اذا جاء نصراللّه والفتح...
«ساعات حکومت نظامى و منع عبور و مرور از 12 شب به 5/4 بعد از ظهر افزایش یافت.» (اطلاعیه فرماندار نظامى تهران)
«اعلامیۀ امروز حکومت نظامى، خدعه و خلاف شرع است و مردم به هیچ وجه به آن اعتنا نکنند. برادران و خواهران عزیزم! هراسى به خود راه ندهید که به خواست خداوند تعالى حق پیروز است.»[1] (بیانیه امام خمینى)
اکنون فرجام کار رژیم شاهنشاهى در ایران و پایان دادن به دخالتهاى امریکا در کشور و تولد نظام مقدس اسلامى فرا رسیده است. در ساعت 45/3 بعد از ظهر روز21 بهمن 1357 برنامههاى عادى رادیو تهران ناگهان قطع مىشود و اطلاعیه شمارۀ
40 فرماندار نظامى تهران خوانده مىشود که اعلام داشت ساعات منع عبور و مرورتغییر یافته است و از 5/4 بعد از ظهر آغاز شده و تا 5 بامداد ادامه مىیابد یعنى5/7 ساعت طولانىتر از ساعات اعلام شدۀ قبلى و از مردم مىخواهد که به
سرعت به منازل خود باز گردند. اعلامیه از واقعهاى شوم خبر مىداد. دقایقى چندپس از آن اطلاعیۀ امام در سراسر تهران پخش مىشود و فرمان مىدهد که مردم به دستور فرماندار نظامى اعتنا نکنند و از دشمنان کمترین هراسى به خود راه ندهند. فرمان قاطع رهبر انقلاب ـ که خود بعدها فرمود برق الهامى، آن را بر دل وى افکند ـاز وقوع حادثهاى مانع مىگردد که اگر روى مىداد سرانجامى سخت ناگوار براى انقلاب در پى داشت.
با حوادثى که از شامگاه دیروز ـ 20 بهمن ـ در پایگاه نیروى هوایى در حال روى دادن است رویارویى انقلاب و استبداد به نقطه اوج خود رسیده است. مردم ایران بیش از یکسال است که آرامش زندگانى زیر سایۀ سرنیزه را بر هم زدهاند و با همۀ نیروى خویش به دفاع از حیثیت و استقلال و شرف اسلامى و ملى خویش برخاستهاند. زمان تحقق وعدههاى الهى فرا رسیده است. گزارش این حماسه بزرگ را به نقل از خبرنگارانى که در صحنههاى حادثه حضور داشتهاند و دیگر شاهدان عینى و اسناد و مدارک موجود به اختصار پى مىگیریم: از روز گذشته مردم به دفاع از پرسنل شجاع نیروى هوایى که به انقلاب پیوستهاند در برابر لشکریان گارد شاهنشاهى که براى سرکوب آنها اعزام شدهاند برخاستهاند.
درگیرى لشکر گارد که موفق به سرکوبى همافران و مردم نشده ادامه دارد. در این گیرودار مقادیرى سلاح و خودرو نظامى و حتى چند دستگاه تانک و نفربر به تصرف نیروهاى انقلاب در آمده است. مردم چندین پایگاه انتظامى و مرکز دولتى را به تصرف در آوردهاند.
دستور اعزام نیروهاى کمکى براى پشتیبانى از عملیات سرکوبگرانۀ لشکر گارد از سوى رئیس ستاد ارتش و نخستوزیر شاه (بختیار) صادر شده است. روزنامهها خبر از حرکت ستونهاى نظامى از شهرهاى دیگر به سوى تهران مىدهند.
پژواک بلند قیام مردم پایتخت، مردم شهرستانها را نیز به جوش و خروش واداشته است. طوفان ارادۀ هزاران تن جوان انقلابى در خیابانهاى پایتخت امکان کمکرسانى را از رژیم سلب کرده و ستونهاى اعزامى در مبادى حرکت خویش متوقف شده و یا تار و مار مىشوند.
طرح عملیات نهایى و کودتاى نظامى از قبل تهیه شده بود.[2] حتى نام و نشانى صدها تن از رهبران سیاسى و مذهبى مخالف رژیم که مىبایست همزمان با شروع عملیات دستگیر شوند نیز فهرست گردیده بود.
در روز 21 بهمن اوضاع چنان نامنتظره تغییر یافت که بختیار و فرماندهان ارتش ناگزیر گردیدند دستور آغاز عملیات را صادر نمایند. ژنرال گاست، جانشین ژنرال هایزر، نقش هماهنگى دهنده میان مستشاران نظامى امریکا با کودتاچیان را در محل ستاد ارتش برعهده داشت. نخستین اقدام خالى کردن خیابانها از مردم و سرکوب شورش در پایگاه نیروى هوایى بود. بختیار بیدرنگ و نسنجیده دستور تشکیل جلسه شوراى امنیت را در ساعت 6 بعدازظهر 21 بهمن به کلیه اعضاء و فرماندهان ارتش ابلاغ کرد، و همزمان دستور داد اطلاعیه فرماندارى نظامى تهران مبنى بر افزایش ساعت منع عبور و مرور از رادیو پخش شود.[3] دقایقى پس از پخش اعلامیه حکومت نظامى به مردم خبر رسید که امام خمینى فرمان داده است که به اطلاعیه فرماندار نظامى اعتنا نکنند و براى خنثى کردن توطئه دشمنان انقلاب در خیابانها بمانند. مردم که فرامین امام را به عنوان تکلیف شرعى از دل و جان پذیرا بودند،هنوز از قطعیت صدور این فرمان اطمینان نیافته بودند که چند دقیقه بعد از پخش این خبر، خودروهاى اعزامى از مقر حضرت امام سر رسیدند و از بلندگو بیانیه امام را که صحت خبر را تأیید مىکرد براى مردم خواندند. از بلندگوهاى مساجد نیز بیانیه امام پیاپى قرائت مىگردید. با اطمینان یافتن از فرمان امام، صدها هزار تن اززن و مرد و کودک و بزرگ از خانههاى خود بیرون ریختند و به جمعیتى که درخیابانها بودند پیوستند. ساعاتى نگذشت که سراسر خیابانهاى اصلى و گلوگاهها
و مناطق مهم شهر با هزاران کیسه شن و دیگر وسایل سنگربندى شد. جنب و جوش زنان و دختران در کار سنگربندى کردن خیابانها و یارى رساندن به برادرانشان به راستى چشمگیر است. محورهاى عبور ستونهاى اعزامى ارتش از شهرستانها در جادهها و مدخل شهرها مسدود گردیده است. تهران به واپسین مرحلۀ حماسۀ پرشور انقلاب نزدیک شده است و شهرهاى سراسر ایران نیز با او همراهند. کلانترىها، پاسگاههاى پلیس و مراکز نظامى و دولتى یکى پس از دیگرى سقوط کردهاند. امواج نیروهاى انسانى که هیچ مانعى تاب مقاومت در برابر آنها را ندارد، دژهاى برافراشتۀ طاغوت را در پى هم فرو مىکوبند. و در این میان حضور جوانان مسلح به سلاحهاى به غنیمت گرفته شده در حوادث صبح و شب آن روز و سلاحهایى که از مساجد تحویل گرفتهاند به مردم روحیه مىدهد و نیروىشان را چند برابر مىسازد. فرماندهان مراکز نظامى و غیرنظامى رژیم در برابر اینان فوراً یا پس از مقاومتى لرزان و بیمزده عقب مىنشینند.
همزمان با این حوادث، جلسه شوراى امنیت ملى به ریاست بختیار برگزار شده و هماهنگىهاى لازم براى سرکوبى قیام بعمل آمده بود. رئیس ستاد ارتش شاه با تماسهاى تلفنى و بخشنامههاى ستاد، شتابزده دستور اعزام نیروهاى کمکى را صادر مىکرد اما پاسخها همه نومیدکننده و حاکى از ناتوانى سرکوبگران در انجام مأموریت خویش بود.[4] مقر فرماندهان ارشد یگانهاى پلیس شهربانى و ارتش و پایگاههاى مهم نظامى تهران در محاصرۀ نیروهاى انقلاب قرار داشت. ساعاتى بعدستاد ارتش شاه و نخستوزیرى نیز به محاصرۀ کامل در آمد. زد و خوردها همچنان ادامه داشت و پیوستن گروه گروه نظامیان که تا آن لحظه در تردید بسر مىبردند، به صفوف مردم در سقوط سریع مراکز نظامى و کاهش تلفات نقش عمده داشت.
در چنین شرایطى که دیگر هیچگونه امیدى براى امریکا و رژیم باقى نمانده بود و خبر پیروزى انقلاب و فروپاشى رژیم شاه به تمام جهان مخابره شده بود، درساعت 10 روز 22 بهمن فرماندهان ارتش شاه به منظور حفظ جان خویش پس از تشکیل جلسهاى فوقالعاده بىطرفى ارتش را اعلام کردند.[5] رادیو که قبلاً بخشهایى از آن به دست نیروهاى انقلاب افتاده بود خبر بىطرفى ارتش را که آخرین سخن باقىماندگان رژیم بود، پخش کرد و به محض پخش اطلاعیه ارتش،
نظامیان مستقر در ساختمان رادیو از ساختمان خارج شده و به مردم پیوستند، و چند تنى نیز پا به فرار نهادند.
رادیو طى اطلاعیهاى از کارکنان خود که 99 روز در حال اعتصاب بودند خواست براى پخش اخبار حماسه بزرگ مردمشان به سر کار خود بازگردند. در ساعت 45/17 روز 22 بهمن رادیو چنین اعلام کرد: «توجه بفرمائید! توجه بفرمائید! این رادیو تهران، صداى راستین ملت ایران صداى انقلاب است.» با پخش این جملات و قرائت اعلامیههاى امام که پس از آن صورت گرفت، ایران از شوق به گریه در افتاد و در سراسر ایران صداى تکبیر بلند گردید.بعدازظهر روز 22 بهمن آخرین سنگر اصلى مقاومت رژیم، یعنى محل لشکر گارد نیز با تسلیم سربازان و پیوستن بسیارى از آنها به مردم، در هم فرو ریخت. وبدینترتیب در زمانى که استبداد با تانکها و زرهپوشها و مسلسلها مىخواست اوضاع را به نفع خود دگرگون سازد، یک الهام الهى که در پیام کوتاه امام خمینى
تجلى یافت ورق را به نفع انقلاب برگرداند و ساعاتى بعد صبح پیروزى دمید و طومار 2500 ساله ستم شاهى ایران در هم پیچید.
اینک به نقل نمونههایى از گزارشهایى که خبرنگاران حاضر در صحنهها نوشتهاند مىپردازیم:
«روز گذشته در میان حیرت مردم اطلاعیه فرماندار نظامى تهران و حومه انتشار یافت و ساعات منع رفت و آمد از ساعت 5/4 بعدازظهر تا پنج صبح اعلام شد. ابتدا کارکنان شرکتهاى خصوصى و بعد گروههاى مختلف مردم از محل کار خود بیرون ریختند. ابتدا مردم قصد داشتند براساس اطلاعیه حضرت آیتاللّه طالقانى از درگیرى جلوگیرى کنند، اما ناگهان در شهر گفته شد که امام خمینى فرماندارى نظامى را غیرقانونى خوانده است و مردم نباید از این مقررات اطاعت کنند. با دریافت این خبر مردم شروع به جمع کردن شن و کیسه کردند و در خیابانها راهبندان ایجاد کردند و سنگربندى کردند.
مردم در اکثر خیابانها حکومت نظامى را شکستند. بعضى از آنها به سلاح سرد مجهز بودند و گروهى از جوانها با سلاح گرم از آنها حمایت مىکردند. تظاهرات این گروه بسیارى از خیابانها را در ساعات منع عبور و مرور فرا گرفت. در محله سلسبیل ـ ساعت 5 بعدازظهر دیروز در حالیکه مردم حکومت نظامى را شکسته بودند افراد مسلح و عادى که مسلح به سلاح سرد شده بودند از خیابانهاى کارون، قصرالدشت، جیحون، سپه غربى،خوش، رودکى، بهم پیوستند و در خیابان هاشمى تهران به راه افتادند.
شعار جمعیت این بود:
پرسنل هوایى تو با مردمى، تو از مردمى
و شعار دیگرى که:
واى اگر خمینى، حکم جهادم دهد»[6]
«تهران دیشب صحنه یک جنگ واقعى و همه جانبه بود. از نخستین ساعات غروب تا پگاه، لحظهاى صداى شلیک گلوله و غریو رعدآساى مسلسل و انفجار نارنجک قطع نمىشد. شهر غرق آتش و دود و خون بود بیمارستانها هر لحظه دهها زخمى جدید را پذیرا مىشدند و تا صبح چشم کسى حتى براى یک لحظه آسودگى خواب را احساس نکرد.
نطفه این رویداد خونین که صدها کشته و زخمى حاصل آن بود، زمانى بسته شد که اعلامیه شماره 40 فرماندارى نظامى تهران که طى آن ساعت آغاز ممنوعیت رفت و آمد شبانه از 12 شب به 4 و 30 دقیقه بعدازظهر جلو کشیده شده بود، انتشار یافت...
«مینى بوسهاى وابسته به ستاد امام خمینى به خیابانها آمدند و سرنشینان آن با بلندگو اعلام کردند «به امر امام خمینى اعلامیه شماره 40 فرماندارى نظامى غیرقانونى است... به خانهها نروید» تردیدها برطرف شد.از این زمان، اهالى محلات مختلف، و بویژه جوانان، با شتابزدگى سرگرم ایجاد موانع در خیابانها شدند. آنها با لاستیک کهنه، اتومبیلهاى اسقاط و هر وسیله دیگرى که به چنگ مىآوردند، شروع به ساختن مانع و آتش زدن آنها کردند. در همین حال، بانگ اللّه اکبر فضاى شهر را که از دود تیره شده بود پر کرد. بانگ اللّه اکبر تا بامداد همچنان شعار واحد شهر بود...
غرب تهران بعدازظهر دیروز و دیشب یکپارچه تظاهرات بود. تظاهرات شبانه مردم غرب تهران هنگامى شدت گرفت که از بلندگوهاى مساجد پیام حضرت آیتاللّهالعظمى خمینى در مورد لغو حکومت نظامى پخش گردید. در پى تکرار این پیام صدها هزار نفر از ساکنان غرب تهران «اللّهاکبر» گویان به خیابانها ریختند.در ساعت 15/2 بامداد امروز نیز در نزدیکى پادگان جى (انتهاى دامپزشکى) بمدت 45 دقیقه صداى تیراندازى شدید به گوش مىرسید.»
مردمى که در کنار افراد مسلح نیروى هوایى به کلانترىها حمله مىکردند و آنها را به تصرف خود در مىآوردند همگى لباسهاى بلند سفید که نشانۀ کفن بود به تن داشتند و اللّه اکبر گویان و لا اله الا اللّه گویان در بین یاران مسلح خود به سوى کلانترىها مىدویدند و آنها را به تصرف خود در مىآوردند.
در یکى از خیابانهاى فرعى تهران نو «حسینى» یکى از روحانیون در داخل یکى از جبههها به خواست و تقاضاى جوانان وصیتنامههاى آنان را تنظیم مىکرد و به دستشان مىداد تا در جیبشان گذاشته شود. در ابتداى خیابان پدر ثانى در تقاطع تهران نو در بین جوانان مسلح مسلمان،جوانان مسیحى نیز دیده مىشدند، که آنها نیز اللّه اکبر مىگفتند و بعضىهایشان اسلحه در دست گرفته بودند.»
«گروههایى از نیروهاى تیپ زرهى قزوین ـ همدان و زاهدان شب گذشته براى کمک به مأمورین گارد و نیروى زمینى بطرف تهران حرکت کردند. جاده گوهردشت (بین تهران کرج) و جاده کرج از بامداد امروز از طرف مردم مسدود گردید تا از ورود مأمورین نظامى به تهران جلوگیرى شود.»[7] «مردم مسلح گروه گروه در خیابانها به راه افتادهاند. هر خیابان یک سنگر است. جبهه اصلى معلوم نیست همه جا جبهه است». «نیروهاى ارتش از شهرها به سوى تهران در حرکتند، افراد نیروى دریایى به کمک نیروى هوایى شتافتند».«بسیارى از نقاط تهران در تصرف مردم مسلح است»
امام تهدید کرد که در صورت عدم جلوگیرى از کشتار و وحشیگرى نیروهاى گارد حکم جهاد مىدهد
«سنگربندى در دانشگاه تهران»
فتواى امام خمینى: سوگند وفادارى ارتش به شاه باطل است.
«در گرماگرم جنگهاى خونین بین مردم و نیروهاى مسلح، مردم تانکها و هلیکوپترها را از کار انداختند»
امام خمینى: اخطار مىکنم که تصمیم آخر را مىگیرم
«اکثر کلانترىها، چند پاسگاه ژاندارمرى و قرارگاه پلیس و ارتش به تصرف مردم مسلح و نیروى هوایى در آمد»
«امروز لاشه تانکها در خیابانهاى تهران اینجا و آنجا، جلب نظر مىکرد، درحالیکه از روى آنها دود و آتش برمىخاست، جوانها بر روى آنها شعارمىدادند»
«5 ساعت جنگ و گریز در میدان حسن آباد»
زندان اوین، ساواک سلطنتآباد، مجلسین سنا و شورا، رادیو و تلویزیون نخستوزیرى، ژاندارمرى و شهربانى به تصرف مردم در آمد. ساختمان زندان مخوف کمیته شهربانى تسخیر شد. در تصرف زندان جمشیدیه، نصیرى جلاد ساواک و سالار جاف قاتل مردم پاوه به چنگ مردم افتادند.سپهبد رحیمى فرماندار نظامى تهران در سقوط شهربانى به دست مردم اسیر شد. پادگان باغشاه، زندان قصر و پادگان حشمتیه سقوط کردند.سپهبد بدرهاى فرماندۀ نیروى زمینى و آجودان مخصوص شاه به هلاکت
رسید.سر لشکر بیگلرى جانشین فرماندۀ گارد جاویدان کشته شد. مردم مهرههاى مزدور رژیم را دستگیر کرده به مدرسۀ رفاه تحویل مىدهند.
و خبر نهایى که تیتر درشت روزنامهها در 22 بهمن بود: «سقوط نظام 2500ساله استبداد، ارتش انقلاب شهرها را آزاد کرد، فرماندهان ارتش بر کنار شدند. ستاد ارتش تحویل بازرگان شد»
«پنجرهها را باز کنید. این ارواح شعلهور هزاران شهید، این سرود انقلاب این بانگ توفندۀ آزادى است»[8]
امام خمینى در آخرین سخنرانى عمومى خود قبل از پیروزى انقلاب در روز بیستم بهمن 57 خطاب به ملت ایران فرمود: «همه تشریک مساعى کنید در این امور؛ در این نهضت متحد بشوید. اگر در این نهضت شکست بخورید تا آخر شکست خوردهاید. همه با هم باشید، همه با هم تشریک مساعى بکنید تا اینکه پیروزى برایمان حاصل بشود.»[9] و دیدیم که چگونه ملت ایران با تمامى توان در اجراى این فرمان کوشیدند. آنجا که ایمان سلاح واقعى است··· «خون بر
شمشیر پیروز است».
توضیحات:
1]. صحیفه امام؛ ج 6، ص 122 .
[2]. کودتایى که در طرح برژینسکى، کارتر و هایزر بود در صورت وقوع خونینتر و فاجعهبارتر از حوادث مشابه آن در دیگر نقاط مثل شیلى مىتوانست باشد. روزهاى «رِ، منهاى یک» و «ر، به اضافۀ یک» رمز زمانى بود که باید کودتا به وقوع مىپیوست و در بسیارى از اسناد، از جمله مذاکرات سران ارتش مندرج در «مثل برف آب خواهیم شد»، ذکر شده است. امریکا در واقع این فرضها را بدین صورت در سناریویى طرح کرده بود:
A: اقدام مشترک بختیار و ارتش
B: اقدام ارتش بدون بختیار
هر دو وجه مسأله به معناى انجام کودتاست. هایزر در گزارش خویش به ژنرال هیگ مىنویسد:«اقداماتى که من بر آن تأکید مىکنم، استفاده از ارتش در شکستن اعتصابات گمرکات، نفت و بانک است. ما پیشرفت زیادى کردهایم اما هنوز راه درازى در پیش داریم... روشى که من مشغول انجام آن هستم در درجۀ اول اجراى A تحت رهبرى بختیار است... اگر این کار موفق نشود توصیۀ من به آنها این خواهد بود که مستقیماً به سراغ انجام کودتاى نظامى بروند... فکر مىکنم که آنها قدرت نسبتاً خوبى براى اجراى آن دارند.» مأموریت در تهران، ص 305 و 306 در مذاکرات مربوط به مراحل اجرایى طرح، یکى از امراى ارتش ـ پس از تأکید بر اینکه «ما در آستانۀ سقوط هستیم» ـ چنین گفته است:«شب حتماً بایستى رؤساى مخالفین، تمام رؤسا و سرکردگان در هر لباس و موقعیتى هستند باید دستگیر شوند ولو بیست هزار نفر... آنچه از نفرات داریم باید به کار بگیریم و آنچه نداریم باید از سرنیزه و تپانچهمان استفاده کنیم. یعنى نفر را پشت دستگاه بگذاریم و گلوله را هم پشت سرش بگذاریم، بگوییم کارت را مىکنى یا تو را مىکشیم... بلافاصله باید دستگاه تبلیغاتى مملکت را در اختیار بگیریم تا همۀ افراد مملکت در گوشه و کنار بفهمند وضعیت چیست... بایستى در روز «ر، منهاى یک» کشور شاهنشاهى را با قدرت نظامى اشغال کنیم.» قرهباغى و دیگران تأیید مىکنند و دستورالعمل بختیار نیز جز این نیست...
«در روز (ر + 1 )چنانچه تظاهرات منجر به اغتشاش و... گردد و امنیت و موجودیت مملکت... را به مخاطره اندازد نیروهاى مسلّح شاهنشاهى فوراً و به شدت وارد عمل شده و اقدام به سرکوب نمایند.» مثل برف آب خواهیم شد، ص 16 تا 18.
بعد از بازگشت ژنرال هایزر به امریکا، برژینسکى مشاور امنیت ملّى کارتر از او مىپرسد که آیا آمادگى براى کودتا، همانطور که بارها گزارش داده است، وجود دارد؟ هایزر جواب مىدهد که «ارتش ظرف 24 ساعت آمادگى شروع عملیّات را دارد؛ تنها باید رئیس جمهور به ژنرال گاست دستور آن را بدهد.» مأموریت در تهران، ص 28.اعلام حکومت نظامى دایر بر عدم تردّد و اجتماع از ساعت 5/4 بعدازظهر در روز بیست و یکم بهمن ماه نقطۀ آغاز کودتاى مذکور بود. «قرار بود ساعت 24 روز 21 بهمن سه واحد تانک از پادگان لویزان، از طریق جادۀ آبعلى و تهران پارس، به پادگان فرحآباد حملهور شوند.» سى و هفت سال، از قول سرتیپ ناظمى فرمانده پادگان فرحآباد، ص 203.رئیس وقت ستاد پلیس تهران، که با نیروهاى انقلاب همراهى داشت، بعدها گفت: «بعدازظهر روز شنبه 21 بهمن سپهبد رحیمى، که رئیس شهربانى هم بود، به پلیس تهران دستور داد در کلیۀ ساختمانهاى مشرف به میدانها و مراکز عمومى شهر، سنگربندى نمایند و آماده باشند تا نیروهاى ارتشى به آنها ملحق گردند. در این گونه موارد، همیشه رهبرى با پلیس بود زیرا آنان با موقعیت شهر و اماکن آشنایى داشتند و نقاط استحفاظى شهر را به خوبى مىشناختند. دستور رحیمى این بود که بعد از اعلام حکومت نظامى از ساعت 5/4 بعدازظهر، نیروهاى پلیس اقدام به سنگربندى کنند. از دستورها و قراین آشکار بود که کودتایى در شرف تکوین است و این کودتا قرار بود نیمههاى شب یکشنبه 22 بهمن انجام پذیرد. دستور رحیمى به پلیس تهران این بود که هر جنبندهاى را که در روز یکشنبه 21 بهمن مشاهده کردند، به گلوله ببندند.» همان جا، ص 204 و 205.
[3]. در کتابهاى یکرنگى شاپور بختیار، مثل برف آب خواهیم شد (صورت مذاکرات جلسات فرماندهان ارتش شاه)، خاطرات ژنرال (ارتشبد قرهباغى)، مأموریت در تهران (خاطرات ژنرال هایزر)، توطئه در تهران (خاطرات سایروس ونس و برژینسکى) علیرغم تلاش نویسندگان در قلب واقعیتها و سلب مسئولیت از خود حاوى اعترافات و اسناد و شواهدى است که به صورت قطعى صدور دستور کودتا و علت کار آن را آشکار مىسازد.
[4]. ارتشبد قرهباغى در خاطرات خود از گردهمایى صبح روز 22 بهمن فرماندهان عضو ستاد ارتش مىنویسد: «به تدریج که فرماندهان نیروها به ستاد مىرسیدند، برحسب معمول مىآمدند دفتر من، ابتدا سپهبد مقدم آمد، سؤال کردم: طرحى که نخستوزیر دیشب در شوراى امنیت ملى دستور داد اجرا شد؟ گفت «نخیر» اظهار نمودم: چطور؟ جواب داد: براى اجراى طرح خیلى دیر شده بود. مگر در آن آشوب دیشب شهر و وضع تخلیه کلانترىها مقدور بود که بشود کسى را دستگیر کرد... سپهبد ربیعى آمد دفترم. وضعیت نیروى هوایى را سؤال کردم، اظهار نمود: وضع نیروى هوایى بسیار خطرناک است، براى ما کمک نرسید. در اطراف مرکز آموزش هوایى جمعیت خیلى زیادى جمع شدهاند، تیراندازى هم به شدت ادامه دارد» خاطرات ژنرال ص 346 و 347. وى در صفحه 353 همان کتاب اظهارات بدرهاى فرماندۀ نیروى زمینى ارتش را در آخرین جلسه ستاد در روز 22 بهمن چنین توضیح مىدهد: «یک گردان هم دیروز از لشکر قزوین خواسته بودم ولى چون ستون قادر به برقرارى ارتباط با نیروى زمینى نبود برابر اطلاع در حدود کاروانسرا سنگى، مخالفین جاده را بسته و جلوشان را گرفتهاند که تا این ساعت به تهران نرسیده و اطلاع صحیحى از وضع آن نداریم. دیشب در اجراى دستورات ریاست ستاد بزرگ به هر ترتیب بود 30 دستگاه تانک از لشکر گارد براى کمک به مرکز آموزش دوشان تپه نیروى هوایى آماده کردیم... لشکر گارد حرکت کردند متأسفانه طولى نکشید که در حدود تهرانپارس مردم جلوى ستون اعزامى را گرفته ضمن تیراندازى، ارابهها را آتش زدند ابتدا خبر تیر خوردن و سپس شهادت (!) سرلشکر ریاحى [فرماندۀ یگان اعزامى] رسید. و برابر گزارش گارد از 30 دستگاه ارابه جنگى، فقط چند دستگاه به سربازخانه برگشتهاند». اعترافات فوق و مطلب زیر به خوبى نشان مىدهد که مطالب مندرج در اعلامیه بىطرفى ارتش که در آن از حفظ ارتش و تجهیزات آن و جلوگیرى از کشتار مردم و... سخن رفته بود دروغ بوده است. آنها در زمانى اعلامیه را صادر کردند که دیگر امکان هیچ اقدامى برایشان نمانده بود وى در صفحه 355 همان مأخذ در بیان گزارش فرماندۀ نیروى هوایى سپهبد ربیعى مىنویسد:«به علت تیراندازى، من در پست فرماندهى نیروى هوایى زندانى بودم و الآن هم با وضع بسیار بدى و به حالت خزیده توانستم خود را از ساختمان پست فرماندهى به هلیکوپتر برسانم و در این جلسه شرکت کنم»!!
[5]. در پاورقى قبل به شرایطى که به صدور اعلامیه بىطرفى ارتش انجامید اشاره کردیم. در اینجا به بحران کاخ سفید در همین ساعات نیز اشاره کنیم:هم زمان با تشکیل جلسۀ فرماندهان ارتش شاه و مستشاران امریکایى در تهران که علیرغم دستور جلسه قبلى و به خاطر محاصره ستاد فقط براى پیدا کردن راه فرار و نجات تشکیل شده بود، در کاخ سفید نیز به دستور جیمى کارتر در روز 11 فوریه 22 بهمن 57 جلسه اضطرارى برگزار شده بود. موقعیت این جلسه را برژینسکى مشاور امنیت ملى کارتر چنین توضیح مىدهد: «اوضاع ایران به وخیمترین مراحل خود رسیده و دولت بختیار در حال سقوط است. تردیدى نیست که ما مىبایست علیرغم اطلاعات ناقص و ضد و نقیضى که دریافت مىکردیم تصمیم جدى و قاطعى بگیریم. در جلسه اضطرارى کاخ سفید وارن کریستوفر و دیوید نیوسام از طرف وزارت خارجه چارلز دونکن و ژنرال جونز به اتفاق چند تن از مقامات وزارت دفاع و ستاد مشترک، ترنر رئیس سیا به اتفاق فرانک کارلوچى از مقامات برجسته سیا، گارى سیک و سرهنگ اودوم (که بعداً ژنرال شد) از شوراى امنیت ملى حضور داشتند...ساعت 10 و ده دقیقه یک گزارش مطبوعاتى از تهران رسید که حاکى از تصرف ایستگاه رادیو و تلویزیون از طرف مخالفان به علت تخلیه نیروهاى نظامى و تانکهاى ارتشى از محل ایستگاه بود. یکى دو دقیقه بعد افسران ارتباطات خبر دادند که تماس با مرکز هیئت مستشاران نظامى امریکا قطع شده و نمىتوانیم با ژنرال گاست صحبت کنیم من به کمپ دیوید تلفن کردم تا رئیس جمهورى و ونس را در جریان بگذارم... پس از مراجعت به جلسه گفتم که در تماس با سولیوان و هایزر ـ که با وجود بازگشت از ایران هنوز مهمترین منبع اطلاعاتى درباره ارتش ایران به شمار مىرفت ـ از آنها سؤال شود که آیا هنوز یک اقدام نظامى در ایران امکانپذیر هست یا نه؟ آیا بازگشت هایزر به ایران مىتواند براى اجراى این نقشه مفید باشد؟ آیا مىتوانیم تجهیزات حساس نظامى و اطلاعاتى خود را در شمال ایران به بندرعباس انتقال دهیم؟...ساعت 10 و سى و هفت دقیقه کارتر تلفن کرد... رئیس جمهورى گفت بهتر است امکان اعزام تعداد بیشترى از تفنگداران دریایى را به ایزور براى انتقال به منطقه مورد مطالعه قرار دهیم و در عین حال با بازرگان براى حفظ جان اتباع امریکایى در ایران تماس برقرار کنیم.در موقعى که من با کارتر صحبت مىکردم دونکن را پاى تلفن خواستند و گفتند که هایزر مىخواهد با او صحبت کند. هایزر به دونکن گفته که طرح کودتا در وضع فعلى بدون مداخله و تعهد امریکا براى پشتیبانى از این اقدام عملى به نظر نمىرسد...مذاکرات این جلسه و تماسهایى که ضمن آن برقرار شد مرا نسبت به امکان دست زدن به یک اقدام نظامى در ایران بدبین ساخت. نیوسام یکى از معاونین وزارت خارجه به ما گفت که در این شرایط بهتر است مستقیماً با بازرگان تماس بگیریم و به او بگوئیم که ما یک ایران با ثبات و آرام مىخواهیم!!» توطئه در ایران، خاطرات برژینسکى، صفحات 157 ـ 153.
[6]. روزنامه کیهان 22 بهمن 57.
[7]. روزنامه اطلاعات 22 بهمن 57.
[8]. مطالب فوق برگرفته از تیتر گزارشات دو روزنامه کیهان 22 و 23 بهمن 57 مىباشند.
[9]. صحیفه امام؛ ج 6، ص 119 .