پایگته خبری جماران، محسن عربی: یک تحلیلگر کمپین های انتخاباتی می گوید: در انتخابات ریاست جمهوری، میزان و درصد و تعداد آرای مردد مدام در حال افزایش است. یعنی کسانی که دلبستگیهای حزبی و ایدئولوژیک ندارند، مدام تعدادشان بیشتر می شود. به همین خاطر کمپینهای انتخاباتی ریاست جمهوری در اغلب کشورها به سمت جذب و جلب آراء مردد یا آن چیزی که در ایران به «آراء خاکستری» مشهور است حرکت می کند.
مشروح گفگت و گوی خبرنگار جماران با رحمان قهرمان پور در پی می آید:
آقای دکتر! با توجه به آرایش انتخاباتی و افرادی که فعلا ثبت نام کردند، می شود با یک حدس هایی تشخیص داد کدام افراد به کدام جناح سیاسی نزدیک ترند. آرایش انتخاباتی افرادی که آمدند را با توجه به جناح های سیاسی کشور چگونه می بینید؟
بار رای آوری در انتخابات ریاست جمهوری بر روی دوش خود کاندیداهاست
در نظامهای پیشرفته نیز رفتار رایدهندگان تابع گرایشات حزبی نیست
کمپینهای انتخاباتی در سراسر دنیا به دنبال جذب آراء مردد هستند
رسانهها و شبکههای اجتماعی جدید توانایی این را دارند که آراء مردد را افزایش دهند
حتی اگر با 300 هزار فالور حرف غیرمربوط بزنید، باز هم روی افکار عمومی تاثیر خواهید گذاشت
در انتخابات ریاست جمهوری برخلاف انتخابات پارلمانی، گرایش جناحی خیلی برجسته نمیشود. معمولاً انتخابات پارلمانی خیلی جناحی تر است چون شما با حزب مواجهاید. مخصوصاً در نظامهای حزبی. در نظام های بروکراتیک و در انتخابات ریاست جمهوری، شاید بتوان گفت انتخابات تا60 درصد و حتی در مواردی بیشتر روی شانههای خود نامزد هست. مطالعات نشان می دهد که مردم در انتخابات ریاست جمهوری حتی در کشور هایی که در آنها نظام حزبی جا افتاده، در انتخابات ریاست جمهوری خیلی به خود فرد توجه میکنند و اینکه آیا آن فرد قابلیت اداره کشور را دارد یا نه.
مثلاً شما اگر خارج اروپا را در نظر بگیرید- چون اروپا معمولا به جز فرانسه نظام پارلمانی دارد-حتی در جایی مثل آمریکا و آمریکای لاتین که نظام حزبی جا افتاده است، مطالعات نشان می دهد که رفتار رای دهندگان در انتخابات ریاست جمهوری خیلی تابع گرایش های حزبی نیست.
بیان دیگر این حرف این است که در انتخابات ریاست جمهوری، میزان و درصد و تعداد آرای مردد مدام در حال افزایش است. یعنی کسانی که دلبستگیهای حزبی و ایدئولوژیک ندارند، مدام تعدادشان بیشتر می شود. به همین خاطر کمپینهای انتخاباتی ریاست جمهوری در اغلب کشورها به سمت جذب و جلب آراء مردد یا آن چیزی که در ایران به «آراء خاکستری» مشهور است حرکت می کند.
رای حزبی صرفاً محدود به بی اعتماد به احزاب نیست. درست است که احزاب حتی در کشورهای دارای نظام حزبی قوی، ضعیفتر از گذشته شدهاند، اما در کنار این خود رسانهها و رسانههای جدید و نوظهور و شبکههای اجتماعی نقش مهمی در افزایش آرا مردد دارند. به این معنا که این رسانه های متکثر جدید درواقع تردید را در مردم بیشتر می کنند. در گذشته، یعنی 20-30 سال پیش، چند رسانه بزرگ داشتیم که می توانستند به افکار عمومی جهتدهی بدهند؛ نه کل افکار عمومی بلکه 50 درصد افکار عمومی. اما الان شما با وضعیتی مواجه هستید که درست است که رسانه های بزرگ حضور دارند و جریانساز هستند ولی در کنار آن ها شبکه های اجتماعی میتوانند جریان ساز باشند. خود این رسانه های جدید هم دارند جمعیت و تعداد آرای مردد را بیشتر می کنند.
مثلاً اگر بخواهم موردی را مثال بزنم؛ در انتخابات 2012 بریتانیا، اتفاق جالبی افتاد. یکی از افراد مشهور رسانهای، سلبریتیهای رسانهای، اینهایی که در شبکههای اجتماعی فالور های زیادی دارند. یکی از اینها آمد با رئیس یکی از احزاب بود، یادم نیست دقیقاً ولی سیاستمدار مشهوری بود. آمد با این مصاحبه کرد، این سیاستمدار آنجا گاف داد، یعنی ضعیف عمل کرد. همین زمینهساز شکست آن حزب در انتخابات شد، فکر کنم حزب کارگر بود اگر اشتباه نکنم در انتخابات پارلمانی.
منظورم این است که ما الان در انتخابات دنیا، شاهد اثرگذاری همین فرد رسانهها هستیم. شما در ایران هم میبینید، افرادی که 1 میلیون فالور دارند، 300 هزار فالور دارند هر روز محتوا تولید می کنند، حرف میزنند. مهم حرفشان نیست، بعضاً حرفهای بیربط می زنند؛ مساله این است که در کنار آن رسانه های بزرگ دارند روی افکار عمومی تاثیر می گذارند.
مجموع این اتفاق های باعث شده که امروز در خیلی از کشورها، جمعیت آرا مردد در قیاس با رای دهندگان دارای گرایش های حزبی بیشتر بشود. در کشور ما که اصلاً نظام حزبی وجود ندارد، شما می توانید حدس بزنید که تعداد و جمعیت و درصد آرای مردد در انتخابات به مراتب بیشتر است. مثلاً یک نظرسنجی که چند سال قبل انجام شده بود، نشان میداد سه روز یا چهار روز مانده به روز رأی گیری، 60 درصد مردم نمیدانستند که به چه کسی می خواهند رأی دهند. اینها باعث می شود انتخابات از آن حالت حزبی و جناحی خارج شود؛ یعنی مردم الزاماً به حزب رای نمیدهند. ممکن است یک نفر از اصلاح طلب خوشش بیاید، اما نهایتاً نگاه میکند ببیند آیا نامزدی که میگوید من اصلاح طلبم یا اصولگرا، به درد رئیس جمهور شدن می خورد یا نه.
این آراء مردد غیر از آن آرای تحریمی هستند که پای صندوق نمی آیند؟ یعنی تفکیک می شوند از هم؟
نه الزماً؛ یک همپوشانی دارند. بخشی از این آرا مردد کسانی هستند که تردیدشان نسبت به رأی دادن خیلی عمیق است. در نتیجه به همین راحتی پای صندوق رای نمیآیند. خیلی باید استدلال کنید و امید بدهی که رای بدهند.
اما بخشی از این را مردد کسانی هستند که خیلی مردد هم نیستند. بیشتر منتظرند ببینند چه کسی نامزد می شود، نامزد خوب هست یا نه و یک ذره قانع شوند می آیند و رای می دهند.
بین کسانی که رای نمی دهند و مردد هستند یک همپوشانی وجود دارد. بخشی از آنهایی که مردد هستند که رای بدهند یا نه جزو آن هایی هستند که ممکن است رای بدهند یا ندهند.
درواقع با ثبت نام اولیه و قبل از مرحله صلاحیت، به نظر می رسد یک مقدار آرایش کاندیداهای سیاسی در کشور مشخص شده باشد. با توجه به اینکه بعضا تحلیلگران سیاسی و کسانی که انتخابت را رصد می کنند، دنبال تکرار یک الگو هایی از انتخابات گذشته هستند. برخی می گویند انتخابات با توجه به آرایش افراد شبیه انتخابات 1400 بشود. برخی می گویند نه 92 است. برخی با استدلال دیگری می گویند 84 است. شما از دیدگاه خودتان وضعیت را چگونه می بینید؟
اگر انتخابات پدیده نویی برای مردم نبود، کمپینهای انتخاباتی اهمیت خود را از دست داده بودند
روحانی در سال 92 در ابتدای مسیر نه اقبال عمومی داشت و نه نظرسنجیها به نفع او بود
دو قطبیسازی کمپینهای انتخاباتی او را پیروز نهایی میدان رقابت کرد
اگر کمپین آقای عارف نیز به خوبی عمل کرده بود، او ستاره میدان نبرد شده بود
انتخابات یک پدیده پویا و داینامیک است. پدیده ایستا و ثابتی نیست که مثلاً بگوییم از ابتدا اینگونه بوده و تا آخرش اینگونه خواهد بود. به همین دلیل است که در دنیا کمپین های انتخاباتی خیلی مهم شدهاند. در گذشته بیشتر کسانی که انتخابات را مطالعه میکردند، جامعه شناسان بودند. جامعه شناسان می آمدند و می گفتند زنها اینگونه رای می دهند، مرد های اینگونه رای میدهند. نقش اجتماعی و اقتصادی، فلان طبقه اینگونه رای میدهد. مدل های ایستا به کار گرفته می شد.
اما به دلیل تحولاتی که در جوامع رخ داده، امروزه مدل های ایستا در انتخابات خیلی نتیجه نمی دهد. اگر بخواهم مثال بزنم، در سال 92 وقتی نگاه می کنید آقای روحانی وارد انتخابات می شود، کمتر کسی است که شانسی برای او قائل باشد. مقبولیتش هم در نظرسنجی ها پایین است، اما وقتی مناظرات و کمپین های انتخاباتی شروع می شود، شما می بینید که رشد میکند و شروع میکند به دو قطبیسازی. این همان دینامیزم انتخابات است. یعنی آقای عارف هم می توانست ستاره آن انتخابات شود اگر کمپینش درست کار می کرد، اگر پیامش درست بود و جسارت اظهار نظر داشت و غیره.
کمپین های انتخاباتی خیلی مهم هستند. این کمپین های انتخاباتی هستند که در 20 روز آینده تعیین خواهند کرد که ما به سمت کدام یک از اینها می رویم: 84؟ -حالا دقیقا که اینها تکرار نمی شوند- ولی ممکن است شبیه آن باشد. وقتی از 84 حرف می زنیم، یعنی انتخابت دو مرحلهای. وقتی از 92 صحبت می کنیم، یعنی انتخابات دو قطبی که بین اصول گرا و اصلاح طلب برنده می شوند. انتخابات 1400 هم یعنی انتخاباتی که برنده آن از قبل معلوم است. امروز که 19 خرداد است، می خواهم بگویم هر سه امکان وقوع دارند. اما اینکه کدام یک از این الگو ها غالب میشود بستگی به عوامل زیادی دارد: رفتار شورای نگهبان، رفتار نامزدها، اقبال مردم به رأی دادن هست و غیره. و نهایتاً این پویایی و تحرکات انتخاباتی و پویش انتخاباتی تعیین خواهد کرد که چه کسی در نهایت بتواند در این مسابقه برنده بشود.
پیش بینی خودتان چیست؟ اگر بخواهم راحت تر بپرسم فکر می کنید در این انتخابات سال 1403 دعوای گفتمانی بر سر چیست؟ مشخصاً شما میگویید دو قطبی تحریم-برجام یا تحریم-مذاکره خیلی به آقای روحانی کمک کرد و آنجا بود که بخشی از مردم با رقیبهراسی هم که شده به آقای روحانی رای دادند و نه ای به آقای جلیلی گفتند در سال 92. فکر می کنید این انتخابات به چه شکلی جلو برود؟
انتخابات پدیده تک متغیره نیست؛ عوامل زیادی بر پیروزی یک فرد تاثیرگذار است
آقای عارف و ولایتی هم در سال 92 از مذاکره دفاع کردند؛ اما قرعه فال به نام آقای روحانی افتاد
مهمترین مسأله امروز مردم؛ کنترل گرانی و برداشتن تحریمهاست
من این نکته را بگویم مخالف فرمایش شما نیستم، اما می خواهم عرض کنم انتخابات تک متغیره نیست؛ یعنی فرض کنید شما 15 میلیون رایی که آقای روحانی می آورد نمی توانیم بگوییم همه اش نه به آقای جلیلی است یا نمیتوانیم بگوییم همه اینها آری به مذاکرات است. این انتخابات دلایل پیروزی متفاوتاند. در انتخابات 92 فقط آقای روحانی نبود که از مذاکره دفاع می کرد؛ آقای عارف و ولایتی هم بود؛ ولی چرا ولایتی گل نمی کند ولی آقای روحانی دیده می شود.
اینکه بگوییم فلان موضوع وجود دارد هر نامزدی به آن موضوع بچسبد اینگونه است. اینگونه نیست. شما رای دهنده ای را دارید که باید از شما بپذیرد که میتوانید تحریمها را رفع بکنید، کشور را اداره بکنید. عرضم این است که ما انتخابات تک متغیره نداریم که بگوییم در 403 مهم ترین موضوع کشور، گرانی است. پس هر کس بیاید و بگویید من میتوانم گرانی را رفع بکنم، مردم به او رأی می دهند. مکانیزم و دینامیزم انتخابات به این سادگی نیست. طبیعی است که کسی که نامزد است نمی آید بگوید من فلان کار را بلد نیستم. می گوید من برنامه دارم، 6000-7000 صفحه 20 سال کار کرده ام؛ اما مهم این است که آن رایدهنده بپذیرد که آن نامزد می تواند آن کار را انجام دهد.
من معتقد هستم که الان مهم ترین مساله ما، مدیریت گرانی و مساله تحریم ها است اما اینکه آیا حتماً این موضوعات به کانون دعوای انتخاباتی تبدیل می شود یا نه، بستگی به عملکرد نامزد ها دارد. یعنی یک موضوعی زمانی محل بحث و دعوا می شود که نامزد ها رویش مانور بدهند و اگر نامزد ها از کنار آن بگذرند ممکن است این موضوع به عامل قطبی کردن انتخابات تبدیل نشود. بله الان شما اشاره کردید، ممکن است که اصلاح طلبها از مذاکره و رفع تحریمها حرف بزنند و طرف مقابل از مقاومت صحبت کند. اما این به این معنا نیست که حتماً انتخابات را این دو تا موضوع خواهد کرد. ممکن است در فرایند مناظرات و کمپینها، یک موضوعی که در حال حاضر مهم به نظر نمیرسد، به یک موضوع مهم تبدیل بشود. این بستگی به نامزدها، رفتار آنها، کمپینهای انتخاباتی رسانه ها و عوامل زیادی دارد که باعث می شود یک مسئله تبدیل به مسئله مردم بشود.
خودتان فکر می کنید که در این انتخابات اولویت برای مردم چه باشد؟ بحث اقتصادی باشد، مذاکرات باشد، یا موضوعات دیگری که کاندیداها می توانند روی آن مانور بدهند؟
جسارت انتقاد کردن کاندیدا و استقبال مردم از وی تاثیر مستقیم در رأیآوری دارد
اینها را نظرسنجیها نشان میدهد. برخی تحریمها، سومدیریت، فساد؛ ولی عرض کردم در متن و دینامیزم و پویشها و کارزار انتخاباتی معلوم خواهد شد که کدام یک از این موضوعات می تواند رایآور باشد. من منتظرم ببینم نامزدها چکار می کند. همین موضوعات در 1400 هم حضور داشت، ولی دو قطبی شکل نگرفت. اما اینگونه نیست که ما بگوییم یک دعوای اساسی حول فلان موضوع شکل می گیرد. بستگی به نامزد ها دارد، جسارت انتقاد کردن داشته باشند جامعه آماده استقبال از اینها باشد یا نه.
ما انتخابات را باید در 2 سطح ببینیم: یکی سطح بالا به پایین که عملکرد نخبگان، شورای نگهبان، وزارت کشور، جناح ها و غیره. یکی هم از پایین به بالا، یعنی رأی دهنده چی می خواهد، رفتار رای دهنده چگونه است. آن چیزی که الان مشهود است این است که رای دهنده ایرانی فعلاً می شود گفت مستأصل است و خیلی امیدوار به این نیست که اتفاق مهمی خواهد افتاد. به نوعی دچار سرخوردگی سیاسی است. احساس می کند که تفاوت جدی میان نامزد ها وجود ندارد.
بنابراین، نگاه از پایین به بالا و نگاه رای دهنده به صحنه الزاماً با نگاه جناح های سیاسی به صحنه یکسان نیست. طبیعتاً کسی که نامزد انتخابات شده، فکر می کند موضوع مهم و سرنوشت ساز است. اما باید ببینیم آن کسی که از پایین نگاه می کند آیا قانع می شود که شرایط حساس است و باید بیاید و رأی بدهد؟ یا همچنان فکر می کند که تفاوتی بین کاندیدا ها وجود ندارد و آنها شبیه هم اند؟