ تکرار نخواهد شد و دیگر شاهد زبانه کشیدن شعله های جنگ نخواهیم بود. لذا بسیجی ها اگر دانشجو بودند دنبال درسشان رفتند، اگر اداری بودند سراغ اداره رفتند که در نتیجه، یگان های سپاه خلوت شد.
واقعیتی که اکنون با آن مواجه هستیم، این است که برخی معتقدند بسیج ماهیت مورد نظر بنیانگذارش را ندارد. همچنین این نیرو وارد عرصه های مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و حتی ورزشی شده است. لذا به نظر می رسد آن حال و هوا و فرهنگِ اولیه کمرنگ تر شده است. آیا این اقتضای شرایط جدید است یا آنکه بسیج اساسا وضعیت متفاوتی پیدا کرده است؟
چند آفت امروز وجود دارد که در زمان جنگ مانند امروز، نبود. اول اینکه، بسیج از ماهیت خود خارج شده و تبدیل به یک نهاد اداری شود که کارشان با دریافت حکم، حقوق، پرداخت ویژه و... انجام پذیرد. دوم اینکه، بسیج سمت و سو و رنگ سیاسی بگیرد.
در سالهای اخیر، برخی، به صراحت و بر خلاف وصیتنامه امام می گویند که بسیج باید در امور سیاسی دخالت کند؛ در حالی که امام بسیج را یک نیروی نظامی می دانند. ضمن آنکه این نیرو اکنون رسما به جزئی از سپاه تبدیل شده است. امام می گویند: «وصیت اکید من به قوای مسلح آن است که همان طور که از مقررات نظام ،عدم دخول نظامی در احزاب و گروهها و جبهه ها است به آن عمل نمایند؛ وقوای مسلح مطلقا، چه نظامی و انتظامی و پاسدار و بسیج و غیر اینها، در هیچ حزب و گروهی وارد نشده و خود را از بازیهای سیاسی دور نگه دارند»
آنچه اکنون می بینیم این نیست و دیده ایم که به اسم نیروهای بسیج وارد گروه بندی های سیاسی شده و مردم نسبت به آنها حساسیت پیدا کرده اند، چون در مواضع خود رو به روی آنها قرار گرفتند. عجیب هم هست که تمام این دخالت ها علیه یک جناح است؛ اگر گفته می شود که اینها از انقلاب پاسداری و دفاع می کند، بسیار خب! پس چرا حرکاتش فقط متوجه یک جناح می شود؟
امام می گویند: «و بر فرماندهان لازم است که افراد تحت فرمان خود را از ورود در احزاب منع نمایند». حال سوال اینجاست که اگر خود فرماندهان این کار را کردند، چه کار کنیم؟ امام برای این هم نسخه دارد؛ امام می گوین: « و چون انقلاب از همه ملت و حفظ آن بر همگان است ،دولت و ملت و شورای دفاع و مجلس شورای اسلامی وظیفه شرعی و میهنی آنان است که اگر قوای مسلح ، چه فرماندهان و طبقات بالا و چه طبقات بعد،برخلاف مصالح اسلام و کشور بخواهند عملی انجام دهند یا در احزاب واردشوند که - بی اشکال به تباهی کشیده می شوند - و یا در بازیهای سیاسی واردشوند، از قدم اول با آن مخالفت کنند. و بر رهبر و شورای رهبری است که باقاطعیت از این امر جلوگیری نماید تا کشور از آسیب در امان باشد».
یعنی امام انگار آینده را پیش بینی کرده اند و منظور ایشان این است که اگر به عنوان مثال نیروهای نظامی از جمله بسیج وارد کارهای اقتصادی شود و موجب بدبینی مردم شود، باید جلوی آن فعالیت های اقتصادی گرفته شود. نباید جوری تلقی پیدا شود که شرکت های خصوصی، آنها را رقیب خود تلقی کنند؛ رقیبی که قدرت رقابت با آن پیدا کنند و چنین حالتی برای ماهیت این نیروها که آن را دائمی می دانستند، یک سم است. امام گفته اند که بسیج باید بداند با اطمینان خاطر به کار خود ادامه دهد. امام بسیج را مانند یک درختی می دانستند که همیشه باید میوه بدهد و اگر این درخت گرفتار آفات و سموم شود، نمی تواند ثمر بدهد. امام با آن بیاناتی که ذکر شد، نگران آسیب رسانی به بسیج از درون خود بسیج بود. خود بسیج باید آسیب شناسی کند و مجلس هم اگر احساس می کند بسیج دچار آفت می شود باید تذکر بدهد.
یکی دیگر از بحث ها حول این موضوع، مسأله امتیازاتی است که بعضا ادعا می شود. اینها چطور؟
نباید بسیج را به حد افراد لباس پلنگی پوش یا گشت شبانه ی غیر موثر پایین بیاوریم و بخشی از سربازی را به مدد این کارها کاهش دهیم. یکی از آسیب های بسیج این است که بسیج را به افرادی که لباس پلنگی می پوشند و تفنگ در دست می گیرند فرو می کاهیم؛ در حالی که از منظر امام بسیج اصلا این نیست، بلکه این فقط بخشی از کار بسیج است. نگاه امام اعم از این گونه کارهاست.
باید ببینیم آیا اگر این گونه امتیازات که گفته شد، وجود دارد و اگر برداشته شود، باز هم جوانان به بسیج می آیند؟ وقتی امام می گوید من به حال بسیجیان غبطه می خورم، به این معنی نیست که اگر سهمیه دانشگاه و کسری خدمت نصیبشان شد نیایند! می توان این را راستی آزمایی کرد. البته اگر کسی خدمتی کرد باید از مواهبی برخوردار شود، اما اگر این مواهب بی حساب باشد، روی نیت کار هم اثر خواهد گذاشت.
همانطور که بحث شد، امام روی فرهنگ بسیجی تأکید دارند، اما در عین حال آن را نیرویی نظامی می دانند. اکنون هم جنگی در میان نیست؛ اکنون چه باید کرد که هم روحیه بسیجی و ارزشهای مربوط به آن حفظ شود و هم این نیرو به سمت جریانات سیاسی سوق پیدا نکند؟ چرا که تا وقتی جنگ بود همه توجهات به سمت دشمن متمرکز می شد، اما وقتی جنگ تمام شد آنگاه دسته بندی های سیاسی پیش می آید. چه باید کرد؟
بسیج ماهیت دفاعی دارد و این کارش مقابله با نیروهای آسیب رسان به انقلاب است؛ چه در آشوب های داخلی و چه در مقابل دشمن خارجی. اما من موافق ورود بسیج به فعالیت های اقتصادی نیستم، چرا که ربطی به آن ندارد. اینکه استفاده های جانبی از نیروهای بسیج شود-مثلا به کار گیری آنها در تزریق واکسن- مانعة الجمع نیست؛ یا اینکه در سوادآموزی، اردوهای جهادی و... از این نیروها استفاده شود خوب است؛ همانطور که امام در اوایل انقلاب به بسیجیان برای ریشه کن کردن ضربتی بی سوادی توصیه کردند، اما نه به این معنا که بسیج برای مبارزه با بی سوادی تشکیل شده باشد؛ زیرا کار اصلی بسیج اینها نیست. امروز خطر اصلی از جانب مسائل فرهنگی است که تحت عنوان تهاجم فرهنگی رهبری از آن سخن گفته اند، این همه سایت خبری و صدها شبکه رادیویی و تلویزیونی در این زمینه فعالیت می کنند. مثلا من چند وقت پیش دیدم در یکی از این شبکه ها سلمان فارسی که پیامبر(ص) او را «منا اهل البیت» خواندند و از عشره طیبه است، می گویند این ایرانی خائن است و استدلال می کنند که او به اعراب راه نفوذ به ایران را نشان داد.
پس به نظر من رویکرد بسیج باید به سمت رویکرد فرهنگی رود؛ نه رویکرد رسانه ای صرف. بلکه این رویکرد را در قالب کتاب، نشست علمی و... دنبال کرد. از اشتباهات ما این است که بصورت بخشنامه ای نگاه می کنیم و یک روش واحد را برای همه بخش های جامعه تجویر می کنیم. متأسفانه در انتقال پیام بسیج به خارج موفق نبوده ایم. در حالی که امام می گویند بسیج منحصر به داخل نیست. البته بسیج یک ساز و کار دفاعی دارد که همواره باید حفظ شود.
با این حالت آیا ممکن است بسیج حالتی هم عرض احزاب و گروهها پیدا کند؟ برای جلوگیری از این مسأله چه باید کرد؟
باید تقسیم کار صورت گیرد. در جمهوری اسلامی بیش از 18 ارگان فرهنگی داریم که قاعدتا بسیج هم در عرصه هایی وارد کار فرهنگی می شود که یکی از آنها اردوهای راهیان نور است. شورای فرهنگ عمومی کشور و کمیسیون فرهنگی مجلس باید تقسیم کار کنند و این موازی کاری ها یکی از مشکلات جامعه ماست. لذا باید مشخص شود که بسیج به امور فرهنگی نیروهای خودش بپردازد یا جامعه؟ الان که بسیج تبدیل به یک نهاد شده است، دیگر نمی توان بر اساس ملاک های امام نظر داد. زیرا امام بسیج را شغل نمی دانست. باید هرکس در جای خودش آماده باشد تا هنگام خطر وارد عرصه دفاع شود. ما مخالف این نیستیم که مرکزیتی جهت رسیدگی به بسیج باشد، اما وقتی تبدیل به نهاد شد وارد فعالیت های اقتصادی، موضع گیری و... هم می شود. در صورتی که اگر قرار باشد مرکزیتی باشد، برای آموزش امور نظامی باشد. اما امروز همه متفق القول هستند که باید مراقب بود که بسیج از محور و مدار مدنظر امام خارج نشود.
سخنان امام در مورد بسیج، در هر دوره شأن نزول دارد که این امر برای سایر بیانات امام هم صدق می کند. یعنی امام در مقطع فعالیت های تروریستی منافقین در سالهای اول انقلاب می گوید رفت و آمدهای مردم را زیر نظر بگیرید؛ این بدان معنا نیست که امروز هم نیروهای بسیجی در ادارات دیگران را کنترل کنند یا شنودگذاری کنند، چرا که امروز کشور دستگاه اطلاعاتی دارد و مأموریت بسیج تمام شده است. یا مثلا در یک مقطعی امام در مورد خطر کودتا هشدار داده بودند، اما امروز که دوره آن تمام شده دیگر به این بهانه نمی توان نیروهای بسیج تبدیل به منبع و آنتن و نیروی شنود شوند. باید به شأن نزول بیانات امام در زمان خود توجه کرد.
امام در ادبیات خود تعابیر عاطفی زیادی در مورد بسیج بکار برده اند؛ در حالی که ایشان اهل مرید بازی و مرید پروری نبودند و این بیانات را در مورد بسیج از روی ارادت قلبی بیان می کردند. ایشان می گفتندمن همواره به خلوص و صفای بسیجیان غبطه میخورم و جای تعجب دارد که با آنکه خودشان قافله سالار بسیجیان بودند می گویند « از خدا می خواهم که مرا با بسیجیانم محشور گرداند، چرا که در دنیا افتخارم این است که خود بسیجی ام». لذا اگر ما دنبال محبوب های امام در این دنیا باشیم، از معدود محبوب های ایشان بسیجیان بودند؛ بسیجی هایی که نشان در بی نشانی و گمنامی دارند و برای خدا از اسلام بزرگ دفاع می کنند. امام بسیج را به این خاطر بزرگ می داند که مهر اخلاص خورده است.