عبدالکریم باستانی: احزاب در دموکراسی‌های امروزین نقشی مهم ایفا می‌کنند، به طوری که امروزه نمی‌توان دموکراسی را بدون احزاب به تصور در آورد. احزاب می‌توانند در راستای افزایش آگاهی عمومی به طور عام و آگاهی سیاسی به طور خاص قدم بردارند و به نوعی واسطه بین دولت و ملت قرار گیرند و خواست جامعه را به گوش دولت برسانند. در ایران، پدیده احزاب از زمان مشروطیت وجود داشته و تا کنون فراز و نشیب‌های بسیاری را طی کرده است. از یک سو، دولت‌های گوناگون در ایران برخورد متفاوتی نسبت به این پدیده داشته‌اند و از سوی دیگر، اقبال مردم به آن در برهه‌های مختلف تاریخی نوسانات بسیاری داشته است‌. بررسی عملکرد احزاب، آسیب‌ها و چالش‌های پیش روی آن‌ها در ایران، می‌تواند راهگشای بسیاری از مشکلات سیاسی ایران باشد.

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، از همین رو در گفت و گویی با خانم آذز منصوری، به آسیب‌شناسی احزاب در ایران می‌پردازد :

از نظر شما، اهمیت احزاب و جایگاه آن در عرصه سیاست چیست؟

به نظر من چنانچه با نگاه توسعه محور به پدیده‌های پیرامون‌مان نظر کنیم، شاید بهتر بتوان احزاب را مورد بررسی دقیق قرار داد. اگر ما به دنبال توسعه همه جانبه هستیم، این توسعه ملزوماتی دارد و چنانچه این ملزومات رعایت نشوند، قاعدتا توسعه‌ای که کشورهای جهان سوم به دنبال آن هستند، به دست نخواهد آمد. یکی از ملزومات توسعه، وجود نهادهایی است که بتوانند جامعه را متشکل کنند اعم از نهادهای دموکراتیکی که نماینده مردم در قدرتند مثل پارلمان و دوم احزاب و نهادهای مدنی. این نهادهای مدنی(مانند تشکل‌های صنفی و NGOها) در کنار احزاب -که وجود و تاثیرگذاری‌شان بسته به نهادهای مدنی است- می‌توانند زمینه تشکل گروه‌های اجتماعی، سیاسی و انسجام ملی را فراهم آورند. قاعدتا بدون وجود این نهادها، توسعه همه جانبه شکل نمی‌گیرد. بنابراین همان‌طور که برای توسعه همه جانبه در ساختار حقیقی نیاز به فضایی توام با تساهل و مدارا داریم، به همان میزان که نیاز به آموزش عمومی، همگانی و تعمیق آگاهی داریم، به نهادهایی نیز نیاز داریم که بتوانند جامعه را متشکل و انسجام ملی را تحقق بخشند.

این نیاز زمانی بیشتر احساس می‌شود که در پی اصلاحات دموکراتیک باشیم. وقتی صحبت از دموکراسی می‌کنیم یکی از ارکان مهم و تعیین کننده آن، احزاب هستند. بدون احزابی که بتوانند در بزنگاه‌های تاثیرگذار به ویژه در انتخابات اثر بگذارند و از یک طرف در ساختار جامعه و از طرف دیگر در ساختار قدرت نقش ایفا کنند، اساسا نمی‌توانیم صحبت از دموکراسی کنیم. به ویژه در کشورهای در حال توسعه مانند ایران، غیبت احزاب قوی و تاثیرگذار می‌تواند زمینه‌ساز استبداد و دیکتاتوری باشد. بنابراین یک حکومت هرچند از دل مردم برخاسته باشد و یا ریشه در یک انقلاب کاملا مردمی داشته باشد، چنانچه احزاب قوی و تاثیرگذار نداشته باشد، در نهایت ممکن است به استبداد و خود کامگی بینجامد. در واقع احزاب می‌توانند لوازم پاسخگو کردن دولت و حاکمیت را در جوامع این چنینی فراهم آورند.

به نظر می‌رسد شما معتقدید احزاب در کشورهای در حال توسعه، نسبت به احزاب در کشورهای غربی با پیشینه دموکراسی، نقش حیاتی‌تری دارند. درست است؟

بله، کاملا. در کشورهای توسعه یافته نقش احزاب کاملا تثبیت شده است.

یک حزب باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد که بتوان عنوان حزب بدان اطلاق شود و آیا احزاب در ایران این ویژگی‌ها را دارند؟

به لحاظ شکلی یک حزب باید دارای مرامنامه و اساسنامه و استراتژی کاملا مشخصی داشته باشد. با استفاده از استراتژی، می‌تواند راهبردهایش را برای تاثیرگذاری در ساختار قدرت و ساختار جامعه، مشخص کند. اما اینکه یک حزب چه شرایط و مقتضیاتی باید داشته باشد، بحثی جداست.

در کشور ما و برخی از کشورهای خاورمیانه سابقه شکل‌گیری احزاب به بیش از یک صد سال پیش برمی‌گردد و در ایران به طور خاص به مشروطیت. اما نوع شکل‌گیری و فعالیت احزاب در ایران به هیچ وجه نتوانسته است ضمانت لازم برای تداوم، حضور و تاثیرگذاری آن‌ها را در سازوکارهایی که منتهی به شکل‌گیری قدرت می‌شود، فراهم آورد. به اعتقاد من، این نکته بسیار مهمی است. احزاب بزرگی که در ایران شکل گرفتند یا عمدتا در جهت بسیج توده مردم اقدام کرده‌اند و یا در جهت توجیه رفتارهای حاکمیت بودند.

پس از کودتای 1332، احزابی در ایران شکل گرفتند که در راستای تامین منافع حاکمیت قدم برداشتند. احزاب منتقد و مخالف حاکمیت هم با محدودیت‌های بی‌شماری مواجه بودند. به نظر من بخشی از نخبگان نیز به ضرورت احزاب پی نبرده بودند. از سال 50 به بعد نیز شاه به این نتیجه رسید که باید یک حزب فراگیر به نام حزب رستاخیز تشکیل بدهد که دغدغه‌ای از جانب دیگر احزاب نداشته باشد و بتواند همه را در راستای اهداف خود تحت عنوان این حزب فراگیر، محدود کند. غالبا احزاب مخالفی هم که شکل گرفتند، متشکل از جمعی از نخبگان جامعه بودند که نتوانستند ارتباط لازم را با توده مردم برقرار کنند. چنانچه ارتباط مناسبی میان نخبگان و توده مردم برقرار باشد، این امر قاعدتا تاثیر خود را بر تصمیم گیری‌ها، اتخاذ راهبردها و تدوین استراتژی متناسب با مقتضیات جامعه، خواهد گذاشت. غالب احزاب در ایران را در چنین چهارچوبی می‌توان تعریف کرد.

اتفاق مهمی که پس از انقلاب اسلامی و به ویژه پس از روی کارآمدن دولت خاتمی -که به نظر من دوران شکوفایی احزاب بود- روی داد، این بود که احزاب به ضرورت یک دگردیسی، تغییر هویت، تغییر عملکرد برای تاثیر‌گذاری که متناسب با مقتضیات جامعه باشد، پی بردند. اما ما همچنان مشکل جدی در مورد این تاثیرگذاری داریم. اول اینکه متاسفانه یک باور تاریخی در کشور ما در مورد احزاب وجود دارد که بخشی از آن به عملکرد حزب توده در جریان کودتا علیه دولت دکتر مصدق، برمی‌گردد و بخشی دیگر به احزابی مربوط می‌شود که کاملا قدرت ساخته بودند و صرفا در جهت تامین منافع حکومت، فعالیت می‌کردند. به طور کلی، پس زمینه‌هایی در باور جامعه به وجود آمده است که موجب شده است احزاب آنچنان که باید و شاید در فرهنگ عمومی جدی گرفته نشوند. به عنوان مثال استفاده از اصطلاح فراجناحی و عدم وابستگی حزبی به عنوان یک ویژگی مثبت در انتخابات خود بیانگر همین باور است. مشکل دوم، شکل حقوقی حزب در کشور ما است. در کشورهایی که رابطه حزب و پارلمان کاملا تعریف شده است و احزاب در انتخابات نهادهای منتخب، سهم دارند، انگیزه برای فعالیت حزبی بیشتر است. در این فضا، احزاب سعی می‌کنند از یک سو از این موقعیت برای پرورش نیروهایی که بتوانند در نهادهای منتخب تاثیر‌گذار باشند، استفاده و برنامه ریزی جدی کنند و از سوی دیگر از حالت نخبه گرایی خارج شوند و خود را با مطالبات جامعه تطبیق دهند. اختصاص سهمیه به احزاب در قانون احزاب برای حضور در پارلمان و نهادهای دموکراتیک‌، خود بیشترین انگیزه را به احزاب می‌دهد که نوع فعالیت‌شان را اساسا تغییر دهند. این دو مشکل مانع نقش آفرینی احزاب در توسعه و اصلاحات دموکراتیک شده اند.

شما به عنوان کسی که سابقه فعالیت حزبی داشته‌اید، در طول سال‌های فعالیت، با چه مشکلات و چالش‌های عملی مواجه بودید؟

بنده زمان زیادی را در کنار آقای دکتر میردامادی، هم در بحث توسعه تشکیلات و هم فعالیت‌های دفترسیاسی حزب مشارکت حضور داشتم. خیلی از اوقات پیش می‌آمد که تا ساعت 9 یا 10 شب، گرفتار کار در حزب بودیم. بسیاری از دوستانمان که فعالیت ما را می‌دیدند از ما می پرسیدند که در قبال این همه کار، حزب به شما چقدر حقوق می‌دهد؟! هنوز در اذهان مردم جامعه این امر جا نیفتاده است که کار حزبی اساسا یک کار داوطلبانه است و افراد باید بابت عضویتشان، حق عضویت بدهند. همچنین این باور در میان افراد جامعه وجود دارد که برای خود افتخار می‌دانند که عضو هیچ حزب و تشکیلات سیاسی نیستند. افزون بر این، چنانچه در میان دولتمردان باور به تاثیرگذاری و جایگاه مهم احزاب وجود داشته باشد در جهت تقویت آنها مبادرت می‌ورزند اما اگر این باور در دولت‌های مستقر وجود نداشته باشد، تلاشی در جهت تقویت احزاب نمی‌شود.

در دوره هشت ساله دولت آقای خاتمی این تقویت صورت گرفت. هم خانه احزاب شکل گرفت و هم بالغ بر 200 تشکل سیاسی مجوز فعالیت گرفتند(که البته این تعدد بسیار احزاب یکی از ضعف‌های ساختاری قانون احزاب نیز هست) و به احزاب، یارانه تعلق می‌گرفت. هر حزبی با توجه به تعداد اعضای شورای مرکزی، تعداد دفتر سیاسی و شمار دفاتری که در استان‌های سراسر کشور و کل اعضا، دارند مبلغی را از دولت به عنوان یارانه می‌گرفتند تا بتواند مشکلات اقتصادی اولیه خود را برطرف کنند و خود را تا حدودی تثبیت کنند. در حالی که پس از دولت آقای خاتمی، این نگاه وجود نداشت. آقای احمدی نژاد گفت تا زمانی که مسجد داریم نیاز به حزب نداریم و مساجد احزاب ما هستند. این چنین نگاهی، در صدد تقابل با احزاب و محدود کردن آن است. در همین دولت نهم و دهم بیش‌ترین محدودیت‌ها برای احزاب ایجاد شد. به عنوان نمونه، دولت احمدی نژاد با استفاده از قدرت کمیسیون ماده 10 احزاب باعث شد دو حزب تاثیرگذار و مهم منحل اعلام شود. حزب مشارکت، حزبی است که در تمامی استان‌های کشور شورا دارد و ارکان آن شکل گرفته‌اند. متاسفانه با یک نگاه سلبی، به جای یک نگاه ایجابی مانع فعالیت این حزب شدند و انحلال آن را اعلام کردند بدون اینکه مراحل قانونی را که در قانون احزاب برای انحلال یک حزب پیش بینی شده است، را شاهد باشیم.

بنابراین نگاه دولت‌های مستقر می‌تواند در تقویت یا افول احزاب موثر باشد. اگر وابسته به حزب بودن یک عیب تلقی نشود و یک ویژگی مثبت به حساب بیاید و چنانچه انتخابات به سمت حزبی شدن پیش رود، و انتخابات با حضور احزاب قوی برگزار شود، دولت را هم پاسخگوتر می‌کند. یعنی وقتی نماینده یک حزب در قدرت حضور پیدا می‌کند نه تنها موظف است نسبت به عملکرد خودش پاسخگو باشد بلکه حزبی هم که او نماینده آن است، می‌بایست نسبت به عملکرد نماینده یا نمایندگانش پاسخگو باشد. اتفاقا همین امر نشان می‌دهد که ما نمی‌توانیم صحبت از اصلاحات دموکراتیک کنیم اما نقش احزاب را جدی نگیریم. به نظر من این دو مشکل جدی، یعنی ساختار ذهنی و باور عمومی جامعه از یک سو و ساختار حقوقی و رویکرد دولت‌های مستقر نسبت به احزاب از سوی دیگر در پیش روی احزاب وجود دارند.

به نظر می‌رسد در ایران بیش از آن‌که با احزاب سر‌‌‌و‌کار داشته باشیم با جناح ها سرو کارداریم مثلا جناح اصلاح‌طلبی و اصول‌‌گرایی. ارتباط احزاب با این جناح ها چیست؟

اتفاقا اگر احزاب بتوانند نقش جدی ایفا کنند، خود به خود بحث جناح‌ها منتفی می‌شود. به نظر من هر یک از جریان‌ها و جناح‌های سیاسی کشور باید تحت عنوان یک تشکل سیاسی شناسنامه دار و با افراد مشخص فعالیت کنند. نبود این امر، جامعه را دچار ابهام و سردرگمی می‌کند. اگر جریان‌های سیاسی فعالیت خود را تحت عنوان یک حزب به رسمیت برسانند اتفاقا در انتخابات آینده این احزاب هستند که نقش رهبری را ایفا می‌کنند. تحزب یک ضرورت انتخاباتی در ایران است.

آیا می‌توان ردپای احزاب را در انتخابات 92 یافت؟

هر چند در این انتخابات، برخی احزاب تاثیرگذار به صورت رسمی و علنی نتوانستند فعالیت کنند اما بدون نام به فعالیت‌شان ادامه دادند. این احزاب ظرفیت این را داشتند که به لحاظ تشکیلاتی بتوانند انسجام اجتماعی را که لازمه پیروزی در انتخابات بود، ایجاد کنند. بنابراین نمی‌توان گفت که احزاب در این انتخابات نقش نداشتند. در این دوره از انتخابات احزاب بیشتر در سایه، نقش ایفا می‌کردند. ضمن اینکه دلیل اصلی حضور غیررسمی در انتخابات سال 92، محدودیت‌ها و تهدیدهای گسترده‌ای بود که فعالان حزبی در طول هشت سال گذشته با آن‌ها مواجه بودند. چنانچه این محدودیت‌ها نبود، قاعدتا ما شاهد حضور گسترده تر و آشکارتر احزاب در این انتخابات می‌بودیم.

از نظر شما، چرا دولت روحانی خود را با عنوان فراجناحی و فراحزبی مطرح کرد؟

نگاه دولت دکتر روحانی به حزب، با توجه به اینکه وزیر کشور از ضرورت احزاب قوی و شناسنامه دار در کشور بحث می‌کند، نگاهی ایجابی و مثبت است و رویکردی کاملا متفاوت با رویکرد دولت گذشته دارد. فراجناحی از دیدگاه دولت جدید نه به معنای نگاه منفی به احزاب است بلکه به معنای این است که دولت در اداره کشور از افرادی استفاده کند که ملاک به کارگیری‌شان، تجربه، تخصص، توانمندی و به طور کل همه شاخصه‌های تعیین کننده یک مدیریت قوی در اداره کشور است. کابینه‌ای هم که در دولت شکل گرفت موید همین قضیه است. در این کابینه، از احزاب و جریان‌های سیاسی مختلف در آن حضور دارند منتها بیشترین تاکید بر توانمندی، تخصص، تجربه و سلامت است. و دلیل این تاکید هم وضعیت ویژه و مشکلات بسیاری است که دولت کنونی پیش رو دارد. فراجناحی مورد تاکید رئیس دولت یازدهم، تاکید بر شایسته سالاری و به اعتقاد من ضرورتی برای اراده ملی برای حل مشکلات است.

شما به عنوان یک فعال سیاسی که سابقه حزبی دارید به دولت جدید و احزاب سیاسی در راستای تقویت فعالیت سیاسی حزبی، چه پیشنهاداتی دارید؟

به نظر من اگر نگاه دولت به احزاب، نگاهی ایجابی باشد، این نگاه تاثیر خودش را بر عملکرد دولت خواهد گذاشت. اولین کاری که دولت و وزارت کشور می تواند در این زمینه انجام دهد، احیای کمیسیون ماده 10 قانون احزاب است. این کمیسیون با توجه به اختیاراتی که طبق قانون اساسی دارد، می‌تواند یک بررسی از وضعیت احزاب -چه احزابی که در حال فعالیتند و چه احزابی که به دلایل مختلف جلوی فعالیت‌شان را گرفته اند- انجام دهد.
دومین کاری که دولت می‌تواند، انجام دهد، کمک به احیای خانه احزاب است. خانه احزاب در طول فعالیتش، توانست بیشترین نقش را در برقراری تعامل میان جریان‌های مختلف سیاسی در کشور بازی کند. اگر دولت در پی انسجام اجتماعی، وحدت ملی، مفاهمه و گفت و گو بین جریان‌های سیاسی است، یکی از راه‌های آن، فراهم نمودن بستر برای فعالیت خانه احزاب است.
سومین امری که دولت می‌تواند در این رابطه در دستور کار خود قرار دهد، اختصاص یارانه به احزاب است. این امر می‌تواند به احزاب انگیزه‌ای برای بازسازی خود و توسعه تشکیلات خود ببخشد.
چهارم، لایحه اصلاح قانون احزابی که به مجلس ارائه شد و هم اکنون در دستور کار مجلس قرار دارد، نه تنها ظرفیت‌های ایجابی را برای احزاب فراهم ننموده بلکه محدودیت‌ها بیشتری را نیز پیش بینی کرده است. دولت باید از طریق کمیسیون ماده 10 احزاب جلوی تصویب این اصلاحیه را بگیرد و به جای آن با حضور نماینگان و فعلان حزبی و با کمک مجلس، لایحه‌ای را تنطیم کند که هم ضعف‌های لایحه پیشین را بپوشاند و هم ظرفیت‌های ایجابی برای تاثیر‌گذاری احزاب را به ویژه در انتخابات را پیش بینی کند.

احزاب هم با توجه به تغییر فضای امنیتی و سیاسی که انتخابات اخیر زمینه‌ساز آن بود و نگاه مثبتی که دولت نسبت به احزاب دارد، می‌توانند این فرصت را مغتنم بشمارند، تشکیلات خود را بازسازی کنند و متناسب با شرایط جامعه برای انتخابات آینده برنامه ریزی جدی کنند. از سوی دیگر، با توجه به مشکلات کشور در زمینه سیاست داخلی، سیاست خارجی، فرهنگ، اجتماع، محیط زیست و به طور کل همه آن موضوعاتی که سرفصل های کار دولت را تشکیل می‌دهد، این احزاب می توانند نقش دولت سایه را ایفا کنند. با توجه به خلأ و کمبود مدیران توان‌مند در لایه‌های میانه مدیریت کشور، احزاب می‌توانند در پرورش و آموزش مدیران کارآمد موثر واقع شوند.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.