مرضیه حدیدچی معروف به طاهره دباغ از زندانیان سیاسی، فعالان مبارزهٔ مسلحانه ضد رژیم پهلوی است که از سال 1349 وارد فعالیت های مبارزاتی شد و در سال ۱۳۵۳ و پس از دو بار بازداشت توسط ساواک و تحمل شکنجه های شدید با پاسپورت جعلی از کشور خارج شد. او در فرانسه و انگلیس در اعتصاب غذاهایی برای آزادی زندانیان سیاسی ایرانی شرکت کرد. در عربستان سعودی به توزیع اعلامیههای امام خمینی در میان زائران میپرداخت اما بیشتر فعالیتهای او در خارج از کشور مربوط به آموزش مبارزات چریکی در سوریه و لبنان میشد.
در هنگام اقامت حضرت امام(س) در پاریس به ایشان پیوست و پس از پیروزی انقلاب مناصبی چون فرماندهی سپاه همدان، رئیس زندانهای زنان تهران را بر عهده داشت. وی اولین فرمانده سپاه غرب کشور در بعد از انقلاب بود. وی سه دوره نماینده مردم تهران و همدان در مجلس شورای اسلامی، مسئول بسیج خواهران کل کشور و استاد مدرسه شهید عالی مطهری بودهاست.
مرضیه دباغ یکی از اعضای هیات اعزامی به شوروی در دیماه سال 1367 بوده است، این هیات به سرپرستی آیتاله جوادی آملی جهت ابلاغ پیام امام خمینی (س) به گورباچف، راهی مسکو شدند تا با ابلاغ این پیام جهان کمونیسم را به پذیرش اسلام دعوت نمایند. دباغ در حال حاضر قائممقام جمعیت زنان جمهوری اسلامی ایران و موسس جمعیت دفاع از انتفاضه است و با وجود بیماری در این گفتوگو با پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران شرکت کرد:
خانم دباغ درباره چگونگى انتخاب شدن براى ابلاغ پیام حضرت امام به گورباچف گفت: آن زمان من علاوه بر مسئولیت نمایندگی ملت خوبمان در مجلس شورای اسلامی مسئولیت زندانهاى زنان استان تهران را بر عهده داشتم، روزهای تعطیل مجلس هر روز به یکی از زندانها سر می زدم. یک روز که برای بازدید وارد زندان کچوئی شدم از بلندگو من را صدا کردند قدری نگران شدم و مراجعه کردم که مشخص شد مرحوم حاج احمد آقا (رضوانالله تعالى علیه) تماس گرفتند. من قبل از ظهر کارهایم را تمام کردم و به جماران مراجعه کردم. حاج احمدآقا فرمودند که حضرت امام نامهاى براى آقاى گورباچف دارند و از بین خانمها شما انتخاب شده اید و همچنین آیتالله جوادى آملى و آقاى جواد لاریجانى انتخاب شدهاند و آماده باشید تا هر زمان که حضرت امام فرمودند، این پیام را براى آقاى گورباچف ببرید. طبیعی بود که هرکس دیگر هم جای من می بود قدری تأمل کردم که این نامه چه مناسبتی دارد و چه شده است به شوروی که کشوری کمونیستی است و حضرت امام همه اینها را طرد می کند حالا می خواهند نامه بدهند و ارتباط برقرار کنند اما به دلیل اینکه ما همیشه به تبعیت محض و بی چون و چرا از فرمایشات حضرت امام و ولایت عادت کرده ایم طبیعی بود که خودم را آماده کردم.
وی ادامه داد: در آن فضا هم قطعنامه به تازگی پذیرفته شده بود و حالا نوبت به بازسازى کشور رسیده بود و سوال ذهن همه جناح ها و گروه ها این بود که آیا از کشور خارجی برای بازسازی خرابی ها کمک گرفته می شود و حالا چطور شده است که حضرت امام یک کشور کمونیستى را براى کمک انتخاب کردند در حالیکه از آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و ... درخواست کمک نشده است.به همین دلیل فکر مىکردند که ممکن است خیلى خطرها ایجاد شود و لذا حساسیتهاى زیاد وجود داشت.
عضو هیئت ابلاغ نامه حضرت امام به گورباچف افزود: فردا یا روز بعدش به اتفاق آیتالله جوادى آملى و دکتر لاریجانى به فرودگاه رفتیم. مرحوم حاج احمد آقا هم در فرودگاه حضور داشتند و با همان مزاح همیشگی شان فرمودند وصیت نامه هایتان را هم بنویسید و بروید. البته حضرت امام هم فرموده بودند شاید هواپیما را دزدیدند و به آمریکا یا اسرائیل بردند، یا هواپیماى شما را زدند یا ممکن است پس از ابلاغ نیروهای شوروی شما را دستگیر کنند. چون همه دنیا مىخواهستند بدانند که پیام چیست. در داخل کشور هم جز چندنفر نمی دانست مضمون نامه چیست؟
وی ادامه داد: پس از پرواز هواپیما نماز ظهر را خواندیم و غذا خوردیم و سپس آیت الله جوادی آملی نامه را دادند که ما بخوانیم. وقتی نامه را خواندیم دیدیم اصلاً نامه حال و هوای دیگری دارد و نامه ای نیست که مثلاً درخواستی شده باشد اما این نامه در رابطه با خدا و پیغمبر و انسانیت و این مسائل است و ربطی به مسائل مملکتی و دفاع مقدس ندارد.
دباغ در ادامه گفت : پس از قرائت نامه احساس کردم افتخار بزرگى نصیب بنده شده است. و همه دلنگرانى که در وجود من بود، رفع شد و ذهن ما از همه بافتههاى قبلى پاک شد و در واقع احساس عزّتى به ما دست داد که حامل نامه چنین مرد بزرگى هستیم. اما این پرسش وجود داشت که واکنش شوروی چه خواهد بود و عکس العمل اینها در مقابل این حرف حضرت امام که تمام ساخته و پرداخته های هفتادساله اینها را به عنوان اینکه صدای شکستن استخوان های کمونیسم را می شنوم زیر سوال می برد چه خواهد بود؟
مرضیه دباغ افزود: وقتى به شوروى رسیدیم تعدادى به استقبال آمدند. مسئول تشریفات خود آقای گورباچف به استقبال ما آمده بود. من احساس کردم این بنده خدا وقتی چشمش به چادر من و عبا و لباده آیت الله جوادی آملی افتاد قدری هول شده بود و نمی دانست که چه خبر است؟ طبیعتاً در دنیا مرسوم است وقتى هیأتى وارد کشورى مىشود گلى که براى استقبال آورده مىشود به رئیس هیأت مىدهند این مسئول تشریفات دسته گل را به من داد و من احساس می کردم که تنش می لرزید و نمی فهمید چه کار می کند که من دسته گل را محضر آیت الله جوادی آملی دادم. به هر حال سوار ماشین شدیم و ما را به نزدیک کاخ کرملین به جایى که میهمانان مهم در آنجا اسکان داده مىشدند، بردند اما برای اینکه ما نمی توانستیم آنجا غذا بخوریم دوستان سفارت ما را به سفارت بردند و غذا را در سفارت خوردیم و جلسه کوچکی داشتیم و بعد به محل اقامتمان برگشتیم. آن فضا چنان برای من وحشت زا بود که حتی وقتی می خواستم برای نماز وضو بگیرم زیر چادرم وضو می گرفتم و احساس می کردم در و دیوار پر از چشم های الکترونیکی است.
این مبارز و فعال سیاسی ادامه داد: صبح که عازم جلسه با گورباچف شدیم پس از ورود به کاخ آقای گورباچف هیچ بازدید بدنی از ما صورت نگرفت و خیلی محترمانه برخورد کردند تا به اتاق گورباچف رفتیم. اتاق ایشان بسیار اتاق ساده ای بود. در ابتدا سفیر ما را به جلسه راه ندادند که آقایان اصرار کردند که باید آقای سفیر هم حضور داشته باشند ایشان هم وارد جلسه شدند.
وی با اشاره به فضای جلسه با گورباچف گفت: امام فرموده بودند که نامه ابلاغ شود نه اینکه داده شود و ما برگردیم بنابراین آیتالله جوادى آملى شروع به خواندن نامه کردند. ایشان می خواندند و آقای لاریجانی به انگلیسی ترجمه می کرد و انگلیسی ایشان را هم مترجم آقای گورباچف به روسی ترجمه می کرد. آقای گورباچف به صندلی تکیه کرده بود و بعضی جاهای نامه با تعجب گوش می کرد.
وی با اشاره به حالات گورباچف در جریان ابلاغ تصریح کرد: برخی جاها او به شدت برافروخته میشد. یکی دوتا سوال نوشته بود که پس از اتمام نامه از آقای جوادی آملی سوال کرد: امام ما را دعوت به اسلام کرده آیا ما هم مىتوانیم امام را به کمونیسم دعوت کنیم؟ که آیت الله جوادی آملی خیلی سنگین و بدون مکث جوابشان را دادند و ایشان قدری در فکر فرورفتند. آیت الله جوادی آملی فرمودند شما فرض را اینجور نگذارید که امام شخص شما را مورد خطاب قرار داده حضرت امام مسئله اش مسئله امت ها و ملت هاست که سالهاست تحت سیطره کمونیسم هستند و جرأت ندارند صدایشان را بلند کنند و حالا که شما گامی را برداشته اید دارند نصیحت می کنند که شما گام تان را انتها برسانید. آقاى گورباچف گفتند که امام در جایی در مورد افرادی که تحت ظلم هستند صحبت کرده اند آیا این دخالت در مسایل حکومتها نیست؟ که آقاى جوادى آملى هم پاسخ دادند از اینجا که نشستهایم تا هفت طبقه زیر زمین متعلق به شوروى است، هفت طبقه آسمان هم متعلق به شوروى است. مسئله دخالت در آب و خاک نیست. انسانها مال کسى نیستند که کسى دخالت کند، انسان ها ورای این حرفها هستند و امام در رابطه با انسان و انسانیت سخن می گویند. حضرت امام دانشمندان و فلاسفه شما را دعوت فرمودند که به قم بیایند و بنشینند و مباحثه کنند و انسان و قدر و مقدار انسان ها را بشناسند و هم اینکه حق و حقوق شان را از آنها گرفته اند به آنها بازپس بدهند. گورباچف به این موضوع علاوه بر آنکه نتوانست جواب بدهد، چهرهاش هم سرخ شد و دیگر سوال بعدی اش را نپرسید.
دباغ ادامه داد: سرانجام قرائت نامه تمام شد و ما بلند شدیم که خداحافظى کنیم. از کاخ کرملین که بیرون آمدیم سوار ماشین شدیم و به فرودگاه آمدیم چون حضرت امام فرموده بودند که این هیئت جایی نرود و فقط نامه را ابلاغ کند و بازگردد و هیچ بازدیدی نداشته باشد. ما هم نماز ظهر را در فرودگاه به صورت دسته جمعی خواندیم و به ایران برگشتیم. منظره آن نماز جماعت هم عجیب بود و عده زیادی در فرودگاه برای تماشا ایستاده بودند.
مرضیه دباغ در ادامه با اشاره به ارائه گزارش هیئت به حضرت امام گفت: چند روز بعد از بازگشت حضرت امام ما را برای ارائه گزارش احضار کردند. سوالاتی داشتند و آقایان پاسخ دادند. ایشان فرمودند که عکس العمل های نامه را کدام یک از شما توجه داشتید؟ که عرض کردم بنده چون بیننده بودم دقت می کردم آنجا که بحث از مظلومی بود که در کشور شوروی تحت ستم باشد شد برای گورباچف بسیار سنگین بود و دیگری جایی که فرموده بودید اهل علم تان را بفرستید بیاییند در قم با علمای ما مباحثه کنند برایشان خیلی سنگین بود و تکان خوردند. حضرت امام چهره شان قدری باز شد و اظهار رضایت کردند.
وی ادامه داد: گورباچف خطاب به یک خبرنگاری که پس از 10-12 سال، به ملاقات گورباچف رفته بود، گفته بود: افسوس میخورم و ای کاش آن روز از نامهی امام (س) درک بهتری داشتم تا شوروی به این روز نمیافتاد.
وی در ادامه افزود: جوانان ما امروز باید بیشتر از گذشته با این نامه آشنا شوند؛ خصوصا کتاب آوای توحید آیت اله جوادی آملی را مطالعه کنند.
دباغ همچنین در ارزیابی از لحن نامه امام خمینی خطاب به گورباچف نیز خاطرنشان کرد: حضرت آیت الله جوادی آملی معنای قشنگ و اسم زیبایی برای این نامه انتخاب کرده، ایشان روی کتابشان نوشته اند نامه توحیدی از حضرت امام خمینی(س) به آقای گورباچف. حقیقت امر اینکه شما هیچ انسانی را در روی زمین پیدا نمی کنید که به ماوراء الطبیعه اعتقاد نداشته باشد، منتها آنان که به ادیان پایبند هستند آن قدرت را خدا می دانند و آن تبعیت و اتکا و اتکال را به خداوند متعال دارند؛ کسانی هم که مادی هستند در عین حال که همه مسائل را از دید مادی می بینند گرایش های به سمت امور فرامادی و معنوی دارند. وی اضافه کرد:حتی بت پرست های قبل از زمان خود رسول اکرم(ص) را می بیند که در خانه کعبه بت گذاشتهاند اما معتقدند یک جایی باید یک چیزی باشد که آنها به آن تکیه کنند. خودشان به تنهایی کامل نیستند و نمی توانند از عهده همه مسائل برآیند. زمانی که حضرت امام(س)، این نامه را می نویسد از مافوق بشر حرف می زند نه از خود بشر؛ نمی گوید من می گویم فلان کار را کنید.ایشان می فرمایند شما دانشمندانتان را بفرستید پیش دانشمندان ما در قم، ببینند که صدرالمتالهین در فلسفه چه کرده و یا ابن عربی از نظر عرفانی چه گفته و...؛ حضرت امام نمی خواهد خود را مطرح کند، چون انسان وقتی از خود بیرون آمد و فقط خدا را در نظر داشت، کلامش در هر مغزی تأثیر دارد. اگر نامه امام خمینی(س)، در رابطه با مسائل جامعه این گستردگی را دارد،دلیلش این است که از خدا و خالق حرف می زند نه از من انسان که رهبر انقلابم. خانم دباغ به روح نامه امام(س) اشاره کرد و افزود: این نامه در عین حال که مبین دورنگری و دوراندیشی امام(س) بود، تسلط امام(ره) را نسبت به مسایل زمان نیز میرساند؛ چرا که در آن برهه تاریخی در هیچ جای جهان فروپاشی شوروی به ذهن هیچکس خطور نمیکرد. وی به ذکر سه نکته در پیام تاریخی امام(س) اشاره کرد و گفت: امام(س) با ذکر این جملات که با امید خوشبختی و سعادت برای شما و ملت شوروی از آنجا که پس از روی کارآمدن شما چنین احساس میشود که جنابعالی در تحصیل حوادث سیاسی جهان خصوصا در رابطه با مسایل شوروی در دور جدیدی از بازنگری و تحول و برخورد قرار گرفتهاید و جسارت و گستاخی شما در برخورد با واقعیات جهان چه بسا منشا تحولات و موجب به هم خوردن معادلات فعلی حاکم بر جهان گردد. لازم دیدم نکاتی را یادآور شوم درصدد تشویق گورباچف به حرکتی است، که شروع کرده است. همچنین ایشان خطاب به گورباچف فرمودهاند که متوجه شروع به تغییر حکومت در شوروی هستند. امام در فراز دیگری از نامهی خویش به گورباچف با ذکر این مطلب که البته ممکن است از شیوههای ناصحیح و عملکردهای غلط قدرتمندان پیشین کمونیسم در زمینهی اقتصاد، باغ سبز دنیای غرب را بنماید ولی حقیقت جای دیگری است به گورباچف گوشزد میکنند که در باغ سبز نشان دادن غرب تنها برای سلطه است و مبادا شما از چاله درآیید و در چاه بیفتید. اما نکتهای دیگر که امام(س) بدان اشاره میکنند این است که اگر جنابعالی میل داشته باشید در این زمینهها (زمینههای ذکر شده در نامه) تحقیق کنید میتوانید دستور دهید که صاحبان اینگونه علوم علاوه بر کتب فلسفهی غرب در این زمینهها به نوشتههای فارابی و بوعلیسینا (رحمتالله علیهما) در حکمت مشا مراجعه کنند تا روشن شود ...) در این فراز از نامه امام(س) با فراست خود در تلاشند اهل علم شوروی را با آشنایی با دید فلسفی و عرفانی به مسایل توحیدی و خداشناسی دعوت کنند.
دباغ در پاسخ به این پرسش که فکر مى کنید اثرات این پیام در دنیا چه بود؟ گفت:به عنوان مثال عرض کنم که براى انجام معالجه به انگلستان رفتم با دو جوان دانشجو که صحبت مىکردیم عنوان مىکردند که ما با پیام امام خمینى به گورباچف، مسلمان شدیم و نامه حضرت امام را از نظر جامعه شناسى براى پایان نامه خود انتخاب کرده بودند. واقعیت این است که این مرد، مرد خدایى است. حضرت امام در دانشگاه اسلام بزرگ شده است در طول زندگى سیاسى، حضرت امام همیشه جنبه هدایتى را مدنظر داشتند. با ادبیات خاص خودشان کلامى را جارى مىکردند. مخاطبشناس بسیار قوى بودند. امام با دشمنان خودشان هم برخورد هدایتى داشتند تا حذفى. این پیام را اگر از بُعد هدایتى آن مورد بررسى قرار دهیم بسیار اثرگذار بود. محور آن توحید بود. این دعوت به گوش جهانیان رسید. کشورهاى زیرسلطه شوروى را در نظر بگیرید که بعد از پیام چقدر حرکتهاى مؤثر در جهت استقلال، آزادى و ... داشتند. از طرفدیگر کشورهاى دیگر جهان را نیز در نظر بگیرید. مثلًا در یکى از کشورهاى آمریکاى لاتین که بنده مسافرتى به آنجا داشتم، 11 نفر مسلمان وجود داشت که یکى از آنها پیشنماز بود و ده نفر دیگر به او اقتدا مىکردند و نماز جمعه مىخواندند. و همه مردم هم آنها را مىشناختند. به پیشنمازشان عرض کردم شما امام را مىشناسید؟ عکسى از جوانىهاى امام به من نشان داد (متعلق به سال 42 بود که امام دستگیر شد)پرسیدم: چقدر امام را مىشناسید؟ گفت که تا قبل از نامهاى که به گورباچف نوشتند خیلى شناخت نداشتم؛ فقط مىدانستم که انسان مبارزى است و در ایران زندگى مىکند و تبعید شده است. اما پس از این نامه متوجه شدم که ایشان پیغمبر زمان ما هستند و من چندین بار پیرامون این نامه به مسلمانان اینجا توضیح دادم. پس در یک جاى دورافتادهاى مثل این کشور این پیام رفته و اثرات مؤثرى هم گذاشته است. همچنین به چین که رفتم، مسلمانان به هنگام نماز جماعت از موضوع پیام امام سؤالاتى مىپرسیدند. اینها مشخص مىکند که چقدر این پیام توانسته تأثیر بگذارد. خیلىها توانستند با این پیام خودشان را پیدا کنند و لذا نه تنها در شوروى بلکه در نقاط دیگر جهان هم توانست نقشآفرینى کند.
وی دراین باره که چرا پیام به شکل دیپلماتیک ارسال نشد بلکه به شکل ابلاغ و توسط هیأتى غیرسیاسى ارسال شده است؟گفت: دقیقاً هدف امام در این قضیه معلوم و مشخص مىشود. یک نامه توحیدى و هدایتى نمىتواند در قالب دیپلماتیک باشد. چون امام رهبر جامعه هستند، نه رئیسجمهور و نخستوزیر. امام چیزى را درک کردند که سالها بعد همگان به آن رسیدند و اگر در قالب سیاسى آن مطلب ارسال مى شد اثر خود را نداشت.