در گزینش اعضای کابینه، آقای دکتر پزشکیان اگر معیار و شعارشان این باشد که از همهی کابینههای قبلی و گروههای سیاسی باید در هیأت دولت باشند، به احتمال بسیار بالا، همین تعبیر کاذب و ویرانگر تحقق خواهد یافت. ولی اگر شعار و معیار ایشان کثرتگرایی سیاسی باشد، به احتمال بالا تعبیر صادق و سازندهای از این رؤیا تحقق خواهد یافت.
پیگیری سیاست «وفاق ملی» عمدهترین وعده یا شعار انتخاباتی دکتر پزشکیان بود. پیگیری چنین سیاستی در فضای قطبیشدهی سیاسی ما میتواند رؤیای رهاییبخشی باشد که درخشش امید را باز به چشم ملت و چراغ سیاست باز گرداند.
بهویژه در وضعیتی که تنها چهلدرصد از واجدان شرایط رأیدهی هنوز نگران چنین سوی و سویهای ماندهاند، پاسداری از شعلهی این رؤیا به پاسبانی از چراغ لاله در شب تار و در مصاف تند باد میماند، بسیار دشوار ولی از هر زمان دیگری خطیرتر و حساستر و ضرورتر.
دو تعبیر از یک رؤیا: رؤیای «دولت وفاق ملی» میتواند دو تعبیر متعارض داشته باشد، یکی تعبیری صادق و سازنده، و دیگر تعبیری کاذب و ویرانگر.
الف. تعبیر صادق این رؤیا در مرحلهی انتخاب وزرا و همکاران رئیسجمهور و تشکیل هیأت دولت این است که هریک از ایشان چنان انتخاب شود که در قلمرو تأثیر و تأثر خود، اصل «کثرتپذیری سیاسی» را راهنمای تصمیمگیریهای خود قرار دهد نه این که خود را نماینده یا عامل یا کارگزار یک گروه ذینفع یا ذینفوذ خاص بداند. «کثرتپذیری سیاسی» یک شعار مبهم نیست؛ شاخصههای عملیاتی روشنی دارد که برگرفته از مؤلفههای «عدالت سیاسی» است:
۱. هریک از گروههای سیاسی و اجتماعی رقیب در جامعه اولویتبندی ارزشی خاص خود را دارد. برای یکی آزادی اولویت دارد، برای دیگری عدالت، برای سومی رفاه، و برای چهارمی حقیقت، … الی آخر. سیاست وفاق مستلزم این است که سیاستگذار در مقام جانبداری از یکی این گروهها و ترجیحات خاص ارزشی او بر نیاید، بلکه صحنهی رقابت منصفانه میانه حاملان و حامیان و عاملان این ترجیحات مختلف را بیاراید. درست مثل فدارسیون فوتبال که به نفع تیم آبی یا قرمز یا سبز یا زرد قوانین را وضع و اعمال نمیکند و تغییر نمیدهد، بلکه رقابت میان این تیمها را به منصفانهترین شکل ممکن سامان میدهد.
۲. بخش مهمی از وظیفهی حکمران تشخیص خیرات عمومی و خیرات مشترک است تا در مرحلهی بعد در تأمین و تضمین و توزیع آنها بکوشد. در این مرحله، سیاست وفاق ملی مستلزم آن است که سیاستگذار به جای تحمیل برداشت خاص خود از خیرات عمومی و خیرات مشترک و به جای اولویتبندیهای خاص خود میان خیرات، اولا، برداشت مشترک (یا تقریبا مشترک) میان نیروهای بدیل و رقیب در این زمینه را استخراج کند و ثانیا، آن برداشت را مبنای سیاستگذاری قرار دهد.
۳. تخصیص منابع برای تأمین خیرات عمومی و خیرات مشترک، و همچنین توزیع منافع و بازتوزیع آنها، بخش دیگری از وظایف سیاستگذار است. سیاست وفاق ملی در این مرحله باید چنان دست به تأمین و توزیع و بازتوزیع خیرات و منابع و منافع بزند که فاصلهی تبعیضآمیز میان فرادستان و فرودستان بیشتر نشود.
ب. تعبیری کاذب و خودویرانگر هم میتوان از رؤیای تشکیل «دولت وفاق ملی» به دست داد. در این تعبیر از دولت وفاق ملی، دولت تبدیل به یک شرکت سهامی میشود که هریک از اعضای آن سهمیهی یک جناح یا یک گروه ذینفع و ذینفوذ است. چنین کابینهای به جای آن که در چارچوب منافع ملی در پی تشخیص و تضمین و تکثیر و تأمین خیرات مشترک و خیرات عمومی باشد، عرصهی منازعه میان «منافع متضاد» است. به این ترتیب، چنین دولتی به جای دولت وفاق ملی، صحنهی تعارض و تضاد دائمی میان صاحبان و نمایندگان منافع شخصی و خصوصی خواهد بود.
از سوی دیگر، وقتی اعضای هیأت دولت جایگاه خود را در کابینه بیانگر منافع جناحی و گروهی خود بدانند، ناگزیر گرفتار چرخهی پرفساد «تضاد منافع» میشوند، چون در هر تصمیم و سیاستی که اتخاذ میکنند، در درجهی نخست، باید منافع گروه پشتیبان و هممنفعت خود را تأمین کنند، چرا که فلسفهی وجودی آنها در کابینه اساسا چیزی غیر از این نیست که نمایندهی اراده و منافع گروه حامی خود باشند.
جمعبندی: در گزینش اعضای کابینه، آقای دکتر پزشکیان اگر معیار و شعارشان این باشد که از همهی کابینههای قبلی و گروههای سیاسی باید در هیأت دولت باشند، به احتمال بسیار بالا، همین تعبیر کاذب و ویرانگر تحقق خواهد یافت. ولی اگر شعار و معیار ایشان کثرتگرایی سیاسی باشد، به احتمال بالا تعبیر صادق و سازندهای از این رؤیا تحقق خواهد یافت.
در این تعبیر صادق و سازنده، ممکن است مجموعهای از وزرا و همکاران با پیشینهها و گرایشهای سیاسی گوناگون گرد هم آیند، ولی هیچیک نماینده و عامل گرایش سیاسی پیشین خود در هیأت دولت نیست، بلکه برعکس، با این شرط یا با این تشخیص در هیأت دولت نشسته است که قرار است (و میتواند) از بازیگری یک تیم سیاسی استعفا دهد و در مقام خدمت به فدراسیون سیاست در ایران، تصمیمهایی را اتخاذ و اعمال کند که قدر متوسط کیفیت بازی سیاسی در ایران ارتقا یابد، و منافع همهی تیمهای سیاسی سرجمع بیشینه شود.
*محمدمهدی مجاهدی، جامعه شناس