دکتر محمد محمودی کیا عضو هیأت علمی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی در یادداشتی اختصاصی برای جماران نوشت: در شرایط کنونی مهم‌ترین راهبرد مقاومت بازسازی خود و ترمیم خسارت‌های وارده شده به آن در حوزه‌های مختلف فرماندهی، اطلاعاتی، و تسلیحاتی است که به موازات آن نیز باید پیوندهای اجتماعی نیز تقویت و خسارت‌های مادی به جامعه وفاداران که اصلی‌ترین پایگاه تهاجم رژیم اشغالگر بودند نیز جبران گردد.

عملیات ۷ اکتبر و جنگ خسارت‌بار ۱۵ ماهه پس آن، از منظرهای مختلف مورد بررسی قرار گرفته چنانچه برخی آن را یک پیروزی برای مقاومت قلمداد می‌کنند هر چند به خسارت ناشی از شهادت فرماندهان ارشد و رهبران عالی‌رتبه آن اذعان دارند و برخی دیگر، آن را یک اقدام غیرضرور، با پیامدهای غیرقابل جبران انسانی، روحی و مادی قلمداد می‌کنند. نکته قابل‌توجه تنوع و پراکندگی این دیدگاه‌ها و توزیع آن درون و بیرون از جغرافیای مقاومت و حتی درون اراضی اشغالی است تا جایی که روایت برخی سیاستمداران ارشد و یا فرماندهان عالی‌رتبه نظامی صهیونیست از جنگ، به مثابه پذیرش شکست و ضعف اطلاعاتی و عملیاتی اسراییل در عدم مواجهه مؤثر و یا پیش‌بینی این عملیات گسترده و غافلگیرانه است.

 

به نظر قضاوت در خصوص آنچه در ۷ اکتبر رخ داد و پیامدهای متعاقب آن، نیازمند گذشت زمان است تا روندهای جاری خود را به عینیت‌ها تبدیل نمایند؛ چراکه نشانه‌های قابل اعتنایی از ظهور نوعی فرهنگ جهانی ضد اشغالگری و تجاوز در میان جوامع بشری قابل ملاحظه است که می‌تواند مبنایی برای ظهور یک قدرت اجتماعی جهانی‌شده در برابر هرگونه سیاست تجاوز، کشتار جمعی و اشغالگری باشد که طبعاً می‌تواند در جوامع دموکراتیک بسترهای اعتراضی و فشار از پایین با هدف تغییر در سیاست‌ها در بالا را ایجاد نماید.

 

با این همه، جنگ، این خسارت‌بارترین پدیده خودساخته بشر، این ظرفیت را دارد تا آن چنان در مارپیچی از خشونت فرو رود که بدون اعتنا به پیامدهای بیرونی آن و یا افکار عمومی تنها به پیشروی ماشین‌افزار کشتار و ویرانی تا حصول نتیجه ادامه دهد چنانچه در جریان جنگ غزه شاهد بی‌سابقه‌ترین شکل جنایات جنگی، استفاده از هوش مصنوعی برای هدف قراردادن اهداف، استفاده از تسلیحات ممنوعه با قابلیت کشتار جمعی با پیامدهای پایدار بعدی همچون کاربرد بمب‌های خوشه‌ای و یا بمب‌های فسفری و یا بمب های حاوی اورانیوم ضعیف شده باشیم که هر یک به تنهایی برای جابجایی مرزهای خشونت و کشتار در یک جغرافیای کوچک و انبوه انسانی کفایت می‌کرد.

 

با این همه، جریان جبهه گفتمانی مقاومت توانست عیار قابلیت‌های نظامی، اطلاعاتی و عملیاتی خود در مواجهه با ارتش صهیونیستی که از حمایت‌های بی‌دریغ همه‌جانبه غرب و به طور مشخص آمریکا برخوردار است را عیان سازد و نشان دهند هر چند ساختار سازمانی و استراتژی عملیاتی آنها آفندی طراحی و اجرایی نشده و عمدتاً مبتنی بر قابلیت‌های پدافندی ارتقا یافته‌اند، توان اجرای عملیات غافلگیرانه و پیش‌دستانه علیه دشمن متجاوز و جنایتکار را دارند. البته این اعتراف هر چند دلالتی آشکار بر قدرت تهاجمی پیشرفته و گسترده اسراییل ناشی از حمایت‌های غرب و آمریکا است، اما در نقطه مقابل نیز آشکارکننده این حقیقت است که این برتری نظامی و اطلاعاتی و امنیتی آن هیچ‌گاه به ایجاد امنیت پایدار برای رژیم اشغالگر منتج نخواهد شد و دایره آسیب‌پذیری اسراییل در این جنگ بیش از پیش آشکار شد.

 

۷ اکتبر و تحولات خونین پس از آن، بار دیگر این حقیقت را آشکار ساخت که اسراییل اصلی‌ترین ورودی آشوب‌ساز در ثبات و امنیت منطقه جنوب غرب آسیا بوده و جغرافیای محدود آن نمی‌تواند حفاظ ایمنی برای ایدئولوژی فزون‌خواه و برتری‌جویانه آن باشد و همین خصلت به معنای عدم پذیرش هرگونه قدرت نظامی قابل‌توجه در محدوده جغرافیای جاه‌طلبی‌های آن است و بسیار غیرمحتمل خواهد بود صلح برای صهیونیست‌ها قرابتی با ماهیت اندیشه و آرمان آنها داشته باشد چراکه اساساً نقطه آغاز و تداوم اسراییل، مبتنی بر نوعی ناسیونالیسم یهود، برگرفته از آموزه‌های تلمود است که چهره عریان آن هم در سیاهه جنایات این رژیم در طول عمر ننگین ۷۵ خود و هم در پس تحولات جنگ ۱۵ ماهه اخیر کاملاً آشکار است.

 

با این همه، در شرایط کنونی مهم‌ترین راهبرد مقاومت بازسازی خود و ترمیم خسارت‌های وارده شده به آن در حوزه‌های مختلف فرماندهی، اطلاعاتی، و تسلیحاتی است که به موازات آن نیز باید پیوندهای اجتماعی نیز تقویت و خسارت‌های مادی به جامعه وفاداران که اصلی‌ترین پایگاه تهاجم رژیم اشغالگر بودند نیز جبران گردد.

 

توجه به واقعیت ضروری است که مقاومت نه صرفاً یک راهبرد، که یک اندیشه اجتماعی‌ شده است که باید همچنان بالندگی خود را تداوم بخشد و نماینده اراده ملت‌های خود باشد تا از مشروعیت بیشتری در تعقیب منویات خود برخوردار گردد و هزینه هر گونه اقدام بعدی تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی را افزایش دهد.

 

در هنگامه فعلی به نظر، موثرترین راهبرد در بعد اجتماعی، بازسازی داخلی و بازگشت آوارگان به مواطن خود است تا مانع از تحقق اهداف استراتژی زمین سوخته در مناطق مرزی با اراضی اشغالی و اعطای بهانه به ارتش اشغالگر برای افزایش سیطره و حضور نظامی و اطلاعاتی خود در آن نواحی شد. از همین منظر بازگشت آوارگان از جنوب به مناطق شمالی غزه و یا بازگشت ساکنان مناطق جنوبی لبنان بلافاصله پس از پایان مهلت آتش‌بس، همگی نشان از مانایی فرهنگ مقاومت و سطح بالای قدرت اجتماعی مقاومت در برابر تمام سیاست‌های کشتار و ویرانی رژیم غاصب است. تشییع با شکوه رهبران شهید مقاومت در بیروت نیز حکایت از زنده بودن مقاومت و مشروع بودن سلاح و راهبرد مقاومت نزد حامیان اصلی است؛ همان جامعه‌ای که متحمل بیشترین حجم از خسارت‌های انسانی، روحی و مادی شده‌اند.

 

در نقطه مقابل، پیوست اجتماعی‌شده مقاومت حامل این پیام صریح به رژیم اشغالگر است که منطق مقاومت یک انتخاب راهبردی و عقلانی برای جامعه وفاداران است که هیچ ماشین جنگی قادر به فیصله بخشیدن به آن نیست.

 

در مجموع، مقاومت علی‌رغم تمام جراحت‌ها و خسارت و نیز بیم و امیدها، توانسته از درون حجم گسترده ویرانی‌ها، قامت راست کند و در کوتاه‌ترین زمان ممکن خود را به میز مذاکرات سیاسی در موضعی غیرقابل پیش‌بینی از ناحیه دشمن صهیونیست برساند و همچنان زمین بازی و ابتکار عمل را به دست گیرد چنانچه در مورد آزادی بخش قابل‌توجهی از اسرای فلسطینی درون زندان‌های رژیم صهیونیستی ‌و یا نمایش حضور و قدرت سازمانی و عملیاتی و یا حتی اطلاعاتی خود در مراحل مختلف تحویل گروگان‌ها می‌توان بازخیزش و ترمیم آن را مشاهده کرد.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.