شانزده سال از رحلت مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حاج سیداحمدآقای خمینی یادگار گرانقدر حضرت امام خمینی(س) می گذرد و همچنان داغ ایشان برای علاقمندان حضرت امام(س) و ملت ایران سنگین می نماید. ایشان که به ویژه پس از شهادت آیت الله حاج سیدمصطفی خمینی فرزند ارشد حضرت امام(س)، حافظ اسرار و امین ایشان بوده اند، تمامی زندگی خود را در راه تحقق آرمان های الهی انقلاب اسلامی وقف کردند.
پایگاه اطلاع رسانی خبری جماران برای گرامیداشت یاد و خاطره ایشان اقدام به انتشار مجموعه اندیشه ها، خاطرات و دیدگاه های نزدیکان و یاران و بزرگان می کند. در ادامه دیدگاه آیت الله فاضل لنکرانی از شاگردان برجسته حضرت امام و از دوستان حاج احمدآقای خمینی پیرامون ایشان می آید:
دربارۀ مسئله نظام و ولایت فقیه، همان حساسیتى را که خود امام نسبت به نظام و ولایت فقیه داشت، ایشان [مرحوم حاج سید احمدآقا] هم همان حساسیت را داشت. حال یک وقت ممکن بود که گاهى فرض کنید از بعضى از مسئولان ناراضى باشد و نسبت به بعضى از مسائل انتقاد داشته باشد، ولى وقتى که مسئله اصل نظام و اصل ولایت فقیه مطرح بود، ایشان دیگر بىاختیار در مقابلش خاضع و خاشع بود. فلذا در وصیتنامه ایشان نسبت به فرزند ارشدش و همه فرزندانش وصیت کرد، که مبادا تحلیلهاى مختلف شما را از نظام و ولایت فقیه منحرف کند، و حتى نسبت به مجلس خبرگان سابق، که امام رحلت کرده بودند، تعبیر کرده بودند مهمترین کار مجلس خبرگان تعیین رهبر و رهبرى بود، و ایشان از روى عقیده این حرف را مىزد و در این عقیده هیچ تردیدى نداشت و اگر احساس مىکرد کسى در این کار مىخواهد خللى وارد بکند در مقابلش مىایستاد.
بعد از رحلت حضرت امام، باید تعبیر بکنیم که ایشان استوانۀ بسیار محکمى براى نظام بود و بازوى توانایى براى نظام و مقام معظم رهبرى و مسئولان نظام جمهورى اسلامى بود. حتى شنیدید که بعد از فوت ایشان دشمنان انقلاب و یا دوستان نادان دربارۀ فوت ایشان یک سرى شایعاتى را به وجود آوردند، در حالىکه اشتباه آنها این بود که به نظر من مسئولان نظام از فوت حاج احمدآقا خیلى بیشتر از دیگران متأثر شدند و ضرر کردند، یعنى اینکه وجود ایشان یک وجود نافعى بود براى نظام، و چه بسا افرادى که حالا روى عدم اطلاع و عدم آگاهى و روى بعضى از مسائل، نسبت به بعضى از مسئولان انتقادهایى داشتند، و یا حتى دامنه اعتراض را بالاتر مىکشاندند، با تجلیلها و با تبیینات آقاى حاج احمدآقا براى آنها آرامشى پیدا مىشد، آنها وقتى مىدیدند که آقاى حاج احمدآقا در مورد نظام این مقدار معتقد و خاضع است، دیگر فکر مىکردند براى آنها جایى نیست که حرفى بزنند یا انتقاد بىجایى داشته باشند.
خلاصه این هم یکى از فضائل ایشان بود، که بعد از فوت امام، راه امام را کماهوحقه ادامه داد و آن مسئولیتى را که به دوش ایشان بود، بدون وقفه و بدون رکود و بدون انحطاط، بلکه با تکامل و تضاعف مسئولیت خودشان را ایفا کردند و من معتقدم که پیش خداوند بزرگ اجر بسیار بالایى دارد، و کارهایى را که امام انجام دادند، بالاخره سهمى هم براى حاج احمدآقا در همۀ آن کارها وجود دارد، و خودم هم معتقدم که لطمه بزرگ از فوت ایشان به نظام وارد شد، و یک ستون محکم و عمود قوى را نظام از دست داد. حالا امیدواریم که خداوند تبارک و تعالى از راه دیگر جبران بکند. دربارۀ معنویت، هم ایشان و هم برادر بزرگش مرحوم آقاى حاج آقامصطفى، چون من وصیت مرحوم آقاى مصطفى را به خط خودشان و، وصیت ایشان را نیز به خط خودش دیدم این دو وصیت، یک نکتهاى را براى آنهائى که دقت در آنها بکنند، الهام مىکند و آن نکته این است که هم به مرحوم آقاى حاج آقا مصطفى الهام شده بود که قبل از پدرش فوت مىشود و هم به حاج احمدآقا الهام شده بود که قبل از مادرش فوت مىشود. اما آقاى حاجآقا مصطفى براى اینکه در وصیتنامهاش، هنوز وصیت را ذکر نکرده، اولین چیزى را که ذکر مىکند این است، مىگوید من وصى خودم را، پدر بزرگوارم قرار دادم، در حالى که ما هیچ نشنیدهایم که یک جوانى، در وصیتنامهاش پدر خودش راوصى خودش قرار بدهد، خوب این حاکى از این است که کانه به او الهام شده بود که تو قبل از پدر فوت مىکنى، و پدر بعداز تو. در وصیتنامۀ حاج احمدآقا هم نسبت به مادر سفارشات زیادى به بچههاى خودش و به خانوادۀ خودش مىکند، این حاکى از این است که به ایشان الهام شده که تو قبل از مادر فوت مىکنى، والا روى قاعده و اختلاف سنى که بین ایشان و مادر وجود دارد که شاید اختلافشان حدود 35 سال باشد، خوب مادر باید سفارش فرزند را بکند، نه فرزند سفارش مادر را، کانه به ایشان هم الهام شده بود که فوتش قبل از مادر تحقق پیدا مىکند که همین طور هم شد. و باز چیزى که در وصیتنامه این دو موجب افتخار براى امام، براى انقلاب، براى اسلام، براى همه و همه هست، این است که هم در وصیت نامه آقاى حاجآقا مصطفى این معنى منعکس است (که من مىگویم خط خود ایشان را چون سالها با من همبحث بوده، خطش را آشنا بودم)، در آن وصیتنامه ایشان نوشته که من از مالیه دنیا هیچ چیز ندارم، نه خانه، نه زندگى، نه مستغلات، نه زمین، نه پول و نه غیرذلک، فقط من هستم و یک مشت کتاب، این کتابها را هم از وجوه شرعیه خریدم، اگر بچۀ من طلبه شد، این کتابها را به او بدهید، اگر هم نشد بدهید به کتابخانه مدرسۀ آقاى بروجردى در نجف اشرف. عین همین معنى در وصیتنامۀ آقاى حاج احمدآقا نیز منعکس است و اینهم واقعاً از چیزهایى است که همۀ انقلابیها و اصل انقلاب ما باید به آن افتخار بکند، که یک جوان با آن همه امکاناتى که در اختیارش مىتوانست قرار بگیرد، به صراحت بگوید که در هیچ مؤسسهاى، در هیچ بانکى، در هیچ جایى، هیچى ندارم، یک مقدار پول در مؤسسه تعاون است، آن هم شهریه من است که مورد مصرفش فقرایند. من با کمال ارادتى که به ایشان داشتم وقتى این وصیت نامه را خواندم ارادتم به ایشان بیشتر شد، و طلب مغفرت و رحمتم براى ایشان زیادتر شد و به امام هم بیشتر دعا کردم که بحمدالله بچههایى تربیت کرد که اینجور براى اسلام و انقلاب افتخار آفریدند.
منبع: کتاب یاد یادگار امام، ص 127
کپی شد