احمد آقا ستون اجرایی کشور بود
ایشان، برادری برای سپاه بودند و این معنی را، سپاه به خوبی درک میکرد و برادری ایشان کاملاً محسوس بود. خود احمد آقا بارها میگفت: پاسداران و سپاهیان، برادران من هستند. میتوان گفت درک متقابلی بین ما و ایشان در مفهوم برادری واقعی وجود داشت و رحلت ایشان برای ما ـ همانگونه که مقام معظم رهبری در پیامشان فرمودند ـ مصیبت بزرگی بود که وارد شد و از خدای متعال میخواهیم امروز که ایشان در میان ما نیست بتوانیم ابعاد شخصیتی این فرزند برومند اسلام را به خوبی تشریح کنیم تا چهره ایشان را، به عنوان یکی از الگوها و یکی از اسوههای عینی و صادقی که در مسیر انقلاب بزرگ و شکوهمند ما، همانند چراغی برای این کشور میدرخشید ترسیم کنیم.
من تقریباً از زمانی که حضرت امام ـ (رضوانالله تعالی علیه) وارد کشور شدند با احمد آقا آشنا شدم. ابتدای آشنایی ما، از دوران حوادث قبل از جنگ آغاز شد. من آن موقع، مسئول اطلاعات سپاه بودم. آن زمان، تنها تشکیلات اطلاعاتی که در کشور راهاندازی شده بود متعلق به سپاه بود. لذا به همین دلیل، در حادثه منافقین، کودتاچیها، حزب توده و مسایل کردستان، گنبدکاووس، مسأله خلق عرب خوزستان و... لازم بود که من مرتباً خدمت امام برسم. بعضی مسایل را هم از طریق مقام معظم رهبری و جناب آقای هاشمی خدمت حضرت امام میرساندم و مطرح میکردم.
بعضی از مسایل دیگر، مانند حوادث امنیتی و مخصوصاً پروژه منافقین ـ که خیلی پروژه حساس و مهمی هم بود ـ از طریق احمد آقا به امام منتقل میشد. نحوه انتقال هم این طور بود که مشاورههایی بین ما و احمد آقا صورت میگرفت و به یک نتیجه که میرسیدیم ایشان خدمت امام مطرح میکردند. معمولاً حضرت امام، همان نظرات احمد آقا را تأیید میکرد و همان، مبنایی میشد برای عمل کردن.
یکی از سلسله عملیات خیلی مهمی که ما انجام دادیم عملیات علیه موسی خیابانی بود. او تقریباً نفر دوم سازمان منافقین بود که با تعداد زیادی از کادرهای منافقین، در یک محدودهای بودند. آن عملیات، با عنایت خداوند با موفقیت به پایان رسید.
احمد آقا، یک ستون اجرایی برای مسایل امنیتی کشور بودند تا زمانی که منافقین در داخل کشور حضور داشتند و حوادثی را درست میکردند. در همین رابطه، مسأله هواپیماربایی بود که در مدت کوتاهی، چندین هواپیما از کشورمان ربوده شد. احمد آقا، یک شب با من ـ که در جبهه بودم ـ تماس گرفت و گفت که امام دستور داده است سریعاً همین امشب، سپاه وارد فرودگاهها شود و جلوی هواپیما رباییها را بگیرد و در هر هواپیما، تعدادی سپاهی بگذارد. هیچ هواپیمایی حق ندارد بدون سپاهی پرواز کند.
بعد از آنکه احمد آقا، آن دستور را به ما داد ما هم همین کار را کردیم. پروازها را تقریباً متوقف کردیم و در هر هواپیمایی که میرفت چند نفر پاسدار گذاشتیم. در آنجا بود که بعد از مدتی، دوباره احمد آقا با من تماس گرفت و گفت: امام میگویند که من شنیدم در بعضی از این هواپیماها، پاسدار کم گذاشتهاید. بگویید پاسدارها بیشتر باشند.
کاملاً معلوم بود گزارشاتی را که به احمد آقا میدادیم نظرات کاملاً اجرایی به ذهنشان میآمد. خدمت امام میگفتند و امام هم آن مسایل را قبول میکردند و بعد هم که ما آنها را عمل میکردیم میدیدیم که همینطور بود و ما خودمان بعداً به این نتیجه میرسیدیم.
احمد آقا حرف ما را خوب درک میکردند
نقش احمد آقا در حوادث قبل از جنگ، تا آنجا که من با ایشان تماس داشتم به خاطر آن زیرکی، استعداد و هوش خاص احمد آقا در مسایل مخفی بود، چون به هرحال، در دوران قبل از انقلاب ایشان حالت مخفی داشتند و تحت مراقبت ساواک بودند و چون ساواک، به خاطر انتسابشان به حضرت امام، ایشان را تعقیب و کنترل میکرد یک زیرکی خاصی در مسایل امنیتی در وجود احمد آقا بود که من کاملاً احساس میکردم. احمد آقا خیلی راحت، نه تنها حرف ما را کاملاً درک میکردند، بلکه خیلی خوب هم به امام منتقل میکردند و غیر از این هم پیشنهاداتی میدادند که کاملاً در کار ما مؤثر بود.
پیشنهاداتشان را هم که خدمت امام میدادند ایشان تأیید میکردند. ایشان، بهترین حلقه وصل ما با حضرت امام بود. مسایل پیچیده مخفی امنیتی، با دست احمد آقا به راحتی حل میشد و به این طریق، ما بخش مهمی از مشکلاتمان را حل میکردیم.
ایشان صاحب نظر سیاسی بود و تحلیلهای خوب داشتند
شاید بتوانیم جمعبندی کنیم که ایشان، یکی از افراد کاملاً صاحبنظر سیاسی کشورمان بودند. ایشان خودشان در مورد مسایل تحلیل داشتند، یعنی پیشبینی میکردند. مثلاً در ارتباط با منافقین نظر داشتند، تحلیل میکردند، پیشبینی میکردند که مثلاً چه طور میشود. در رابطه با حوادث خلیجفارس، یا مثلاً در رابطه با کشورهای عربی منطقه نظرات روشنی داشتند، تحلیل داشتند. منتها به خاطر حفظ شئونات امام، هیچگاه دستور نمیدادند یا نمیگفتند شما این کار را بکنید. نظر میدادند، تحلیل میکردند اما اینها را خدمت امام میبردند و آن چیزی را که امام میفرمودند به ما میگفتند. به همین دلیل است که معتقدم مقدار بسیار زیادی، احمد آقا ناشناخته مانده است. مخصوصاً قدرت تحلیل و هوش سرشار ایشان برای من فوقالعاده بارز بود. یعنی این طور استعداد فوقالعاده در سن جوانی، برای من واقعاً تازگی داشت.
برخورد سیاسی عاقلانه با اهل سنت داشت
یکی از حوادث دیگر قبل از جنگ، مسأله اختلافاتی بود که دشمنان ما میخواستند بین اهل سنت و شیعه در ایران به وجود بیاورند. عدهای از علمای اهل سنت سیستان و بلوچستان و کردستان به تهران آمده بودند و قصد مذاکره مسالمتآمیز با نظام را داشتند. عدهای میخواستند فتنهگری کنند و اینها را به مخالفخوانی با بعضی از مواد قانون اساسی بخوانند که آن موقع، مجلس خبرگان اول، در حال تنظیم آن بود. یکی از کسانی که توانست از فتنه جلوگیری کند و نگذارد که بین برادران شیعه و سنی اختلاف بیفتد، احمد آقا بود که نمیدانم آیا کسی این را توضیح داده یا نه؟
احمد آقا با یک ظرافت و برخورد سیاسی عاقلانه، در یک برخورد سیاسی دوستانه و صادقانه و صمیمانه، برادران روحانی اهل سنت را پذیرفت و با آنها صحبت کرد. در نهایت، خود آن آقایان به این نتیجه رسیدند که بینشان وحدت نیست، در حالی که فکر میکردند بینشان وحدت هست. بعضیها اعتقاد داشتند که دو، سه ماده قانون اساسی باید آن طور نوشته شود و دو، سهتای دیگر اینطور نوشته بشود. احمد آقا آنها را قانع کرد که حالا، اگر میخواهید پیشنهادی هم بدهید، وقتی وحدت نظر ندارید و واقعاً بین شما با هم سازگاری نیست چرا میخواهید یک اختلافی درست کنید. احمد آقا فقط با همین صحبت توانست از یک اختلاف خیلی جدی ـ که میرفت یک اشکالی ایجاد کند ـ جلوگیری کند. من فکر نمیکنم هیچکس غیر از احمد آقا، در آن شرایط میتوانست آن مسأله را حل کند.
صبح همان روزی که احمد آقا با اینها صحبت کرد، اخبار ساعت 12 اطلاعیهای از طرف عدهای از همان روحانیون را خواند که وفاداری خودشان را به نظام اعلام کردند و کاملاً روشن شد تلاشهای احمد آقا بود که آنان را به این نتیجه رساند که آن اطلاعیه را بدهند.
این مثال را برای این مطرح کردم که مصداقی باشد از قدرت هوش و استعداد احمد آقا، که واقعاً یک کارهایی ایشان کرده که اگر میشد آنها را دقیق طرح کرد، مردم ما خیلی بهتر میفهمیدند که چه استعداد خارقالعادهای در احمد آقا بوده است.
نقش احمد آقا در جنگ کلیدی و منحصر به فرد بود
بخش مهمی از ارتباط ما با احمد آقا، برمیگردد به مسأله جنگ و دوران دفاع مقدس، که در این مرحله، 3 نفر از مسؤولین کشور ما نقش خیلی برجستهای داشتند، یکی مقام معظم رهبری، که اول به عنوان سخنگوی شورای عالی دفاع و نماینده حضرت امام بودند و بعد از بنیصدر در ارتش و سپاه تمشیت امور ارتش و سپاه را برای مدتی از سوی حضرت امام عهدهدار شدند. بعد جناب آقای هاشمی رفسنجانی، که نقش خیلی مهمی در جنگ داشته و چندسالی، فرماندهی جنگ را از سوی حضرت امام به عهده داشتند. یکی هم احمد آقا. این سه نفر، هر کدام به نحوی نقش بسیار مؤثری در جنگ داشتند و حالا، چون بحث احمد آقاست، من میخواهم در مورد احمد آقا صحبت کنم و بگویم که نقش ایشان در مسأله جنگ، چه نقش مهمی بوده و در بعضی جاها تقریباً منحصر به فرد و کلیدی بوده است.
در مسأله جنگ، نقش احمد آقا را به دو شکل میتوان بیان کرد: یکی اینکه، ایشان بهترین رابط ما با امام بودند که خیلی خوب، جنگ و رزمندگان را درک و به خوبی به امام منتقل میکردند و دستورات امام و فرامین امام را به رزمندگان و فرماندهان منتقل میکردند. این نقش انتقالی احمد آقا، یکی از نقشهای مؤثر ایشان در جنگ محسوب میشود که من ابعاد آن را توضیح میدهم.
مسأله دیگر در خصوص نقش احمد آقا، این بود که خود ایشان در مورد جنگ تحلیل داشتند. با اینکه کار نظامی نکرده بودند اما در برخورد با مسایل نظامی، نشان میدادند که خیلی خوب مسایل را درک میکنند. ما در برخوردمان با ایشان، کاملاً میفهمیدیم که احمد آقا با اینکه نظامی نیست، کار نظامی خیلی نکرده است، اما وقتی با ایشان صحبت میکنیم میبینیم مسایل نظامی را درک میکنند و روی مسایل نظامی تحلیل دارند، یعنی در مورد مسایل، کاملاً اظهارنظر میکردند. این دو ویژگی ایشان در مسأله جنگ بود، یکی انتقال مسائل جنگ به حضرت امام و ابلاغ دستورات امام به فرماندهان و یکی دیگر اینکه خود ایشان با اظهارنظرهایی که میکردند به مسأله جنگ کمک میکردند.
اما نقش احمد آقا در جنگ، صرفاً به خود جنگ منحصر نمیشده است. بلکه ایشان، در حمایت از سپاه هم نقش خیلی مؤثری داشتند که من عرض خواهم کرد. نقش احمد آقا در جنگ، به هیچ وجه، قابل تفکیک از نقش ایشان در تقویت سپاه نیست. من در توضیحاتی که خواهم داد اگر سپاه و جنگ را با هم ترکیب شده بیان میکنم برای این است که این دو، با هم پیش میرفت و احمد آقا در هر دو زمینه، کمک ما بود.
در مسأله جنگ، در سلسله عملیات سال اول جنگ که عمدتاً بنیصدر مسئولش بود و به جایی نرسید، وقتی که دیگر تمام شد و او کنار رفت، تقریباً نیروهای حزباللهی توانستندبه صحنه بیایند، سپاه میدان عمل پیدا کرد. در ارتش هم برادران حزباللهی سرکار آمدند. یک ترکیب خوبی شروع شد و عملیات را پشت سر هم انجام میدادیم تا به عملیات فتحالمبین رسیدیم. در عملیات فتحالمبین، دشمن قبل از اینکه ما حمله کنیم پیشدستی کرد و بعضی از محورهای عملیاتی را مسدود ساخت. من با احمد آقا تماس گرفتم و گفتم: وضع ما خیلی بغرنج شده است. میخواهم بیایم تهران خدمت امام و مسأله را با امام طرح کنم. ایشان کمی فکر کرد و گفت: باشد. خیلی خوب، جوابتان را میدهم. پس از یک ساعت تماس گرفتند که شما میخواهید بیایید اشکال ندارد. من به خاطر اینکه خیلی سریع باید تصمیم میگرفتیم سوار یک هواپیمای جنگی شدم و خودم را به احمد آقا رساندم و مشکلمان را توضیح دادم. سیاست ما این بود که نمیخواستیم امام را خیلی خسته کنیم. لذا در خصوص مسایل جنگ، مدتی با احمد آقا صحبت میکردیم و آنچه را که به نتیجه میرسیدیم خدمت امام مطرح میکردیم. پس از آن، خدمت امام عرض کردم که باید سریع برگردم و شاید 5 دقیقه در خدمت امام بودیم. امام فرمودند که شما موفق و پیروز هستید و ما سریع برگشتیم و چند روز بعد عملیات فتحالمبین را شروع کردیم که الحمدلله نتایجش را ملتمان دیدند و ظرف مدت 9 شبانهروز، تمام سرزمینهای غرب دزفول آزاد شد و بیش از ده هزار نفر اسیر گرفتیم و دهها توپ و تانک به دست آوردیم.
یا در عملیات «بیتالمقدس»، که البته ما مشکلی نداشتیم، عملیات که انجام شد به تهران آمدیم. طبق معمول، گزارشات را میدادیم. در آنجا بعد از اینکه خرمشهر آزاد شد، جلسهای تشکیل شد که مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای و جناب آقای هاشمی تشریف داشتند، احمد آقا هم حضور داشتند. من و برادرمان صیاد شیرازی خدمت آقایان گزارش دادیم و بعد همه با هم خدمت امام رفتیم و یک گزارش دادیم.
گویی که احمد آقا در صحنه جنگ بود
از عملیات بیتالمقدس و آزادی خرمشهر به این طرف، دیگر ارتباط ما در امر جنگ و عملیات، آنقدر با احمد آقا نزدیک شده بود که ما، قبل از عملیات یک نقشهای از منطقه عملیاتی ترسیم نموده و به احمد آقا میدادیم. احمد آقا هم برای خودشان تشکیلاتی درست کرده بودند، تشکیلات نظامی در بیت درست کرده بودند که آقای انصاری مسئول این تشکیلات شده بود. ما یک نقشه نظامی دست احمد آقا و آقای انصاری داده بودیم که روی این نقشه، با کد و رمز، مناطق و نقاط مختلفی ثبت شده بود که ما از آن طرف در اهواز، یا مثلاً از جبهه وسط یا حتی جبهه غرب با آقایان تماس میگرفتیم. مثلاً ما میگفتیم 315 آن آقایان خودشان طبق نقشه، 315 را پیدا میکردند و کاملاً در جریان قرار میگرفتند. در واقع، آنچنان با دقت مسایل منتقل میشد که گویا آقایان خودشان در صحنه جنگ حضور پیدا میکردند. یعنی احمد آقا با تشکیلاتی که به کمک آقای انصاری درست کرده بود دیگر کاملاً در جنگ حضور داشت. انگار که میآمد و در قرارگاه ما شرکت میکرد و به همین دلیل، حضرت امام را به طور دقیق در جریان جنگ قرار میدادند. بعدها، متأسفانه عدهای اظهار کردند که امام در جریان جنگ نیست و نمیگذارند اخبار جنگ، کاملاً به ایشان برسد. در حالی که آنها اصلاً اطلاع نداشتند که با قویترین سیستم اطلاعرسانی ـ که تاکنون در تاریخ نظامی ایران سابقه نداشته است ـ مسایل را با کد و رمز، ولی با سبک نظامی بر روی نقشه انجام میدادیم و الحمدلله آنقدر احمد آقا در مسایل جنگ وارد شده بود و ارتباط پیدا کرده بود که اخبار و اطلاعات جبههها را دقیق و به موقع در اختیار حضرت امام میگذاشت.
از جمله ویژگیهای دیگر احمد آقا، کمک ایشان در مسأله جنگ به ما بود. به این صورت که خودشان اظهارنظر میکردند و این غیر از انتقال اخبار و اطلاعاتی بود که به امام میدادند. به عنوان نمونه در عملیات «بدر» ما به جاده بغداد رفته بودیم و جاده بصره را در کنار رودخانه دجله قطع کرده بودیم. البته برای تثبیت موقعیت نتوانسته بودیم موفق شویم و مجبور شدیم بعضی از مواضع را از دست بدهیم و عقبتر بیاییم. سردار باکری، فرمانده لشکر عاشورا ـ که یکی از بهترین فرماندهان جنگ بود ـ در این عملیات شهید شد. خبر شهادت شهید باکری که به قرارگاه رسید ما در قرارگاه جزیره شمالی (از جزایر خیبر) بودیم. خیلی ناراحت و متأثر بودیم. اخبار عملیات، همواره و ساعت به ساعت از طریق جناب آقای انصاری به حاج احمد آقا و حضرت امام منتقل میشد.
در همین اثنا، آقای انصاری با برادری که همراه من بود و اخبار را منتقل میکرد تماس گرفت. ایشان اخبار منطقه را به آقای انصاری دادند و گفتند که فرمانده لایق لشکر عاشورا برادر باکری نیز به شهادت رسیدهاند و خبر شهادت ایشان موجی از تأثر را در قرارگاه فرماندهی به وجود آورده است. در همین موقع، حاج احمد آقا گوشی تلفن را از آقای انصاری گرفته و به برادر همراه ما میگوید فلانی چه خبر است؟ که جزئیات اخبار برای ایشان بازگو میشود. حاج احمد آقا تلفن را قطع کرده و چند دقیقه بعد، مجدداً آقای انصاری تماس گرفته و حاج احمد آقا گوشی را میگیرند و به همان برادری که همراه من بود میگویند: این پیام حضرت امام است. یادداشت کن و به آقا محسن بده. ما هنوز در حال روضه و مرثیهخوانی بودیم که پیام حضرت امام را به من دادند. شرایط بسیار سختی بود. ولی وقتی من، پیام حضرت امام را برای فرماندهانی که زیر فشار شدید بمبارانهای دشمن بودند خواندم اصلاً وضع جبهه، کاملاً متحول شد. متن پیام حضرت امام بدین شرح بود:
«بسمالله الرحمن الرحیم
به فرماندهان سپاه و ارتش بگویید چون گزارش دادند بعضیها ناراحت هستند میخواستم بگویم هیچ جای نگرانی نیست. البته من برای شهدا و شما دعا میکنم. ولی باید همه ما بدانیم که ما تابع اراده خداوند هستیم. ما از ائمه که بالاتر نیستیم. آنها هم در ظاهر، بعضی وقتها موفق نبودند، هم پیغمبر(ص)، هم امیرالمؤمنین(ع)، هم امام حسن(ع) و هم امام حسین(ع). ما که نسبت به مقام اینها چیزی نیستیم. عمده، مشیت خداوند است که هر چه او بخواهد همان خوب است و چون عسل، شیرین و باید با آغوش باز پذیرای آنچه او میخواهد باشیم. و از هیچ چیز نگران نباشید. محکم باشید و از هماکنون در فکر عملیات بعد و مطمئن باشید که پیروزید. امروز هم پیروزید اگر کار برای خدا باشد که شکست ندارد. والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته »
روحاله الموسوی الخمینی
وقتی این پیام را برای فرماندهان خواندم به کلی اوضاعشان تغییر کرد و اصلاً ناراحتی خود را کنار گذاشتند و آماده شدند برای عملیات بعد، که عملیات «فاو» بود. عملیاتی که واقعاً تاکنون، در منطقه خاورمیانه بینظیر بوده است. البته طرح ابعاد عملیات فاو از نظر فنی و آثار عظیم آن طولانی است. ولی مردم ما تقریباً با عملیات «فاو» و دستاوردهای آن آشنا هستند. هممرز شدن با کویت، محدود کردن ارتباط عراق با دریا، عبور از یک رودخانه عظیم و نتایجی از این قبیل. همه اینها آثار عملیات «فاو» بود که پس از پیام حضرت امام، فرماندهان به دنبال آن رفتند. شما ببینید نقش حاج احمد آقا را که در شرایط سخت چگونه تشخیص داد ضرورت دارد حضرت امام به کسانی که در میدان جنگ هستند یک پیام بدهند. این کمک را با هیچ میزان مادی نمیتوان مقایسه کرد. حتی اگر تعداد فراوانی تانک و نفربر به فرماندهان میدادیم باز هم نمیتوانست آنقدر که این پیام، روحیه آنان را تقویت کرد به پای کار بیاورد. یا سایر کمکهای حاج احمد آقا. به عنوان نمونه، مسأله تشکیل نیروهای سهگانه سپاه را میتوان نام برد. در سال 64 (شهریور ماه) وضع خاصی در سپاه پدیدار شده بود. این سؤال مطرح بود که سپاه یک سری لشکرهایی درست کرده، اینها که قانونی نیستند. چرا باید چنین یگانهایی را سازمان بدهیم و به وجود بیاوریم و بعد چون قانونی نیستند از بین بروند و یا منهدم شوند. ظاهراً این اخبار به احمد آقا میرسید و یا با شمّ قوی که داشتند متوجه میشدند. یک روز ایشان با من تماس گرفت و اظهار داشت: حضرت امام فرمودهاند که شما نامهای خدمتشان بنویسید و از محضرشان بخواهید تا با تشکیل نیروهای سهگانه در سپاه رسماً موافقت کنند. ایشان روحیه و جوّ عمومی سپاه را تشخیص داده بود که چنین خلأیی در سپاه باعث شده که عقبه سپاه و این سازمان عظیم دچار مشکل شود و خیل عظیم برادران فداکاری که باید در یک سازمان رسمی کار کنند تحت عنوان لشکرهایی میجنگند که خیلیها میگویند اینها قانونی نیستند.
در پی تماس حاج احمد آقا، من عریضهای خدمت حضرت امام نوشتم و در آن از حضرت امام درخواست کردم که اجازه بدهند ما سه سپاه زمینی، هوایی و دریایی داشته باشیم. حضرت امام هم در حکمی که صادر فرمودند یک مرحله بالاتر را فرمان دادند و آن تشکیل نیروهای سهگانه بود، نیرو به جای سپاه و ما اصلاً فکر نمیکردیم، باور نمیکردیم که حضرت امام تا این حد به سپاه میدان بدهند. شما ببینید متن حکم امام را، واقعاً چقدر عنایت داشتهاند:
«بسمالله الرحمن الرحیم
جناب آقای محسن رضایی، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران
با توجه به اینکه در اصل 150 قانون اساسی، ادامه نقش سپاه در نگهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن تصریح شده است و نظر به آنکه انجام این نقش بدون آمادگی کامل سپاه، از جهت تجهیزات و آرایش جنگی و فنون دریایی، زمینی، هوایی امکانپذیر نیست، شما مأموریت دارید هر چه سریعتر سپاه پاسداران را مجهز به نیروهای زمینی، هوایی، دریایی قوی نمایید تا در موارد لازم با همکاری و هماهنگی با ارتش جمهوری اسلامی ایران از مرزهای زمینی، دریایی، هوایی کشور حفاظت نمایند.»
26 شهریور / 1364
روحالله الموسوی الخمینی
بعدها، احمد آقا به من گفت: قبل از صدور این حکم، حضرت امام مرا مأمور کردند که با شورای نگهبان در خصوص این حکم صحبت کنم و نظر آقایان را در خصوص تطبیق این حکم با قانون اساسی جویا شوم که با آقایان مذاکره کردم و نتیجه آن را که نظر مثبت شورای محترم نگهبان بود خدمت حضرت امام تقدیم کردم و پس از آن امام، این فرمان را صادر فرمودند.
ملاحظه بفرمایید تلاشهای صادقانه حاج احمد آقا را که واقعاً خدمتهای او فراموش ناشدنی است و اینکه، ایشان سپاه و پاسداران را برادر خود میدانستند و یا پاسداران هم میگویند: احمد آقا، برادر ما بود. این یک واقعیت است و مصادیقی که گفتیم نمونههایی است از اینکه چقدر دل ایشان برای بچههای سپاه و انقلاب میسوخته است. رزمندگان اسلام هم، کراراً در زمان جنگ از زحمات ایشان در پشتیبانی از جبههها تقدیر کردهاند که حتماً اسناد و مدارک آن در مرکز اسناد حضرت امام محفوظ است. بسیاری از مشکلات بود که وقتی حل نشده میماند، ایشان وارد عمل شده و با انعکاس به محضر امام، مسأله را دنبال و به نتیجه میرساندند.
صحبتهای صمیمانه
مسأله دیگری که در خصوص احمد آقا قابل توجه است درک عمیق سیاسی ایشان است. به عنوان مثال، ملاحظه کنید مسأله لانه جاسوسی را، وقتی لانه جاسوسی توسط جوانان مسلمان این کشور اشغال شد بارها حاج احمد آقا در صحنه ظاهر شد و به خوبی از این حرکت در راستای دیدگاههای حضرت امام برای تقویت نظام مقدس اسلامی بهره برد. اصولاً چهره انقلابی احمد آقا در دفاع از ارزشهای انقلاب و مخالفت با لیبرالهایی که در کمین انقلاب نشسته بودند بعدها مشخص شد و مواضع صریح و روشن ایشان علیه امریکا و لیبرالیسم، گواه صادقی بر این مدعاست.
مطلبی را که در اینجا خوب است اشاره کنم این است که به عقیده من در انقلاب اسلامی، شخصیتهای بزرگی در حول و حوش حضرت امام تربیت شده و شکل گرفتند و بالا آمدند، اما خورشید وجود حضرت امام، این خورشیدها را تحتالشعاع قرار داده بود. شما ملاحظه بفرمایید پرتو خورشید نورافشان مقام معظم رهبری را که حضرت امام در توصیف ایشان فرمودند: شما همچون خورشید درخشانی میدرخشید. یا جناب آقای هاشمی را که اقدامات کلیدی و اساسی در خدمت به این انقلاب و کشور انجام دادهاند و من معتقدم که حاج احمد آقا نیز از چهرههای تابناک این انقلاب بودند که خدمات شایسته و به تعبیر مقام معظم رهبری، در بسیاری از موارد نقش منحصر به فردی داشتند.
پس از رحلت حضرت امام هم، در جلسات شورای عالی امنیت ملی که ایشان نماینده مقام معظم رهبری در شورا بودند و همینطور در مراسم سالانه مجمع فرماندهان سپاه و در مرقد حضرت امام هم که برای زیارت حضرت امام میرفتیم، حاج احمد آقا برای فرماندهان صحبت میکردند و چه صحبتهای صمیمانهای. یادم هست زمانی که مجمع فرماندهان برای سالگرد صدور فرمان حضرت امام در تشکیل نیروهای سهگانه سپاه در حرم حضرت امام برگزار شده بود، ایشان برای فرماندهان صحبت کردند و ارتباط سپاه با امام و علاقه متقابل پاسداران و امام را تشریح کردند. همایشان و هم فرماندهان گریه کردند و تأکید کردند که امروز بحمدالله سپاه در پرتو والای رهبری و ولایت ولیامر حضرت آیتالله خامنهای، همچنان پویا و قدرتمند است و مضامینی از همین قبیل که حالا دقیق، جملات ایشان در خاطرم نیست ولی محفل معنوی خوبی بود.
علاوه بر این حاج احمد آقا در ماه مبارک رمضان هر سال، یک افطار به منزل ما تشریف میآوردند. آخرین بار حدود نیمه ماه مبارک رمضان، افطار در خدمتشان بودیم. در ضمن افطار، نگاهشان به عکس حضرت امام (که در کنار کتابخانه منزل ماست) افتاد. مدتی به این عکس خیره شده بودند و به چهره مبارک حضرت امام مینگریستند.