پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

بیانات امام خمینی(س) در رابطه با بیداری علماء اسلام در برابر ظلم حکّام

وظیفه علما ایستادگی در برابر ظلم حکّام است

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران در سالروز وفات آیت‌الله طالقانی سندی(+) از آن مرحوم به تاریخ 25 تیر 1350 را منتشر نموده که در آن، ساواک به سخنان مرحوم آیت‌الله طالقانی درباره سخنرانی امام خمینی در نجف اشرف، برای مخالفت با جشن‌های 2500 ساله و لزوم تحرک و افشاگری علماء اسلام، توجه داده است. از این جهت و در تکمیل خبر فوق لازم دیدیم که گزیده‌ای از سخنرانی طولانی امام خمینی به تاریخ 1 تیرماه 1350 که در نجف اشرف ایراد شده است، منعکس نماییم که در ادامه می خوانید:

جلوه‏‌اى از عدالت اقتصادی در حکومت اسلامى على‌(ع)

اگر گذاشته بودند که در پناه حکومت اسلامى، اگر گذاشته بودند در حکومت اسلامى و در پناه اسلام، حکومت تشکیل بشود و مردم در پناه حکومت اسلامى باشند، این همه گرفتاریهایى که از براى ماها الآن هم پیش آمده است، اینها هم- شاید- پیش نمی‌‏آمد... آن شخصى بود که وقتى که به حکومت رسید در حال حکومتش زندگی‌‏اش از جمیع زندگى امثال ماها و شماها، طلاب علوم دینیه، امثال این بقال‌ها و این کاسب‌ها، زندگى او پست‌تر بود. یک تکه نان جو بود که در آخر عمر مبارکشان، از قرارى که گفته شده است، از بس خشک بود حضرت با دستشان نمی‌‏توانستند بشکنند، با زانو می‌‏شکستند آن نان را و با آب تناول می‌‏کردند. این حکومت اسلام بود. می‌‏فرمود که- به طورى که نقل شده است- من می‌‏ترسم که در یکى از حوالى مملکت من یک وقت یک گرسنه‏‌اى باشد، یک وقت باشد که گرسنه در کار باشد، چطور من بخوابم «سیر»، و رعیت من یک نفرشان- و لو در بعض از ارجای مملکت- اینها گرسنه باشند.

حکومتی که در آن کندن خلال از پای زن یهودی، مستوجب آرزوی مرگ بود

بالاترین مصیبتى که بر اسلام وارد شد، همین مصیبت سلب حکومت از حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- بود؛ و عزاى او از عزاى کربلا بالاتر. مصیبت وارده بر امیر‌المؤمنین و بر اسلام بالاتر است از آن مصیبتى که بر سید الشهداء- سلام اللَّه علیه- وارد شد. اعظمِ مصیبتها این مصیبت است که نگذاشتند مردم بفهمند اسلام یعنى چه. اسلام حالا هم به حال ابهام دارد زندگى می‌‏کند. الآن هم مبهم است. الآن هم نمی‌‏دانند مردم که معنى اسلام چیست، حکومت اسلامى چیست، اسلام چه می‌‏خواسته بکند، چه برنامه‏‌اى اسلام داشته است در حکومتش. این پنج سال حکومت، یا پنج- شش سال حکومت حضرت امیر، این با همه گرفتاریهایى که بوده است و با همه زحمتهایى که از براى حضرت امیر فراهم شد، سلبش عزاى بزرگ است. و همین [دوره‏] پنج ساله و شش ساله، مسلمین تا به آخر باید برایش جشن بگیرند؛ جشن براى عدالت، جشن براى بسط عدالت، جشن براى حکومتى که اگر چنانچه در یک طرف از مملکتش، در یک جاى از مملکتش، براى یک معاهد «2»- یک زن معاهد- یک زحمت پیش بیاید، یک خلخال از پاى او درآورند، حضرت، این حاکم، این رئیس ملت، آرزوى مرگ بکند، که مرگ براى من- مثلًا- بالاتر از این است که در مملکت من یک نفر زنى که معاهد هست خلخال را از پایش درآورند. این حکومتْ حکومتى است که در رفتنش مردم باید به عزا و سوگوارى بنشینند؛ و براى همان پنج روز و پنج ساله حکومتش باید جشن بگیرند؛ جشن براى عدالت، جشن براى خدا، جشن براى اینکه این حاکم حاکمى است که با ملت یکرنگ است بلکه سطحش پایین‌تر است در زندگى؛ سطح روحی‌‏اش بالاتر از همه آفاق است، و سطح زندگی‌‏اش پایین‌تر است از همه ملت.

مخارج تشریفات برای جشن های شاهنشاهی و فقر مردم

....آقا اینهایى که من عرض می‌‏کنم مطلب تصورى نیست. مع الأسف براى من کاغذهایى از ایران می‌‏رسد و شکایاتى از ایران راجع به اوضاع می‌‏رسد که دائماً روح مرا در عذاب دارد. از شیراز یکى از علماى محترم شیراز- سلّمه اللَّه- نوشته‌‏اند به اینکه [در] عشایر جنوب اینجا قحطى واقع شده است، در جنوب؛ و عشایر اینجا به قدرى در قحطى و در گرسنگى هستند که بچه‏‌هایشان را در معرض فروش قرار داده‏‌اند. از فسا یکى از علماى آنجا به من نوشته است به اینکه- باز همان وضع را نوشته است لکن این تکه آخر را ننوشته است راجع به گرفتاری‌هاى آنها و اینکه من- که یک مثلًا اهل علمى هست ایشان- در فکر افتادم که با یک زحمتى براى اینها یک نانى، یک لباسى، یک چیزى تهیه کنم. بنده هم اجازه دادم اینکه از سهم امام این کارها را انجام بدهند. از تهران به من نوشته‏‌اند که در بلوچستان و سیستان و اطراف خراسان، آنجا یک قحطى و گرسنگى شده است که مردم هجوم آورده‏‌اند به شهرهاى بزرگ؛ و از گرسنگى نه حیواناتى دارند و نه حیوانِ خود را می‌‏توانند ضبط کنند و از گرسنگى این طور هستند. اطراف مملکت ایران در این مصیبت گرفتار هستند و میلیون‌ها تومانش خرج جشن شاهنشاهى می‌‏شود! براى خود شهر تهران، از قرارى که یک جایى نوشته بود، براى جشن خود تهران هشتاد میلیون تومان اختصاص داده شده است. این راجع به خود شهر است. کارشناس‌هاى اسرائیل براى این تشریفات دعوت شده‌‏اند. به طورى که خبر شدم و نوشته‌‏اند به من، کارشناس‌هاى اسرائیل مشغول به پاداشتن این جشن هستند و این تشریفات را آنها دارند درست می‌‏کنند این اسرائیل که دشمن با اسلام است و الآن در حال جنگ با اسلام است، این اسرائیل که «مسجد اقصى» را خراب کرد و دیگران می‌‏خواستند ترمیم کنند و روپوشى کنند جرم‏ اسرائیل را، براى این اسرائیل نفت از ایران رفته است. از قرارى که گفته شده است و در رادیوهاى بزرگ دنیا گفته شده است، کشتى نفت ایران براى اسرائیل که در حال جنگ با مسلمین است رفته است. اینها شاههایى است که برایشان باید جشن بگیرید!

جشن‌های شاهنشاهی از جیب ملت

براى این شاه‌ها ما باید، ملت اسلام باید جشن بگیرد! باید بازار تهران- حتمى است- بازار تهران باید از سرمایه خودشان بدهند براى این جشن‌ها. جشن براى او باید گرفت که در پناه او مسلمین راحتند؛ جشن براى آنى باید گرفت که براى اینکه یک خلخالى از پاى یک نفر معاهد،- معاهده- در می‌‏آید آرزوى مرگ می‌‏کند نه کسى که اگر یک دفعه یک شعارى بر خلاف هواى نفس او داده بشود، بفرستد بریزند در دانشگاه. آقا نوشته‌‏اند که دخترها را این قدر زده‌‏اند که پستان‌هاى اینها محتاج به جراحى است، در همین چند وقت واقع شده است و نجف بی‌‏اطلاع است. [گریه حضار] فضاحت‌هاى دیگرى که کردند قابل ذکر نیست. چرا؟ براى اینکه شعار دادند که ما جشن 2500 ساله را نمی‌‏خواهیم؛ ما گرسنه هستیم؛ گرسنگى مسلمان‌ها را رفع کنید؛ جشن نگیرید؛ روى مرده‌‏ها جشن نگیرید. آقا برسانید به دنیا؛ چرا نجف این قدر خواب است؟ ما مسئول نیستیم؟ تمام کار ما براى مسلمین درس است؟ فقط همین، که ما درس بخوانیم؟ ما نباید به درد مسلمان‌ها برسیم؟ ما نباید اعتراض کنیم که چرا نفت ایران و اسلام را براى مملکتى که در حال جنگ با مسلمین است می‌‏فرستید؟ این اعتراض ندارد؟ نباید این گفته بشود؟ ما براى چه سلاطینى، براى چه سلاطینى جشن بگیریم؟ مردم چه خوشى از سلاطین [دارند]؟ براى آغا محمد خان قَجَرْ ما جشن بگیریم؟! در زمان خود ما- زمان خود من- بوده است آن روسیاهی‌هایى که به بار آوردند؛ براى کسانى که در مسجد گوهرشاد مسلمین را آن طور قتل عام کردند که خونهایش به دیوار تا مدتى بود و مسجد را درش را بسته بودند که کسى نبیند، ما جشن بگیریم؟! براى آنکه 15 خرداد را پیش آورده، و به طورى که گفته‏‌اند و یکى از علماى قم به من گفت که در قم چهار صد نفر را کشته‌‏اند و روى هم رفته گفته می‌‏شود که پانزده هزار مردم را قتل عام کرده‌‏اند، ما جشن بگیریم؟! براى اینها ما باید جشن بگیریم؟!

علما را بیدار کنید

آقا به هوش بیایید؛ نجف را بیدار کنید. اعتراض کنید. اگر صدتا تلگراف از نجف برود که با کمال ادب، آقاى کذا و کذا- «اعلى‏ کذا»- با کمال ادب برود که آقا این گرسنه‏‌ها را سیر کنید؛ این مقدار خرجى که براى این امور می‌‏خواهى بکنى خرج این ملت بیچاره گرسنه بکن؛ خرج این ورشکسته‏‌هاى بیچاره بکن که بعضی‌‏شان فرار کردند از ایران؛ در همین جا هستند، در نمی‌‏دانم جاهاى دیگر هم بعضى. اگر یکصد تا تلگراف از اینجا، از علماى اینجا، از فضلاى اینجا، از طلاب اینجا برود، احتمال تأثیر دارد لکن کو که یک همچو چیزى بشود؟ اگر اعتراض نکنند که چرا اعتراض می‌‏کنید خیلى ما متشکر هستیم! ما تکلیف نداریم واقعاً؟! ما باید به حال این ملت بنشینیم نگاه کنیم هر چه سر ملت می‌‏آید؟! همان برویم حرم حضرت امیر و یک دعایى بکنیم؛ همین مقدار کافى است براى ما؟! یا مایى که داریم در پناه اسلام و با بودجه اسلام، این بودجه‏‌اى که یک جزئى جزئی‌‏اش را به ما می‌‏دهند مع ذلک با بودجه اسلام داریم زندگى می‌‏کنیم، براى اسلام یک قدم نباید برداریم؟

تاکید بر وظیفه علما برای ایستادگی در مقابل ظلم و ستم حکّام وقت

ملت ایران موظف است که با این جشنْ مبارزه منفى بکند- مثبت نه، لازم نیست. از خانه بیرون نیایند وقتى که این جشن‌ها هست، شرکت نکنند در جشن‌ها؛ جایز نیست شرکت کردن در این جشن‌ها. هر چه می‌‏توانند از زیر بار این طور چیزها در بروند. اگر علماى ایران دسته جمعى اعتراض کنند همه‏‌شان را می‌‏گیرند؟! همه علماى ایران را می‌‏گیرند و اعدام می‌‏کنند یا تبعید می‌‏کنند؟! اگر از تمام مملکت ایران، علماى ایران- که اقلًا صد و پنجاه هزار نفر معمم در ایران دارد و آن همه ملا و مرجع و حجت الاسلام و آیت اللَّه دارد- اگر اینها اعتراض کنند و این مُهر سکوت را بردارند و این امضا را (که به سکوت آنها امضا حساب می‌‏شود) این مُهر را بردارند، سکوت را بردارند، همه آنها را از بین می‌‏برند؟! آنها اگر می‌‏خواستند از بین ببرند اولش خوب بود مرا از بین ببرند؛ نبردند هم؛ صلاح‌شان نمی‌‏دانند. اى کاش صلاح‌شان بود!

من می‌‏خواهم چه کنم این زندگى را؟ مرگ بر این زندگى من. آنها خیال می‌‏کنند که من از این زندگى، خیلى خوشى دارم می‌‏برم که تهدید من می‌‏کنند. چه زندگى است که من دارم. هر چه زودتر بهتر. بیایند؛ هر چه زودتر بهتر. خوب، «عِنْدَ أکْرَمِ الْأکْرَمین» انسان می‌‏رود. آنجا کریم است؛ خدا کریم است. لا اقل گوش انسان از این طور چیزهایى که می‌‏شنود، هر روز می‌‏شنود، هر روز ناله مردم را می‌شنود، هر روز اطلاع می‌‏دهند که دخترها را چه کردند، دخترها را کشتند بعضی‌‏شان را، سر ناهار ریختند آن قلدرها و چماق کِش‌ها، ریختند سر ناهار، دیگ، نمی‌‏دانم، [آب یا غذاى‏] جوش را ریختند به سر این بیچاره‌‏ها. چه شده است؟ گفتند مثلًا مرده باد زید، زنده باد زید. این آدم کشتن دارد؟! گفتند ما جشن 2500 ساله را می‌‏خواهیم چه کنیم؟! جشن را آنها باید بگیرند که زندگى دارند، آنها باید بگیرند که یک حکومتى دارند که در تحت نظر آن حکومت در رفاه هستند، در پناه هستند...

لزوم اعتراض دسته جمعی روحانیت به جشن های پر زرق و برق

من وظیفه می‌‏دانم، چه بکنم؟ من وظیفه می‌‏دانم، وظیفه خودم می‌‏دانم که تذکر به شما بدهم [و] تا آن اندازه که صداى من می‌‏رسد فریاد کنم، تا آن اندازه‌‏اى که قلم من می‌‏رسد بنویسم منتشر کنم. اگر آقایان هم صلاح دانستند، این امت اسلامى را امت خودشان دانستند، شیعه خودشان دانستند، آنها هم بکنند. اگر صلاح ندانستند ان شاء اللَّه خداوند حفظ‌شان کند. گرفتاری‌هاى ما اینهاست. من چه بکنم؟ من حالا به شما اخلاق بگویم؟! اساس مسلمین و اسلام را دارند از بین می‌‏برند، من براى شما حالا بنشینم تهذیب نفس بگویم؟! مهذب نیستم که در فکر نیستم؛ اگر مهذب بودیم در فکر بودیم.

شماها راه دارید و آن این است که یکى یک کاغذ بنویسید. کاغذ که این قدر تمبرش، پولش زیاد نیست؛ و لو مئونه «1» شما کم است لکن یک کاغذ براى خاطر خدا بنویسید به حکومت ایران به اینکه آقا! این جشن را دست از آن بردار. مردم گرسنه‏‌اند؛ گرسنه‏‌ها را سیر کنید. از آقایان خواهش کنید که آنها هم خواهش کنند. من نمی‌‏گویم آنها صحبت بکنند؛ آنها هم خواهش کنند؛ به طور تمنا و خواهش. بخواهید از آقایان، از افاضل اینجا، از علماى اینجا و از مراجع اینجا که آقا نصیحت کنید این حکومت را. این دارد پدر مردم را در می آورد.

 

منبع: صحیفه امام، ج‌ 2 ، صص 358-373

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.