محمد سروش محلاتی طی سخنانی در مراسم عزاداری شب تاسوعا دارالزهرا(س)، گفت: اصحاب امام حسین(ع) با اصحاب پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) فرق دارند و به لحاظ معیار «صدق» در رتبه اول هستند. یعنی ما نمیتوانیم چنین جمعی را از نظر خلوص در هیچ جای دیگر تاریخ اسلام پیدا کنیم. در اصحاب پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ص) تک تک افراد فوقالعاده هستند اما یک مجموعهای که تمامش خالص باشد، نداریم.
استاد حوزه علمیه قم با تأکید بر اینکه اصحاب امام حسین(ع) به لحاظ معیار «صدق» در رتبه اول هستند، گفت:اصحاب اباعبدالله(ع) الحسین آزادانه و با آگاهی انتخاب کردند و هیچ تحمیلی نبود و حتی امام حسین(ع) به آنها فرمودند تکلیف هم نیست. اگر وظیفه این افراد ماندن بود، چرا حضرت میفرماید که میتوانید بروید؟ یعنی نه تحمیل و نه تکلیف بود. چطور شد که ماندند؟ امام حسین(ع) چیزی را از اصحاب خودش مخفی نمیکرد. خیلیها به جنگ میروند ولی اطلاع کافی از اوضاع و احوال ندارند و فرماندهانشان به آنها اطلاعات کافی نمیدهند.
به گزارش خبرنگار جماران، حجتالاسلام و المسلمین محمد سروش محلاتی طی سخنانی در مراسم عزاداری شب تاسوعا دارالزهرا(س)، گفت: یکی از نکات و مسائلی که شایسته است در چنین شبهایی و در چنین مراسمی مورد تأمل قرار بگیرد، این است که اصحاب اباعبدالله الحسین(ع) دارای چه خصوصیت و ویژگی بودند. ما درباره شخص اباعبدالله(ع) صحبت نمیکنیم؛ که افق شخصیت حضرت بالاتر از ذهن و فکر و معرفت ما است. ولی نمیتوانیم چشم خود را به روی اصحاب آن حضرت را ببندیم و اوج مقام و کمالات آنها را نادیده بگیریم.
استاد حوزه علمیه قم افزود: آنها فداکاری و جانبازی کردند، اما آیا واژهای وجود دارد که بتواند این فداکاری و جانبازی را حکایت کند؟ از چند کلمه در اینجا میتوان استفاده کرد. یک واژه که بسیار استفاده میشود و تعبیر درستی هم هست، عنوان «طهارت» است؛ خونهای پاکی که در کربلا به زمین ریخته شد. هم خون پاک بود، هم زندگی پاک بود، هم جهاد و مبارزه آنها پاک بود و سراسر زندگی آنها را طهارت و پاکی تشکیل میداد.
وی تأکید کرد: تعبیر دیگری که به نظر میرسد تعبیر گویا و جامعی باشد، تعبیر «صدق و راستی» است. اینها هم اصحاب صدق بودند، هم حیاتشان حیات صدق بود و هم خونشان خون صدق بود. این تعبیر شاید غیر مأنوس باشد که صدق چگونه وصف برای خون قرار میگیرد. الهام گرفتم از سوره یوسف که تعبیر مقابل صدق را درباره خون به کار برده است و میفرماید که «وَ جَاءُوا عَلَىٰ قَمِیصِهِ بِدَمٍ کَذِب». این آیه «صدق و کذب در قول» را به ما میفهماند؛ ولی یک صدق و کذب دیگری هم داریم که در واقعیت عینی است؛ یعنی صحنه دروغ چیده میشود.
سروش محلاتی ادامه داد: آیه شریفه ناظر به یک صحنهآرایی دروغین است و برای صحنهآرایی دروغین نیاز هست که صحنه در ابعاد و اجزاء مختلف خودش یک ترکیب دروغ داشته باشد؛ چون اگر یک دروغ در یک صحنهای که همه چیزش راست است قرار داده شود، او دیگر نمیتواند فریبنده باشد و افراد را به اشتباه بیاندازد. اتفاقا این برادران فریبکار یوسف یک بسته دروغ آماده کردند و تحویل پدر دادند. چطور میشود این موضوع را جا انداخت که چنین حادثه تلخی برای برادر اتفاق افتاده است؟ دروغ خودشان را با گریه آغاز کردند؛ پس خود فعل هم راست و دروغ دارد. بعد از آن باید یک سناریو دروغ نوشت و اینها این سناریو دروغ را نوشتند و تحویل دادند.
وی با اشاره به اینکه دروغ به سه دسته عملی، رفتاری و عینی تقسیم میشود، اظهار داشت: برخی از دانشمندان ما که در فضای صرف ادبیات هستند، وقتی به این آیه شریفه میرسند، همه اینها را به باب مجاز میبرند و این طور معنا میکنند که برادران به استناد این لباس، دروغ گفتند؛ نه، دروغ عینی و رفتاری هم داریم. نوعا ما راست و دروغ را در گفتارها تجربه میکنیم در حالی که مهمتر از دروغهای گفتاری، دروغهای رفتاری است.
استاد حوزه علمیه قم با تأکید بر اینکه در مسأله «صدق» آیات قرآن صریحتر و گویاتر است، گفت: این آیه شریفه در سوره اسراء میفرماید که «وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْق». ما یک منطقه جغرافیایی به نام صدق نداریم و از طرف دیگر خدا نفرموده که بر چه وارد کن و از چه خارج کن. این علامت عموم است؛ یعنی خدایا در هر کاری با صدق وارد شوم و از هر کاری با صدق خارج شوم. یعنی آغاز تا پایان هر کاری با صدق باشد. پس صدق و کذب به عمل هم تعلق میگیرد. چیزی که پیامبر(ص) از خداوند میخواهد این است که پایه و اساس هر عملی صدق باشد.
وی با تأکید بر اینکه خون صدق و کذب دارد، تصریح کرد: پیامبر اکرم(ص) در جنگ میفرماید اول بگو با حق و حقوق مردم چه کرد تا بعد من بگویم شهید هست یا شهید نیست. چرا پیامبر اکرم(ص) به حقوق مردم اصرار دارد؟ ما حکم به ظاهر میکنیم و باید همین طور باشد؛ ولی مواظب باشیم که خودمان را فریب ندهیم و بدانیم که معیارها در پیشگاه الهی چیست. پیامبر(ص) فرمود مگر خداوند نسبت به ظاهر افراد در قیامت حکم میکند؟! البته همه ما امیدوار به فضل الهی هستیم.
سروش محلاتی با بیان اینکه اصحاب امام حسین(ع) با اصحاب پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) فرق دارند، گفت: به لحاظ معیار «صدق» در رتبه اول هستند. یعنی ما نمیتوانیم چنین جمعی را از نظر خلوص در هیچ جای دیگر تاریخ اسلام پیدا کنیم. در اصحاب پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ص) تک تک افراد فوقالعاده هستند، اما یک مجموعهای که تمامش خالص باشد، نداریم. علامه طباطبایی در نقد برخی نظرات میگوید آیات قرآن در مورد صحابه پیامبر(ص) هست که خوب و بد داشتهاند؛ و منافقین هم در همین صحابه بودند. همه جا همین طور بوده و یک استثنا بیشتر نداریم.
وی افزود: چه شد که اینها به معیار صدق رسیدند و چطوری میشود ما این صدق را درک کنیم؟ ملاکش این است که اصحاب اباعبدالله(ع) الحسین آزادانه و با آگاهی انتخاب کردند و هیچ تحمیلی نبود و حتی امام حسین(ع) به آنها فرمودند تکلیف هم نیست. اگر وظیفه این افراد ماندن بود، چرا حضرت میفرماید که میتوانید بروید؟ یعنی نه تحمیل و نه تکلیف بود. چطور شد که ماندند؟ امام حسین(ع) چیزی را از اصحاب خودش مخفی نمیکرد. خیلیها به جنگ میروند ولی اطلاع کافی از اوضاع و احوال ندارند و فرماندهانشان به آنها اطلاعات کافی نمیدهند.
استاد حوزه علمیه قم اظهار داشت: امام حسین(ع) به اصحابش نگاه کرد و گفت ما با اینها حرف محرمانهای نداریم و همه اینها محرم هستند؛ کسی که میخواهد همراه ما باشد باید بداند که این چه مسیری است و چه پایانی دارد؛ ما نمیخواهیم کسی را در ناآگاهی و جهل نگه داریم. آن معاویه بود که با جهل و ناآگاهی یاران خودش را از شام در برابر امیرالمؤمنین(ع) میآورد و میگفت اینها اگر بفهمند، نمیآیند. صدق اینجا معنا پیدا میکند. اگر بنا باشد در جهل و تاریکی یک عده اصحاب امام حسین(ع) شوند، این که صدق نشد. تصمیم اصحاب امام حسین(ع) آگاهانه و بر مبنای اختیار و آزادی بود.