زمان: 19 بهمن 1357 / 10 ربیعالاول 1399
مکان: تهران، مدرسۀ علوى
امام خمینى بعد از ظهر روز 19 بهمن ماه در اجتماع طبقات مختلف مردم ـ که به منظور اعلام پشتیبانى از مهدى بازرگان، رئیس دولت موقت انقلاب اسلامى، در مدرسه علوى تهران به حضور ایشان رسیده بودند ـ از حضور سراسرى مردم ایران در راهپیمایى و اعلام حمایت آنان از بازرگان، تشکر کردند.
رهبر انقلاب در پاسخ گفتۀ شاپور بختیار که در کنفرانس مطبوعاتىاش گفته بود:«نتایج رفراندوم مخالفان خود را اگر در آرامش برگزار شود قبول خواهم کرد[1]» بامخاطب قرار دادن خبرگزاریها تأکید کرد:«این اجتماع عظیمى که در ایران، از مرکز گرفته است تا آخر، شهرستانها و قصبات، براى پشتیبانى از این دولت بوده است، این کافى است براى جواب آنها که گفته مىشود و مىگویند: «باید ملت بگوید». ملت با چه زبانى بگوید؟»[2]
از سوى دیگر، در حالى که آقاى بازرگان براى گزینش اعضاى کابینۀ دولت موقت به مشورت با دوستان و نزدیکان خویش نشسته است و حاکمیت دولت موقت بعد از راهپیمایى سراسرى، دیگر تثبیت شده و به نظر مى رسد مذاکره با برخى از سران ارتش نیز نتیجه مطلوب بخشیده و موضع چند تن از آنها را متزلزل ساخته است، ولى مقامات کاخ سفید از حمایت بختیار دست برنداشتهاند! رادیو «بى بى سى» نیز به پیروى از سیاست همیشگى خود، علیه انقلاب ایران سمپاشى مىکند و بىآنکه سند و دلیلى ارائه دهد، در یک تفسیر خبرى مىگوید:«مهندس بازرگان بیش از حد در مورد موفقیت خود، خوشبین نیست و وجود دو دولت را در یک کشور بسیار خطرناک مىداند و از خطر نیروهاى مسلح آگاه است[3]».!
خبرگزارى آسوشیتدپرس از واشنگتن به نقل از ژنرال دیوید. سى. جونز، رئیس ستاد مشترک نیروهاى مسلح امریکا گزارش مىدهد که:«امریکا از نحوۀ حراست از تجهیزات نظامى کشورش در ایران که توسط نیروهاى مسلح ایران صورت مىگیرد راضى است[4]
رئیس ستاد مشترک نیروهاى مسلح امریکا، مدعى است که:«ارتش ایران در ردههاى بالا براى حمایت از دولت قانونى [بختیار] متحد شده است و من به یکپارچگى ارتش ایران اطمینان دارم[5]»!
جناح نظامى امریکا و پنتاگون نیز همچنان بر حمایت ارتش ایران از دولت بختیار تأکید مىکنند و براى انجام یک کودتاى نظامى آمادگى خود را اعلام کردهاند،اما مسئولان وزارت خارجه امریکا هر چند با تأخیر ولى زودتر از نظامیان این کشور واقعیتهاى ایران را دریافتهاند. هادینگ کارتر، سخنگوى وزارت خارجۀ امریکا که پس از دیدار ژنرال هایزر با جیمى کارتر رئیس جمهورى، و سایروس ونس وزیر خارجه و هارولد براون وزیر دفاع امریکا، با خبرنگاران سخن مىگفت، ضمن اعتراف به شکست مأموریت هایزر در سفر به تهران اظهار داشت:«احمقانه است اگر بگوییم که مأموریت ژنرال هایزر در تهران، کاملاً رضایتبخش بوده است[6]».
هایزر که توفیق چندانى در انجام مأموریت خود به دست نیاورد به امریکا بازگشت. او در خاطرات روزهاى 18 و 19 بهمن ماه 57 خود نوشت: «در جشن فارغ التحصیلى دانشکده افسرى در تهران، سوگند وفادارى به شاه از مراسم گندخوردن حذف شده بود. سوگند تنها به خدا، قرآن و استقلال ایران و پرچم ملى ادا شده بود. [ارتشبد] قره باغى در مراسم سوگند حضور داشته و ظاهراً خود او با حذف کردن این کلمه موافق بوده است... بختیار همچنان به حرف خود چسبیده بود که اگر کارى صورت نگیرد، حقوقى پرداخت نخواهد شد. حالا اعتصابات به مرحله اعتراض به این تصمیم کشیده شده بود. قره باغى در دانشکده افسرى خطاب به نیروهاى مسلح، خیلى روشن توضیح داده بود که از سیاست دور بمانند. این مطلب در کیهان منعکس شده بود و من خوشحال بودم که ارتش هنوز در روزنامهها مورد توجه قرار مىگیرد!... در همین حال، هیچ پیشرفتى در زمینه اجراى طرحهاى اشتغال و ادارۀ نیروگاههاى برق و اقتصاد به عمل نیامده بود. دولت بختیار محکوم به شکست بود و من نمىفهمیدم که چرا آنها [ارتش] حتى حاضر به در دست گرفتن گمرک هم نبودند. گمرک مىتوانست غذاى مردم را تأمین کند و در عین حال، جلوى ورود اسلحهاى را که در حال حاضر مستقیماً به مساجد سرازیر مىشد بگیرد[7]. این سلاحها در مساجد مىتوانست در اختیار هر نیروى مخالف دولت [بختیار] قرار گیرد. در چنین وانفساى سیاسى، اقتصادى و اجتماعى، تنها عامل دلگرمکننده صفوف منضبط ارتش بود و همین همبستگى هنوز هم عامل تصمیمگیرنده بود(!). اگر بختیار کمى عقل داشت مىتوانست دریابد که [امام] خمینى یک هفته است در ایران است و ارتش هنوز همبستگى خود را حفظ کرده است[8].
روزنامهها و برخى از مقامات امریکا نوشتهاند که من نسبت به نیروهاى مسلح، بیش از حد خوشبین بودهام، و من هم نظر آنها را تأیید مىکنم[9]
خیابانهاى اطراف اقامتگاه امام خمینى (مدرسه علوى، در یکى از خیابانهاى جنوب شرق در تهران) از جمعیت فراوانى موج مىزند که به آرزوى دیدار رهبر و مقتداى خود از شهرها و روستاهاى دور و نزدیک به تهران آمدهاند. امروز پنجشنبه نوزدهم بهمن ماه 1357، امام امت با گروههاى مختلف مردم، دیدارهایى داشته و در چند مورد با سخنان گرم و مؤثر خویش، امت مسلمان ایران را به وحدت کلمه و تداوم انقلاب فراخوانده و بر ضرورت هشیارى آنان در این روزهاى سرنوشتساز تأکید کرده است.
ساعت 10 بعد از ظهر است. رهبر انقلاب به رغم خستگى ناشى از دیدارهاى فشردهاش با گروههاى اجتماعى گوناگون، همراه جمعى از منسوبان و یارانش در حرم مطهر حضرت عبدالعظیم(س) حضور یافته است. امام که بدون اطلاع قبلى به شهر رى رفته است در مدخل حرم حضرت عبدالعظیم نماز مىگزارد و سپس براى زیارت امامزاده حمزه بدان بارگاه مىرود در این هنگام، مردمى که از ورود امام به حرم آگاه شدهاند در خیابانهاى اطراف حرم براى دیدن ایشان اجتماع مىکنند و فریاد: «صلى على محمد ـ رهبر ما خوش آمد» در فضا طنین مىاندازد[10]
روز جمعه بیستم بهمن ماه 1357. تهران، روز آرامى را مىگذراند. در برخى از نقاط شهر، کامیونهاى ارتشى توقف کردهاند. چند درجهدار و سرباز، اطراف کامیونها ایستادهاند. آثار خستگى را در چهرهشان مىتوان دید. رفتار مردم با آنها مهربانانه است. چند روزى است که شخصیتهاى برجستۀ انقلاب و از جمله مهدى بازرگان،نخست وزیر منتخب امام، به مذاکرات خود با سران ارتش ادامه مىدهند. گزارش این دیدارها، به طور مرتب به استحضار امام خمینى مىرسد و رهنمودهاى لازم از ایشان گرفته مىشود.
ساعت نزدیک 9 بعد از ظهر است. آن دسته از مردمى که در منطقه شرق تهران سکونت دارند، ناگهان صداى تیراندازیهاى پیاپى مىشنوند. سراسیمه از خانهها بیرون مىریزند. بار دیگر فریاد «اللّه اکبر»، تهران را در مىنوردد. حادثه در دو منطقه شرق تهران روى داده است؛ روز بعد روزنامه کیهان گزارش مىدهد:«تلفنها به کار افتاد و خبرها و شایعهها، خانه به خانه راه یافت و هنوز صداى شلیک گلولهها همراه با فریادها از مرکز آموزش نیروى هوایى شنیده مىشد که اخبار و شایعات مربوط به این حادثه تمامى شهر تهران را فرا گرفت.»
تهران دوباره سر برداشته و فریادها و شعارها در سراسر شهر اوج گرفته است. در میان فریاد «اللّه اکبر» مردم تظاهرکننده که بر بام خانهها ایستادهاند، شعارهایى به نفع همافران و افراد نیروى هوایى که به انقلاب پیوستهاند مىدادند. خبرها در آغاز شب
این بود: «افسران گارد به همافران یورش بردهاند. میان افراد گارد و همافران، درگیریهاى مسلحانه روى داده و عدهاى زخمى و کشته شدهاند».
پى در پى صداى شلیک است و فریادهایى که از درون مرکز آموزش نیروى هوایى به گوش مىرسد. صداى تیر مردم را به خیابانها مىکشاند گروه گروه مردم در حوالى خیابان پیروزى ،(تهران نو) و 17 شهریور ومیدان ژاله (شهدا )(شهباز) به خیابانها مىریزند و تکبیرگویان یکدیگر را از واقعهاى که در مرکز آموزش نیروى هوایى رخ مىدهد باخبر مىسازند. در خیابانهاى مشرف به میدان امام حسین (فوزیه) جمعیتها به هم مىپیوندند و چون سیلى به سوى خیابان پیروزى به راه مىافتند. در میان شایعاتى که دهن به دهن مىگردد، گفته مىشود که از حوالى اقامتگاه امام خمینى هم صداى شلیک گلوله شنیده شده. این خبر بر اضطراب و نگرانى مردم مىافزاید در ساعت 1 بامداد عدهاى به طرف اقامتگاه امام به حرکت در مىآیند. و این در حالى است که چند نفر با دویدن میان جمعیت، فریاد مىزنند که براى امام، حادثهاى پیش نیامده است متفرق شوید و این محل را شلوغ نکنید!
خبرها حاکى است که چند نفر بر اثر اصابت گلوله جان باختهاند. مجروحان حادثه که تعدادشان به دهها نفر مىرسیده توسط آمبولانسهاى مرکز اورژانس به بیمارستانها انتقال داده شدهاند اما چگونگى حوادث داخل مرکز آموزش نیروى هوایى از زبان یکى از سربازانى که در ساعت 2 بامداد موفق به فرار شده است براى مردم اینگونه بازگو مىشود: «در درگیریهاى درون مرکز، یکى از فرماندهان به ضرب گلوله یک سرباز به قتل رسید. این سرباز، تعدادى اسلحه در اختیار سربازان مستقر در مرکز قرار داد و متوارى شد. عدهاى از افراد گارد هم که براى سرکوب همافران آمده بودند سلاح خود را در اختیار افراد نیروى هوایى قرار دادند.» گزارش ساعت 5/9 بامداد: همافران و افراد نیروى هوایى در داخل خیابانهاى پادگان، سنگربندى کردهاند و تیراندازى بىوقفه از دو سو ادامه دارد.
نیم ساعت بعد گزارش مىرسد که افراد نیروى هوایى، حلقه محاصره را شکستهاند و به خیابان ریختهاند و با تیراندازیهاى مداوم، مأموران فرماندارى نظامى و افراد گارد را به عقب مىرانند.
یک همافر به خبرنگاران مىگوید: «ما به پشتیبانى از رهبر انقلاب حضرت امام خمینى قیام کردهایم». او دربارۀ حادثه چنین مىگوید: «دیشب ما همافران شعار مىدادیم و اعتراض داشتیم که چرا هواپیماهاى نیروى هوایى را به اسرائیل یا کشور دیگرى فرستادهاند؟ ناگهان با یورش نیروى گارد روبرو شدیم. درگیرى اولیه آرام بود، اما از ساعت 5/4 بامداد بار دیگر شروع شد و ساعت 5/7 صبح بود که نیروى هوایى با به دست آوردن اسلحه توانست افراد گارد را مجبور به عقبنشینى کند. به دستور چند نفر ازفرماندهان، در لجستیکى جنوب پادگان را باز کردند و پنج تانک، وارد محوطه شد، ولى پرسنل نیروى هوایى این تانکها را از کار انداختند و آنها را خلع سلاح کردند».
ساعت 45/10 بامداد: ضلع شمالى پادگان، سنگربندى شده است. صدها کیسۀ شن و ماسه در آنجا نهادهاند. پرسنل نیروى هوایى با انتخاب فرماندهانى از میان خود، اعلام کردند که: «تا پاى جان با انقلاب هستیم و اولین کسانى خواهیم بود که در راه دین و مردم مسلمان شهید خواهیم شد».
گروهى از مردم به یارى نیروى هوایى مىشتابند. همافران و افراد نیروى هوایى مىگویند:«افسران، درجهداران و سربازانى که از نیروى زمینى به اسارت گرفته شدهاند، تا زمانى که افراد نیروى هوایى که زندانى هستند آزاد نشوند در بازداشت خواهند بود».
دهها تن از کسانى که برگ پایان خدمت در دست دارند به مرکز آموزش نیروى هوایى مراجعه و تقاضاى اسلحه مىکنند. آنها فریاد مىزنند: «جواب اسلحه را باید با اسلحه داد». در میان کسانى که مىخواهند سلاح بردارند، چند تن زن نیز دیده مىشود که مىگویند: «ما براى حمایت از برادران خود به اینجا آمدهایم». یکى از خبرنگارانى که به خیابان نیروى هوایى (پیروزى) رفته است حدود ساعت 10صبح گزارش مىدهد:«گروهى از سربازان نیروى هوایى خود را به پشتبام خانهاى در 15 مترى نیروى هوایى رساندهاند و از روى بام به سوى افراد لشکر گارد، آتش گشودهاند».
و گزارش دیگر حاکى است: «تعدادى از پرسنل نیروى هوایى با لباس شخصى از پادگان خارج مىشوند و مسلح به داخل پادگان بر مىگردند. سربازان و پرسنل نیروى هوایى موفق شدهاند افراد لشکر گارد را عقب برانند. مردمى که در اطراف پادگان جمع
شدهاند از نیروى هوایى پشتیبانى مىکنند و برای آنها پنبه و وسایل کافى براى درمان مجروحان مىفرستند. آژیر آمبولانسهاى نیروى هوایى و مرکز اورژانس تهران لحظهاى قطع نمىشود».
یک پزشک که مقارن ساعت 10 صبح از درمانگاه نیروى هوایى خارج شده است گفته: «تعداد مجروحان و کشتهها خیلى زیاد است و این مرکز به خون نیاز فورى دارد». تا ساعت 10 صبح در نزدیکى پادگان مرکز آموزش نیروى هوایى چندین ستگاه کامیون نیروى زمینى به آتش کشیده مىشود. مردم اکنون پرسنل گارد داخلى را خلع سلاح کردهاند تعداد زیادى از سربازان نیروى زمینى به طرفدارى از نیروى هوایى پرداخته و از تیراندازى به سوى مردم خوددارى مىکنند.
در حوادث تیراندازیها، چند نفر از جمله یک خبرنگار خارجى هنگام فیلمبردارى از صحنه حوادث کشته مىشوند. برخى تعداد کشتههاى دو طرف را حدود یکهزار نفر ذکر مىکردند. افراد گارد در تهران نو، روى پشت بامى در خیابان حسینى سنگر گرفته به مردم تیراندازى مىکردند که بر اثر آن 8 نفر مجروح شدند.دو افسر گارد که فشنگهاى سلاحشان تمام شده بود به سوى مردم آمدند و خود را تسلیم کردند. مردم، همافران و افراد نیروى هوایى را که در درگیریها مجروح شده بودند براى درمان به بیمارستانها مىرسانند و مجروحانى را که زخمهاى کمترى برداشتهاند به خانههاى خود مىبرند. بر روى تمام تختهاى بیمارستانها مجروح خوابیده است. مردم براى دادن خون به همافران و افراد نیروى هوایى، جلوى بیمارستانها صف مىبندند. گزارش ساعت 12 (ظهر) روز شنبه 21 بهمن 57: هماکنون عده زیادى از افراد نیروى هوایى که به مسلسل مجهز هستند و مسلسلها را بر روى اتومبیلهاى شخصى قرار دادهاند از مسیر خیابان تهران نو به نقطه نامعلومى در حرکت هستند.
یک گزارش دیگر مىگوید:«این عده از افراد نیروى هوایى به همراه گروهى از افراد نیروى زمینى که به آنها پیوستهاند به کمک افراد نیروى هوایى در پایگاه یکم آمدهاند. عده زیادى از مردم که اکنون مسلحاند براى کمک افراد نیروى هوایى در خیابان انقلاب در حرکتند. مردم فریاد مىزنند: نیروى هوایى پیروز شد... نیروى هوایى پیروز شد».
تانکها و زرهپوشهاى اعزامى از نیروى زمینى یکى پس از دیگرى توسط همافران، افراد نیروى هوایى و مردمى که بعضاً اسلحه ـ و عمدتاً سلاحهاى دستساز و بمبهاى بنزینى (کوکتل مولوتف) ـ در دست دارند از کار انداخته مىشوند. ساعت 30/12 هلیکوپترهاى نیروى زمینى و هوا نیروز بر فراز پادگان نیروى هوایى به پرواز در مىآیند ولى از ترس رگبار پرسنل نیروى هوایى پس از چند مانور از محوطه دور مىشوند. بیشتر خیابانهاى جنوب، شرق و منطقه مرکزى تهران توسط مردم با کیسههاى شن، سنگربندى شده است. جوانان مسلح، پشت کیسههاى شن، موضع گرفتهاند.
امام خمینى، لحظاتى پس از اعلام افزایش ساعات حکومت نظامى از طریق رادیو تحت اشغال نظامیان، طى پیامى مهم خطاب به ملت با اشاره به حمله مأمورین به مردم بىدفاع در گرگان و گنبد و حمله گارد به پرسنل انقلابى نیروى هوایى، هشدار داد:«اینان با این برادرکشى مىخواهند دست اجانب را در کشور ما باز نگه دارند و چپاولگران را به موضع خود برگردانند.
من با آنکه هنوز دستور جهاد مقدس ندادهام، و نیز مایلم تا مسالمت حفظ و قضایا موافق آراى ملت و موازین قانون عمل شود لکن نمىتوانم تحمل این وحشیگریها را بکنم؛ و اخطار مىکنم که اگر دست از این برادرکشى برندارند و لشکر گارد به محل خودش برنگردد و از طرف مقامات ارتشى از این تعدیات جلوگیرى نشود، تصمیم آخر خود را به امید خدا مىگیرم و مسئولیت آن با متجاسرین و متجاوزین است. من از مردم شجاع تهران مىخواهم در صورتى که قواى متجاوز عقبنشینى کردند، با حفظ آمادگى و هوشیارى از خدعۀ دشمن، آرامش و نظم را حفظ کنند ولى مجهز و مهیا براى دفاع از اسلام و نوامیس مسلمین باشند.».[11]
آیتاللّه طالقانى نیز با فرستادن پیامى، حادثه پادگان نیروى هوایى را توطئهاى ازناحیه بعضى از مسئولان جزء براى تدارک یک برادر کشى بزرگ و ایجاد خصومت و دشمنى بین فرزندان ارتشى دانست و از تمام نظامیان خواست به پادگانهاى خود
بازگردند[12].
شاپور بختیار آخرین نخست وزیر شاه مخلوع که براى تقدیم گزارش اقداماتش درمجلس شوراى ملى حضور یافته، درباره حادثه جمعه شب (20 بهمن ماه) مىگوید:«دیشب جریانى در یکى از پادگانهاى تهران روى داد که از وزیر جنگ،گزارش کامل دریافت نکردهام ولى بر اثر گزارشى که در ساعت 2 بعد ازنیمهشب تلفنى به من داد موضوع این است که در یکى از پادگانها همافران و هنرجویان که دستور داده بودیم به خاطر حفظ دموکراسى و آزادى دیشب فیلم ورود آیتاللّه خمینى را در تلویزیون نشان بدهند[13] در یکى از اتاقهاى این پادگان بین چند نفر بحثى شروع مىشود و دامنۀ کار بالا مىگیرد و با تحریکاتى که از خارج پادگان به عمل مىآید این موضوع به وسیله تلفن به خارج پادگان اطلاع داده مىشود. من دستور دادم که قواى انتظامى دور
پادگان را محاصره کنند، ولى پس از چند ساعت تشنج، یک ملا و آخوند شروع مىکند به تحریک مردم و دادن شعار، ولى وقتى قواى انتظامى وارد مىشود همین ملا، صحنه را عوض مىکند و به مردم مىگوید شما برادر هستید و متفرق شوید و مىگوید ارتش برادر ماست، مردم متفرق شوید...هر قدر این آقایان بخواهند با هو و جنجال ما را بیرون کنند و دولت را متزلزل سازند موفق نخواهند شد. در این میان، رأى ملت، حاکم است و من همیشه براى مذاکره آمادهام، ولى وقتى صحبت از انقلاب و تشنج و از پاى در آوردن مملکت باشد باید بدانند که ایستادگى من ادامه دارد و پیروزى هم از آن کسى است که حتى نیم ساعت مقاومتش بیشتر باشد[14]
اما چون انقلاب خیزش بلند برداشت، نخست وزیر «نیم ساعته» حتى یک لحظه هم مقاومت نکرد و بیدرنگ فرار را بر قرار ترجیح داد! و زمانى که رئیس ستاد ارتش خبر تشکیل جلسۀ سران ارتش و اعلام بىطرفى آنها را ـ البته در لحظههایى که جز این چارهاى نبود و مقر آنها در محاصرۀ نیروهاى انقلاب قرار داشت ـ بر سر میز نهار به او داد، در دم از سر میز برخاست و شتابان راه گریز گرفت و سنگر را خالى کرد و در سنگر خالى او تنها عکسى از دکتر مصدق بر جاى ماند.
***
سخنرانی امام در این روز
عوذ باللّه من الشیطان الرجیم
بسم اللّه الرحمن الرحیم
از عموم ملت ایران که در این سالهاى طولانى زحمات کشیدند و صفوف خود را فشرده کردند و براى مبارزه با دستگاه ظلم رنجها بردند مصیبتها کشیدند تشکر مىکنم.از این اجتماع عظیم ملت ایران در این روز که براى پشتیبانى از دولت جناب مهندس بازرگان، که دولت شرعى و دولت امام زمان ـ سلاماللّه علیه ـ است، تشکر مىکنم[15]. بایدهمۀ خبرگزاریها بدانند که این اجتماع عظیمى که در ایران، از مرکز گرفته است تا آخر،شهرستانها و قصبات، براى پشتیبانى از این دولت بوده است، این کافى است براى جواب آنها که گفته مىشود و مىگویند: «باید ملت بگوید[16]». ملت با چه زبانى بگوید؟ ملت فریاد مىزند! ملت چندین وقت است، چندین سال است که در این امورى که دارد،فریاد مىزند. امروز هم با فریادها، با شعارها پشتیبانى خودشان را از دولت اسلامى اعلام کردند، و اظهار تنفر از مخالفین کردند.
خوب است که این مخالفین دست از این خطاها بردارند. [هنوز] دیر نشده است. اینها برگردند به دامن ملت. باز هم توبۀ آنها قبول است. اینقدر با این ملت لجاجت نکنند.اینقدر این ملت را اذیت ندهند. الآن به من اطلاع دادند که در گرگان و بعضى جاهاى دیگر در این روزها کشتارها شده است[17]. آخر چرا اینطور کارها مىشود؟ این چماقدارها[18]، که سابق محمدرضا در پناه آنها زندگى مىکرد و حالا شماها در پناه آنها زندگى مىکنید، این چماقدارها کى هستند؟ اینها از چه سازمانى هستند؟ آخر چرا با ملت اینطور عمل مىکنید؟ چرا اینقدر خونریزى راه مىاندازید؟ چرا اینقدر با مردم لجاجت مىکنید؟ ما مىخواهیم که این مملکت آرامش داشته باشد؛ ما صلاح همۀ ملت را مىخواهیم. ما مىخواهیم که یک ارتش مستقل داشته باشیم ـ یک ارتشى که مربوط به غیر نباشد، مربوط به ملت باشد. ارتش باید برگردد به دامن ملت؛ همان طورى که عدۀ کثیرى، گروههاى کثیرى برگشتند و ما با آغوش باز آنها را پذیرفتیم، شما هم برگردید و همۀ ارکان دولت برگردند.
من اعلام مىکنم که موافقت کردن با این دولتى که ما فراهم آوردیم تکلیف شرعى همه است و مخالفت کردن بر همه محرّم است. ما اعلام مىکنیم که خدمت کردن به این دولت طاغوتى[19] خدمت به طاغوت است، خدمت به کفر و شرک است. نباید خدمت بکنید. خدمت به اجانب است. نباید خدمت به اینها بکنید. من از خداى تبارک و تعالى مىخواهم که ایران یک ایران آزاد و مستقل باشد.
من از ملت مىخواهم که به همین طور که ادامه دادند تاکنون نهضت خودشان را، باز هم ادامه بدهند تا اینکه انشاءاللّه به پیروزى نهایى واصل شویم. پیروزى انشاءاللّه نزدیک است. و رمز پیروزى وحدت کلمه است. باید همه کلمۀ خود را واحد کنید. باید همه پشتیبان هم باشید تا اینکه به پیروزى برسید.
و اخیراً چیزى به من اطلاع دادند که موجب تأثر شد. و آن اینکه در بعضى از مناطق اشخاصى که از اهالى آنجا هستند حمله کردند به این جنگلها، و جنگلها را دارند خراب مىکنند. این جنگلها مال ملت است، نباید آن را خراب کرد. باید به نظر ولى امرش، به نظر حاکم باشد. جایز نیست بر آنها که بروند و جنگلها را بِبُرند و خراب کنند[20]. باید برادرهاى ما نصیحت کنند آنها را. جلوگیرى کنند نگذارند که این چیزهایى که تاکنون هستش و دیگران بردند، حالا ما خراب بکنیم! اینها خرابى است، نباید این خرابیها بشود؛چنانچه نباید اشخاص را بیخود و بىجهت مورد شتم و مورد آزار قرار داد. اینها یک موازینى دارد، موازین شرعى دارد، موازین قانونى دارد؛ هرج و مرج نباید واقع بشود[21].خودتان را معرفى نکنید به اینکه یک مردم هرج و مرج طلب هستید. شما مردم، ملت شریف ایران، ثابت کردید که با یک قدم راسخ و با یک نظم و یک ارادۀ مصمم کارها را دارید پیش مىبرید، و یکى پس از دیگر این قواى شیطانى را منهدم مىکنید. خداوند انشاءاللّه به شما همه توفیق بدهد و به ما توفیق این را بدهد که خدمتگزار همه باشیم.[22]
توضیحات:
[1]. کنفرانس مطبوعاتى شاپور بختیار. روزنامههاى کیهان، آیندگان و اطلاعات مورخ 19/11/1357.
[2]. صحیفه امام؛ ج 6، ص 109 .
[3]. روزنامه اطلاعات مورخ 19/11/57 ص 8.
[4]. روزنامه اطلاعات مورخ 17/11/57 ص 8.
[5]. همان جا.
[6]. روزنامه اطلاعات مورخ 19/11/57 ص 8.
[7]. ژنرال هایزر مىپنداشت سلاحهایى که در دست برخى از مردم است از آن سوى مرزها به آنها مىرسد! بیچاره نمىدانست که بسیارى از این سلاحها را نظامیانى که به دستور امام خمینى پادگانها را رها مىکردند تحویل کمیتههاى مستقر در مساجد دادهاند.
[8]. این نظر ژنرال هایزر نیز درست نبود. زیرا علاوه بر متلاشى شدن بدنۀ ارتش در نتیجۀ فرار تعداد بیشمارى از
افسران جزء و درجهداران و سربازان و همافران ارتش، سران ارتش نیز، به استثناى دو سه تن از جمله بدرهاى، حبیب اللهى و خسروداد، در این روزها در حالت تردید و سرگشتگى به سر مىبرند و جرئت خود را از دست دادهاند. گفتگوها و بحثهاى سران ارتش در جلسات سرى بخصوص دستورات و اظهارنظرهاى ضد و نقیض ارتشبد قره باغى رئیس ستاد ارتش، بىاساس بودن اظهارنظر هایزر را ثابت مىکند.
[9]. ژنرال هایزر، مأموریت در تهران، انتشارات اطلاعات، ص 8 ـ 297.
[10]. محضر نور، ج 1، ص 14.
[11]. صحیفه امام، ج 6، ص 122 - 121.
[12]. در تنظیم مطالب مربوط به حوادث مرکز آموزش نیروى هوایى و درگیریهاى بعدى از گزارشهاى تنظیمى
خبرنگاران روزنامههاى کیهان و اطلاعات، مورخ 21/11/57، استفاده شده است.
[13]. بختیار در این مورد نیز دروغ گفته و انگیزه واقعى خود را در پخش فیلم ورود امام کتمان کرده است. ارتشبد قرهباغى در همین باره پس از شرح مکالمه تلفنىاش با بختیار مىنویسد: «سؤال کردم چرا دیشب تلویزیون براى چندمین بار فیلم مربوط به مراجعت آقاى خمینى را پخش نموده است؟ جواب داد: من دستور دادم. منظورم این بود که مردم مجدداً جواب سؤال خبرنگار را، در داخل هواپیما از آیتاللّه خمینى بشنوند که بعد از 15 سال که به ایران برمىگردد، وقتى سؤال مىکنند چه احساسى دارید؟ مىگوید هیچ!».
بختیار ـ که بنا به نوشتۀ سولیوان در کتاب مأموریت در ایران ـ در نقش یک محلل بوسیله امریکا به میدان آورده شد تا شاید شاه را از در افتادن به ورطۀ سقوط نجات دهد ـ حق داشت که گمان کند این عبارتى که عمق استغنا و کمال روحى رهبر انقلاب را بیان کرد، به زیان وى بپندارد. او هرگز نمىتوانست بفهمد که در منطق امام خمینى که مردم ایران آنرا به درستى فهمیده بودند ملاک «عمل به تکلیف» است و آنگاه که کار براى خدا باشد و بر طبق تکلیف عمل شود «چه کشته شویم و چه بکشیم، پیروزیم» چه در جمع جمع باشیم و چه کنج غربت تبعید یکسان است. در عرفان امام آنگاه که انسان به مقام انقطاع از دنیا و ما فیها دست یافت، احساسات اعم از خوش و ناخوش، بر او غلبه نمىکند. این حال که امثال بختیار را هرگز به آن آگاهى نیست در بعضى اشعار امام باز نموده شده مثلاً:
«گر شادى و غم مىطلبى بیرون شو اینجا نتوان یافت نه شادى نه غمى»
و یا این بیت:
«بگزیده خرابات و گسسته ز همه خلق دلبسته به پیشامد تقدیر و دگر هیچ»
دیوان امام خمینى، ص 245 و 74.
[14]. روزنامه کیهان، مورخ 21/11/57، ص 8. ستون اول.
[15]. استقبال ملت ایران از پیشنهاد امام خمینى مبنى بر حمایت از دولت موقت در راهپیمایى سراسرى 19 بهمن 57 به حدى بود که حتى رادیو لندن ـ که در تحلیلهاى مداومش از خطر کودتاى خونین و تجزیه ایران و... سخن مىگفت ـ ناگزیر به اعتراف شد و در گزارش خود اعلام کرد:«در ایران، میلیونها تن از مردم براى ابراز حمایت از آیتاللّه خمینى و دولت موقت اسلامى به خیابانها آمدند. فقط در تهران حداقل یک میلیون نفر در تظاهرات شرکت کردند» تقویم تاریخ انقلاب اسلامى ایران، ص 261.
و این در حالى بود که خبرنگاران روزنامه کیهان در ساعت 10 بامداد گزارش دادند: «سیل جمعیت خروشان که هر لحظه تا این ساعت بیشتر مىشود برآورد 4 تا 5 میلیون جمعیت را تا ظهر قابل قبول نشان مىدهد تا این ساعت نزدیک یک میلیون نفر [فقط ]مسیر فوزیه ـ فردوسى را طى کردهاند» بنا به گزارش مطبوعات در این روز حضور نظامیان و همچنین قشرهاى وسیعى از زنان با چادر و روسرى و برخى بدون روسرى در میان راهپیمایان چشمگیر بود. نظامیان شعار مىدادند.
«ما قطرهاى از ارتش تو هستیم، خمینى»، شعار اصلى راهپیمایى امروز «خمینى، خمینى تویى مجرى قرآن. بازرگان، بازرگان نخست وزیر ایران» بود.
روزنامه کیهان 19/11/57 ص 7 نوشت:«بدنبال اعلام نخست وزیرى مهندس بازرگان در اکثر شهرها و بخشهاى ایران تظاهرات وسیعى به طرفدارى از امام خمینى و آقاى مهندس بازرگان صورت گرفت. با وجود آنکه خبرنگاران کیهان گزارشهاى مشروحى از این تظاهرات فرستادهاند چون درج تمامى آنها به دلیل تراکم مطلب مقدور نیست. با پوزش از مردم و همکارانمان فقط به ذکر اسامى شهرستانها مىپردازیم.
تاکنون گزارش این شهرستانها که اکثر توأم با عکس بوده است بدستمان رسیده است:یزد ـ قصرشیرین ـ اردکان یزد ـ گنبد کاووس ـ رضائیه ـ شهمیرزاد ـ سبزوار ـ خمینى شهر همایون شهر ـ لنگرود رودسر ـ رامسر ـ سنگ سر ـ بروجرد ـ اهر ـ رامیان ـ دامغان ـ شیراز ـ شهرکرد ـ یاسوج ـ سارى ـ گرگان ـ ایلام ـ پیرانشهر ـ بروجن ـ صومعهسرا ـ گلباف ـ خرم آباد ـ سپیدان ـ همدان ـ مرودشت ـ اهواز ـ خرمشهر ـ دزفول ـ ممسنى ـ املش ـ تبریز ـ مراغه ـ کازرون ـ میناب ـ کاشان ـ اردبیل ـ آباده ـ بانه ـ آبادان ـ سیرجان ـ فریدون کنار ـ گرمى مغان ـ شمیران ـ نور ـ قاسمآباد شاهى ـ آران ـ کاشان ـ فراهان اراک ـ تفت یزد ـ بندر انزلى ـ شهررى ـ اردستان ـ بوشهر ـ راور کرمان ـ خلخال ـ مراغه ـ زرین شهر ـ آمل ـ نجفآباد ـ محلات ـ شهسوار ـ عجبشیر ـ مرند ـ قصر شیرین ـ نقده ـ گالیکش ـ علىآباد گرگان ـ کیاکلا ـ گناباد ـ پیشواى ورامین ـ اصفهان ـ بندرعباس ـ مشهد ـ کرمان ـ نىریز ـ مینودشت ـ نهاوند ـ فسا ـ کرج ـ الیگودرز ـ اراک ـ فردوس ـ سیرجان ـ خوانسار ـ بهار همدان ـ رفسنجان ـ گیوى خلخال ـ ورامین ـ سمنان ـ شیرگاه ـ بجنورد»
[16]. اشاره به سخنان شاپور بختیار که در مصاحبه با خبرنگاران در 19 بهمن 57 گفت: «رأى ملت هر چه باشد، اگر در انتخاباتى آزاد و واقعى عنوان شود مورد تأیید اوست و او تسلیم آن خواهد شد»البته وى بلافاصله تأکید کرد «اما اکنون با این هیاهویى که در خیابانها وجود دارد انجام انتخابات پیشرس به نتیجه فاجعهآمیزى منتهى خواهد شد» منظور بختیار از هیاهوى خیابانى حضور بیش از پنج میلیون نفر از مردم تهران و میلیونها تن در سراسر کشور در راهپیمایى همین روز بود که به دعوت امام خمینى آمده بودند تا نظر خود را در حمایت از دولت موقت مهندس بازرگان اعلام کنند. بختیار در همین مصاحبه درباره روابط خود با مهندس بازرگان گفت که از نظر شخصى براى او احترام بسیار قائل است اما معتقد است که بازرگان گرفتار وضعى شده و نمىتواند آزادانه عقیده خود را بیان کند! ـ روزنامه کیهان 19/11/57 ص 3.[17]. روزنامه کیهان 19/11/57 ص 3 با تیتر «گرگان در آتش و خون» نوشت: «آتش و دود از نقاط مختلف گرگان زبانه مىکشد گروهى از جوانان زیر رگبار گلوله به کمک خانوادهها شتافتهاند» و این روزنامه در گزارش 21 بهمن 57 در همین رابطه نوشت:«با تکرار فاجعه قزوین، مشهد و سنندج در گرگان 6 نفر کشته و دهها نفر مجروح شدند و صدها میلیون خسارات وارد آمد. در حادثهاى که بدنبال حمله مأموران پلیس صورت گرفت شهر بزرگ و زیباى گرگان به صورت نیمه ویرانه در آمد. به مدت 6 ساعت گرگان تبدیل به میدان جنگ شد و مأموران هر کس را که در خیابان مىدیدند به گلوله مىبستند و شهر بوى خون و آتش مىداد. در این حوادث بیش از 33 نفر مجروح شدهاند و چندین پاساژ و مغازه در نقاط مختلف شهر در آتش مىسوزد».ساعت 5 بعد از ظهر روز سه شنبه 17 بهمن ماه عدهاى از طبقات مختلف مردم منجیل گیلان تظاهراتى به پشتیبانى از امام خمینى و دولت موقت مهندس بازرگان بر پا کردند. هنگامیکه مردم در کنار خیابان امام خمینى نشسته و به سخنرانى یکى از ناطقین گوش مىدادند، عدهاى که به چماق و سلاحهاى سرد دیگر مجهز بودند به طرف مردم حمله کردند و گروهى را مضروب نمودند و بین تظاهرکنندگان و چماق به دستها درگیرى بوجود آمد. مأخذ فوق 19/11/57 ص 7و نمونههایى دیگر از اعمال وحشیانۀ این گروه را در جراید آن زمان مىخوانیم: «تعدادى چماق به دست پریشب از حوالى کرمانشاه وارد این شهر شدند و به اتومبیلهائى که عکس امام خمینى داشتند یورش بردند.». اطلاعات 30/10/57«چماقداران در ساعات منع عبور و مرور به بازار حمله کردند.» (همان مأخذ)«چماق به دستها در میمه یک گله گوسفند (پانصد رأس) اهالى را سوزاندند.» (اطلاعات 17/11/57)«تانکها و چماق به دستها به اهواز و دزفول حمله کردند». (کیهان 28/10/57)«چماق به دستها در جادهها به مسافران حمله کردند». (کیهان 1/11/57)
[18]. پس از قیام 19 دى ماه سال 56 در قم، به موازات رویارویى نظامیان شاه با مردم ترفندى جدید از سوى ساواک به کار گرفته شد و آن تجهیز افراد شرور و ناآگاه به عنوان موافقین شاه و طرفداران قانون اساسى بود که در دستههاى کوچک ولى تحت حمایت نیروهاى نظامى و امنیتى با لباس مبدل به تظاهرات مردمى یورش مىبردند و شبها به منازل و مراکز و مغازههاى مبارزین به صورت وحشیانه حمله مىکردند. این گروه که معروف به چماقداران شده بودند در اغلب شهرهاى ایران و براساس برنامهریزى مشترک کمیتههاى امنیتى شهرستانها و ادارات ساواک سازماندهى شدند. نقطه اوج وحشیگرى و نمایش آنان در حمله به مسجد جامع کرمان بود. در اردیبهشت سال 57 در راستاى همین سیاست «سازمان زیرزمینى انتقام» و «کمیته پیکار» رسماً اعلام موجودیت کرد. گزارش کنسولگرى امریکا در مورد اغتشاشات اصفهان که در شانزدهم اردیبهشت همین سال تنظیم گردیده است خود گویاى ماهیت تشکیلات چماقداران مىباشد. در قسمتى از این گزارش آمده است:«روزنامهها مطالبى را در محکوم ساختن فعالیتهاى «عناصر ضد دولت» منتشر ساخته و از «سازمانهاى وفادار و مردمى ایران» درخواست مىکردند که مانع از ادامه این اعمال گردند، در نتیجه سازمان دفاع غیرنظامى در اصفهان «جوخههاى اعدام» را تشکیل داد و آنان بر خلاف پلیس سریعاً موفق به درگیرى و دستگیرى «محرکین مظنون» و تحویل آنان به پلیس گردیدند. این روش در اصفهان مورد سوء ظن واقع گردید تا اینکه اکثریت مردم این شهر به این نتیجه رسیدند که خرابکارىها بنا به دستور دولت ایران و با حمایت آن انجام مىشده است. گفته مىشد که هدف دولت از این کار توجیه پیدایش «چماق به دستهاى» ظاهراً مردمى ولى باطناً نظامى و امنیتى بوده است. این جوخههاى اعدام سازمان دفاع غیرنظامى بعداً مىتوانست علیه مخالفین دولتى به صورتى مشروع و یا نیمه قانونى مورد بهرهبردارى واقع گردد، چون دولت قادر نبود به دلیل مخالفت جهانى بخصوص امریکا در زمینۀ حقوق بشر و سرکوبهاى اعمالى از طرف دولت، مستقیماً مرتکب چنین اعمالى شود. این امر سبب مىشود که دولت ایران علناً بتواند از حقوق و آزادىهاى بیشتر طرفدارى و در عین حال از «افراط کاریهاى» این گروه از شهروندان علاقهمند «که قادرند مخالفین را به طرز وحشیانهاى سرکوب کنند»، ابراز تأسف و نگرانى نماید». مجموعه اسناد لانه جاسوسى، ایران در انقلاب ص 70 گفتنى است که همزمان با تماس اردشیر زاهدى ـ سفیر ایران در امریکا ـ با شاه و تأکید وى بر لزوم روى آوردن به این گونه روشها، در هفتم آبان 57 موجى از یورش چماقداران در دهها شهر آغاز مىشود که سرآمد آن حمله چماقداران تحت امر سالار جاف در پاوه بود. بىثمر بودن این تلاشها و فضاحتى که به بار مىآورد در حدى بود که چند روز پس از آن ساواک طى بخشنامهاى در 16 آبان 57 به کلیه پستهاى خود مطلب زیر را ابلاغ کرد:«از آنجا که در شرایط کنونى عناصر میهنپرست و شاه دوست در صدد بر مىآیند که دست به تظاهرات ملى و میهنى در نقاط مختلف کشور بزنند و ممانعت از آنها مقدور نیست توجه به نکات زیر ضرورى و حتمى است. یک ـ این تظاهرات به هیچ وجه نباید جنبه انتقامجویى از مخالفین و غارتگرى و تخریب و آتشسوزى و ضرب و جرح به خود بگیرد در این موارد هیچ مجوزى ندارد تظاهرات میهنى باید با توجه به دستورات قبلى کاملاً آرام و مؤثر و ثمربخش از لحاظ جلب اعتماد مردم باشد.دو ـ تظاهرات ملى و میهنى باید در شأن شخص اول مملکت باشد در میان اجتماع تظاهرکننده باید شخصیتهاى موجود ملى و حتى استاندار ـ فرماندار ـ معتمدین محل، سایر طبقات با لباس مرتب و حفظ نظم کامل به راهپیمائى آرام دست بزنند.»! فرازهایى از تاریخ انقلاب به روایت اسناد ساواک و امریکا ص 223.علیرغم این بخشنامه و کارا نبودن این ترفند درماندگى رژیم شاه و دولت بختیار و حضور عناصر ضد مردمى طرفدار خشونت در ساواک و نیروهاى نظامى موجب مىشد که چماقداران تا واپسین روزهاى عمر نظام شاه مورد بهرهبردارى قرار بگیرند. ضمناً از خاطرات منتشر شده ژنرال هایزر نیز کاملاً آشکار مىشود که وى در جلساتش با سران ارتش شاه صراحتاً از ادامه این شیوه جانبدارى مىکرده است.
[19]. اشاره به دولت شاپور بختیار که در همان حال که میلیونها نفر در سراسر کشور فریاد حمایت از دولت موقت انقلاب سر مىدادند او در مصاحبهاش تأکید مىکرد که تا آخر مىایستد و مقاومت مىکند! نگاه کنید به روزنامه کیهان 19/11/57 ص 3.
[20]. روزنامه کیهان در تاریخ 14/11/57 ص 7 نوشت: «عدهاى از مردم کلاردشت در نامهاى به کیهان یادآور شدهاند: در این روزها که مردم کلاردشت چون دیگر هموطنان خود مشغول مبارزه با استبداد هستند عدهاى افراد سودجو شب و روز به جنگلهاى کلاردشت هجوم مىآورند و درختان آن را قطع مىکنند و با کامیون به انبارهاى اطراف تهران مىبرند و با قیمت ارزان در اختیار سرمایهداران قرار مىدهند». یادآور مىشود براساس احکام فقهى اسلام جنگلها و مراتع عمومى جزو انفال و ثروتهاى عمومى و ملى محسوب مىشوند و حکومت اسلامى تحت نظر ولایت فقیه در زمان غیبت امام زمان (ع) وظیفه حراست از انفال را برعهده دارد. نگاه کنید به تحریرالوسیله امام خمینى، کتاب الخمس القول فى الانفال، ص 336.
[21]. اهمیت تأثیر نقش راهبرى امام خمینى در هدایت ملت ایران در ایام بحرانى روزهاى پایانى سلطنت شاه و پذیرش آگاهانه و از سر مسئولیت و عشق ملت نسبت به اینگونه رهنمودها، براى نسلهاى آینده زمانى آشکار مىشود که به تیتر اخبار و گزارشات خبرگزاریهاى جهان و مطبوعات داخلى و اعترافات و اسناد مربوط به حوادث چند ماه پایانى سال 57 نظر افکنند و خبرهایى همچون: «کودتاى قریبالوقوع» «جنگ داخلى» «تجزیه حتمى ایران» و «هرج و مرج» را که مرتباً در مصاحبهها و گفتههاى شاه و سران رژیم او و دولتمردان امریکایى و رادیوهایى نظیر بى بى سى و رادیو اسرائیل و امریکا بعنوان پایانى اجتنابناپذیر در دوره پس از سقوط شاه مرتباً تکرار مىشد، را ملاحظه نمایند و مجموعه اسناد ساواک و لانه جاسوسى امریکا در ایران را نیز مرور کنند که چگونه براى تحقق همین عناوین تدارک وسیعى دیده شده بود، و به جز چند گروهک کمونیستى و منافق و برخى از ساواکیان و منسوبین شاه که به خدمت استعمار در آمدند و تعدادشان در مقایسه با جمعیت ایران غیرقابل ذکر است، قریب به اتفاق ملت هوشیارانه به نصایح امام گردن نهادند و انقلابى با آن عظمت را با کمترین تلفات و ضایعات بر امریکا و همه دولتهاى غربى و کمونیستى تحمیل کردند. و در کمتر از دو روز تمامى ارکان یک نظام مورد حمایت امریکا را به تصرف در آوردند.
[22] صحیفه امام؛ ج 6، ص 111 - 109 .