میخواهم نشان دهم چه عواملی انتخابات ۱۴۰۳ را با انتخابات اسفند ۱۴۰۲ که مشارکت در آن از سوی اصلاح طلبان و جناب خاتمی تجویز نشد، متمایز کرده است؟
معمولا برای انتخابات مطلوب و ایده آل، سه مفهوم آزاد بودن، رقابتی بودن و معنی دار بودن را مطرح می کنند، من بدون آنکه بخواهم برآزاد و رقابتی بودن این انتخابات به معنی دقیق آن صحه بگذارم میخواهم بر معنی دار بودن این انتخابات تاکید کنم و بر این اساس لزوم مشارکت در آنرا عقلانی بدانم، برای معنی دار بودن،سه فرض متصور است.
۱- استراتژی ترجیح انتخابات تضمین شده از سوی حاکمیت عملا به کنار گذاشته شده، احتمال وقوع نتیجهای که برای حاکمیت مرجح نیست به کلی منتفی نباشد.
۲- جناح رقیب انتخابات ( اصلاح طلبان) ،توانسته باشد خود کاندیدای مطلوب و مورد نظر را البته با لحاظ شرایط و محدودیتها معرفی کند و همان کاندیدا، در صحنه رقابت حضور داشته باشد.
۳- در صورت پیروزی کاندیدای مورد نظر منتقدین، امور اجرایی کشور و روند سیاستهای موجود دستکم تاحد معنی داری امکان تحول داشته باشد و بقول معروف درب به همان پاشنه سابق نچرخد.
با فرض تفاهم در باره فروض فوق ، میخواهم نشان دهم در انتخابات ۱۴۰۳ هرسه شاخصه فوق تاحد زیادی حضور دارد و همین امر این انتخابات را با انتخابات اسفند ۱۴۰۲که مشارکت در آن از سوی اصلاح طلبان و جناب خاتمی تجویز نشد متمایز کرده است. لذا نمیتوان گفت تغییر موضع جریان اصلاح طلب، بدون تغییر شرایط و بلا وجه بوده است.
میدانیم که در انتخابات ۱۴۰۰، تمام کاندیداهایی که حتی احتمال ضعیفی برای پیروزی داشتند رد صلاحیت شدند تا امکان و احتمال پیروزی کاندیدای مطلوب حاکمیت، بدون ریسک باشد. بر همین اساس در آن دوره همین جناب پزشکیان رد صلاحیت شد و رد صلاحیت علی لاریجانی هم با آنکه با ابراز ناخرسندی از سوی رهبری مواجه شد، اما نتیجه بررسی صلاحیت ها تغییری نکرد و کاندیدای مورد نظر در معیت دیگر کاندیداهای پوششی ، بدون رقیب، پیروز میدان اعلام گردید . اما پیگیری انتخابات تضمین شده در چندین انتخابات متوالی آنچنان هزینه های سنگینی در کاهش مشارکت به همراه داشت که عقلای قوم را متوجه این امر کرد که پیگیری این سیاست در شرایط جهانی که در پیش داریم امنیت ملی و کیان نظام را به مخاطره جدی می اندازد و باید برای افزایش مشارکت انتخاباتی درهایی ولو با احتیاط گشوده شود. هیچ تحلیل گر منصفی نمی تواند این چرخش نرم را نادیده انگارد و ریسک پذیری انتخابات اخیر را به کلی منتفی بداند. اصلاح طلبی اقتضا میکند به انعطاف پذیری صورت گرفته پاسخ مثبت داده شود تا برای حاکمیت معلوم گردد منتقدین اصلاح طلب، خیرخواه ملک و ملت بوده و نسبت به تغییر منشها و روند ها بیتفاوت نیستند.
مساله دوم این است که حاکمیت طی روند های گذشته این باور را تحمیل کرده بود که تیغ نظارت استصوابی به هر میزان رد صلاحیت کند باز جریان هایی با توسل به ترجیح بین بد و بدتر ، حداقل گرمی مشارکت را تامین میکنند. اما تجارب گذشته و اوج گیری انسجام در جریان تشکیلاتی جبهه اصلاحات، این امکان را به جبهه داد تا برای اولین بار در تاریخ انتخابات، جبهه اصلاحات از قبل استراتژی عقلانی و شفاف خود مبنی بر مشارکت مشروط را اعلام نماید و تصریح کند اگر در میان کاندیداهای تایید صلاحیت شده، کاندید مورد نظر جبهه که از قبل هم اعلام شده است حضور نداشته باشد امکان مشارکت در انتخابات را نداشته و این را با صراحت اعلام کرد.تایید و تاکید این موضع از سوی جناب سید محمد خاتمی نوعی تضمین عملی بر این خط مشی ایجاد کرد و راه را بر روزنه گشایی های مرسوم بست. در چنین شرایطی بود که عبور از انتخابات تضمین شده، تنها گزینه ممکن برای تضمین حد نصاب مشارکت گردید و انشالله این امر سر آغاز تحولی مثبت و البته تدریجی در روند اصلاح امور و عبور از سیاست کم بازده یا شکست خورده خالص سازی افراطی قلمداد می شود.
خصوصیات و تجارب شخصی جناب دکتر پزشکیان که دوست و دشمن بر سلامت و صداقت، دیانت، عدالت خواهی و فهم ضرورت نگرش علمی در اداره امور کشور از سوی وی را غیر قابل انکار می دانند، این فرصت و امید را نوید میدهد که بدون انتظار برای جراحی های ساختاری خشونت بار در نظام سیاسی کشور که در شرایط فعلی بقول خاتمی بزرگوار نه ممکن و نه مطلوب است، ایشان بتواند باحمایت بخش میانه و آراء قشر خاکستری، روند امور اجرایی کشور را از مسیر تداوم سالهای اخیر به روند اصلاحی، بدون تقابل، بلکه با تعامل در پیش بگیرد و در میان کاندیداهای حاضر در صحنه تنها کسی که چنین ظرفیت و احتمالی را ممکن می گرداند جناب پزشکیان است و همین امر تکمیل کننده معنی داری چنین انتخاباتی است.
امید که به همت مردم عزیز و حمایت آنان که تغییر را بر تداوم وضع موجود ترجیح می دهند، این موفقیت سرنوشت ساز حاصل گردد و سیکل معیوب معرف اصلاح ناپذیری نظام به مسیری اصلاح گرایانه تحول یابد.