نظام ها و اشخاص سیاسی متعددی آمدند و رفتند، اما آنچه میماند و باید بماند باورهای دینی است، همان باورهایی که بیش از هزار و چهارصد سال برای محافظت و آبباری آن ، خون ها ریخته شده است.

سخنران محترمی در شبهای گذشته در یک محفل مورد توجه رسانه ها چنین گفته است :

"در طول تاریخ اسلام هرگز حکومت ولایی در شیعه نبوده و حتی حکومت امیر مومنان علی(ع) هم حکومت ولایی نبوده ، بلکه مردم ایشان را به عنوان خلیفه چهارم می شناختند به جز چند نفر انگشت شمار" !

این سخنان ممکن است در توضیحات بعدی توسط ایشان و یا همفکران ایشان با "اما  و اگرها" توجیه شود !

اما این عبارت ایشان بسیار سنگین است که میگوید: "حکومت امیر مومنان علی(ع) هم حکومت ولایی نبوده!" آن هم در جایی این حرف را میگوید که باید خیلی حساب شده سخن گفت.

برفرض که همه و یا اکثرِ مردم ، امیرالمومنین (ع) را به عنوان خلیفه چهارم انتخاب کردند ، سوال اینجاست ؛ حکومت شخصی که سرآمد و نقطه مرکزی ولایت است ، اگر حکومتش ولائی نیست بالاخره حکومتش چه نوع حکومتی است و چه نام دارد؟

اینجاست که گوینده در تنگنای خود ساخته قرار میگیرد و میگوید: "حکومت علی(ع) هم حکومت ولایی نبوده"!!

سوال بعدی اینجاست ؛ آیا حاضرید آثار منفیِ ادعایِ ولایی نبودن حکومت امیرالمومنین را بپدیرید؟!

برای توجیهِ دینیِ تصمیمات مهمی امام علی (ع) در جنگ های سه گانه جمل و نهروان و صفین که مواجه با جان مردم بود چه میگویید؟ ناچارید بگویید: این تصمیمات و دیگر فرامین حضرت امیر (ع) بر اساس ولایتش بوده!

عجبا !شما که حکومت علوی را غیر ولایی! معرفی کردید، چگونه حکومتِ غیر ولایی! مورد ادعای شما میتواند چنین دخل و تصرفاتی در جان و مال مردم داشته باشد؟! اگر بگویید ؛ این شخص از نزد خدا ولایت داشته ، باید جواب دهید ؛ چگونه ولایت شخص او به مشروعیت حکومتش منتقل میشود؟!

 این سخنران و دیگران خطیبانی که با ولع شدید تلاش در ارتقاء تئوری نظام اسلامی و مشروعیت و مقبولیت آن دارند بهتر است فارغ از بحث های دامنه دار کلامی و اعتقادی به استحکام پایه های نظام در ارائه موفقیت های آن و برشمردن نقاط ضعف و ارائه راه برطرف نمودن آن نمایند.

این راه انتخابیِ معیوب این سخنران، در نتیجه به همان راه "گوشت تلخ" منتهی میشود و نمیتواند دلِ رمیده ای را با نظام مأنوس کند !

مهمترین آسیب این شکل سخنرانی ها با این محتوای ضعیف حتی اگر توجیه پذیر هم باشد ؛ برای باورهای جامعه نسبت به مقامات اهلبیت (ع) و خصوصا امیرالمومنین (ع) بسیار مخاطره آفرین است !

نظام ها و اشخاص سیاسی متعددی آمدند و رفتند، اما آنچه میماند و باید بماند باورهای دینی است، همان باورهایی که بیش از هزار و چهارصد سال برای محافظت و آبباری آن ، خون ها ریخته شده است.

 

در این نوشتار کوتاه که بدرخواست دوستان حوزوی و دانشگاهی به قلم آوردم ، بنا ندارم وارد بخش دوم سخنان آن واعظ محترم شوم که در رابطه با ولایت فقیه و قبول حاکمیت توسط مردم شوم ، چراکه خود بحث مفصلی است.

 

اما فقط سوال میکنم ؛ آن منبری شب تاسوعا که حکومت بر اساس ولایت فقیه را حکومت ولایی معرفی نموده ، برای امثال بنده که "ولایت فقیه" براساس قرائت امام خمینی قبول دارم ممکن سوالی نکنند ، اما دیگران حق این سوال دارند ؛ چگونه یک تئوری که مبتنی بر فقه است و دارای اختلافات شدید فقهی و فکری میباشد میتواند به صورت کلی به ولایی بودن معرفی شود؟ مگر برخی اعاظم مانند مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (موسس حوزه علمیه قم) تصدی فقیه در امور اجرایی را بکلی منتفی نمیداد؟

از سوی دیگر ؛ آیا اگر حکومتی مانند حکومت عراق با تدبیر آیت الله سیستانی شکل گیرد ، غیر ولایی است؟!

 

خطیبانِ مدافع ؛

  •  نسل امروز پاسخ میخواهد و پاسخ هایی "عقلانی" را مطالبه میکند.
  •  نسل امروز پاسخ های اهانت آمیز مانند ؛ "گوشت تلخ"! و یا پاسخ های توهّمی مانند اینکه برای توجیه فساد گفته شود ؛ "در حکومت علی فسادبوده!" کارساز نیست.
  •  نسل امروز از پاسخ های مُتکی بر یک نظریه فقهی در بحث هایی که دارای "اختلاف نظر میان فقیهان" است قانع نمیشود. جوانان امروز نیز بمانند ما طلبه ها از پراکندگی گفتار فقهیان در باب حکومت مطلع هستند و کمترین جزم اندیشی برایشان اتفاق نمی افتد.
  •  نسل امروز با حفظ باورهای دینی اش ، نگاه به این حقیقت میکند که آیا در حکومت دینی و به قول شما "حکومت ولایی" میتواند از یک زندگی معمولی سهمی داشته باشد و یا باید در فشار اقتصادی جان بکَند؟
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
2 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.