حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی رحمانی
مهمترین مقطع از زندگی حاج احمدآقا را باید ده سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس ذکر کرد که ایشان به بهترین وجه ممکن به امام امت از نظر سلامتی ایشان و اداره بیت ایشان خدمت کرد.در تمام شبانهروز حتی در مسافرتها لاینقطع با امام ارتباط داشت. حضرت امام خستگی را در چهره حاج احمدآقا میدیدند. بارها فرمودند،احمدآقا را جایی ببرید تا یک استراحتی بکند. من خوشحال میشوم که ایشان به جایی بروند.ولی حاج احمدآقا نمیرفت. میگفت،من نگران امام هستم. کارها رابه دست چه کسی بسپارم؟گاهی که به مسافرت میرفتیم بهصورت ناشناس میرفتیم. یک ذره ایشان از موقعیت خودشان استفاده نکرد. یادم میآید که باهم به اردبیل رفتیم. قرار بود به منزل امام جمعه آن شهر برویم، مرا فرستاد که نزد امام جمعه بروم.اتفاقا مرحوم "آیتالله مروجی" مسافرت بودند.در این فاصله که من رفتم به منزل امام جمعه تا برگردم، ایشان با پتویی که دور خودشان پیچیده بودند جلوی مقبره شاهصفی نشستند و عمامهاش را هم بهگونهای قرار داد که شناخته نشود و سرش را هم روی زانوهایش گذاشته بود. وقتی برگشتم، گفت، آقای رحمانی خیلی کاسبی کردم. گفتم،چطور؟ گفت، مردم فکر کردند من فقیر هستم. هرکس آمد که برود به داخل شاهصفی جلویم پول انداخت. پسر امام فرد فاضل، وارسته، دانشمند. خلاصه گفتم، امام جمعه نبود. شب را به سرعین رفتیم. آنجا یک خانهای خیلی ساده اجاره کردیم. ایشان یکی دو شب آنجا بودند بعد به پارسآباد مغان رفتیم.
در یک گردش ساده و بدون تشریفات به خلخال رفتیم. به آذربایجان شرقی رفتیم. اما آنجا هم به منزل امامجمعه آن شهر نمیتوانستیم برویم. چون دوستان و آشنایان حاج احمدآقا که زیاد هم بودند، اگر میفهمیدند که ایشان به شهرشان آمده و به آنها سرنزده و یا فرصت ملاقات پیش نمیآمد، ناراحت میشدند. خلاصه بنده بهعنوان مسؤول بسیج، مجوزی برای هفت- هشت نفر گرفتم و به داخل یکی از مراکز مربوط به بسیج رفتیم. ایشان در مسافرتها اینگونه بود. کاملا عادی و فردی افتاده و خاکی.
ایشان در جلسات مسوولان تراز اول کشور و نظام که در محضر امام برگزار میشد و یا بدون حضور امام شرکت میکرد،نظرات مشورتی جالبی میداد. فرامین و رهنمودهای امام را به یکایک مسؤولین ابلاغ میکرد در نهایت امانتداری بود. حاضر نبود برخلاف نظر امام عمل کند. حضرت امام رهبری آگاه بود که هیچ کس شاید توان خیانت به ایشان را نداشت... خداوند فرزندان بسیار گرانقدر به حضرت امام داد. چه آقا مصطفی که آن موقع ما در نجف باهم پیاده به کربلا میرفتیم. برای نماز شب که بیدار میشد و نماز که میخواند، گریه میکرد و همواره امام را دعا میکرد و یکی از تعبیراتش همواره این بود که خدایا کی این ولی مظلومت را یاری میکنی؟! همیشه از امام بهعنوان ولی یاد میکرد. همین ولایتپذیری را به تمام معنا مثل یک صحابی پاک در کنار پیامبر بود. (البته بلاتشبیه از بُعد فداکاری میگویم) و چه حاج احمدآقا که همواره مثل سایهای در کنار خورشید انقلاب حضور داشت. و هرچه امام میفرمود انجام میداد. یادم است که یک بار حضرت امام فرمود که برو با بنیصدر اتمام حجت کن.خیلی ناراحت بود و در حال ناراحتی گفت،ای کاش احمد تو هم مثل مصطفی مرده بودی و اینجور مجبور نبودی که بروی با این مرد خبیث ملاقات بکنی.در بیرون چه میدانند؟میگویند، احمد با بنیصدر ارتباط دارد. البته میگفت، حضرت امام به من فرمود، شما کاری به این کارها نداشته باشید. برای خدا برو، آن آخرین اتمام حجت را انجام بده.اینها خیلی مهم بود. ایشان میتوانست بگوید، آقا شما که میدانید به من این نسبتها را میدهند. به کس دیگری بگو که این مأموریت را انجام بدهد. ایشان برای اینکه اوامر امام به اجرا درآید جدی پیگیری میکرد، در نهایت امانتداری پیامهای امام عظیمالشأن را به مسؤولین ابلاغ میکرد. احمدآقا پس از ارتحال امام بهصورت جدی و عمیقا همچنان وفادار به خط امام بود و با حمایت همهجانبه از مقام معظم رهبری یکی از عناصر و هستههای اصلی و اساسی بود تا رهبری انقلاب به سلامت و به خوبی از امام به آیتالله خامنهای منتقل شود.
احمدآقا میگفت که باید از رهبری انقلاب حمایت همهجانبه شود.اعتقاد راسخ به حمایت از نظام، رهبری و ولایتفقیه داشت. و به صراحت میگفت:" امروز من و شما باید خالصا و مخلصا برای خدا در همان خط حرکت کنیم. اسلام و نظام اسلامی مان از رهبر بزرگوارمان حمایت کرده و در راه او که راه امام عظیمالشأن است، باید گام برداریم." احمدآقا میگفت:" امروز دنیا مترصد است که ببیند ما چگونه حرکت میکنیم. سرپیچی از ولایت، سقوط نظام را به دنبال دارد." آن روزها آقای "هاشمی" و آقای حاج احمدآقا بطور محکم در رابطه با ولایتمداری حضرت آیت الله خامنهای وارد عرصه کار شدند. احمدآقا میگفت:" امروز ولایت نقطه وحدت امت حزبالله است. نظام از ولایت جدا نیست. چرا که بدون ولایت نظام اسلامی وجود نخواهد داشت و بدون ولایت انقلاب نمیتواند راه خود را ادامه دهد. امروز نظام اسلامی ما چشم وچراغ مسلمانان جهان است و اگر دو جریان انقلابی ما و دوجریانی که به اسلام و امام و ولی فقیه و نظام علاقهمند هستند، دست دردست یکدیگر بگذارند، بر تمامی ضد انقلاب داخل و خارج غلبه پیدا میکنند. والا اگرنه اینها باهم اختلاف پیدا کنند، گروهی روی کار میآید به خون هر دو جریان تشنه است و هر دو جریان را نابود میکند." من الان میخواهم عرض کنم متأسفانه دستهای سومی پیدا شد که دقیقا دنبال ضربه زدن به هر دو جریانی هستند که پیمان وفاداری با رهبر انقلاب بستهاند. مجمع روحانیون مبارز بعد از رحلت امام با هدایت حاج احمدآقا پیمان بسته بود به اینکه به هر کیفیتی شده از مقام معظم رهبری حمایت کنند و پشت سر ایشان باشند. البته رهبری هم از آنها حمایت میکند. همینطور به جامعه روحانیت. ولی متأسفانه گروه سومی که حاج احمدآقا میگفت، به عقیده بنده سالها است که پیدا شده و میخواهد به انقلاب لطمه وارد کند. سعی کردند که بین گروههای که بر سه مساله اسلام، انقلاب اسلامی و امام امت و همچنین رهبری معظم انقلاب و اصل ولایتفقیه هیچ تردیدی نداشتند، بین آنها اختلافافکنی کنند.تا حدودی هم موفق شدند. بهخاطر اینکه با متهم کردن بعضیها، آنها را به ناحق ضد ولایتفقیه معرفی کردند. عدهای را تحریک کردند. عدهای را به همین بهانهها از کار برکنار کردند. کسانی را که لایق انجام برخی امور نبودند را برکار گماردند. در اثر همین تحریفها و تخریبهای دروغین شرایط را به جایی رساندند که امروز میبینید. این دو جریان رودرروی هم قرار گرفتند. و نگرانی انسان از این است که این جور شخصیتهای اولیه نظام که با همه وجودشان قبل از انقلاب برای پیروزی انقلاب و بعد در زیر بیرق رهبری و ولایت امام همهگونه جانفشانی کردند و آبروی خودشان را برای این انقلاب گذاشتند، عدهای از آنها شهید شدند، عدهای شهید زنده هستند، عدهای که انشاءالله همیشه پایدار باشند، در قید حیات هستند، ما میبینیم که امروز چه اختلافی بین آنها ایجاد کردند و چه کدورتهایی پیدا شده است. عدهای که بنده آنها را اراذل مینامم، قلم به دست مزدور که معلوم نیست از کجا الهام میگیرند به دنبال آن هستند که روز به روز با انگ زدن به چپ و راست و با رو کردن پروندههای این و آن بین روحانیت متحد شکاف ایجاد کنند. بین مردم و روحانیت بدبینی ایجاد کنند. خدای ناخواسته ترس این وجود دارد که کمکم این دایرهای بدبینیها تنگتر و منجر به جدایی بین امت و رهبری، بین امت و مسؤولین بشود که خدا نکند. این دغدغهای بود که احمدآقا داشت. این گروه به خون هر دو جریان انقلابی تشنه است و هر دو جریان را نابود میکند بنابراین حاج احمدآقا پس از رحلت حضرت امام هم بیکار نبود. با همه وجود وارد کارزار حفاظت از انقلاب شد و برای تداوم انقلاب و حفظ انقلاب کوشید.پس از امام هم صریحا پیروی خود را از مقام ولایت که محور اصلی نظام اسلامی است، اعلام کرد. تا وصایای حضرت امام بهعنوان یک مشعل فروزان همیشه باقی بماند،و وصیت امام برای آینده انقلاب اسلامی همانند مشعلی فروزان روشن نگه داشته شود، همت به خرج داد تا خط و راه امام تثبیت شود . احمدآقا دقیقا در تثبیت خط و راه امام یعنی در مورد ولایتفقیه، دفاع کرد و به تعبیری ولایتفقیه میراث سال ها مجاهده و رهبری امام خمینی است.خونبهای صدها هزار شهیدی است که برای تثبیت آن در راه این انقلاب جان دادند.او هیچوقت هم از مواضع خود عدول نکرد. مواضعی که در سخنرانی ها، پیام ها و... . مطرح شده و الحمدالله به خوبی گردآوری شده اند و اکنون در دسترس همه قراردارند.بیاد دارم که میفرمود معیارها و اندیشههای امام هویت دهنده اصلی به نظام و انقلاب اسلامی است. یعنی با رفتار خود اندیشههای امام را تثبیت میکرد. انقلاب و نظامی که بدون اندیشه امام باشد هویتی ندارد.
نکته مهمی که همیشه تاکید میکرد، این بود که نباید مسائل اساسی نظام و انقلاب اسلامی را با مشکلات روزمره درآمیخت. چرا که فراموش کردن اهداف موجب میشود تا کسانی را که از شرایط روزمره انتقاد و راهحلهای مستدل و قابل اجرا دارند و زمینه سازندگی امور را مهیا می کنند، ناآگاهانه یا از روی غفلت برخورد کنیم، مسلما وضعیت موجود اصلاحپذیر نخواهد بود.
از خصوصیت خوب ایشان که از قبل از انقلاب هم با ایشان بوده این بود که به خانوادههای مبارزین سرمیکشید. بعد از انقلاب و در زمان حیات امام نیز یکی از خصوصیاتش این بود که از کسانی که واقعا وفادار به حضرت امام بودند از آنها حمایت میکرد. بعد از رحلت حضرت امام، آقای هاشمی رئیسجمهور شد. بعضیها شروع به نقادی کردند. ایشان فرمود ،ما با تمام وجود از دولت دفاع میکنیم. مگر ما مردهایم که بگذاریم آقای هاشمی تنها بماند. مگر ما میگذاریم که هرکسی هر کاری که دلش میخواهد بکند. آقای هاشمی در خط امام است. فرد انقلابی بزرگی است. ایشان در زندانها و شکنجهگاهها از امام و خط امام دفاع کرد. ما امروز از دولت ایشان پشتیبانی میکنیم. نظام ما نظامی اسلامی است. بنابراین ما از مجلس، قوه قضاییه و روسأی آنها دفاع میکنیم. البته این بدان معنا نیست که با آقای هاشمی اختلافنظر نداشته باشند. اختلاف نظر داشت. اما نمیگذاشت که نظام تضعیف بشود. از میراث امام جانانه دفاع میکرد.
ایشان بارها میگفت که آقای هاشمیرفسنجانی انقلابی بزرگی است که تقریبا تمامی عمر خود را در مبارزه با استکبار گذرانده است. ایشان فرد لایق و شایستهای است و همیشه از کفایت و تدبیر ایشان حرف میزد. و میگفت که امام آقای هاشمی را دوست داشتند و برکفایت و تدبیر ایشان اذعان داشتند. از خدای بزرگ میخواهم که ایشان را توفیق دهد تا با درایت و حُسن تدبیر ایران را به صورتی که موردنظر امام عظیمالشأن و مقام معظم رهبری است، اداره کند. چرا که ایشان فردی مجتهد، مفسر، سیاستمدار انقلابی، با تجربه وسیع و موردعلاقه امام، مدیر و مدبر است که از هیاهو و جنجالهای رایج پرهیز دارد. درمورد مقام معظم رهبری، ایشان تعبیر میکردند که من سرباز ایشان هستم. همه اینها نشان دهندۀ روح بلند حاج احمدآقا است که در جهت وفاق این نظام تلاش میکردند. ایشان برای بقاء نظام و برای اینکه این انقلاب در معرض انحراف قرار نگیرد، شدیدا از چاپلوسیها و تملقات نگران بودند. یکی از آفات انقلاب را چاپلوسی و تملق میدانستند. میگفتند اگر خدای ناکرده امروز ما تخم چاپلوسی را در کشورمان بپاشیم، مطمئنا افرادی که اهل تملق نیستند از صحنه خارج میشوند. و اگر جلوی این مساله که الحمدالله در نظام ما زیاد نیست، گرفته نشود، قدم به قدم به سمتی که به نظام ما صدمه میزند، حرکت میکنیم. و آنهایی که در ارتباط با روزنامهها و رسانهها هستند، باید بر روی این مساله که اساسیترین مساله نظام است، توجه زیادی کنند. او میگفت، انتقاد صورت بگیرد. اما چاپلوسی خیر. با چاپلوسی، انقلاب از مسیر اصلی خودش منحرف میشود. ایشان میفرمود، روزنامهها باید زمینه اجتماعی را برای اظهار عقیده در همه زمینهها فراهم آورند. البته هیچکس از آزادی مطلق حرف نمیزند. چرا که مکتب ما آزادی را در چارچوبی مشخص بیان کرده است. و آزادی که برخلاف اسلام و آرمانهای اسلامی باشد، آزادی نیست. همچنین فرار از حقیقت، باعث رشد باطل است و حقیقت را نمیشود برای همیشه مخفی کرد.
ایشان حضور مردم در انقلاب را بسیار ارزشمند میدانستند. همواره به دوستان تأکید میکرد که توجه داشته باشند تا بین نظام و مردم فاصلهای ایجاد نشود. ایشان میگفت، انقلاب اسلامی بعد از عنایت خدا، متکی به مردم است. این مردم هستند که باید به مانند گذشته در برابر بیگانگان از کیان و عظمت و ملیت و دین خود دفاع کنند. مطمئنا هر حرکتی که به شکستن اتحاد مردم منتهی شود، گناه است. فرقی ندارد که ازسوی چه کسی باشد. امام همواره برای فهم و شعور بالای مردم احترام قائل بود. و شرط استمرار انقلاب، احترام به مردم می دانستند. بنابراین همه تواناییهای نظام و انقلاب باید در خدمت مردم باشد اینها مواردی بود که حاج احمدآقا هم خودش به آن عمل میکرد،و هم بر همگان تأکید داشت.
یکی از کارهای بزرگ ایشان،با توجه به همین دیدگاه و مردمی بودن خود، اقدامی بود که درمورد آثار امام انجام داد، تا آثار و دستنوشتههای حضرت امام که هم مردم عاشق امام بودند و هم امام عاشق آنها، جمع آوری شود.بنابراین باید این مردم به آثار و مکتوبات امام دسترسی داشته باشند. لذا در آینده ، آیندگان باید بتوانند از اندیشههای ناب حضرت امام بهره ببرند و به آن زلال کلام امام دسترسی پیدا کنند. برای اینکه آثار امام از تحریف در امان بماند، باید مرکزی باشد تا این آثار را جمعآوری و تدوین کند. لذا به گردآوری این گنجینه پرداخت و آنها را ثبت و ضبط کرد. متأسفانه همه آثار امام به چاپ نرسید. چراکه در زمان ساواک، کتاب ودستنوشتههای حضرت امام ضبط شد ومتأسفانه پس از انقلاب هم که کتاب های امام پیدا شد، به هنگام انتقال آنها به قم توسط دو ماشین، یکی از ماشینها در راه تهران به قم گم میشود. برخی از کتاب های حضرت امام هم در شهرهای مختلف پیدا شده است. یکبار" آیتالله نوری همدانی" در همدان میبینند که دستفروشی در حال فروختن یک کتاب است. ایشان که دید این کتاب خطی است و جلد آن هم چرمی است، به صوت اتفاقی آن را میخرد. بعد از آن میبیند که کتاب مربوط به حضرت امام است. برخی از آثار امام در دوره حضرت امام بچاپ رسید. اما مکتوباتی از حضرت امام بود که به مرور زمان باید گردآوری و به چاپ میرسید و در اختیار نسلهای آینده قرار میگرفت. این موارد و نوشتههای حضرت امام درواقع زمینهای برای تأسیس مرکز نشر آثار امام شد. و خوشبختانه برکات زیادی داشته است. آثار امام بطور کامل به چاپ رسید. ازجمله کارهای مهم صحیفه امام است که سخنرانی ها، پیامها و دستنوشتهها و احکام امام برای اشخاص در آن به چاپ رسیده که کار بسیار ارزشمندی محسوب میشود. در موضوعات مختلف و بهصورت تبییان کتاب های زیادی از طرف مؤسسه به چاپ رسید که مثلا در مورد سیره پیامبر، عدالت، مستضعفین و... است. مؤسسه کلام امام را تحت عنوان یک مجموعه ارزشمندی تحت عنوان تبییان بچاپ رساند که خیلی خدمت بزرگی است. از خدمات بزرگ احمدآقا این است که پس از تأسیس مؤسسه، پژوهشکده امام خمینی را پایهگذاری کردند. با اینکه زمان کمی داشتند،نگاه تاریخی به آثار امام داشت.این امر به نحو اصولی ترسیم شده و اگر اشکالی بود در زمان خود حضرت امام تصحیح میشد و خلاف آن گفته نمیشد. نسبت به حضرت امام کار بزرگی انجام داد. و دوستان ایشان باید این کار بزرگ حاج احمدآقا را ارج بنهند و فرزند گرامی ایشان و نورچشم ملت ایران، عالم، فاضل، دانشمند آگاه و با تقوی حضرت "حجتالاسلام والمسلمین حاج حسنآقا" و برادران بزرگوارشان "حاج آقا یاسر" و "حاج علیاقا" و مادِر بزرگوار ایشان خانم "دکتر طباطبایی" که زن فاضل و اندیشمندی است و دارای بینش و دانش و صلاحیت تقوایی بسیاری است و از منبع اشراق یعنی امام سیراب شدند که اینها برای امور دنیاییشان بهره نبردند و آثار امام را همانگونه که حاج احمدآقا پایهگذاری کرد وتوسعه داد، به حمدالله با رهبری و هدایت حاج حسنآقا و دوستان وفادار به امام که در بیت امام بودند، و در مرکز نشر آثار امام خالصانه تلاش می کنند، ادامه بدهند تا مواضع برجسته امام همچنان زنده بماند. مؤسسه و پژوهشکده باید مواضع شفاف و برجسته امام و اصولی که امام برای انقلاب ترسیم کردند، به کمک این افراد و با تحقیق و پژوهش این مواضع را زنده نگهدارند.
یک راه تشکر از امام آن است که فرزند گرامیایشان را که زحمات زیادی برای امام و انقلاب کشیدند را گرامی بداریم و سالگرد ایشان را هر سال با شکوهتر از گذشته با نشر آثار و اندیشههای ایشان برگزار کنیم. تشکر مهم از احمدآقا این میتواند باشد که فرزندان ایشان را که ادامهدهنده راه ایشان هستند و در جهت توسعه و نشر آثار تابناک امام تلاش میکنند، تا آن اندیشه فروزان بماند را گرامی بداریم. امروز اگر یادگار امام و فرزند ایشان را تکریم میکنیم، کار مهمی نکردیم. چرا که پیامبر (ص) فرمود «اکرم المرء فی ولده المرء یحفظ فی ولده» شخصیتها آنوقتی مورد احترام قرار میگیرند که فرزندانشان را گرامی بداریم.