مردم ایران خادمان خود را فراموش نمی کنند و برای موفقیت آنان دعا می کنند که: دستی که بهر خدمت مردم علم شود/ بهتر ز قامتی است که به مهراب خم شود.
پایگاه خبری جماران: محمد حسین بنی اسدی، دیپلمات بازنشسته و کارشناس سیاست خارجی در یادداشتی برای جماران نوشت:
طی مدت زمان کمی که از انتخاب مسعود پزشکیان به عنوان رئیس دولت چهاردهم می گذرد به طور ملموسی جامعه بزرگ ایران شاهد آرامش نسبی روحی و روانی شده، گر چه حوادثی جانخراش از جمله کشته شدن سید محمد میرموسوی در پاسگاه نیروی انتظامی و به دست نیروهای پاسدار امنیت در لاهیجان؛ حلاوت این آرامش را به کام مردم ایران تلخ و روان آنها را پریش ساخته که اگر این خشونت ها به موقع متوقف نشود و متجاوزین به جزای اعمال جنایتکارانه خود نرسند، دوباره موج نا امیدی جامعه را فرا خواهد گرفت.
رییس جمهور محترم که به درستی به جراحی اقتصادی و دردهای ناشی از آن در کشور اشاره کرده اند مناسب است تامین بهداشت روان و آرامش جامعه را که طبعا حایز اهمیت و اولویت است نیز در دستور کار قرار دهد و تیغ جراحی را برای درمان این تودههای سرطانی که بهداشت روان جامعه را هدف قرار داده تیز و آماده کند.
جامعه ایران طی چند دهه گذشته به ویژه بعد از پایان جنگ با عراق و یکه تازی نیروهایی در غارت سرمایه های مادی و معنوی کشور، روز به روز از عدالت و برابری فاصله گرفته و به سمت تبعیض و بی عدالتی چرخیده که دستاوردهای مخرب زیر را به دنبال داشته است:
تبعیض و بی عدالتی که نهال ظلم و ستم را در جامعه غرس کرده و طبعا عوارض وحشتناکی را بر جامعه تحمیل کرده است. به تعبیر رسول اکرم الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظم (با کفر توان ملک نگهداشت ولی / با ظلم و ستمگری نمی پاید ملک)
- فعال شدن چرخه خشونت در جامعه.
- ابهام در جامعه در نتیجه عدم روشنگری وقایع اتفاقیه که موجب دلسردی مردم می شود.
- یأس و نا امیدی و بی تفاوت شدن مردم به ویژه نسل جوان که به ترک وطن روی می آورند.
- از بین رفتن شادی و شعف مردم که نشانه جامعه بیمار و ناسالم است.
- رشد و رونق افراد و گروههای فرا قانونی و خودسر در کشور.
- دو گانگی در اعمال قوانین و تقسیم مردم به خودی و ناخودی.
- اظهارات تفرقه افکنانه توسط افراد یا نهادهای مختلف که باید محدود و محو شود.
- مالیات دوگانه، اینکه برخی نهادهای اقتصادی معاف از مالیات باشند، رفتاری تبعیض گونه است.
- عوارض نابرابر خروج از کشور. پرداخت عوارض خروج از کشور نیز باید از یک رویه برخوردار باشد، نه اینکه برای کشورهای خاصی حذف یا کاهش رقم عوارض داشته باشد.
- بعد از گذشت بیش از سه دهه از پایان جنگ اعمال سهمیه در دانشگاهها روحیه دانشجویان را متأثر کرده و از سوی دیگر برخی از سهمیه ها نیز به خوبی توسط استفاده کنندگان مورد بهره برداری قرار نگرفته است که طبعا باعث هدر رفتن سرمایه های مادی و معنوی کشور شده است. چنین شرایطی مدیریت جامع را می طلبد.
- اظهارات و سخنان برخی شخصیتها و نهادها علیه فرهنگ و ملیت و مناسک ملی ایران.
- صرف بودجه های عظیم بی حساب به نهادهای فرهنگی واکنش های منفی داخلی در پی دارد که این رویه باید تعدیل شود.
- حیف و میل سرمایه های کلان در اموری با رنگ و لعاب دینی و مذهبی تاثیر منفی در اذهان مردم نسبت به دین می گذارد .
- داشتن زندان به ویژه زندانی کردن بانوان، سیاسیون و اصحاب رسانه روان مردم را پریش می کند، لذا ایجاب می کند در این زمینه بهویژه وزارت اطلاعات که زیر مجموعه دولت است با چشم پوشی بیشتری عمل کند و شاکی افراد نباشد.
- آمار بالای خودکشی و قتل در کشور و ضرورت آسیب شناسی آن.
- صدمه دیدن اخلاق و فرهنگ در جامعه علیرغم تخصیص بودجههای کلان به امور دینی و فرهنگی.
- انزوای ایران و بی ارزش شدن گذرنامه و پول ملی کشور در سطح منطقه و جهان.
همه این عوارض و عوامل فوق به گستردگی شکاف و بروز بی اعتمادی بین مردم و دولت دامن زده است. تقابل دین و مذهب با ملیت به ویژه مبارزه با مراسم و مناسک ملی تحت عنوان مغایرت با دین و مذهب، پایه های تحکیم ملی و یکپارچگی ملی را دچار خدشه و تزلزل می کند. بی گمان تشیع و ایرانیت چنان در هم آمیخته که تضعیف هرکدام به تضعیف دیگری می انجامد. دفاع بد از دین و مذهب در نهایت به دوری مردم و گریز از دین منجر می شود.
جامعه ما مثل جامعه زمان ساسانیان طبقاتی شده، آموزش و امکانات در دست عده ای خاص، امکانات مالی و مادی، مناصب دولتی، بنیانهای جامعه را چنان سست کرده که اسطوره حضرت سلیمان و عصای پوسیده را تداعی می کند که با کمترین حرکت توسط موریانه دچار گسست و فروپاشی شد. جراحی اقتصادی مورد نظر رییس جمهور البته که درد در پی دارد، ولی جراحی ناقص و در نظر نگرفتن بهداشت و سلامت روان مردم، دردهای جامعه ایران را به طور ریشه ای درمان نمی کند. مردم ایران خادمان خود را فراموش نمی کنند و برای موفقیت آنان دعا می کنند که: «دستی که بهر خدمت مردم علم شود/ بهتر ز قامتی است که به مهراب خم شود».