زمان: 19 بهمن 1357 / 10 ربیع‏الاول 1399
مکان: تهران، مدرسۀ علوى
امام خمینى بعد از ظهر روز 19 بهمن ماه در اجتماع طبقات مختلف مردم ـ که به منظور اعلام پشتیبانى از مهدى بازرگان، رئیس دولت موقت انقلاب اسلامى، در مدرسه علوى تهران به حضور ایشان رسیده بودند ـ از حضور سراسرى مردم ایران در راهپیمایى و اعلام حمایت آنان از بازرگان، تشکر کردند.
رهبر انقلاب در پاسخ گفتۀ شاپور بختیار که در کنفرانس مطبوعاتى‏اش گفته بود:«نتایج رفراندوم مخالفان خود را اگر در آرامش برگزار شود قبول خواهم کرد
[1]» بامخاطب قرار دادن خبرگزاریها تأکید کرد:«این اجتماع عظیمى که در ایران، از مرکز گرفته است تا آخر، شهرستانها و قصبات، براى پشتیبانى از این دولت بوده است، این کافى است براى جواب آنها که گفته مى‏شود و مى‏گویند: «باید ملت بگوید». ملت با چه زبانى بگوید؟»[2]
از سوى دیگر، در حالى که آقاى بازرگان براى گزینش اعضاى کابینۀ دولت موقت به مشورت با دوستان و نزدیکان خویش نشسته است و حاکمیت دولت موقت بعد از راهپیمایى سراسرى، دیگر تثبیت شده و به نظر مى‏ رسد مذاکره با برخى از سران ارتش نیز نتیجه مطلوب بخشیده و موضع چند تن از آنها را متزلزل ساخته است، ولى مقامات کاخ سفید از حمایت بختیار دست برنداشته‏اند! رادیو «بى بى سى» نیز به پیروى از سیاست همیشگى خود، علیه انقلاب ایران سم‏پاشى مى‏کند و بى‏آنکه سند و دلیلى ارائه دهد، در یک تفسیر خبرى مى‏گوید:«مهندس بازرگان بیش از حد در مورد موفقیت خود، خوش‏بین نیست و وجود دو دولت را در یک کشور بسیار خطرناک مى‏داند و از خطر نیروهاى مسلح آگاه است[3]».!
خبرگزارى آسوشیتدپرس از واشنگتن به نقل از ژنرال دیوید. سى. جونز، رئیس ستاد مشترک نیروهاى مسلح امریکا گزارش مى‏دهد که:«امریکا از نحوۀ حراست از تجهیزات نظامى کشورش در ایران که توسط نیروهاى مسلح ایران صورت مى‏گیرد راضى است
[4]
رئیس ستاد مشترک نیروهاى مسلح امریکا، مدعى است که:«ارتش ایران در رده‏هاى بالا براى حمایت از دولت قانونى [بختیار] متحد شده است و من به یکپارچگى ارتش ایران اطمینان دارم[5]»!
جناح نظامى امریکا و پنتاگون نیز همچنان بر حمایت ارتش ایران از دولت بختیار تأکید مى‏کنند و براى انجام یک کودتاى نظامى آمادگى خود را اعلام کرده‏اند،اما مسئولان وزارت خارجه امریکا هر چند با تأخیر ولى زودتر از نظامیان این کشور واقعیتهاى ایران را دریافته‏اند. هادینگ کارتر، سخنگوى وزارت خارجۀ امریکا که پس از دیدار ژنرال هایزر با جیمى کارتر رئیس جمهورى، و سایروس ونس وزیر خارجه و هارولد براون وزیر دفاع امریکا، با خبرنگاران سخن مى‏گفت، ضمن اعتراف به شکست مأموریت هایزر در سفر به تهران اظهار داشت:«احمقانه است اگر بگوییم که مأموریت ژنرال هایزر در تهران، کاملاً رضایت‏بخش بوده است
[6]».
هایزر که توفیق چندانى در انجام مأموریت خود به دست نیاورد به امریکا بازگشت. او در خاطرات روزهاى 18 و 19 بهمن ماه 57 خود نوشت: «در جشن فارغ التحصیلى دانشکده افسرى در تهران، سوگند وفادارى به شاه از مراسم گندخوردن حذف شده بود. سوگند تنها به خدا، قرآن و استقلال ایران و پرچم ملى ادا شده بود. [ارتشبد] قره باغى در مراسم سوگند حضور داشته و ظاهراً خود او با حذف کردن این کلمه موافق بوده است... بختیار همچنان به حرف خود چسبیده بود که اگر کارى صورت نگیرد، حقوقى پرداخت نخواهد شد. حالا اعتصابات به مرحله اعتراض به این تصمیم کشیده شده بود. قره باغى در دانشکده افسرى خطاب به نیروهاى مسلح، خیلى روشن توضیح داده بود که از سیاست دور بمانند. این مطلب در کیهان منعکس شده بود و من خوشحال بودم که ارتش هنوز در روزنامه‏ها مورد توجه قرار مى‏گیرد!... در همین حال، هیچ پیشرفتى در زمینه اجراى طرحهاى اشتغال و ادارۀ نیروگاههاى برق و اقتصاد به عمل نیامده بود. دولت بختیار محکوم به شکست بود و من نمى‏فهمیدم که چرا آنها [ارتش] حتى حاضر به در دست گرفتن گمرک هم نبودند. گمرک مى‏توانست غذاى مردم را تأمین کند و در عین حال، جلوى ورود اسلحه‏اى را که در حال حاضر مستقیماً به مساجد سرازیر مى‏شد بگیرد
[7]. این سلاحها در مساجد مى‏توانست در اختیار هر نیروى مخالف دولت [بختیار] قرار گیرد. در چنین وانفساى سیاسى، اقتصادى و اجتماعى، تنها عامل دلگرم‏کننده صفوف منضبط ارتش بود و همین همبستگى هنوز هم عامل تصمیم‏گیرنده بود(!). اگر بختیار کمى عقل داشت مى‏توانست دریابد که [امام] خمینى یک هفته است در ایران است و ارتش هنوز همبستگى خود را حفظ کرده است[8].
روزنامه‏ها و برخى از مقامات امریکا نوشته‏اند که من نسبت به نیروهاى مسلح، بیش از حد خوشبین بوده‏ام، و من هم نظر آنها را تأیید مى‏کنم
[9]
خیابانهاى اطراف اقامتگاه امام خمینى (مدرسه علوى، در یکى از خیابانهاى جنوب شرق در تهران) از جمعیت فراوانى موج مى‏زند که به آرزوى دیدار رهبر و مقتداى خود از شهرها و روستاهاى دور و نزدیک به تهران آمده‏اند. امروز پنجشنبه نوزدهم بهمن ماه 1357، امام امت با گروههاى مختلف مردم، دیدارهایى داشته و در چند مورد با سخنان گرم و مؤثر خویش، امت مسلمان ایران را به وحدت کلمه و تداوم انقلاب فراخوانده و بر ضرورت هشیارى آنان در این روزهاى سرنوشت‏ساز تأکید کرده است.
ساعت 10 بعد از ظهر است. رهبر انقلاب به رغم خستگى ناشى از دیدارهاى فشرده‏اش با گروههاى اجتماعى گوناگون، همراه جمعى از منسوبان و یارانش در حرم مطهر حضرت عبدالعظیم(س) حضور یافته است. امام که بدون اطلاع قبلى به شهر رى رفته است در مدخل حرم حضرت عبدالعظیم نماز مى‏گزارد و سپس براى زیارت امامزاده حمزه بدان بارگاه مى‏رود در این هنگام، مردمى که از ورود امام به حرم آگاه شده‏اند در خیابانهاى اطراف حرم براى دیدن ایشان اجتماع مى‏کنند و فریاد: «صلى على محمد ـ رهبر ما خوش آمد» در فضا طنین مى‏اندازد
[10]
روز جمعه بیستم بهمن ماه 1357. تهران، روز آرامى را مى‏گذراند. در برخى از نقاط شهر، کامیونهاى ارتشى توقف کرده‏اند. چند درجه‏دار و سرباز، اطراف کامیونها ایستاده‏اند. آثار خستگى را در چهره‏شان مى‏توان دید. رفتار مردم با آنها مهربانانه است. چند روزى است که شخصیتهاى برجستۀ انقلاب و از جمله مهدى بازرگان،نخست وزیر منتخب امام، به مذاکرات خود با سران ارتش ادامه مى‏دهند. گزارش این دیدارها، به طور مرتب به استحضار امام خمینى مى‏رسد و رهنمودهاى لازم از ایشان گرفته مى‏شود.
ساعت نزدیک 9 بعد از ظهر است. آن دسته از مردمى که در منطقه شرق تهران سکونت دارند، ناگهان صداى تیراندازیهاى پیاپى مى‏شنوند. سراسیمه از خانه‏ها بیرون مى‏ریزند. بار دیگر فریاد «اللّه‏ اکبر»، تهران را در مى‏نوردد. حادثه در دو منطقه شرق تهران روى داده است؛ روز بعد روزنامه کیهان گزارش مى‏دهد:
«تلفنها به کار افتاد و خبرها و شایعه‏ها، خانه به خانه راه یافت و هنوز صداى شلیک گلوله‏ها همراه با فریادها از مرکز آموزش نیروى هوایى شنیده مى‏شد که اخبار و شایعات مربوط به این حادثه تمامى شهر تهران را فرا گرفت.»
تهران دوباره سر برداشته و فریادها و شعارها در سراسر شهر اوج گرفته است. در میان فریاد «اللّه‏ اکبر» مردم تظاهرکننده که بر بام خانه‏ها ایستاده‏اند، شعارهایى به نفع همافران و افراد نیروى هوایى که به انقلاب پیوسته‏اند مى‏دادند. خبرها در آغاز شب
این بود: «افسران گارد به همافران یورش برده‏اند. میان افراد گارد و همافران، درگیریهاى مسلحانه روى داده و عده‏اى زخمى و کشته شده‏اند».

پى در پى صداى شلیک است و فریادهایى که از درون مرکز آموزش نیروى هوایى به گوش مى‏رسد. صداى تیر مردم را به خیابانها مى‏کشاند گروه گروه مردم در حوالى خیابان پیروزى ،(تهران نو) و 17 شهریور ومیدان ژاله (شهدا )(شهباز) به خیابانها مى‏ریزند و تکبیرگویان یکدیگر را از واقعه‏اى که در مرکز آموزش نیروى هوایى رخ مى‏دهد باخبر مى‏سازند. در خیابانهاى مشرف به میدان امام حسین (فوزیه) جمعیتها به هم مى‏پیوندند و چون سیلى به سوى خیابان پیروزى به راه مى‏افتند. در میان شایعاتى که دهن به دهن مى‏گردد، گفته مى‏شود که از حوالى اقامتگاه امام خمینى هم صداى شلیک گلوله شنیده شده. این خبر بر اضطراب و نگرانى مردم مى‏افزاید در ساعت 1 بامداد عده‏اى به طرف اقامتگاه امام به حرکت در مى‏آیند. و این در حالى است که چند نفر با دویدن میان جمعیت، فریاد مى‏زنند که براى امام، حادثه‏اى پیش نیامده است متفرق شوید و این محل را شلوغ نکنید!
خبرها حاکى است که چند نفر بر اثر اصابت گلوله جان باخته‏اند. مجروحان حادثه که تعدادشان به دهها نفر مى‏رسیده توسط آمبولانسهاى مرکز اورژانس به بیمارستانها انتقال داده شده‏اند اما چگونگى حوادث داخل مرکز آموزش نیروى هوایى از زبان یکى از سربازانى که در ساعت 2 بامداد موفق به فرار شده است براى مردم این‏گونه بازگو مى‏شود: «در درگیریهاى درون مرکز، یکى از فرماندهان به ضرب گلوله یک سرباز به قتل رسید. این سرباز، تعدادى اسلحه در اختیار سربازان مستقر در مرکز قرار داد و متوارى شد. عده‏اى از افراد گارد هم که
براى سرکوب همافران آمده بودند سلاح خود را در اختیار افراد نیروى هوایى قرار دادند.» گزارش ساعت 5/9 بامداد: همافران و افراد نیروى هوایى در داخل خیابانهاى پادگان، سنگربندى کرده‏اند و تیراندازى بى‏وقفه از دو سو ادامه دارد.
نیم ساعت بعد گزارش مى‏رسد که افراد نیروى هوایى، حلقه محاصره را شکسته‏اند و به خیابان ریخته‏اند و با تیراندازیهاى مداوم، مأموران فرماندارى نظامى و افراد گارد را به عقب مى‏رانند.
یک همافر به خبرنگاران مى‏گوید: «ما به پشتیبانى از رهبر انقلاب حضرت امام خمینى قیام کرده‏ایم». او دربارۀ حادثه چنین مى‏گوید:
«دیشب ما همافران شعار مى‏دادیم و اعتراض داشتیم که چرا هواپیماهاى نیروى هوایى را به اسرائیل یا کشور دیگرى فرستاده‏اند؟ ناگهان با یورش نیروى گارد روبرو شدیم. درگیرى اولیه آرام بود، اما از ساعت 5/4 بامداد بار دیگر شروع شد و ساعت 5/7 صبح بود که نیروى هوایى با به دست آوردن اسلحه توانست افراد گارد را مجبور به عقب‏نشینى کند. به دستور چند نفر ازفرماندهان، در لجستیکى جنوب پادگان را باز کردند و پنج تانک، وارد محوطه شد، ولى پرسنل نیروى هوایى این تانکها را از کار انداختند و آنها را خلع سلاح کردند».
ساعت 45/10 بامداد: ضلع شمالى پادگان، سنگربندى شده است. صدها کیسۀ شن و ماسه در آنجا نهاده‏اند. پرسنل نیروى هوایى با انتخاب فرماندهانى از میان خود، اعلام کردند که: «تا پاى جان با انقلاب هستیم و اولین کسانى خواهیم بود که در راه دین و مردم مسلمان شهید خواهیم شد».
گروهى از مردم به یارى نیروى هوایى مى‏شتابند. همافران و افراد نیروى هوایى مى‏گویند:
«افسران، درجه‏داران و سربازانى که از نیروى زمینى به اسارت گرفته شده‏اند، تا زمانى که افراد نیروى هوایى که زندانى هستند آزاد نشوند در بازداشت خواهند بود».
دهها تن از کسانى که برگ پایان خدمت در دست دارند به مرکز آموزش نیروى هوایى مراجعه و تقاضاى اسلحه مى‏کنند. آنها فریاد مى‏زنند: «جواب اسلحه را باید با اسلحه داد». در میان کسانى که مى‏خواهند سلاح بردارند، چند تن زن نیز دیده مى‏شود که مى‏گویند: «ما براى حمایت از برادران خود به اینجا آمده‏ایم». یکى از خبرنگارانى که به خیابان نیروى هوایى (پیروزى) رفته است حدود ساعت 10صبح گزارش مى‏دهد:
«گروهى از سربازان نیروى هوایى خود را به پشت‏بام خانه‏اى در 15 مترى نیروى هوایى رسانده‏اند و از روى بام به سوى افراد لشکر گارد، آتش گشوده‏اند».
و گزارش دیگر حاکى است: «تعدادى از پرسنل نیروى هوایى با لباس شخصى از پادگان خارج مى‏شوند و مسلح به داخل پادگان بر مى‏گردند. سربازان و پرسنل نیروى هوایى موفق شده‏اند افراد لشکر گارد را عقب برانند. مردمى که در اطراف پادگان جمع
شده‏اند از نیروى هوایى پشتیبانى مى‏کنند و برای آنها پنبه و وسایل کافى براى درمان مجروحان مى‏فرستند. آژیر آمبولانسهاى نیروى هوایى و مرکز اورژانس تهران لحظه‏اى قطع نمى‏شود».

یک پزشک که مقارن ساعت 10 صبح از درمانگاه نیروى هوایى خارج شده است گفته: «تعداد مجروحان و کشته‏ها خیلى زیاد است و این مرکز به خون نیاز فورى دارد». تا ساعت 10 صبح در نزدیکى پادگان مرکز آموزش نیروى هوایى چندین ستگاه کامیون نیروى زمینى به آتش کشیده مى‏شود. مردم اکنون پرسنل گارد داخلى را خلع سلاح کرده‏اند تعداد زیادى از سربازان نیروى زمینى به طرفدارى از نیروى هوایى پرداخته و از تیراندازى به سوى مردم خوددارى مى‏کنند.
در حوادث تیراندازیها، چند نفر از جمله یک خبرنگار خارجى هنگام فیلمبردارى از صحنه حوادث کشته مى‏شوند. برخى تعداد کشته‏هاى دو طرف را حدود یکهزار نفر ذکر مى‏کردند. افراد گارد در تهران نو، روى پشت بامى در خیابان حسینى سنگر گرفته به مردم تیراندازى مى‏کردند که بر اثر آن 8 نفر مجروح شدند.دو افسر گارد که فشنگ‏هاى سلاحشان تمام شده بود به سوى مردم آمدند و خود را تسلیم کردند. مردم، همافران و افراد نیروى هوایى را که در درگیریها مجروح شده بودند براى درمان به بیمارستانها مى‏رسانند و مجروحانى را که زخمهاى کمترى برداشته‏اند به خانه‏هاى خود مى‏برند. بر روى تمام تختهاى بیمارستانها مجروح خوابیده است. مردم براى دادن خون به همافران و افراد نیروى هوایى، جلوى بیمارستان‏ها صف مى‏بندند.
گزارش ساعت 12 (ظهر) روز شنبه 21 بهمن 57: هم‏اکنون عده زیادى از افراد نیروى هوایى که به مسلسل مجهز هستند و مسلسلها را بر روى اتومبیلهاى شخصى قرار داده‏اند از مسیر خیابان تهران نو به نقطه نامعلومى در حرکت هستند.
یک گزارش دیگر مى‏گوید:
«این عده از افراد نیروى هوایى به همراه گروهى از افراد نیروى زمینى که به آنها پیوسته‏اند به کمک افراد نیروى هوایى در پایگاه یکم آمده‏اند. عده زیادى از مردم که اکنون مسلح‏اند براى کمک افراد نیروى هوایى در خیابان انقلاب در حرکتند. مردم فریاد مى‏زنند: نیروى هوایى پیروز شد... نیروى هوایى پیروز شد».
تانکها و زره‏پوشهاى اعزامى از نیروى زمینى یکى پس از دیگرى توسط همافران، افراد نیروى هوایى و مردمى که بعضاً اسلحه ـ و عمدتاً سلاحهاى دست‏ساز و بمبهاى بنزینى (کوکتل مولوتف) ـ در دست دارند از کار انداخته مى‏شوند. ساعت 30/12 هلیکوپترهاى نیروى زمینى و هوا نیروز بر فراز پادگان نیروى هوایى به پرواز در مى‏آیند ولى از ترس رگبار پرسنل نیروى هوایى پس از چند مانور از محوطه دور مى‏شوند. بیشتر خیابانهاى جنوب، شرق و منطقه مرکزى تهران توسط مردم با کیسه‏هاى شن، سنگربندى شده است. جوانان مسلح، پشت کیسه‏هاى شن، موضع گرفته‏اند.
امام خمینى، لحظاتى پس از اعلام افزایش ساعات حکومت نظامى از طریق رادیو تحت اشغال نظامیان، طى پیامى مهم خطاب به ملت با اشاره به حمله مأمورین به مردم بى‏دفاع در گرگان و گنبد و حمله گارد به پرسنل انقلابى نیروى هوایى، هشدار داد:
«اینان با این برادرکشى مى‏خواهند دست اجانب را در کشور ما باز نگه دارند و چپاولگران را به موضع خود برگردانند.
من با آنکه هنوز دستور جهاد مقدس نداده‏ام، و نیز مایلم تا مسالمت حفظ و قضایا موافق آراى ملت و موازین قانون عمل شود لکن نمى‏توانم تحمل این وحشیگریها را بکنم؛ و اخطار مى‏کنم که اگر دست از این برادرکشى برندارند و لشکر گارد به محل خودش برنگردد و از طرف مقامات ارتشى از این تعدیات جلوگیرى نشود، تصمیم آخر خود را به امید خدا مى‏گیرم و مسئولیت آن با متجاسرین و متجاوزین است. من از مردم شجاع تهران مى‏خواهم در صورتى که قواى متجاوز عقب‏نشینى کردند، با حفظ آمادگى و هوشیارى از خدعۀ دشمن، آرامش و نظم را حفظ کنند ولى مجهز و مهیا براى دفاع از اسلام و نوامیس مسلمین باشند.».
[11]
آیت‏اللّه‏ طالقانى نیز با فرستادن پیامى، حادثه پادگان نیروى هوایى را توطئه‏اى ازناحیه بعضى از مسئولان جزء براى تدارک یک برادر کشى بزرگ و ایجاد خصومت و دشمنى بین فرزندان ارتشى دانست و از تمام نظامیان خواست به پادگانهاى خود
بازگردند
[12].
شاپور بختیار آخرین نخست وزیر شاه مخلوع که براى تقدیم گزارش اقداماتش درمجلس شوراى ملى حضور یافته، درباره حادثه جمعه شب (20 بهمن ماه) مى‏گوید:«دیشب جریانى در یکى از پادگان‏هاى تهران روى داد که از وزیر جنگ،گزارش کامل دریافت نکرده‏ام ولى بر اثر گزارشى که در ساعت 2 بعد ازنیمه‏شب تلفنى به من داد موضوع این است که در یکى از پادگان‏ها همافران و هنرجویان که دستور داده بودیم به خاطر حفظ دموکراسى و آزادى دیشب فیلم ورود آیت‏اللّه‏ خمینى را در تلویزیون نشان بدهند
[13] در یکى از اتاقهاى این پادگان بین چند نفر بحثى شروع مى‏شود و دامنۀ کار بالا مى‏گیرد و با تحریکاتى که از خارج پادگان به عمل مى‏آید این موضوع به وسیله تلفن به خارج پادگان اطلاع داده مى‏شود. من دستور دادم که قواى انتظامى دور
پادگان را محاصره کنند، ولى پس از چند ساعت تشنج، یک ملا و آخوند شروع مى‏کند به تحریک مردم و دادن شعار، ولى وقتى قواى انتظامى وارد مى‏شود همین ملا، صحنه را عوض مى‏کند و به مردم مى‏گوید شما برادر هستید و متفرق شوید و مى‏گوید ارتش برادر ماست، مردم متفرق شوید...هر قدر این آقایان بخواهند با هو و جنجال ما را بیرون کنند و دولت را متزلزل سازند موفق نخواهند شد. در این میان، رأى ملت، حاکم است و من همیشه براى مذاکره آماده‏ام، ولى وقتى صحبت از انقلاب و تشنج و
از پاى در آوردن مملکت باشد باید بدانند که ایستادگى من ادامه دارد و پیروزى هم از آن کسى است که حتى نیم ساعت مقاومتش بیشتر باشد
[14]
اما چون انقلاب خیزش بلند برداشت، نخست وزیر «نیم ساعته» حتى یک لحظه هم مقاومت نکرد و بیدرنگ فرار را بر قرار ترجیح داد! و زمانى که رئیس ستاد ارتش خبر تشکیل جلسۀ سران ارتش و اعلام بى‏طرفى آنها را ـ البته در لحظه‏هایى که جز این چاره‏اى نبود و مقر آنها در محاصرۀ نیروهاى انقلاب قرار داشت ـ بر سر میز نهار به او داد، در دم از سر میز برخاست و شتابان راه گریز گرفت و سنگر را خالى کرد و در سنگر خالى او تنها عکسى از دکتر مصدق بر جاى ماند.

***

سخنرانی امام در این روز
عوذ باللّه‏ من الشیطان الرجیم
بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم
از عموم ملت ایران که در این سالهاى طولانى زحمات کشیدند و صفوف خود را فشرده کردند و براى مبارزه با دستگاه ظلم رنجها بردند مصیبتها کشیدند تشکر مى‏کنم.از این اجتماع عظیم ملت ایران در این روز که براى پشتیبانى از دولت جناب مهندس بازرگان، که دولت شرعى و دولت امام زمان ـ سلام‏اللّه‏ علیه ـ است، تشکر مى‏کنم
[15]. بایدهمۀ خبرگزاریها بدانند که این اجتماع عظیمى که در ایران، از مرکز گرفته است تا آخر،شهرستانها و قصبات، براى پشتیبانى از این دولت بوده است، این کافى است براى جواب آنها که گفته مى‏شود و مى‏گویند: «باید ملت بگوید[16]». ملت با چه زبانى بگوید؟ ملت فریاد مى‏زند! ملت چندین وقت است، چندین سال است که در این امورى که دارد،فریاد مى‏زند. امروز هم با فریادها، با شعارها پشتیبانى خودشان را از دولت اسلامى اعلام کردند، و اظهار تنفر از مخالفین کردند.
خوب است که این مخالفین دست از این خطاها بردارند. [هنوز] دیر نشده است. اینها برگردند به دامن ملت. باز هم توبۀ آنها قبول است. اینقدر با این ملت لجاجت نکنند.اینقدر این ملت را اذیت ندهند. الآن به من اطلاع دادند که در گرگان و بعضى جاهاى دیگر در این روزها کشتارها شده است
[17]. آخر چرا اینطور کارها مى‏شود؟ این چماقدارها[18]، که سابق محمدرضا در پناه آنها زندگى مى‏کرد و حالا شماها در پناه آنها زندگى مى‏کنید، این چماقدارها کى هستند؟ اینها از چه سازمانى هستند؟ آخر چرا با ملت اینطور عمل مى‏کنید؟ چرا اینقدر خونریزى راه مى‏اندازید؟ چرا اینقدر با مردم لجاجت مى‏کنید؟ ما مى‏خواهیم که این مملکت آرامش داشته باشد؛ ما صلاح همۀ ملت را مى‏خواهیم. ما مى‏خواهیم که یک ارتش مستقل داشته باشیم ـ یک ارتشى که مربوط به غیر نباشد، مربوط به ملت باشد. ارتش باید برگردد به دامن ملت؛ همان طورى که عدۀ کثیرى، گروههاى کثیرى برگشتند و ما با آغوش باز آنها را پذیرفتیم، شما هم برگردید و همۀ ارکان دولت برگردند.
من اعلام مى‏کنم که موافقت کردن با این دولتى که ما فراهم آوردیم تکلیف شرعى همه است و مخالفت کردن بر همه محرّم است. ما اعلام مى‏کنیم که خدمت کردن به این دولت طاغوتى
[19] خدمت به طاغوت است، خدمت به کفر و شرک است. نباید خدمت بکنید. خدمت به اجانب است. نباید خدمت به اینها بکنید. من از خداى تبارک و تعالى مى‏خواهم که ایران یک ایران آزاد و مستقل باشد.
من از ملت مى‏خواهم که به همین طور که ادامه دادند تاکنون نهضت خودشان را، باز هم ادامه بدهند تا اینکه ان‏شاءاللّه‏ به پیروزى نهایى واصل شویم. پیروزى ان‏شاءاللّه‏ نزدیک است. و رمز پیروزى وحدت کلمه است. باید همه کلمۀ خود را واحد کنید. باید همه پشتیبان هم باشید تا اینکه به پیروزى برسید.
و اخیراً چیزى به من اطلاع دادند که موجب تأثر شد. و آن اینکه در بعضى از مناطق اشخاصى که از اهالى آنجا هستند حمله کردند به این جنگلها، و جنگلها را دارند خراب مى‏کنند. این جنگلها مال ملت است، نباید آن را خراب کرد. باید به نظر ولى امرش، به نظر حاکم باشد. جایز نیست بر آنها که بروند و جنگلها را بِبُرند و خراب کنند
[20]. باید برادرهاى ما نصیحت کنند آنها را. جلوگیرى کنند نگذارند که این چیزهایى که تاکنون هستش و دیگران بردند، حالا ما خراب بکنیم! اینها خرابى است، نباید این خرابیها بشود؛چنانچه نباید اشخاص را بیخود و بى‏جهت مورد شتم و مورد آزار قرار داد. اینها یک موازینى دارد، موازین شرعى دارد، موازین قانونى دارد؛ هرج و مرج نباید واقع بشود[21].خودتان را معرفى نکنید به اینکه یک مردم هرج و مرج طلب هستید. شما مردم، ملت شریف ایران، ثابت کردید که با یک قدم راسخ و با یک نظم و یک ارادۀ مصمم کارها را دارید پیش مى‏برید، و یکى پس از دیگر این قواى شیطانى را منهدم مى‏کنید. خداوند ان‏شاءاللّه‏ به شما همه توفیق بدهد و به ما توفیق این را بدهد که خدمتگزار همه باشیم.[22]

توضیحات:
[1]. کنفرانس مطبوعاتى شاپور بختیار. روزنامه‏هاى کیهان، آیندگان و اطلاعات مورخ 19/11/1357.
[2]. صحیفه امام؛ ج 6، ص 109 .
[3]. روزنامه اطلاعات مورخ 19/11/57 ص 8.
[4]. روزنامه اطلاعات مورخ 17/11/57 ص 8.
[5]. همان جا.
[6]. روزنامه اطلاعات مورخ 19/11/57 ص 8.
[7]. ژنرال هایزر مى‏پنداشت سلاحهایى که در دست برخى از مردم است از آن سوى مرزها به آنها مى‏رسد! بیچاره نمى‏دانست که بسیارى از این سلاحها را نظامیانى که به دستور امام خمینى پادگانها را رها مى‏کردند تحویل کمیته‏هاى مستقر در مساجد داده‏اند.
[8]. این نظر ژنرال هایزر نیز درست نبود. زیرا علاوه بر متلاشى شدن بدنۀ ارتش در نتیجۀ فرار تعداد بیشمارى از
افسران جزء و درجه‏داران و سربازان و همافران ارتش، سران ارتش نیز، به استثناى دو سه تن از جمله بدره‏اى، حبیب اللهى و خسروداد، در این روزها در حالت تردید و سرگشتگى به سر مى‏برند و جرئت خود را از دست داده‏اند. گفتگوها و بحث‏هاى سران ارتش در جلسات سرى بخصوص دستورات و اظهارنظرهاى ضد و نقیض ارتشبد قره باغى رئیس ستاد ارتش، بى‏اساس بودن اظهارنظر هایزر را ثابت مى‏کند.

[9]. ژنرال هایزر، مأموریت در تهران، انتشارات اطلاعات، ص 8 ـ 297.
[10]. محضر نور، ج 1، ص 14.
[11]. صحیفه امام، ج 6، ص 122 - 121.
[12]. در تنظیم مطالب مربوط به حوادث مرکز آموزش نیروى هوایى و درگیریهاى بعدى از گزارشهاى تنظیمى
خبرنگاران روزنامه‏هاى کیهان و اطلاعات، مورخ 21/11/57، استفاده شده است.

[13]. بختیار در این مورد نیز دروغ گفته و انگیزه واقعى خود را در پخش فیلم ورود امام کتمان کرده است. ارتشبد قره‏باغى در همین باره پس از شرح مکالمه تلفنى‏اش با بختیار مى‏نویسد: «سؤال کردم چرا دیشب تلویزیون براى چندمین بار فیلم مربوط به مراجعت آقاى خمینى را پخش نموده است؟ جواب داد: من دستور دادم. منظورم این بود که مردم مجدداً جواب سؤال خبرنگار را، در داخل هواپیما از آیت‏اللّه‏ خمینى بشنوند که بعد از 15 سال که به ایران برمى‏گردد، وقتى سؤال مى‏کنند چه احساسى دارید؟ مى‏گوید هیچ!».
بختیار ـ که بنا به نوشتۀ سولیوان در کتاب مأموریت در ایران ـ در نقش یک محلل بوسیله امریکا به میدان آورده شد تا شاید شاه را از در افتادن به ورطۀ سقوط نجات دهد ـ حق داشت که گمان کند این عبارتى که عمق استغنا و کمال روحى رهبر انقلاب را بیان کرد، به زیان وى بپندارد. او هرگز نمى‏توانست بفهمد که در منطق امام خمینى که مردم ایران آنرا به درستى فهمیده بودند ملاک «عمل به تکلیف» است و آنگاه که کار براى خدا باشد و بر طبق تکلیف عمل شود «چه کشته شویم و چه بکشیم، پیروزیم» چه در جمع جمع باشیم و چه کنج غربت تبعید یکسان است. در عرفان امام آنگاه که انسان به مقام انقطاع از دنیا و ما فیها دست یافت، احساسات اعم از خوش و ناخوش، بر او غلبه نمى‏کند. این حال که امثال بختیار را هرگز به آن آگاهى نیست در بعضى اشعار امام باز نموده شده مثلاً:

«گر شادى و غم مى‏طلبى بیرون شو اینجا نتوان یافت نه شادى نه غمى»

و یا این بیت:

«بگزیده خرابات و گسسته ز همه خلق دلبسته به پیشامد تقدیر و دگر هیچ»

دیوان امام خمینى، ص 245 و 74.
[14]. روزنامه کیهان، مورخ 21/11/57، ص 8. ستون اول.
[15]. استقبال ملت ایران از پیشنهاد امام خمینى مبنى بر حمایت از دولت موقت در راهپیمایى سراسرى 19 بهمن 57 به حدى بود که حتى رادیو لندن ـ که در تحلیلهاى مداومش از خطر کودتاى خونین و تجزیه ایران و... سخن مى‏گفت ـ ناگزیر به اعتراف شد و در گزارش خود اعلام کرد:«در ایران، میلیونها تن از مردم براى ابراز حمایت از آیت‏اللّه‏ خمینى و دولت موقت اسلامى به خیابانها آمدند. فقط در تهران حداقل یک میلیون نفر در تظاهرات شرکت کردند» تقویم تاریخ انقلاب اسلامى ایران، ص 261.
و این در حالى بود که خبرنگاران روزنامه کیهان در ساعت 10 بامداد گزارش دادند: «سیل جمعیت خروشان که هر لحظه تا این ساعت بیشتر مى‏شود برآورد 4 تا 5 میلیون جمعیت را تا ظهر قابل قبول نشان مى‏دهد تا این ساعت نزدیک یک میلیون نفر
[فقط ]مسیر فوزیه ـ فردوسى را طى کرده‏اند» بنا به گزارش مطبوعات در این روز حضور نظامیان و همچنین قشرهاى وسیعى از زنان با چادر و روسرى و برخى بدون روسرى در میان راهپیمایان چشمگیر بود. نظامیان شعار مى‏دادند.
«ما قطره‏اى از ارتش تو هستیم، خمینى»، شعار اصلى راهپیمایى امروز «خمینى، خمینى تویى مجرى قرآن. بازرگان، بازرگان نخست وزیر ایران» بود.
روزنامه کیهان 19/11/57 ص 7 نوشت:
«بدنبال اعلام نخست وزیرى مهندس بازرگان در اکثر شهرها و بخش‏هاى ایران تظاهرات وسیعى به طرفدارى از امام خمینى و آقاى مهندس بازرگان صورت گرفت. با وجود آنکه خبرنگاران کیهان گزارش‏هاى مشروحى از این تظاهرات فرستاده‏اند چون درج تمامى آنها به دلیل تراکم مطلب مقدور نیست. با پوزش از مردم و همکارانمان فقط به ذکر اسامى شهرستانها مى‏پردازیم.
تاکنون گزارش این شهرستانها که اکثر توأم با عکس بوده است بدستمان رسیده است:
یزد ـ قصرشیرین ـ اردکان یزد ـ گنبد کاووس ـ رضائیه ـ شهمیرزاد ـ سبزوار ـ خمینى شهر همایون شهر ـ لنگرود رودسر ـ رامسر ـ سنگ سر ـ بروجرد ـ اهر ـ رامیان ـ دامغان ـ شیراز ـ شهرکرد ـ یاسوج ـ سارى ـ گرگان ـ ایلام ـ پیرانشهر ـ بروجن ـ صومعه‏سرا ـ گلباف ـ خرم آباد ـ سپیدان ـ همدان ـ مرودشت ـ اهواز ـ خرمشهر ـ دزفول ـ ممسنى ـ املش ـ تبریز ـ مراغه ـ کازرون ـ میناب ـ کاشان ـ اردبیل ـ آباده ـ بانه ـ آبادان ـ سیرجان ـ فریدون کنار ـ گرمى مغان ـ شمیران ـ نور ـ قاسم‏آباد شاهى ـ آران ـ کاشان ـ فراهان اراک ـ تفت یزد ـ بندر انزلى ـ شهررى ـ اردستان ـ بوشهر ـ راور کرمان ـ خلخال ـ مراغه ـ زرین شهر ـ آمل ـ نجف‏آباد ـ محلات ـ شهسوار ـ عجبشیر ـ مرند ـ قصر شیرین ـ نقده ـ گالیکش ـ على‏آباد گرگان ـ کیاکلا ـ گناباد ـ پیشواى ورامین ـ اصفهان ـ بندرعباس ـ مشهد ـ کرمان ـ نى‏ریز ـ مینودشت ـ نهاوند ـ فسا ـ کرج ـ الیگودرز ـ اراک ـ فردوس ـ سیرجان ـ خوانسار ـ بهار همدان ـ رفسنجان ـ گیوى خلخال ـ ورامین ـ سمنان ـ شیرگاه ـ بجنورد»
[16]. اشاره به سخنان شاپور بختیار که در مصاحبه با خبرنگاران در 19 بهمن 57 گفت: «رأى ملت هر چه باشد، اگر در انتخاباتى آزاد و واقعى عنوان شود مورد تأیید اوست و او تسلیم آن خواهد شد»البته وى بلافاصله تأکید کرد «اما اکنون با این هیاهویى که در خیابانها وجود دارد انجام انتخابات پیشرس به نتیجه فاجعه‏آمیزى منتهى خواهد شد» منظور بختیار از هیاهوى خیابانى حضور بیش از پنج میلیون نفر از مردم تهران و میلیونها تن در سراسر کشور در راهپیمایى همین روز بود که به دعوت امام خمینى آمده بودند تا نظر خود را در حمایت از دولت موقت مهندس بازرگان اعلام کنند. بختیار در همین مصاحبه درباره روابط خود با مهندس بازرگان گفت که از نظر شخصى براى او احترام بسیار قائل است اما معتقد است که بازرگان گرفتار وضعى شده و نمى‏تواند آزادانه عقیده خود را بیان کند! ـ روزنامه کیهان 19/11/57 ص 3.[17]. روزنامه کیهان 19/11/57 ص 3 با تیتر «گرگان در آتش و خون» نوشت: «آتش و دود از نقاط مختلف گرگان زبانه مى‏کشد گروهى از جوانان زیر رگبار گلوله به کمک خانواده‏ها شتافته‏اند» و این روزنامه در گزارش 21 بهمن 57 در همین رابطه نوشت:«با تکرار فاجعه قزوین، مشهد و سنندج در گرگان 6 نفر کشته و ده‏ها نفر مجروح شدند و صدها میلیون خسارات وارد آمد. در حادثه‏اى که بدنبال حمله مأموران پلیس صورت گرفت شهر بزرگ و زیباى گرگان به صورت نیمه ویرانه در آمد. به مدت 6 ساعت گرگان تبدیل به میدان جنگ شد و مأموران هر کس را که در خیابان مى‏دیدند به گلوله مى‏بستند و شهر بوى خون و آتش مى‏داد. در این حوادث بیش از 33 نفر مجروح شده‏اند و چندین پاساژ و مغازه در نقاط مختلف شهر در آتش مى‏سوزد».ساعت 5 بعد از ظهر روز سه شنبه 17 بهمن ماه عده‏اى از طبقات مختلف مردم منجیل گیلان تظاهراتى به پشتیبانى از امام خمینى و دولت موقت مهندس بازرگان بر پا کردند. هنگامیکه مردم در کنار خیابان امام خمینى نشسته و به سخنرانى یکى از ناطقین گوش مى‏دادند، عده‏اى که به چماق و سلاح‏هاى سرد دیگر مجهز بودند به طرف مردم حمله کردند و گروهى را مضروب نمودند و بین تظاهرکنندگان و چماق به دست‏ها درگیرى بوجود آمد. مأخذ فوق 19/11/57 ص 7و نمونه‏هایى دیگر از اعمال وحشیانۀ این گروه را در جراید آن زمان مى‏خوانیم: «تعدادى چماق به دست پریشب از حوالى کرمانشاه وارد این شهر شدند و به اتومبیل‏هائى که عکس امام خمینى داشتند یورش بردند.». اطلاعات 30/10/57«چماقداران در ساعات منع عبور و مرور به بازار حمله کردند.» (همان مأخذ)«چماق به دست‏ها در میمه یک گله گوسفند (پانصد رأس) اهالى را سوزاندند.» (اطلاعات 17/11/57)«تانک‏ها و چماق به دست‏ها به اهواز و دزفول حمله کردند». (کیهان 28/10/57)«چماق به دست‏ها در جاده‏ها به مسافران حمله کردند». (کیهان 1/11/57)
[18]. پس از قیام 19 دى ماه سال 56 در قم، به موازات رویارویى نظامیان شاه با مردم ترفندى جدید از سوى ساواک به کار گرفته شد و آن تجهیز افراد شرور و ناآگاه به عنوان موافقین شاه و طرفداران قانون اساسى بود که در دسته‏هاى کوچک ولى تحت حمایت نیروهاى نظامى و امنیتى با لباس مبدل به تظاهرات مردمى یورش مى‏بردند و شب‏ها به منازل و مراکز و مغازه‏هاى مبارزین به صورت وحشیانه حمله مى‏کردند. این گروه که معروف به چماقداران شده بودند در اغلب شهرهاى ایران و براساس برنامه‏ریزى مشترک کمیته‏هاى امنیتى شهرستانها و ادارات ساواک سازماندهى شدند. نقطه اوج وحشیگرى و نمایش آنان در حمله به مسجد جامع کرمان بود. در اردیبهشت سال 57 در راستاى همین سیاست «سازمان زیرزمینى انتقام» و «کمیته پیکار» رسماً اعلام موجودیت کرد. گزارش کنسولگرى امریکا در مورد اغتشاشات اصفهان که در شانزدهم اردیبهشت همین سال تنظیم گردیده است خود گویاى ماهیت تشکیلات چماقداران مى‏باشد. در قسمتى از این گزارش آمده است:«روزنامه‏ها مطالبى را در محکوم ساختن فعالیت‏هاى «عناصر ضد دولت» منتشر ساخته و از «سازمان‏هاى وفادار و مردمى ایران» درخواست مى‏کردند که مانع از ادامه این اعمال گردند، در نتیجه سازمان دفاع غیرنظامى در اصفهان «جوخه‏هاى اعدام» را تشکیل داد و آنان بر خلاف پلیس سریعاً موفق به درگیرى و دستگیرى «محرکین مظنون» و تحویل آنان به پلیس گردیدند. این روش در اصفهان مورد سوء ظن واقع گردید تا اینکه اکثریت مردم این شهر به این نتیجه رسیدند که خرابکارى‏ها بنا به دستور دولت ایران و با حمایت آن انجام مى‏شده است. گفته مى‏شد که هدف دولت از این کار توجیه پیدایش «چماق به دست‏هاى» ظاهراً مردمى ولى باطناً نظامى و امنیتى بوده است. این جوخه‏هاى اعدام سازمان دفاع غیرنظامى بعداً مى‏توانست علیه مخالفین دولتى به صورتى مشروع و یا نیمه قانونى مورد بهره‏بردارى واقع گردد، چون دولت قادر نبود به دلیل مخالفت جهانى بخصوص امریکا در زمینۀ حقوق بشر و سرکوب‏هاى اعمالى از طرف دولت، مستقیماً مرتکب چنین اعمالى شود. این امر سبب مى‏شود که دولت ایران علناً بتواند از حقوق و آزادى‏هاى بیشتر طرفدارى و در عین حال از «افراط کاریهاى» این گروه از شهروندان علاقه‏مند «که قادرند مخالفین را به طرز وحشیانه‏اى سرکوب کنند»، ابراز تأسف و نگرانى نماید». مجموعه اسناد لانه جاسوسى، ایران در انقلاب ص 70 گفتنى است که همزمان با تماس اردشیر زاهدى ـ سفیر ایران در امریکا ـ با شاه و تأکید وى بر لزوم روى آوردن به این گونه روش‏ها، در هفتم آبان 57 موجى از یورش چماقداران در دهها شهر آغاز مى‏شود که سرآمد آن حمله چماقداران تحت امر سالار جاف در پاوه بود. بى‏ثمر بودن این تلاشها و فضاحتى که به بار مى‏آورد در حدى بود که چند روز پس از آن ساواک طى بخشنامه‏اى در 16 آبان 57 به کلیه پست‏هاى خود مطلب زیر را ابلاغ کرد:«از آنجا که در شرایط کنونى عناصر میهن‏پرست و شاه دوست در صدد بر مى‏آیند که دست به تظاهرات ملى و میهنى در نقاط مختلف کشور بزنند و ممانعت از آنها مقدور نیست توجه به نکات زیر ضرورى و حتمى است. یک ـ این تظاهرات به هیچ وجه نباید جنبه انتقام‏جویى از مخالفین و غارتگرى و تخریب و آتش‏سوزى و ضرب و جرح به خود بگیرد در این موارد هیچ مجوزى ندارد تظاهرات میهنى باید با توجه به دستورات قبلى کاملاً آرام و مؤثر و ثمربخش از لحاظ جلب اعتماد مردم باشد.دو ـ تظاهرات ملى و میهنى باید در شأن شخص اول مملکت باشد در میان اجتماع تظاهرکننده باید شخصیت‏هاى موجود ملى و حتى استاندار ـ فرماندار ـ معتمدین محل، سایر طبقات با لباس مرتب و حفظ نظم کامل به راهپیمائى آرام دست بزنند.»! فرازهایى از تاریخ انقلاب به روایت اسناد ساواک و امریکا ص 223.علیرغم این بخشنامه و کارا نبودن این ترفند درماندگى رژیم شاه و دولت بختیار و حضور عناصر ضد مردمى طرفدار خشونت در ساواک و نیروهاى نظامى موجب مى‏شد که چماقداران تا واپسین روزهاى عمر نظام شاه مورد بهره‏بردارى قرار بگیرند. ضمناً از خاطرات منتشر شده ژنرال هایزر نیز کاملاً آشکار مى‏شود که وى در جلساتش با سران ارتش شاه صراحتاً از ادامه این شیوه جانبدارى مى‏کرده است.
[19]. اشاره به دولت شاپور بختیار که در همان حال که میلیونها نفر در سراسر کشور فریاد حمایت از دولت موقت انقلاب سر مى‏دادند او در مصاحبه‏اش تأکید مى‏کرد که تا آخر مى‏ایستد و مقاومت مى‏کند! نگاه کنید به روزنامه کیهان 19/11/57 ص 3.
[20]. روزنامه کیهان در تاریخ 14/11/57 ص 7 نوشت: «عده‏اى از مردم کلاردشت در نامه‏اى به کیهان یادآور شده‏اند: در این روزها که مردم کلاردشت چون دیگر هموطنان خود مشغول مبارزه با استبداد هستند عده‏اى افراد سودجو شب و روز به جنگلهاى کلاردشت هجوم مى‏آورند و درختان آن را قطع مى‏کنند و با کامیون به انبارهاى اطراف تهران مى‏برند و با قیمت ارزان در اختیار سرمایه‏داران قرار مى‏دهند». یادآور مى‏شود براساس احکام فقهى اسلام جنگلها و مراتع عمومى جزو انفال و ثروتهاى عمومى و ملى محسوب مى‏شوند و حکومت اسلامى تحت نظر ولایت فقیه در زمان غیبت امام زمان (ع) وظیفه حراست از انفال را برعهده دارد. نگاه کنید به تحریرالوسیله امام خمینى، کتاب الخمس القول فى الانفال، ص 336.
[21]. اهمیت تأثیر نقش راهبرى امام خمینى در هدایت ملت ایران در ایام بحرانى روزهاى پایانى سلطنت شاه و پذیرش آگاهانه و از سر مسئولیت و عشق ملت نسبت به اینگونه رهنمودها، براى نسلهاى آینده زمانى آشکار مى‏شود که به تیتر اخبار و گزارشات خبرگزاریهاى جهان و مطبوعات داخلى و اعترافات و اسناد مربوط به حوادث چند ماه پایانى سال 57 نظر افکنند و خبرهایى همچون: «کودتاى قریب‏الوقوع» «جنگ داخلى» «تجزیه حتمى ایران» و «هرج و مرج» را که مرتباً در مصاحبه‏ها و گفته‏هاى شاه و سران رژیم او و دولتمردان امریکایى و رادیوهایى نظیر بى بى سى و رادیو اسرائیل و امریکا بعنوان پایانى اجتناب‏ناپذیر در دوره پس از سقوط شاه مرتباً تکرار مى‏شد، را ملاحظه نمایند و مجموعه اسناد ساواک و لانه جاسوسى امریکا در ایران را نیز مرور کنند که چگونه براى تحقق همین عناوین تدارک وسیعى دیده شده بود، و به جز چند گروهک کمونیستى و منافق و برخى از ساواکیان و منسوبین شاه که به خدمت استعمار در آمدند و تعدادشان در مقایسه با جمعیت ایران غیرقابل ذکر است، قریب به اتفاق ملت هوشیارانه به نصایح امام گردن نهادند و انقلابى با آن عظمت را با کمترین تلفات و ضایعات بر امریکا و همه دولتهاى غربى و کمونیستى تحمیل کردند. و در کمتر از دو روز تمامى ارکان یک نظام مورد حمایت امریکا را به تصرف در آوردند.
[22] صحیفه امام؛ ج 6، ص 111 - 109 .

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.