علی شمخانی
- جنگ، دفاع مقدس است از آن جهت که دفاع در قبال تجاوز نامشروع علیه باورها، تاریخ، هویت و جغرافیای یک ملت آزاده بود. ملتی که برای مقابله با آن تجاوز همهجانبه و نابرابر، با تاسی از تعالیم قرآنی و وحیانی خویش (هل تربصون بنا الا احدی الحسنین) و نیز سیره و روش ائمهاطهار؛ و به ویژه روش «هیهات منالذله» امام حسین(ع) و نیز تجربه انقلاب پیروزمند خویش یعنی پیروزی خون بر شمشیر و با قرار دادن همه این مبانی در یک راستا، وارد این معرکه تحمیلی نابرابر شد و سربلند از آن بیرون آمد. این نبرد خیر و شر، هشت سال به درازا کشید و این مدت رکورد طولانیترین جنگ حتی طولانیتر از جنگ جهانی دوم در قرن بیستم را رقم زد. جنگی که جغرافیای وقوع آن، گسترده و متنوع بود و در حالی که در طول صدها کیلومتر مرز زمینی رخ داد، اما محدود به زمین نبود و هوا و دریا و شهرها را هم در بر میگرفت. نظامی و غیرنظامی را مورد هدف قرار میداد.
به کشتی جنگی و غیرجنگی و هواپیماهای نظامی و غیرنظامی حمله میشد. هم به تیپ و لشکر و یگانهای رزمی و هم به مناطق زندگی مردم عادی در کوچه و بازار و شهرها تهاجم میشد. هم رزمندگان را در خطوط مقدم مورد هدف قرار میداد و هم اسرای پایبند به ارزشهای خویش را در زمان اسارت توسط دشمن قدّار اعدام میکرد. در بهکارگیری انواع سلاح هیچ نوع محدودیتی توسط دشمن رعایت نمیشد. دشمن سلاح متعارف و نامتعارف (شیمایی ـ میکروبی) را در اختیار داشت و بدون محدودیت به کار میگرفت و درصدد تجهیز به سلاح هستهای هم بود و در مقابل آن «سازمان رسمی و مسئول» مقابله کننده با این تهاجم، به دلایلی که هم ناشی از پیروزی انقلاب میشد، و هم ساختار و بافت و ترکیب و تجهیزاتش، به تنهایی ناکارآمد بود. سازمان نوپای سپاه پاسداران درگیر در مقابله با ناامنکنندگان انقلاب در شهرها بود و در مراحل تاسیس به سر میبرد. هر دو نهاد یعنی ارتش و سپاه یکی در راه تثبیت و تکمیل و تصحیح سازمانی و دیگری در جهت راهاندازی و استقرار سازمانی بودند؛ و این امر یعنی، در حین انجام مأموریتِ توقفِ تجاوز همهجانبه بودند. یعنی به طور همزمان هم مأموریت را انجام میدادند و هم تکمیل و تشکیل تصحیح سازمان و البته در این مسیر تنها نبودند؛ آحاد مردم با حمایت و حضور خود در میادین نبرد به شکل مستقیم یا با حمایت غیرمستقیم روحی و مادیشان همراهی داشتند و ترکیب این مجموعه از تلاقی و تعامل و ترکیب در بستر عملیاتی عامل تولید فرهنگی به نام «فرهنگ بسیجی» شد. غلبه دادن این فرهنگ در قدرت تعیینکنندگی آن به عنوان تنها راهکار ممکن، در قبال دو نظریه جنگ کلاسیک و جنگ پارتیزانی (برگرفته از آمریکای لاتین که در جنوب لبنان قبل از انقلاب ترجمه شده بود) در مصاف چه باید کرد؟ عبور ظفرمندانهای را باعث شد. از این رهگذر دشمن در دستیابی به نتایج نهایی جنگ، هم در نیل به اهداف رسمی تاکتیکی (تفرقه و تشتت در میان مردم و اقوام) و هم در نیل به اهداف عملیاتی و استراتژیکی در سه سطح (حداقلی لغو قرارداد ۱۹۷۵ـ حد میانی، تجزیه خوزستان، حداکثری براندازی نظام نوپای برآمده از انقلاب اسلامی) خویش ناکام ماند و این ناکامی در مقایسه با جنگهای گذشته ایران رکوردی منحصر به فرد در از دست ندادن قطعهای از خاک و سرزمینی از سرزمین مادری بود.
این موارد؛ یعنی طول زمان و وسعت جغرافیا و تنوع میدان و سازمانهای سنتی غیر آماده و رو به تحول و سازمان نوپا و رو به گسترش، بهکارگیری انواع تجهیزات مجاز و غیرمجاز دشمن علیه مردم و تنهایی ملت ایران و عکس آن حمایت همهجانبه ابرقدرتها و ارتجاع منطقهای از دشمن و حضور گسترده مردم و نتیجه جنگ و تولید فرهنگ در بستر (احدیالحسنین) قرآن، جنگ و دفاع را برای ملت ایران مقدس کرد. میتوان و حتما میتوان بر این موضوعات موارد کثیر دیگری به فهرست افزود. بسط و توصیف موارد پیش گفته خود دلایل محکمی را بر این مدعا (مقدس بودن) جنگ خواهد افزود.
اما اگر از این مقدمه این نتیجه را دریافت کنیم که همه اینها به معنای آن است که جنگ مقدس، نقدناپذیر و مصون از نقص و خطاست، این هم خطاست. هر کس بر این ادعا پای بفشارد، حتی اگر از روی حسن نیت باشد، باید بداند که این اندیشه حتی با رفتار و عمل نقادانه رزمندگان در صحنه و بحبوحه جنگ نیز سازگار نبود و با آن نسبتی نداشته است. ضمن اینکه، این گرایش و نظر، بیش از آنکه در خدمت جنگ و دفاع مقدس باشد جنگ را تبدیل به یک امری مقدس همپایه و همسان با شأن و مقام و عالم اولیا و ملائک میکند، نه بشر نیازمند الگو و اسوهپذیری. کتاب و معجزه رسولش (ص) برای هشدار نسبت به این انحراف میفرماید (قل انما انا بشر مثلکم یوحی علی...). شاید فضای روحانی و معنوی در جنگ، این قدسیسازی به شکلی ناشیانه را سبب شده باشد و منجر به این برداشت ناصواب و ناقص و واژگونه کرده است.
لذا در پاسخ به این سوال که معنویت دفاع مقدس ناشی از چیست؟ قدری باید تأمل کرد و آن را در این حوزه دستهبندی کرد. فضای معنوی جنگ چیزی غیر از مقدسسازی جنگ است. در این مورد زمینه منتج به فضای معنوی جنگ نکاتی را میتوان برشمرد که به آنها اشاره میکنم:
معنویت دفاع مقدس و علل آن:
۱ـ امام خمینی(ره): قله پر نوری که ارتباط عاطفی و صمیمی با رزمندگان در ردههای مختلف داشت که در هر دیداری در ایام جنگ، حاضران و غایبان صدای هقهق گریه رزمندگان را بر میافروخت. جملات جانسوز و مشهور امام و پیرامون سپاه و بسیج و ارتش که میفرمود: «ای کاش من هم یک پاسدار بودم ـ من یک بسیجیام و ـ یا ارتش هم امروز مردم است» این ارتباط و صمیمیت را منعکس میکند. تفسیر امام از جنگ و علل آن صرفا مادی و جهانی نبود. او جنگ را «الخیر فی ماوقع» تفسیر میکرد و این تفسیر تنها عبارتی زیبا نبود بلکه زیبایی عالمی دیگر را پیش مینهاد. در این عالم و در این جهان تفسیری، ارتباطی استوار و راسخ میان رهبر و رزمندگان پدیدار میساخت و آن را محکم میکرد. این صمیمیت در ارتباط با همه اقشار جامعه نمایان بود و جنگ هم از این تعامل صمیمانه و معنوی بهره و سهم خود را میبرد.
۲ـ قدرت کمی و تهاجمی و پشتیبانی دشمن، یک سو دشمنی بود که هر چه میخواست جهان شرق و غرب سیاسی با بذل و بخشش بیحد و حساب در اختیارش میگذاشت و در سوی دیگر، رزمندگانی بودند که جز با اتصال و ارتباط با خدای خویش و استعانت از او در همت و جهادش هیچ در چنته نداشت. نه به شرق و نه به غرب، نه به روسیه، نه به آمریکا و اروپا و نه به قدرتهای منطقه، به هیچ کس نمیتوانست متوسل شود و کمک و حمایت جوید. چرا که همه در انگیزه صدام برای قلع و قم انقلاب اسلامی ایران همداستان بودند و همراه. رزمندگان فقط به خدا وصل میشدند و دائما به یاد داشتند و در هر عسری (تنگی) زمزمه میکردند، ندای قرآنی را که؛ «کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره بأذنالله» و این نوع آیات ورد زبان آنان بود. و در به خاک افتادن هر اسطورهای از رزمندگان آیات جهاد را بدرقه آرامش میساختند «ولاتحسبنالذین قتلوا فیسبلالله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» «فر حین بما اتاهم الله من»*
۳ـ «الناس علی دین ملوکهم» رهبری در جنگ قیادی بود نه سیاقی، فرماندهان پیشتاز در جهاد و شهادت بودند و نه آمر و دستور دهنده صرف. این فرهنگ از پادگانهای آموزش تا خطوط مقدم نبرد مستولی بود. به همین دلیل شمار فرماندهان شهید کم نبود و بلکه پرشمار بود و گاهی هم به این پیشتازی و شوق فرماندهان اشکال گرفته میشد. اما تفوق این فرهنگ در فرماندهان بود که کلام آنان را نافذ میکرد. زیرا صدق امر فرماندهان را رزمندگان در میادین جنگ و پیشتازی در جهاد و شهادت در عمل آزموده بودند و گاه تا رده دسته، فرمانده حضور پیدا میکرد؛ فرمانده کل تا رده دسته، من بارها این روحیه را دیدهام و تاثیر آن را در روحیه دسته، آمادگی دسته، برداشت درست دسته از مأموریت و حتی اعتراضهای دسته مشاهده کردهام.
۴ـ فقدان تبعیض و ایدئولوژی حذف: متمردان و معترضان جنگ در سختترین شرایط حرفهای خود را میزدند، شعار میدادند، راهپیمایی میکردند. اما بسیاری از آنها در رکاب موافقان جنگ و مخالفان به آن اعتراض، شهید شدند. هیچکس در جنگ حذف نمیشد. هرکس میآمد، البته همه نمیآمدند ولی هرکس میآمد، محترم بود و جا را برای هیچکس تنگ نمیکرد. در انتخاب یگان حتیالامکان محصور نمیشد. در انتخاب محل مانور میل و علاقه آنها تعیین کننده بود. در شرکت در خطشکنی یا پشتیبانی آزاد بودند و البته این امور در یک نظام همافزا شکل میگرفت. این انعطاف و گشادی سینه و سعهصدر آن هم در جنگ به حدی بود که افرادی از استانهای مختلف که اینها با واحد استانی خود همخوانی نداشتند، ولی در کنار هم میتوانستند باری از دوش جنگ بردارند. حذف نشدند تا فرصت ابراز وجود در سختیها پیدا کنند و البته متناسب با وضعیتشان مأموریتی به آنها محول میشد. همزمان، بسیجی بودن نیز تعریف میدانی و عملیاتی داشت؛ از امتیازی برخوردار نبود، نه در پی کارت پایان خدمت بود و نه استخدام رسمی، نه سهمیه دانشگاهی. کادر فرماندهی هم نه در پی فرمانده شدن بود، نه درجه، نه مدال. زیرا همه میدانستند راه جهاد اصغر (جنگ) از جهاد اکبر (معارضه با نفس) میگذرد و این دو راه متفاوت و مستقل نیستند. آنکه در این بزم مقربتر است جام بلا بیشترش میدهند. این نمادهای فرهنگی، جنگ را متمایز و برجسته میساخت و از عالم خاکی به عالم آن جهانی ارتقاء و تعالی میبخشید.
در برپا بودن میدان جنگ و دفاع در مقابل باطل نمیتوان در حالی که شرایط ورود و اجازه گذر از جهاد اصغر را نیافتی، راهی به جهاد اکبر بجویی. در این جنگ ظاهر و باطن همساز بود و حاشیه و متن هم معنا و هم شکل؛ و همه این رنجها و مرارتها و دشواریها بود که بستر تولید فرهنگ بسیجی را فراهم میساخت و فرهنگساز میشد. چون در سراسر جنگ، در طول و عرض آن و در جای جای سنگرهای آن، این فرهنگ و روحیه حاکم بود، جنگ توانست معادلات زمینی قدرتهای شرق و غرب را در صحنه نبرد برهم زند و راهی دیگر بگشاید و از آن نیز فراتر رفت. فرهنگی را که این جنگ تولید میکرد، از خطوط مقدم عبور میکرد و تا به شهرها و محلهها گسترش مییافت. از کشور و مرزها عبور میکرد تا حزبالله لبنان را شکل میداد و لشکر بدر را در عراق از مجاهدین عراقی سامان میداد و اینها سازمانهایی مبتنی بر باورهای مشترک با رزمندگان و نه مبتنی بر مصالح مادی حرکتهای حقخواهانه خود را ایجاد کردند.
این فرهنگ بود که یگانگی را رقم میزد و نماز و لباس و کلام و کلاه فرمانده الگو میشد و در عین حال بر هر فرماندهای چون احساس فقر به دانستن و نیاز به دعای خیرخواهی دیگران چیره بود تا بینیازی، از رزمنده ساده روستایی و صفا و بیغشی او درس میآموخت و خود رزمنده نوآموز میشد. این تعامل دوسویه، جنگ را از معرکه صرف دشمنستیزی و عقب راندن متجاوز به مدرسه اخلاق و ادب و درس زندگی و تفسیر حیات و فلسفه آفرینش تعالی میبخشید.
ضرورت نقد جنگ
رزمندگان پایدار بر ارزشهای دفاع مقدس پر از سوال و مملو از پاسخاند. رزمندگان با رعایت این نکته و پیشتاز در آنکه ما بشریم و مفتخر به بشر بودنیم. اما در زمان مناسب تحت رهبری امام عادلی بهترین لحظات زندگی خویش را نه به اجبار که به انتخاب در خدمت حضور در پیشانی دفاع و خطوط مقدم از انقلاب اسلامی نمودند. هم قادرند نسبت به علل اقدامات خویش توضیح دهند و در این رابطه واهمهای ندارند. هم به دنبال صیقل دادن آن تجارب و رفع نواقص و معایب آن از این رهگذر هستند. و هم نسبت به آن شرایط و حتی مقایسه آن شرایط با شرایط پس از جنگ تا به امروز میتوانند سوالاتی درخور خون شهیدان و نه به شکل تجارت سیاسی و جناحی برای و در جهت پیشبرد اهداف انقلاب مطرح سازند ولی باید این نکته را اضافه کرد که در انگیزه آنانی که امروز به قداست تمامعیار جنگ اصرار میورزند و در این امر نیز بعضا صادقند ولی بعضی دلایل را در میان سطور فکری آنها میتوان ملاحظه کرد و دلایلی برشمرد که متعارض با تقدیس جنگ است؛ در حالی که فریاد مقدس بودن جنگ میزنند، ازجمله اینکه:
۱ـ نگاه از موضع امروز به موضوعی دیروزین؛ در این نگاه تعریف نقشها یا حذف نقشها یا بزرگ و کوچک کردن نقشها و حوادث با انگیزه و مقاصد امروزی صورت میگیرد.
۲ـ بیان نکاتی برای جبران فاصله میان امروزیهایی که منصبی دارند و نسبت به دیروزیها، در آن زمان بینقش یا کم نقشتر بودند.
۳ـ تقویت و تداوم رویکرد و نگاهی که از چاپ کتاب و تهیه سیدی مبتنی بر دیدگاه انتظار درصدد ساختن کلاهی از این نمد است و تعمیم دادن آن به جنگ. (CD ظهور نزدیک است)
۴ـ رقابت سازمانی (ارتش و سپاه) در چاپ وقایع جنگ به شکل عام یا موردی.
نتیجه این رویکرد نسل جوان را با آمیزه و ترکیبی از تقدیس و تناقض و گاهی تضاد و کلام غیر واقعبینانه و غیرصادقانه مواجه کرده است که به طور طبیعی با نگاه امروزین، رفتار امروزین مسوولان سازمان نیروهای مسلح را ارزیابی و سنجش میکند و این درک و فهم او را به ارزیابی از پدیدهای به نام هشت سال دفاع مقدس هدایت میکند. موارد فوق تشجیعکننده و تشویقکنندهای به سمت این نوع نگاه خواهد بود که با توجه به رفتار امروزین (فردی یا سازمانی) و سخنان و کتب و مقدسسازیهای ما، جنگ و دفاع مقدس را به پدیده و روایتی کمتر قابل باور و بیشتر افسانهای سوق میدهد و لذا تاثیرگذاری و فرهنگسازی آن را میتواند کمرمق و آبتر سازد و این یک آفت و تهدید جدی است.
و نکته دیگر اینکه:
با همه این معنویت و فرهنگ متعالی در جنگ، جنگ سویه دیگری هم دارد که به هیچ وجه نباید آن را با این فرهنگ معنوی خلط و همتراز دانست. این سویه، تدابیر و تاکتیکها و راهبردهای جنگ است که صرفنظر از انگیزههای طراحان و واضعان و آمران و مجریان آن، ضمن اینکه نسبتی ناگسستنی با معنویت و قداست جنگ دارد، محصول و معلول اندیشه و تدبیر و تفکر انسانهای خاکی و امکانات و ابزارهای مادی و موقعیتهای برنامهریزی شده است. این سویه جنگ هیچ مبنایی برای نقد نشدن ندارد و به مانند هر امر انسانی پایندگی و ماندگاری آن در هاونگ نقد جلا و ارزش مییابد. به همین دلیل و به منظور پایداری درسها و تجارب ۸ سال دفاع مقدس، باز گذاشتن دریچه نقد جلابخش است و مانع از غبارگیری آن تجربه منحصر به فرد و درخشان تاریخ انقلاب اسلامی. از این زاویه بر نقد منصفانه و عادلانه تاکید میکنم:
ـ چرا که تردیدی در این امر ندارم عده و عُدههایی که در دوران جنگ حضور فعال داشتند به دلیل لمس شرایط و درک واقعیات و هم فرهنگ بودن همیشه این سنجه را مد نظر خویش داشته و دارند و از این شاقول (عدل و انصاف) در بررسی مهمترین موضوع تاریخ معاصر ایران عدول نمیکنند.
ـ اما کسانی که میتوانستند باشند خود تصمیم گرفتند که امروز نباشند؛ یا به دلیل عدم آشنایی یا به دلیل آدرس غلط دادن برای توجیه گریز از وظیفهای که در زمان ممکن میبایست بدان میپرداختند. خدای ناکرده این سنجه را دچار خطا و انحراف نمایند. یا با نگاه جناحی و امروزی با لحاظ مقتضیات و شرایط به دنبال یافتن نقطهای از این کتاب برای به نقد کشیدن حریف و رقیب غیرهمفکر خویش هستند.
ـ اما دسته سومی هستند که غیر اینها هستند که یا به مقتضیات سن و شغل نتوانستند حضور یابند و از آن میدان تصویر ملموسی ندارند و به دنبال پاسخ به ابهاماتی هستند که از کلیت امر ملی و مقدس بودن دفاع، دفاع نمایند یا از دسته دوم هستند و فارغ از رقابتهای سیاسی به دنبال کشف روایت صحیح جنگ هستند باید نقد منصفانه و عادلانه را تشویق و ترویج کرد.
در همین جا این نکته را اضافه کنم که در لابهلای سطور سوالات هرساله آغاز دفاع مقدس و امروز بیشتر از سابق دیده میشود:
پرسشهای غیربومی که در زمان جنگ رزمندگان به عنوان جنگ روانی دشمن آن را تحلیل میکردند، امروز متأسفانه تبدیل به سوال در بعضی سایتهای به شکل حساب شده یا غیرحساب شده، گردیده است و خواسته یا ناخواسته به نوعی به دنبال انتقامکشی از امام هشیار در برهمزنندگی تصمیمات مجتمع گوادلوپ، از امام زیرک در تعیین نوع ترکیب شورای انقلاب و از امام مسلط و آگاهمند در تشکیل دولت موقت (مرحوم مهندس بازرگان) امامی پذیراننده و تعالیبخش افراد خائن در رده فرماندهی کل قوا و رییسجمهور، امام مجری نظرات دیگران در تعیین نخستوزیر، امام مخالف ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر و امام بیاطلاع از اوضاع جنگ و به ناگاه جام زهر سر کشیده ترسیم میکنند. این امام، امامی نیست که رزمندگان به نام خمینی (قدساله نفسالزّکیه) میشناختند و امروز هم رهبر معظم انقلاب به حق میفرمایند هیچ کجای دنیا این انقلاب بینام خمینی شناخته نخواهد شد و در این رابطه باید هوشیار بود.
و در انتها و در مسیر نقد منصفانه و عادلانه جنگ مواردی را به عنوان مثال و البته نه محدود به این موارد به قول کاسبان حبیبالله (دشت کردن) مطرح میکنم. علاوه بر مواردی که هماکنون مطرح است مثل چرا جنگ بعد از فتح خرمشهر ادامه پیدا کرد و....
۱ـ علل و شکل اختلافات در کشور پیش از آغاز جنگ تا اواخر دوره اول یعنی اتمام دوره و عزل فرماندهی کل قوای رییسجمهور وقت (بنیصدر) و پیامدهای آن بر جبهههای جنگ حتی پیش از آغاز تجاوز. (اطلاع از احتمال وقوع جنگ و اقدامات حرفهای که میبایست انجام میشد)
۲ـ چگونگی انتخاب مسیر بسیج بهکارگیری مردم در جنگ به عنوان یک روش غیرمأنوس و غیرتجربه شده در مقایسه با جنگ کلاسیک و جنگ پارتیزانی و دشواریهای آن راه و پیامدههای آن.
۳ـ ارتباطات در جنگ چگونه بود؟ ارتباط سازمانهای نظامی با سیاسیون، ارتباط ارتش و سپاه، سپاه و سپاه، سپاه با پشت جبهه، در درون جبهه، نسبت به منطقه عملیات، نسبت به مانور، نسبت به پیامدهای هر عملیات (پیام حضرت امام (ره) پس از عملیات طریقالقدس، نظر امام پس از عملیات بدر، پیامهای امام در اواخر جنگ و در روزهای آخر جنگ، پس از پایان جنگ پیرامون جنگ.
۴ـ چرایی عملیاتهایی که شناسایی شد، ولی انجام نشد (مثلا بمو) یا شناسایی شد، ولی در زمان خودش انجام نشد (والفجر۸)؟
۵ـ چرایی عملیاتهایی که انجام شد و موفق نبود، (رمضان، والفجر و والفجر مقدماتی.)
۶ـ چرایی انجام عملیات در غرب و جنوب کشور؛ چرا جنگ در آخر جنگ به منطقه غرب کشور کشیده شد؟
۷ـ استراتژی جنگ، جنگ تا یک پیروزی، و چرایی تبدیل نشدن پیروزیهای میدانی به دستاوردهای سیاسی.
اینها را مدخلی برای این ورود با وضو به این بحث بپنداریم. تا درسهای بیشماری که در پس این گنجینه فراتر از خاطره نهفته است. در پالایشگاه نقد و بررسی، محصولات پالایش شدهای فراتر از میدان نبرد در ابعاد مختلف (سازمان، ابتکار، کارآفرینی وحدت، صداقت، ایثار) در پهنه ایران اسلامی و فراتر از آن به پاس خون شهیدان نهادینه شود.
منبع: پیشکسوت
به کشتی جنگی و غیرجنگی و هواپیماهای نظامی و غیرنظامی حمله میشد. هم به تیپ و لشکر و یگانهای رزمی و هم به مناطق زندگی مردم عادی در کوچه و بازار و شهرها تهاجم میشد. هم رزمندگان را در خطوط مقدم مورد هدف قرار میداد و هم اسرای پایبند به ارزشهای خویش را در زمان اسارت توسط دشمن قدّار اعدام میکرد. در بهکارگیری انواع سلاح هیچ نوع محدودیتی توسط دشمن رعایت نمیشد. دشمن سلاح متعارف و نامتعارف (شیمایی ـ میکروبی) را در اختیار داشت و بدون محدودیت به کار میگرفت و درصدد تجهیز به سلاح هستهای هم بود و در مقابل آن «سازمان رسمی و مسئول» مقابله کننده با این تهاجم، به دلایلی که هم ناشی از پیروزی انقلاب میشد، و هم ساختار و بافت و ترکیب و تجهیزاتش، به تنهایی ناکارآمد بود. سازمان نوپای سپاه پاسداران درگیر در مقابله با ناامنکنندگان انقلاب در شهرها بود و در مراحل تاسیس به سر میبرد. هر دو نهاد یعنی ارتش و سپاه یکی در راه تثبیت و تکمیل و تصحیح سازمانی و دیگری در جهت راهاندازی و استقرار سازمانی بودند؛ و این امر یعنی، در حین انجام مأموریتِ توقفِ تجاوز همهجانبه بودند. یعنی به طور همزمان هم مأموریت را انجام میدادند و هم تکمیل و تشکیل تصحیح سازمان و البته در این مسیر تنها نبودند؛ آحاد مردم با حمایت و حضور خود در میادین نبرد به شکل مستقیم یا با حمایت غیرمستقیم روحی و مادیشان همراهی داشتند و ترکیب این مجموعه از تلاقی و تعامل و ترکیب در بستر عملیاتی عامل تولید فرهنگی به نام «فرهنگ بسیجی» شد. غلبه دادن این فرهنگ در قدرت تعیینکنندگی آن به عنوان تنها راهکار ممکن، در قبال دو نظریه جنگ کلاسیک و جنگ پارتیزانی (برگرفته از آمریکای لاتین که در جنوب لبنان قبل از انقلاب ترجمه شده بود) در مصاف چه باید کرد؟ عبور ظفرمندانهای را باعث شد. از این رهگذر دشمن در دستیابی به نتایج نهایی جنگ، هم در نیل به اهداف رسمی تاکتیکی (تفرقه و تشتت در میان مردم و اقوام) و هم در نیل به اهداف عملیاتی و استراتژیکی در سه سطح (حداقلی لغو قرارداد ۱۹۷۵ـ حد میانی، تجزیه خوزستان، حداکثری براندازی نظام نوپای برآمده از انقلاب اسلامی) خویش ناکام ماند و این ناکامی در مقایسه با جنگهای گذشته ایران رکوردی منحصر به فرد در از دست ندادن قطعهای از خاک و سرزمینی از سرزمین مادری بود.
این موارد؛ یعنی طول زمان و وسعت جغرافیا و تنوع میدان و سازمانهای سنتی غیر آماده و رو به تحول و سازمان نوپا و رو به گسترش، بهکارگیری انواع تجهیزات مجاز و غیرمجاز دشمن علیه مردم و تنهایی ملت ایران و عکس آن حمایت همهجانبه ابرقدرتها و ارتجاع منطقهای از دشمن و حضور گسترده مردم و نتیجه جنگ و تولید فرهنگ در بستر (احدیالحسنین) قرآن، جنگ و دفاع را برای ملت ایران مقدس کرد. میتوان و حتما میتوان بر این موضوعات موارد کثیر دیگری به فهرست افزود. بسط و توصیف موارد پیش گفته خود دلایل محکمی را بر این مدعا (مقدس بودن) جنگ خواهد افزود.
اما اگر از این مقدمه این نتیجه را دریافت کنیم که همه اینها به معنای آن است که جنگ مقدس، نقدناپذیر و مصون از نقص و خطاست، این هم خطاست. هر کس بر این ادعا پای بفشارد، حتی اگر از روی حسن نیت باشد، باید بداند که این اندیشه حتی با رفتار و عمل نقادانه رزمندگان در صحنه و بحبوحه جنگ نیز سازگار نبود و با آن نسبتی نداشته است. ضمن اینکه، این گرایش و نظر، بیش از آنکه در خدمت جنگ و دفاع مقدس باشد جنگ را تبدیل به یک امری مقدس همپایه و همسان با شأن و مقام و عالم اولیا و ملائک میکند، نه بشر نیازمند الگو و اسوهپذیری. کتاب و معجزه رسولش (ص) برای هشدار نسبت به این انحراف میفرماید (قل انما انا بشر مثلکم یوحی علی...). شاید فضای روحانی و معنوی در جنگ، این قدسیسازی به شکلی ناشیانه را سبب شده باشد و منجر به این برداشت ناصواب و ناقص و واژگونه کرده است.
لذا در پاسخ به این سوال که معنویت دفاع مقدس ناشی از چیست؟ قدری باید تأمل کرد و آن را در این حوزه دستهبندی کرد. فضای معنوی جنگ چیزی غیر از مقدسسازی جنگ است. در این مورد زمینه منتج به فضای معنوی جنگ نکاتی را میتوان برشمرد که به آنها اشاره میکنم:
معنویت دفاع مقدس و علل آن:
۱ـ امام خمینی(ره): قله پر نوری که ارتباط عاطفی و صمیمی با رزمندگان در ردههای مختلف داشت که در هر دیداری در ایام جنگ، حاضران و غایبان صدای هقهق گریه رزمندگان را بر میافروخت. جملات جانسوز و مشهور امام و پیرامون سپاه و بسیج و ارتش که میفرمود: «ای کاش من هم یک پاسدار بودم ـ من یک بسیجیام و ـ یا ارتش هم امروز مردم است» این ارتباط و صمیمیت را منعکس میکند. تفسیر امام از جنگ و علل آن صرفا مادی و جهانی نبود. او جنگ را «الخیر فی ماوقع» تفسیر میکرد و این تفسیر تنها عبارتی زیبا نبود بلکه زیبایی عالمی دیگر را پیش مینهاد. در این عالم و در این جهان تفسیری، ارتباطی استوار و راسخ میان رهبر و رزمندگان پدیدار میساخت و آن را محکم میکرد. این صمیمیت در ارتباط با همه اقشار جامعه نمایان بود و جنگ هم از این تعامل صمیمانه و معنوی بهره و سهم خود را میبرد.
۲ـ قدرت کمی و تهاجمی و پشتیبانی دشمن، یک سو دشمنی بود که هر چه میخواست جهان شرق و غرب سیاسی با بذل و بخشش بیحد و حساب در اختیارش میگذاشت و در سوی دیگر، رزمندگانی بودند که جز با اتصال و ارتباط با خدای خویش و استعانت از او در همت و جهادش هیچ در چنته نداشت. نه به شرق و نه به غرب، نه به روسیه، نه به آمریکا و اروپا و نه به قدرتهای منطقه، به هیچ کس نمیتوانست متوسل شود و کمک و حمایت جوید. چرا که همه در انگیزه صدام برای قلع و قم انقلاب اسلامی ایران همداستان بودند و همراه. رزمندگان فقط به خدا وصل میشدند و دائما به یاد داشتند و در هر عسری (تنگی) زمزمه میکردند، ندای قرآنی را که؛ «کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره بأذنالله» و این نوع آیات ورد زبان آنان بود. و در به خاک افتادن هر اسطورهای از رزمندگان آیات جهاد را بدرقه آرامش میساختند «ولاتحسبنالذین قتلوا فیسبلالله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» «فر حین بما اتاهم الله من»*
۳ـ «الناس علی دین ملوکهم» رهبری در جنگ قیادی بود نه سیاقی، فرماندهان پیشتاز در جهاد و شهادت بودند و نه آمر و دستور دهنده صرف. این فرهنگ از پادگانهای آموزش تا خطوط مقدم نبرد مستولی بود. به همین دلیل شمار فرماندهان شهید کم نبود و بلکه پرشمار بود و گاهی هم به این پیشتازی و شوق فرماندهان اشکال گرفته میشد. اما تفوق این فرهنگ در فرماندهان بود که کلام آنان را نافذ میکرد. زیرا صدق امر فرماندهان را رزمندگان در میادین جنگ و پیشتازی در جهاد و شهادت در عمل آزموده بودند و گاه تا رده دسته، فرمانده حضور پیدا میکرد؛ فرمانده کل تا رده دسته، من بارها این روحیه را دیدهام و تاثیر آن را در روحیه دسته، آمادگی دسته، برداشت درست دسته از مأموریت و حتی اعتراضهای دسته مشاهده کردهام.
۴ـ فقدان تبعیض و ایدئولوژی حذف: متمردان و معترضان جنگ در سختترین شرایط حرفهای خود را میزدند، شعار میدادند، راهپیمایی میکردند. اما بسیاری از آنها در رکاب موافقان جنگ و مخالفان به آن اعتراض، شهید شدند. هیچکس در جنگ حذف نمیشد. هرکس میآمد، البته همه نمیآمدند ولی هرکس میآمد، محترم بود و جا را برای هیچکس تنگ نمیکرد. در انتخاب یگان حتیالامکان محصور نمیشد. در انتخاب محل مانور میل و علاقه آنها تعیین کننده بود. در شرکت در خطشکنی یا پشتیبانی آزاد بودند و البته این امور در یک نظام همافزا شکل میگرفت. این انعطاف و گشادی سینه و سعهصدر آن هم در جنگ به حدی بود که افرادی از استانهای مختلف که اینها با واحد استانی خود همخوانی نداشتند، ولی در کنار هم میتوانستند باری از دوش جنگ بردارند. حذف نشدند تا فرصت ابراز وجود در سختیها پیدا کنند و البته متناسب با وضعیتشان مأموریتی به آنها محول میشد. همزمان، بسیجی بودن نیز تعریف میدانی و عملیاتی داشت؛ از امتیازی برخوردار نبود، نه در پی کارت پایان خدمت بود و نه استخدام رسمی، نه سهمیه دانشگاهی. کادر فرماندهی هم نه در پی فرمانده شدن بود، نه درجه، نه مدال. زیرا همه میدانستند راه جهاد اصغر (جنگ) از جهاد اکبر (معارضه با نفس) میگذرد و این دو راه متفاوت و مستقل نیستند. آنکه در این بزم مقربتر است جام بلا بیشترش میدهند. این نمادهای فرهنگی، جنگ را متمایز و برجسته میساخت و از عالم خاکی به عالم آن جهانی ارتقاء و تعالی میبخشید.
در برپا بودن میدان جنگ و دفاع در مقابل باطل نمیتوان در حالی که شرایط ورود و اجازه گذر از جهاد اصغر را نیافتی، راهی به جهاد اکبر بجویی. در این جنگ ظاهر و باطن همساز بود و حاشیه و متن هم معنا و هم شکل؛ و همه این رنجها و مرارتها و دشواریها بود که بستر تولید فرهنگ بسیجی را فراهم میساخت و فرهنگساز میشد. چون در سراسر جنگ، در طول و عرض آن و در جای جای سنگرهای آن، این فرهنگ و روحیه حاکم بود، جنگ توانست معادلات زمینی قدرتهای شرق و غرب را در صحنه نبرد برهم زند و راهی دیگر بگشاید و از آن نیز فراتر رفت. فرهنگی را که این جنگ تولید میکرد، از خطوط مقدم عبور میکرد و تا به شهرها و محلهها گسترش مییافت. از کشور و مرزها عبور میکرد تا حزبالله لبنان را شکل میداد و لشکر بدر را در عراق از مجاهدین عراقی سامان میداد و اینها سازمانهایی مبتنی بر باورهای مشترک با رزمندگان و نه مبتنی بر مصالح مادی حرکتهای حقخواهانه خود را ایجاد کردند.
این فرهنگ بود که یگانگی را رقم میزد و نماز و لباس و کلام و کلاه فرمانده الگو میشد و در عین حال بر هر فرماندهای چون احساس فقر به دانستن و نیاز به دعای خیرخواهی دیگران چیره بود تا بینیازی، از رزمنده ساده روستایی و صفا و بیغشی او درس میآموخت و خود رزمنده نوآموز میشد. این تعامل دوسویه، جنگ را از معرکه صرف دشمنستیزی و عقب راندن متجاوز به مدرسه اخلاق و ادب و درس زندگی و تفسیر حیات و فلسفه آفرینش تعالی میبخشید.
ضرورت نقد جنگ
رزمندگان پایدار بر ارزشهای دفاع مقدس پر از سوال و مملو از پاسخاند. رزمندگان با رعایت این نکته و پیشتاز در آنکه ما بشریم و مفتخر به بشر بودنیم. اما در زمان مناسب تحت رهبری امام عادلی بهترین لحظات زندگی خویش را نه به اجبار که به انتخاب در خدمت حضور در پیشانی دفاع و خطوط مقدم از انقلاب اسلامی نمودند. هم قادرند نسبت به علل اقدامات خویش توضیح دهند و در این رابطه واهمهای ندارند. هم به دنبال صیقل دادن آن تجارب و رفع نواقص و معایب آن از این رهگذر هستند. و هم نسبت به آن شرایط و حتی مقایسه آن شرایط با شرایط پس از جنگ تا به امروز میتوانند سوالاتی درخور خون شهیدان و نه به شکل تجارت سیاسی و جناحی برای و در جهت پیشبرد اهداف انقلاب مطرح سازند ولی باید این نکته را اضافه کرد که در انگیزه آنانی که امروز به قداست تمامعیار جنگ اصرار میورزند و در این امر نیز بعضا صادقند ولی بعضی دلایل را در میان سطور فکری آنها میتوان ملاحظه کرد و دلایلی برشمرد که متعارض با تقدیس جنگ است؛ در حالی که فریاد مقدس بودن جنگ میزنند، ازجمله اینکه:
۱ـ نگاه از موضع امروز به موضوعی دیروزین؛ در این نگاه تعریف نقشها یا حذف نقشها یا بزرگ و کوچک کردن نقشها و حوادث با انگیزه و مقاصد امروزی صورت میگیرد.
۲ـ بیان نکاتی برای جبران فاصله میان امروزیهایی که منصبی دارند و نسبت به دیروزیها، در آن زمان بینقش یا کم نقشتر بودند.
۳ـ تقویت و تداوم رویکرد و نگاهی که از چاپ کتاب و تهیه سیدی مبتنی بر دیدگاه انتظار درصدد ساختن کلاهی از این نمد است و تعمیم دادن آن به جنگ. (CD ظهور نزدیک است)
۴ـ رقابت سازمانی (ارتش و سپاه) در چاپ وقایع جنگ به شکل عام یا موردی.
نتیجه این رویکرد نسل جوان را با آمیزه و ترکیبی از تقدیس و تناقض و گاهی تضاد و کلام غیر واقعبینانه و غیرصادقانه مواجه کرده است که به طور طبیعی با نگاه امروزین، رفتار امروزین مسوولان سازمان نیروهای مسلح را ارزیابی و سنجش میکند و این درک و فهم او را به ارزیابی از پدیدهای به نام هشت سال دفاع مقدس هدایت میکند. موارد فوق تشجیعکننده و تشویقکنندهای به سمت این نوع نگاه خواهد بود که با توجه به رفتار امروزین (فردی یا سازمانی) و سخنان و کتب و مقدسسازیهای ما، جنگ و دفاع مقدس را به پدیده و روایتی کمتر قابل باور و بیشتر افسانهای سوق میدهد و لذا تاثیرگذاری و فرهنگسازی آن را میتواند کمرمق و آبتر سازد و این یک آفت و تهدید جدی است.
و نکته دیگر اینکه:
با همه این معنویت و فرهنگ متعالی در جنگ، جنگ سویه دیگری هم دارد که به هیچ وجه نباید آن را با این فرهنگ معنوی خلط و همتراز دانست. این سویه، تدابیر و تاکتیکها و راهبردهای جنگ است که صرفنظر از انگیزههای طراحان و واضعان و آمران و مجریان آن، ضمن اینکه نسبتی ناگسستنی با معنویت و قداست جنگ دارد، محصول و معلول اندیشه و تدبیر و تفکر انسانهای خاکی و امکانات و ابزارهای مادی و موقعیتهای برنامهریزی شده است. این سویه جنگ هیچ مبنایی برای نقد نشدن ندارد و به مانند هر امر انسانی پایندگی و ماندگاری آن در هاونگ نقد جلا و ارزش مییابد. به همین دلیل و به منظور پایداری درسها و تجارب ۸ سال دفاع مقدس، باز گذاشتن دریچه نقد جلابخش است و مانع از غبارگیری آن تجربه منحصر به فرد و درخشان تاریخ انقلاب اسلامی. از این زاویه بر نقد منصفانه و عادلانه تاکید میکنم:
ـ چرا که تردیدی در این امر ندارم عده و عُدههایی که در دوران جنگ حضور فعال داشتند به دلیل لمس شرایط و درک واقعیات و هم فرهنگ بودن همیشه این سنجه را مد نظر خویش داشته و دارند و از این شاقول (عدل و انصاف) در بررسی مهمترین موضوع تاریخ معاصر ایران عدول نمیکنند.
ـ اما کسانی که میتوانستند باشند خود تصمیم گرفتند که امروز نباشند؛ یا به دلیل عدم آشنایی یا به دلیل آدرس غلط دادن برای توجیه گریز از وظیفهای که در زمان ممکن میبایست بدان میپرداختند. خدای ناکرده این سنجه را دچار خطا و انحراف نمایند. یا با نگاه جناحی و امروزی با لحاظ مقتضیات و شرایط به دنبال یافتن نقطهای از این کتاب برای به نقد کشیدن حریف و رقیب غیرهمفکر خویش هستند.
ـ اما دسته سومی هستند که غیر اینها هستند که یا به مقتضیات سن و شغل نتوانستند حضور یابند و از آن میدان تصویر ملموسی ندارند و به دنبال پاسخ به ابهاماتی هستند که از کلیت امر ملی و مقدس بودن دفاع، دفاع نمایند یا از دسته دوم هستند و فارغ از رقابتهای سیاسی به دنبال کشف روایت صحیح جنگ هستند باید نقد منصفانه و عادلانه را تشویق و ترویج کرد.
در همین جا این نکته را اضافه کنم که در لابهلای سطور سوالات هرساله آغاز دفاع مقدس و امروز بیشتر از سابق دیده میشود:
پرسشهای غیربومی که در زمان جنگ رزمندگان به عنوان جنگ روانی دشمن آن را تحلیل میکردند، امروز متأسفانه تبدیل به سوال در بعضی سایتهای به شکل حساب شده یا غیرحساب شده، گردیده است و خواسته یا ناخواسته به نوعی به دنبال انتقامکشی از امام هشیار در برهمزنندگی تصمیمات مجتمع گوادلوپ، از امام زیرک در تعیین نوع ترکیب شورای انقلاب و از امام مسلط و آگاهمند در تشکیل دولت موقت (مرحوم مهندس بازرگان) امامی پذیراننده و تعالیبخش افراد خائن در رده فرماندهی کل قوا و رییسجمهور، امام مجری نظرات دیگران در تعیین نخستوزیر، امام مخالف ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر و امام بیاطلاع از اوضاع جنگ و به ناگاه جام زهر سر کشیده ترسیم میکنند. این امام، امامی نیست که رزمندگان به نام خمینی (قدساله نفسالزّکیه) میشناختند و امروز هم رهبر معظم انقلاب به حق میفرمایند هیچ کجای دنیا این انقلاب بینام خمینی شناخته نخواهد شد و در این رابطه باید هوشیار بود.
و در انتها و در مسیر نقد منصفانه و عادلانه جنگ مواردی را به عنوان مثال و البته نه محدود به این موارد به قول کاسبان حبیبالله (دشت کردن) مطرح میکنم. علاوه بر مواردی که هماکنون مطرح است مثل چرا جنگ بعد از فتح خرمشهر ادامه پیدا کرد و....
۱ـ علل و شکل اختلافات در کشور پیش از آغاز جنگ تا اواخر دوره اول یعنی اتمام دوره و عزل فرماندهی کل قوای رییسجمهور وقت (بنیصدر) و پیامدهای آن بر جبهههای جنگ حتی پیش از آغاز تجاوز. (اطلاع از احتمال وقوع جنگ و اقدامات حرفهای که میبایست انجام میشد)
۲ـ چگونگی انتخاب مسیر بسیج بهکارگیری مردم در جنگ به عنوان یک روش غیرمأنوس و غیرتجربه شده در مقایسه با جنگ کلاسیک و جنگ پارتیزانی و دشواریهای آن راه و پیامدههای آن.
۳ـ ارتباطات در جنگ چگونه بود؟ ارتباط سازمانهای نظامی با سیاسیون، ارتباط ارتش و سپاه، سپاه و سپاه، سپاه با پشت جبهه، در درون جبهه، نسبت به منطقه عملیات، نسبت به مانور، نسبت به پیامدهای هر عملیات (پیام حضرت امام (ره) پس از عملیات طریقالقدس، نظر امام پس از عملیات بدر، پیامهای امام در اواخر جنگ و در روزهای آخر جنگ، پس از پایان جنگ پیرامون جنگ.
۴ـ چرایی عملیاتهایی که شناسایی شد، ولی انجام نشد (مثلا بمو) یا شناسایی شد، ولی در زمان خودش انجام نشد (والفجر۸)؟
۵ـ چرایی عملیاتهایی که انجام شد و موفق نبود، (رمضان، والفجر و والفجر مقدماتی.)
۶ـ چرایی انجام عملیات در غرب و جنوب کشور؛ چرا جنگ در آخر جنگ به منطقه غرب کشور کشیده شد؟
۷ـ استراتژی جنگ، جنگ تا یک پیروزی، و چرایی تبدیل نشدن پیروزیهای میدانی به دستاوردهای سیاسی.
اینها را مدخلی برای این ورود با وضو به این بحث بپنداریم. تا درسهای بیشماری که در پس این گنجینه فراتر از خاطره نهفته است. در پالایشگاه نقد و بررسی، محصولات پالایش شدهای فراتر از میدان نبرد در ابعاد مختلف (سازمان، ابتکار، کارآفرینی وحدت، صداقت، ایثار) در پهنه ایران اسلامی و فراتر از آن به پاس خون شهیدان نهادینه شود.
منبع: پیشکسوت
کپی شد