دو عامل یعنی از یک سو پذیرش رسمی شاه از سوی دولت آمریکا و این باور که ما دگر بار شاهد اتفاقات ناگوار مرداد 32 در کشور خواهیم بود یا به نوعی آمریکا سعی بر مداخله دوباره در امور داخلی کشور و خارج کردن ابتکار عمل از دست انقلابیون دارد و از سوی دیگر دولت موقت نه تنها درباره مسأله استرداد شاه موضع محکم و درستی اتخاذ نمینماید و خواهان دیدار با مقامات رسمی آمریکا نیز هست، هم دانشجویان انقلابی را از مواضع و سیاستهای منفعلانه دولت موقت ناامید کرد و هم آنها را برای مقابله با سیاستهای توطئه گرایانه آمریکا مصممتر کرد.
پایگاه خبری جماران: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در همان روزهای اول انقلاب، دولت آمریکا سعی بر اخلال در روند تثبیت انقلاب جهت نهادسازی و اشاعه گفتمان انقلاب نمود. در درون انقلاب نیز امام خمینی(ره) سه روز پس از ورود به تهران با هوشمندی کامل یک دولت را تحت عنوان دولت موقت مأمور سازماندهی و آمادهسازی شرایط برای گذار از رژیم ساقط شده پهلوی و تثبیت انقلاب کردند. اما برخلاف گفتمان حاکم بر انقلاب و ایدئولوژی جمهوری اسلامی ایران و همچنین شعار نه شرقی نه غربی، دولت موقت که ریشه در حزب نهضت آزادی داشت و به مبانی لیبرالی و نگاه به آمریکا پایبند بود، فهم درستی به انقلاب و شرایط انقلابی حاکم بر جامعه نداشت و سمت و سوی رفتار و موضعگیریهای سیاسی خود را با تمایل به آمریکا بدون توجه به گذشته و حال آن ترسیم کرد.در این بستر تاریخی و زمانی، دانشجویان پیرو خط امام(ره) ناامید از سیاستهای دولت موقت اولین جنبش دانشجویی را در تقابل با استکبار خارجی(آمریکا) و در راستای گفتمان امام(ره) و انقلاب شکل دادند.
جنبش دانشجویی را میتوان عملی جمعی دانست که اعضای آن به قصد تغییر یا مقاومت در برابر آن پا پیش میگذارند. پس پیداست که هر عمل جمعی افراد لزوماً جنبش نیست و هر عمل جمعی دانشجویان را هم نمیتوان جنبش دانشجویی نامید. ممکن است فعالیت جمعی دانشجویان در مقطعی جنبش محسوب نگردد یا در مقاطع مکرر کوتاه مدت با فواصل زمانی زیاد شاهد جنبش دانشجویی باشیم. جنبش دانشجویی در ایران به صورت رسمی بعد از تاسیس دانشگاه تهران در سال 1313 به بعد شروع شد، هر چند قبل از آن و در اواخر دوره قاجار دانشجویانی که تحصیل کرده فرنگ بودند نسبت به سیاستها و وضعیت حاکم بر کشور اعتراضاتی داشتند اما به علت عدم وجود دانشگاه در داخل کشور، این اعتراضات نمیتوانست شکل رفتار جمعی به خود گیرد و تنها در قالب سخنرانیها در جاهای مختلف یا در قالب بیانیه و دستنوشتهها در جراید آن زمان چه در داخل و چه در خارج از کشور منتشر میشدند. در واقع تأسیس دانشگاه تهران را باید نقطه عطف در تاریخ ایران دوران معاصر قلمداد کرد و از این دوران بود که قشر جدیدی تحت عنوان «دانشجو» در ایران به صورت آکادمیک و رسمی آن به وجود آمد و از آن زمان به بعد این قشر در جامعه ایران به عنوان قشری تاثیرگذار در عرصههای مختلف عرض اندام کرد.
هنگامی که رضا شاه تصمیم به تأسیس دانشگاه تهران گرفت، انتظار نداشت که دانشگاه جدا از کارکرد علمی خود، وارد عرصه سیاسی و اجتماعی شود. اما همزمان با شکلگیری دانشگاه، به تدریج جنبش دانشجویی در واکنش به مشکلات موجود جامعه شکل گرفت. هرچند که دیکتاتوری رضا شاه از یک طرف و عدم حضور جریانهای سیاسی مستقل و نیرومند در جامعه از طرف دیگر مانع گسترش و تداوم جنبش دانشجویی تا اوایل دهه 1320 شد.
بعد از سقوط دیکتاتوری رضا شاه و باز شدن فضای نسبی جامعه، دانشجویان در وقایع مهمی چون ملی شدن صنعت نفت، مخالفت با ورود نیکسون معاون رئیس جمهور وقت آمریکا در سال 1332 به ایران و در پی آن شهادت 3 تن از دانشجویان معترض در روز 16 آذر 32 در دانشکده فنی دانشگاه تهران به دست عوامل رژیم کودتا ، حوادث 15 خرداد 42 و وقایعی که منجر به پیروزی انقلاب اسلامی گردید نقشی موثری داشتند.
اولین جنبش دانشجویی که در راستای گفتمان حاکمیت به وجود آمد، جنبش دانشجویی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران بود که منجر به تسخیر لانه جاسوسی آمریکا شد. این حرکت دانشجویان بیش از آنکه یک رفتار هیجانی باشد بر اساس یک منطق رفتار جمعی بود که زمینههای تاریخی آن که شامل زمینههای ساختاری( کودتای 28 مرداد، تأسیس ساواک و انقلاب اسلامی ایران)، فشارهای ساختاری( حمایت از تجزیه طلبان)، گسترش باورهای تعمیم یافته (پیام امام خمینی(ره) به مناسبت 13 آبان57 و 43 و اشاره به خیانتها و باورهای بعد از انقلاب از سوی آمریکا)، وجود داشتند و تنها یک عامل شتاب زا و تسریع کننده لازم بود که این امر با (دیدار رئیس دولت موقت با نماینده آمریکا و پذیرفتن شاه توسط آمریکا) محقق شد.
بر مبنای نظریه رفتارجمعی اسملسر، چنانچه تنش ساختار به وجود آید و یک باور جمعی حول مسأله تنشزا ( شامل عناصری از تشخیص مسأله، علت و راهحلهای مسأله) شکل گیرد؛ باید رویداد مهمی، افراد را به واکنش جمعی برانگیزاند. این رویدادها به عنوان عوامل تسریع کننده رفتار جمعی، به روشنی مصادیق باور جمعی تعمیم یافته را نشان میدهند؛ یعنی شواهدی عینی برای آن باورهای ذهنی هستند. از نظر اسملسر اهمیت و نقش ویژه عوامل تسریع کننده در این است که عوامل مذکور، عقاید و باورهای تعمیم یافته را بر وقایع و موقعیتهای عینی سوار میکنند و بنابراین پیروان را برای کنش جمعی، آماده میسازند. عوامل شتابزا حوادث یا رویدادهاییاند که موجب میشوند کسانی که در جنبش شرکت میکنند، مستقیما وارد عمل شوند. بنابراین میتوان گفت که عوامل تسریع کننده حوادث و وقایعیاند که عوامل پیشین را تسریع میبخشند.
عملکرد دولت موقت همان عامل تسریع کننده بود. در واقع گفتمان حاکم بر دولت موقت و نوع مواجهه آن با کشورهای دیگر از جمله آمریکا که هم به صورت مستقیم در حمایت از شاه علیه انقلاب اسلامی ایران اقدام کردند و هم شاه را به کشور خود راه دادند، هیچ سنخیتی با گفتمان انقلاب و امام خمینی(ره) که آمریکا را عامل شر و شیطان بزرگ نامیدند، نداشت. امام خمینی(ره) در 7 آبان 1358، به قراردادهای استعماری بین ایران و آمریکا شدیدا اعتراض کرد اما در مقابل، دولت موقت هیچ توجهی به این اعتراضها نشان نمیداد و در پی بهبود با ایالات متحده بود و در موضعگیریهای رسمی و غیررسمی بیشترین واهمه خود را از شوروی ابراز میداشت
حرکتهای سازشکارانه دولت موقت تا بدان جا پیش رفت که بدون اطلاع امام در روز 11 آبان 1358 در جشن انقلاب الجزایر، مهندس بازرگان رئیس دولت موقت با برژینسکی مشاور امنیت ملی کاخ سفید دیدار کرد. برژینسکی برخلاف سایرس ونس وزیر خارجه که در برخورد با جمهوری اسلامی قائل به راهبردهای دیپلماتیک و گفتگو و مذاکره سیاسی بود، از طرفداران جدی سرکوب و مداخله نظامی علیه انقلاب و یکی از طراحان اصلی کودتای 21 بهمن 1357 برای پیشگیری از انقلاب بود. او برای پذیرش شاه در آمریکا تلاش فراوانی به عمل آورد. اما اعضای دولت موقت به پیشواز برژینسکی رفتند و با او به مباحثه مشغول شدند. نکته جالب توجه این بود که این ملاقات به گفته برژینسکی، نه به تقاضای او بلکه به درخواست بازرگان، نخست وزیر ایران صورت گرفت. این دیدار که اولا بدون مشورت با امام و در فضای انقلابی و جو ملتهب آن روز انجام شد، ثانیا همزمان با سفر شاه به آمریکا نیز بود، منجر به ابراز ناراحتی و خشم روحانیون، مردم و دانشجویان گردید و آنها رابطه با آمریکا را به معنای آغاز مداخله مجدد آمریکا در ایران تلقی کردند.
بنابراین دو عامل یعنی از یک سو پذیرش رسمی شاه از سوی دولت آمریکا و این باور که ما دگر بار شاهد اتفاقات ناگوار مرداد 32 در کشور خواهیم بود یا به نوعی آمریکا سعی بر مداخله دوباره در امور داخلی کشور و خارج کردن ابتکار عمل از دست انقلابیون دارد و از سوی دیگر دولت موقت نه تنها درباره مسأله استرداد شاه موضع محکم و درستی اتخاذ نمینماید و خواهان دیدار با مقامات رسمی آمریکا نیز هست، هم دانشجویان انقلابی را از مواضع و سیاستهای منفعلانه دولت موقت ناامید کرد و هم آنها را برای مقابله با سیاستهای توطئه گرایانه آمریکا مصممتر کرد و آنها را بر آن داشت برای اینکه اعتراض خود و بیداری و آگاهی ملت را در قبال این سیاستها به آمریکا و همه جهانیان گوشزد کنند، مرکز جاسوسی این کشور را تسخیر نمایند. اما با همه این شرایط، انقلاب دوم و تسخیر لانه جاسوسی برای همیشه در اذهان مردم ایران باقی ماند و در تاریخ پرفراز و فرود سیاسی ایران از این روز به نام روز استکبارستیزی یاد میشود.