سید محمود صادقی
1. پیامبران که بنیان بلند توحید را در زمین بنا نهاده اند، خلفای الهی و جانشینان بر حق حق بر روی زمین اند که راه «حقیقت» را به چراغ وحی روشن می سازند و کدام خلیفه و جانشین است که سخن مستخلفٌ عنه بر زبان نیاورد و راهی جز راه او برگزیند؟
گر چه وجود مقدس حضرت حق، خود حفاظت و حراست از پیکرهٴ توحید را به عهده گرفته است: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» (الحجر 9)؛ لیکن در طول تاریخ این بنای عظیم که لباس دین در بردارد، همواره پاسدارانی شایسته و درخور داشته است؛ وحی الهی که در آسمان در حلقه ملکوتی فرشتگانِ «بِأَیْدی سَفَرَةٍ ٭ کِرامٍ بَرَرَةٍ» (عبس،15-16) نگاه بانی می شود، در زمین (افزون بر فرشتگان و گماشتگان ملکوتی)، به کوشش امامان معصوم در مرحله اول، و در مرتبه دوم عالمانِ صالحِ وحی شناس، پاسبانی و پاسداری می شود، تا توحید ناب و معرفت سره، در زلال قلب های بشری جریان یابد و راه روشن رستگاری پیش روی او نمایان گردد؛ عالمانی که بر این اساس، وارثان انبیا «الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِیَاءِ» (الکافی، ج1، ص32) و مرزداران مکتب اند. (احتجاج، ج1، ص12)
عالمانی پرهیزکار که چون فرشتگان موحد، توحید ناب را به شهود نشسته اند: «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلَئکَةُ وَ أُوْلُواْ الْعِلْمِ ...» (آل عمران) و در پناه توحید تنها از خدا می هراسند: «یخََافُونَ رَبهَُّم مِّن فَوْقِهِمْ وَ یَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ» (نحل 50) و در برابر او خضوع و خشوع و خشیت دارند: «إِنَّمَا یخَْشىَ اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء» (فاطر 28)، همتای ملائک سهمی از بقا یافته، طعم جاودانگی را می چشند و اگر چه جسم خاکی را ترک می گویند، فاتح سرزمین قلب هایند: «الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهْرُ أَعْیَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَ أَمْثَالُهُمْ فِی الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ» (نهج البلاغه حکمت147).
2. چنان که گذشت عالمان دین، پس از امامان معصوم (علیهم السلام) خلافت الهی را از پیامبران به ارث می برند و پرچم توحید ناب را به اهتزاز در می آورند؛ کم نیستند نام هایی درخشان که چشم تاریخ را در گستره زمان و مکان، به خود خیره داشته و در اعماق قلب ها زنده اند؛ بی شک نام بلند معمار کبیر انقلاب اسلامی ایران، خاطره ای روشن از عطر حضور چنین عالمان بزرگی است که حتی شنیدن نامشان شوق بندگی در جان آدمی می افکند. امام خمینی که هجرت، جهاد و اجتهاد برای اعتلای «کلمة الله» را نقش نگین زندگی ساخت، دیگرباره پرچم بلند یگانه پرستی را در بلندای کنگره عظیم توحید به اهتزار در آورد و طرحی نو از معنای وحی و دین و ... پیش روی بشر غفلت زده امروزی نهاد و گزافه نیست که او را«معمار» تجدید بنای اسلام در عصر جدید بنامیم.
امام خمینی در هیاهوی بتهای رنگ رنگ جاهلیت مدرن، بار دیگر از خلافت و جانشینی انسان از خدا سخن گفت و در عصری که پیامبران و امامان را افسانه و دین را افیون می خوانند، به جهانیان ثابت کرد که انسان می تواند خلیفه خدا باشد و به پیمان الهی در احقاق حق مظلوم در مبارزه با ظلم پایبند بماند، و بر اریکهٴ قدرت تکیه دهد و نیز قدرت و حکومت را چون عطسهٴ بز و استخوان خوک در دست مرد جزامی ببیند.
3. اکنون بیش از دو دهه است که امام در ملکوت سکنی گزیده و ما را از عطر حضور خود محروم داشته است؛ امام رفته است؛ لیکن راه روشن او پیش روی ما نمایان است؛ امام رفته است و طنین صدایش هنوز در میان ماست؛ امام رفته است و تصویر ملکوتی اش هنوز زینت خانه هایمان است و هر روز را چشم در چشم او به شب پیوند می زنیم؛ امام رفته است و آثار او برجاست؛ کتابها، سخنرانی ها، پیامها، اشعار، وصیت نامه و ... همه و همه در میان ماست و با ما سخن می گوید، و بالاخره امام رفته است؛ لیکن به حکم «الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهْرُ»، در سرزمین قلبهایمان زنده است و ... .
و ما در برابر همه هجرت و جهاد و اجتهاد امام مسئولیم که نام و یاد او را زنده داریم و آثار او را دیگر باره احیاء کنیم و توجه داشته باشیم که آثار امام در کتاب و پیام و وصیت نامه و صوت و تصویر او خلاصه نمی شود؛ جمهوری اسلامی، ولایت فقیه، حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش، قانون مداری و قانون پذیری و ... همه و همه آثار و اندیشه های امام است که در میان ما باقی مانده است و نسل ما وارث این میراث عظیم است و موسسه تنظیم و نشر آثار آن روح الهی، اگر چه محور نشر و بسط این آثار و اندیشه هاست، لیکن همه مردم ایران در گسترش و بسط این آثار نقش اساسی دارند.
4. امام خمینی رسالت تعمیر و بنای دیگر باره اسلام را به عهده داشت، او در این راه خود را به زمان خاص و مکان مخصوص محصور و محدود نمی کند؛ او جهانی می اندیشد و در این راه، رنج تبعید و حصر را به جان می خرد و تنها سرمایه او در این کارزار سهمگین، اعتماد به خداست؛ شاید او نیز آن هنگام که تنها در میان خیل دشمنان، راه قم به تهران و زندان و تبعید را می پیمود، چون جدش امام موسی کاظم(علیه السلام) چنین زمزمه می کرد که «قَدْ عَلِمْتُ أَنَّ أَفْضَلَ زَادِ الرَّاحِلِ إِلَیْکَ عَزْمُ إِرَادَةٍ وَ إِخْلَاصُ نِیَّةٍ وَ صَادِقُ طَوِیَّةٍ وَ هَا أَنَا مِسْکِینُکَ بَائِسُک...» (بحارالأنوار، ج83، ص318)، از این رو، خمینی وارث همه پیامبران و امامان است و کسی که چون پیامبر می اندیشد، «کَافَّةً لِلنَّاس» لقب می گیرد: «ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاس»؛ و آنکه برای همه مردم آمده است در دایره محدود خطوط نمی گنجد و در حصار تنگ افکار و اندیشه های انسانی محدود نمی شود؛ گر چه هر کس از ظن خود، او را یار خویش می پندارد.