پایگاه خبری جماران: یک فعال سیاسی اصلاحطلب با تأکید بر اینکه در جهان اسلام نام سید حسن نصرالله به عنوان یک اسطوره مقاومت ثبت خواهد شد، گفت: تصورم این است که سید حسن نصرالله سالها به دنبال شهادت بود. یعنی آدمی که زیردستهایش برای شهادت سبقت میگیرند، خودش به طریق اولی مشتاق شهادت است و شهادت هم به دنبال ایشان بود و واقعا توفیقی است که در این سن کسی بتواند شهادت را نصیب خودش کند
مشروح گفتوگوی خبرنگار جماران با غلامعلی رجایی را در ادامه میخوانید:
سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان، توسط رژیم صهیونیستی به شهادت رسید. از نظر ایشان دارای چه ویژگیهای بارز شخصی و مبارزاتی بود؟
من ابتدا درود میفرستم به روح پاک شهدای اخیر لبنان، به خصوص کسانی که در مقر فرماندهی حزب الله به شهادت رسیدند و در رأس آنها سیدالشهداء لبنان، شهید مجاهد و بزرگ جهان اسلام، شهید سید حسن نصرالله.
تصورم این است که ساعتها وقت میبرد تا شخصیت ایشان تبیین شود؛ ابعاد مختلفی دارد و شاید کمتر شخصیتهایی داشته باشیم که مثل ایشان دارای جامعیت باشند. ایشان روحانی جوانی بود که این همت را داشت که مهاجرت کند و از لبنان به تهران و قم بیاید و درس بخواند. به همین دلیل به زبان فارسی مسلط بود؛ صحبت میکرد، میخواند و مینوشت. آدمی که در این سن درک میکند که باید از کشور خودش که یک کشور نسبتا شیعی است به اینجا بیاید، قاعدتا همت بلند ایشان را میرساند.
بعد هم در درگیریهای لبنان با تشخیص درست مسأله خودش را به سازمان حزب الله که سید عباس موسوی دبیرکلش بود، نزدیک میکند و بعد به تدریج جایی رسید که بالغ بر 30 سال دبیرکل بود. بنابراین درک درست مسأله و تشخیص موقعیت خودش که در چه وضعیتی قرار دارد، باعث شده که ایشان شغل روحانیت را انتخاب کند، درسش را بخواند و بعد بین روحانیت و جهاد پل بزند. به نظرم این نکته مهمی است، چون برخی از روحانیون درک درستی از موقعیت زیستی و کشورشان ندارند.
نکته دوم این است که آقای سید حسن نصرالله روحانی نبود که فقط متوجه لبنان باشد. همان طور که در پیام دفتر آیتالله سیستانی میبینیم، ایشان کسی بود که حتی به کمک مردم عراق آمد و در رهایی از داعش به آنها کمک کرد و برگ زرینی در کارنامه حزب الله گذاشت.
نکته سوم این است که کسی نمیتواند بین غزه و حزب الله جدایی ببیند. از صحنههای زندگی حسن نصرالله که میشود اشاره کرد ایشان چقدر خوشفکر بوده، در استقبال از سمیر قنطار است؛ یک آدم مارکسیست است که اسرائیل طولانی حبسش کرده بود. میتوانم بگویم استقبالی که انجام داد، به استقبال سران مقاومت شیعی تنه میزند. با وجود اینکه ایشان نه شیعه و نه حتی مسلمان بود، میشود گفت سید حسن نصرالله برای ایشان سنگ تمام گذاشت. برای مردم لبنان و کسانی که سمیر قنطار را میشناختند و سابقه مارکسیستیاش را میدانستند، به بعد آزادگی و یهودستیزیاش اشاره کرد.
ظاهرا شما به همراه جمعی از نویسندگان در لبنان دیداری با شهید سید حسن نصرالله داشتهاید. اگر خاطرهای از این دیدار به یاد دارید، برای ما بفرمایید.
من یک بار ایشان را در لبنان دیده بودم. جمعی از نویسندگان را برده بودم و در مقر فرماندهی حزب الله با ایشان ملاقات کردیم؛ بسیار خوشرو، بذلهگو و متبسم بود. یعنی آدمی که پشت عملیاتهای سخت و پی در پی حزب الله بود و رودررویی مستقیم با صهیونیست در خط مقدم حضور داشت، قاعدتا آدم آن طور تبسم و گشادهرویی را انتظار ندارد. آنجا راجع به اوضاع لبنان با نویسندگان صحبت کردیم که شاید بعضی از دوستان آن موقع گزارشاتی نوشته باشند. رضا امیرخانی، بایرامی و محسن مؤمنی با ما بودند و در معیت آقای محمدحسین هاشمی رایزن وقت ما در بیروت، ایشان را دیدیم.
تصورم این است که آقای سید حسن نصرالله همین ارتباطی را که با ایران حفظ کرد، یعنی با اینکه یک کشور مستقل بود، اولا واقعگرا بود که حزب الله را به عنوان یک حزب سیاسی ثبت کرد و به پارلمان برد و در انتخاباتها بیشترین آراء را میگرفتند. طوری بود که انتخاب نخست وزیر و رئیس پارلمان هم بدون مشورت و اثرگذاری حزب الله نمیتوانست مطرح شود. یعنی به یک سازمان صرفا نظامی و مسلح پایه سیاسی داد. این هم هوشمندی سید حسن نصرالله را نشان میداد.
به تدریج این قضیه بسط پیدا کرد. یعنی حتما حزب الله این زمان با حزب اللهی که از سید عباس تحویل گرفت، یک سازمان نبود. سازمان را بسط و توسعه داد و بعد هم در مقابل آسیبهایی که قاعدتا وارد میشد، جانش را پای این ایستادگی گذاشت. حسن نصرالله الگوی خوبی برای جوانان عرب به خصوص در مقابل صهیونیسم و ستم و حتما نامی فراموش نشدنی در تاریخ لبنان است. یعنی جزء اسطورههای لبنان ثبت خواهد شد و حتی به نظر من در جهان اسلام نام ایشان به عنوان یک اسطوره مقاومت ثبت خواهد شد و حتما یکی از مشاهیری است که نامش در لبنان و منطقه پر تکرار خواهد بود.
روز جمعه اخبار ضد و نقیضی از شهادت یا سلامتی سید حسن نصرالله توسط رسانههای مختلف منتشر شد تا اینکه روز شنبه حزب الله لبنان در بیانیه شهادت ایشان را اعلام کرد. ارزیابی شما از این موضوع چیست؟
با اینکه 30 سال در عسر و حرج زندگی کرد چون هر لحظه خودش را در معرض ترور و انتقام صهیونیستها میدید، میشود گفت که چه زندگی سختی داشت. از یک طرف یک سازمان گستردهای مثل حزب الله که قاعدتا با کمکهای مالی ایران سر پا بود و هست، را باید اداره میکرد و همین هوشمندی بود که با ایران در نهایت هماهنگی بود و برای ایشان مسألهای نبود که بگویند شما از ایران تعذیه میشوید. یک بار که البته مقداری هم روی آن تبلیغات منفی شد، گفت ما حتی آب را هم از ایران میگیریم. میخواست بگوید ما نیروی نیابتی نیستیم؛ سازمان مستقلی هستیم که ایران براساس آرمانهای خودش به ما کمک میکند.
ایران در تأسیس حزب الله نقش داشت و من دوستانی را میشناسم که سالهای اول انقلاب رفتند و آن را تأسیس کردند و خود ایشان هم یک نوجوان بود که به حزب الله پیوست. خود این هوشمندی که ربط حزب الله به یک کشور شیعی مثل ایران با آرمانهایی که امام و بعد رهبری داشتند، توانست از گزند عسر و حرج مالی و غیر مالی آنها را نجات بدهد.
نباید فراموش کنیم که شیعیان لبنان به نوعی مورد تمسخر بعضی مسلمانان اهل سنت بودند که به آنها «برادران یهود» میگفتند. اینها با یهود مشکل نداشتند و بعضا جنوب لبنان را که اشغال میکرد، دسته گل میدادند. ولی همان آدمها تبدیل شدند به کسانی که در انتفاضه و حماس و قضیه طوفان الاقصی نقشآفرینی کردند و شدند کسانی که از موشک بالستیک هم برخوردار هستند.
همه اینها به همت سید حسن نصرالله به پشتیبانی ایران بود و البته سایر کادرهای حزب الله که به شهادت رسیدند. ولی مطمئن هستم که این سازمان قوی حتما میتواند خودش را ترمیم کند. البته خسارت بالا است، ولی من مطمئن هستم که این خسارتها جبران خواهد شد؛ این آسیب ترمیم خواهد شد و حزب الله مجددا روزهای درخشان خودش را پیدا خواهد کرد که لرزه بر اندام صهیونیسم بیندازد.
تصورم این است که سید حسن نصرالله سالها به دنبال شهادت بود. یعنی آدمی که زیردستهایش برای شهادت سبقت میگیرند، خودش به طریق اولی مشتاق شهادت است و شهادت هم به دنبال ایشان بود و واقعا توفیقی است که در این سن کسی بتواند شهادت را نصیب خودش کند و زندگی پر از جهاد، مجاهدت، علم و مبارزه ایشان همین حلقه شهادت را کم داشت و تصورم این است که ایشان به کمال زیستی و وجودی خودش رسید و نامش در زمره شهیدان اسلام ثبت شد و از این جهت باید گفت که دوران انتظار شهادتش هم به سر آمد.
بعضیها مثل ایشان، حاج قاسم سلیمانی و شهدایی که زنده ماندند و بعد از جنگ به شهادت رسیدند، کسانی هستند که زندگی برای آنها سخت است، ولی تکلیف مجاهده و مبارزه آنها را ناچار میکند که بمانند و خدمت کنند. ولی به هر حال ایشان از دوران سختی و نگرانی از اینکه صهیونیست بتواند جانش را بستاند، نجات پیدا کرد و خدا هم اجر ایشان را با شهادت داد. به نظر من مهر زرینی بر زندگی ایشان خورد؛ روحش جاودانه هست و نام و یادش ماندگار.