عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در نخستین جلسه از سلسله نشستهای وفاق و مسائل امروز و آینده ایران، گفت: سیستم جمهوری اسلامی آنقدر انباشت بحرانهای داخلی، منطقهای و بینالمللی داشته که متوجه شود اوضاع خطرناک است؛ پس شاید برای اولین بار وارد مدیریت منازعه شدهایم.
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه منافع ملی در ایران 40 سال اخیر وجه المنازعه شده، گفت: کانون اصلی قدرت چند سالی است که متوجه شده «این ره که میرود به ترکستان است». سیستم جمهوری اسلامی آنقدر انباشت بحرانهای داخلی، منطقهای و بینالمللی داشته که متوجه شود اوضاع خطرناک است؛ پس شاید برای اولین بار وارد «مدیریت منازعه» شدهایم.
به گزارش خبرنگار جماران، ابوالفضل دلاوری طی سخنانی در نخستین جلسه از سلسله نشستهای وفاق و مسائل امروز و آینده ایران با عنوان «ابهام زدایی از یک مفهوم»، گفت: ابهامزدایی از مفهوم وفاق کار خوبی است اما انتظار اینکه ما به یک تعریف مشترک و اجماع معنایی برسیم، انتظار دور از دسترسی است. ما برای همفهمی از هر چیزی، نیاز به سطح نسبتاً مشترکِ هم «دانش» و هم «تجربه زیسته» داریم و تا این دو نباشد، ما معنی واژگان را متفاوت میفهمیم. برای معنی کردن مفهوم وفاق، به تجربه زیسته خودم اشاره خواهم کرد.
بنده به دلایل گرایشها و گرفتاریهایی که برایم در ابتدای انقلاب پیش آمده بود، مدت مدیدی از عرصه سیاست فاصله گرفته بودم اما با بازگشت به دانشگاه و شروع تحصیلات تکمیلی، توجهام به یک مسئله اساسی در سیاست ایران جلب شد و آن تنازعی بودن سیاست در ایران معاصر است و اینکه این تنازعی شدن سیاست، چه ویرانیهایی به بار آورده و چه سرمایههایی بر باد داده است.
بنابراین در همین حوزهها کار کردم و میتوان گفت شاید حدود 35سال است در موضوع حل منازعه در عرصه سیاست مطالعه میکنم و مینویسم. در واقع دغدغه چند دهه من این بود که در این سیاست تنازعی دنبال حذف، تخریب و بلوکه کردن برنامههای دیگران هستند؛ این وجه قالب سیاست بهخصوص در سالهای پس از انقلاب است. رویدادهایی اتفاق افتاد، مثلاً در دهه 70 اصلاحات مطرح شد اما دیدم که اصلاحات پروژه یک طرف دعوا بود. اصلاحات زمانی ممکن است که اجماعی در هیئت حاکمه برای تغییر باشد، اگر بنا باشد یک طرف دعوا اصلاحات را بهعنوان پروژه خودش مطرح کند و آن طرف دعوا هنوز سیاست تنازعی دارد، مطمئن باشید به نتیجه نخواهد رسید.
چند سال دیگر یک نفر اعتدال را مطرح کرد اما باز به همان نتیجه رسیدم که همان داستان است. این مفاهیم لازم بود اما وقتی گفتمان یک طرف سیاست این میشود که توجهی به طرف مقابل نداشته باشد، دچار مشکل میشویم. اما زمانی که یک نفری آمد و بلافاصله بعد از ورود به عرصه انتخابات گفت «دعوا نکنیم» و بعداً سیاست وفاق شد، یعنی اینکه به طرف مقابل توجه میکند و این همان گمشده من در زبان، ادبیات و تاریخ سیاسی ما بود. اینجا بود که من احساس کردم باید ورود کنم چون این را پادزهر سیاست تنازعی دیدم که در مقابل سیاستی مطرح شد که طرفین فقط کارشان تخریب یکدیگر است و منافع ملی را وجهالمنازعه کردهاند و منازعه را اصالت دادهاند.
بحث دیگر این است که در همین تجربه زیستی اخیر ما از خرداد تاکنون، چه معنای میدانی و عملیاتی پیدا کرده و ما اسمش را چه چیزی میتوانیم بگذاریم چون اگر اسم مناسبی نگذاریم، آن وقت انتظارات بیربطی پیدا میکنیم. آن چیزی که اتفاق افتاده، وفاق و توافق نیست. توافق استراتژی در حل منازعه است که ویژگیاش این است که هر کدام از طرفین باید از بخشی از خواستههایشان عبور کنند تا بتوانند به خواسته مهم برسند اما آن چیزی که طی ماههای اخیر اتفاق افتاده، هیچ موضوع مشخص و توافق صریحی نبوده است اما اتفاقهایی افتاده است.
به صورت ضمنی، اتفاقی که افتاده چیزی است که من اسمش را «کاهش سطح منازعه» میگذارم. این روشی در حل منازعه است که زمانی که طرفین هنوز به خودآگاهی کامل، روشن و شفاف نرسیدهاند که بنشینند و حل منازعه کنند، یک طرف دعوا میفهمد که ادامه این وضع خیلی خطرناک است. کاهش سطح منازعه، استراتژی در مدیریت منازعه است و ما در این وضعیت هستیم و ما الان حتی در سیاست خارجی خودمان هم در این وضعیت قرار داریم که سطح منازعه را پایین بیاوریم. کانون اصلی قدرت چند سالی است به این نتیجه رسیده که این رَه که میرود به ترکستان است و نشانههایی از این هم وجود دارد. این یک وضعیت بسیار عجیب است که اصطلاحاً به آن «وابستگی به مسیر طی شده» میگویند، مانع از تغییر و اصلاح بوده است. سیستم در چند سال اخیر، اینقدر بحرانهای انباشته عینی داشته که بفهمد وضع خطرناک است.
انباشت بحرانها و در هم فرورفتن بحرانها و همجهت شدن بحرانها، در تاریخ وحشتناک است. ما برای اولین بار به صورت روشن وارد مرحله مدیریت منازعه شدهایم و این شرایطی دارد و نیاز به ملزوماتی دارد که از این مرحله به مرحله حل منازعه حرکت کنیم. در وضعیت مدیریت منازعه، هدف اصلی کاهش سطح تنش است. ما در کاهش سطح تنش سه مرحله داریم:
1- یک طرف دعوا باید پیشقدم شده و برای این پیشقدم شدن باید از خیلی از اولویتهایش بگذرد و لازمهاش این است که زیر یک خم خیلیها نرود. البته شاید آن طرف ماجرا هم زودتر این قضیه را شروع کرد، همانطور که آقای پزشکیان تایید صلاحیت شد و یا از سلامت انتخابات مراقبت کردند و یا در بحث ترکیب کابینه دیدیم.
2- اهداف مشخص و محدودی مطرح شده و بر سر آنها بحث و جدل شود و روی ارزشهای اساسی نباید رفت زیرا ارزشهای اساسی واکنشهای شدید ایجاد میکند. مثلاً در موضوع عفاف و حجاب، منِ آکادمیک میگویم که این اصلاً قانون نیست اما آقای پزشکیان در مرحله کاهش منازعه، نمیگوید این قانون نیست، میگوید من نمیتوانم آن را اجرا کنم.
3- گذار از وضعیت موجود سومین مرحله است. بحرانهای ما خیلی انباشتهتر از این حرفهاست. سریعتر باید درباره برخی موارد تصمیم گرفت و سطح منازعه در منطقه و جهان را پایین آورد.
نیروهایی که با هم جمع شدهاند و مترصد ضربههای بزرگ به موجودیت این کشور هستند، خیلی بیشتر از این به ما نزدیک شدهاند که آرام حرکت کنیم و ما وضعیت منحصربهفردی داریم.