امیر سرتیپ سید ناصر حسینی در نشست علمی «انقلاب اسلامی، ارتش و دفاع مقدس»، گفت: امام تنها کسی بود که با انحلال ارتش مخالفت کرد. در سابقه انقلابهای جهان، ارتشها را منحل کردهاند. گروه چپ میخواستند ارتش را منحل کنند و فقط امام جلوی این انحلال ایستاد و حتی عناصر انقلابی آن روز موافق نبودند. به هر حال بینش امام نسبت به مسائل نظامی بعد، این استراتژی را حاکم کرد. بعد از امام سؤال کردند مگر خاطرت نیست که مصدق را همین ارتش سرنگون کرد؟! امام فرمود که من مصدق نیستم.
همزمان با سالروز ارتش جمهوری اسلامی ایران، نشست علمی «انقلاب اسلامی، ارتش و دفاع مقدس»، در پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی برگزار شد.
به گزارش خبرنگار جماران، امیر سرتیپ سید ناصر حسینی، پژوهشگر ارشد حوزه دفاع مقدس، در این نشست گفت: من از یک خاطره در رابطه با انقلاب اسلامی و ارتش شروع میکنم. سید حمید روحانی دو خاطره نقل میکند که از نظر ما خیلی معنادار است. میگوید زمانی که حضرت امام در نجف اعلامیه مینوشت، نوار پر میکرد و مبارزات با رژیم شاه را شروع کرده بود، خدمت ایشان رفتیم و گفتیم مگر خبر نداری ارتش شاه جزء ارتشهای مهم دنیا است؟! چطوری میخواهی با این شاه در بیفتی؟ امام گفت من با همین ارتش، شاه را سرنگون میکنم.
وی یادآور شد: ارتش زمان شاه در واقع یک ارتش مدرن بود. این ارتش مدرن تقریبا از سال 1300 شکل گرفت و در زمان محمدرضا شاه با یک فرصت تاریخی این ارتش را مدرن کردیم. فرصت تاریخی این بود که آمریکاییها وقتی بعد از جنگ جهانی دوم ابرقدرت دنیا شدند، یک جنگ چند ساله در ویتنام را سپری کرده بودند و لذا از امکانات منطقه برای کنترل منطقه خلیج فارس استفاده کردند. سیاستهای اصل چهار ترومن و خود رئیس جمهور آمریکا آن موقع این بود که از جمعیت ایران و پول عربستان امکاناتی برای کنترل خلیج فارس ایجاد کنند. لذا کنترل منطقه به دست ایران افتاد و عنوان «ژاندارم منطقه» هم به این ارتش دادند و سیل سلاحهای استراتژیک و مدرن آن روز به روی ایران باز شد.
حسینی افزود: یکی از مأموریتهای این ارتش در آن موقع کنترل شوروی بود. یعنی خط اول جبهه ناتو اینجا مطرح بود. اما کمونیست یک انگیزه میخواست. کسانی که سن بالای 50 سال دارند، میدانند که روشنفکری در ایران بر مبنای تفکر چپ بود و حزب توده بیشترین فعالیت انقلابی را داشت و بقیه مبارزین هم حتی اگر مسلمان بودند، تفکر چپ را به عنوان یک تفکر انقلابی میدانستند. آنها گفتند اگر بخواهیم در برابر کمونیست موفق شویم، باید از آدمهای مذهبی استفاده کنیم. لذا آمریکاییها این هدایت را داده بودند که پرسنلی که گزینش میشوند از مذهبیها باشند. نقطه تلاقی حرف امام اینجا بود. لذا عمدتا ارتباط این مذهبیها با مرجعیت بود.
وی با اشاره به اینکه شهید کلاهدوز و شهید اقاربپرست افسر گارد شاهنشاهی بودند، اظهار داشت: بعدها گفتند ما اینجا را فکر نکرده بودیم که این ارتش نمیتواند مقابل مردم و انقلاب درون ایران بایستد. چون اینها مقلد مرجعیت و امام هستند و لذا فرامین امام ارتش را منفعل کرد. وقتی در صحیفه امام کلمه «ارتش» و مشتقات ارتش مثل «سرباز»، «درجهدار» و «لشکر» را سرچ کنید، 2500 بار امام با ارتش حرف زده، که البته 800 بار برای قبل از انقلاب و بقیه برای بعد از انقلاب است. امام اول ارتش را منفعل کرد و لذا فرماندهان ارتش در روز 21 بهمن بیانیه بی طرفی را امضا کردند. برای اینکه نیرویی در اختیار نداشتند و پادگانها خالی بود. همه بدنه ارتش به دلیل تبعیت از انقلاب و رهبری انقلاب پادگانها را خالی کرده بودند.
جانشین پیشین فرمانده نیروی زمینی ارتش با اشاره به اینکه امام تنها کسی بود که با انحلال ارتش مخالفت کرد، گفت: در سابقه انقلابهای جهان، ارتشها را منحل کردهاند. گروه چپ میخواستند ارتش را منحل کنند و فقط امام جلوی این انحلال ایستاد و حتی عناصر انقلابی آن روز موافق نبودند. به هر حال بینش امام نسبت به مسائل نظامی بعد، این استراتژی را حاکم کرد. بعد از امام سؤال کردند مگر خاطرت نیست که مصدق را همین ارتش سرنگون کرد؟! امام فرمود که من مصدق نیستم. اولین کاری که امام کرد، سرلشکر قرنی، که خودش یک زندانی سیاسی بود و با انقلابیون آزاد شد را به عنوان رئیس ستاد مشترک ارتش منصوب کرد. ولی با حکم امام تمام فرماندهان رده عالی ارتش از ارتش رها شدند و با این استراتژی ارتش را کنترل و در واقع آن را به ارتش جمهوری اسلامی تبدیل کرد.
وی تأکید کرد: اگر اندیشههای دفاعی امام را مطالعه کرده باشید، امام مردم را برای دفاع از انقلاب بسیج کرد. 29 فروردین 1358 روز ارتش را اعلام و دقیقا 5 اردیبهشت همان سال سپاه را تأسیس کرد. سپاه را برای حفاظت از انقلاب تأسیس کرد و بعد از اشغال لانه جاسوسی هم 5 آذر بسیج 20 میلیونی را تشکیل داد. یعنی حضرت امام اندیشه دفاعی کاملی را در ذهن داشت و در کشور ایجاد کرد. البته از روز اول انقلاب، یعنی 23 بهمن ارتش در خدمت انقلاب قرار گرفت. درست است که 21 بهمن نامه بی طرفی نوشتند ولی دو روز بعد ما ارتش داشتیم. 24 و 25 بهمن ضد انقلاب در کردستان وارد عمل شدند و پادگانها را گرفتند و خود ارتش برای مقابله با آنها وارد عمل شد و یکی یکی پادگانها را از محاصره خارج کرد. یعنی در واقع ارتش حامی و در امتداد انقلاب قرار گرفت و با مردم مقابله نکرد.
حسینی در خصوص خدمات ارتش در دوران دفاع مقدس نیز گفت: این ارتش یک بازوی دارای ساختار، سازمان، آموزش، تسلیحات و تجهیزات کافی بود. اما انقلاب تقریبا توان و آمادگی رزمی آن را کاهش داده بود ولی وقتی دشمنان در مقابل ملت ایستادند، کم کم منسجم شد اما چیزی حدود 40 درصد از توان ارتش در کردستان درگیر بود. در داخل هنوز کسانی بودند که برای تخریب و اعتمادزایی از ارتش اقدام میکردند و اوج فعالیتهای آنها در طرح کودتای نقاب شکل گرفت. در این کودتا میتوان هم دست آمریکا و هم دست شوروی را دید. طرح کودتا درون خود ارتش لو رفت و همه آنها با عناصر ارتشی دستگیر شدند.
وی افزود: از نظر ما هدف کودتا اعتمادزایی از ارتش بود و دو ماه بعد از این کودتا، جنگ شروع شد. برای اینکه دشمن این ملت را خلع سلاح کند، باید اول ارتش را در نزد ملت بی اعتبار کند. زمان شاه 900 خلبان برای آموزش به آمریکا رفتند و بعد از این کودتا 450 خلبان تسویه شدند. یعنی دشمنان انقلاب با این طرح چه ضربه مهلکی به این ارتش وارد کردند؟ تمام اینها سناریوهایی است که سرویسهای اطلاعاتی دشمن ایجاد کرده بودند. مثلا در مورد هواپیماها میگفتند ما این آهن پارهها را میخواهیم چه کنیم؟ ما الآن باید تراکتور داشته باشیم و زمینها را شخم بزنیم و گندم بکاریم. در رسانهها هم مطرح بود که ما ارتش را میخواهیم چه کار کنیم؟! ما میخواهیم زندگی و سازندگی کنیم. ولی حضرت امام اندیشه سیاسی جدیدی را وارد دنیا کرده بود و لذا برای بقای ارتش خیلی تلاش کرد.
پژوهشگر ارشد حوزه دفاع مقدس تأکید کرد: 17 آذر 58 ارتش اعلام میکند که ارتش عراق میخواهد به ما حمله کند و این هم نیازمندی ما است؛ ولی کسی به این صحبتها گوش نمیدهد و میگویند این ارتشیها برای مطرح کردن خودشان این صحبتها را میکنند. یک هفته قبل از جنگ، ارتشیها به مجلس میروند و آنجا نقشه پهن میکنند و وضعیت را نشان میدهند و میگویند آمریکا میخواهد حمله کند. یکی از اتهامات به ارتش این بود که از بنی صدر ضد ولایت فقیه دستور میگیرد؛ در صورتی که آن روز بنی صدر فرمانده کل قوا بود و امام به او حکم داده بود که نیروی نظامی کشور را برای مقابله با دشمن متمرکز کند. ولی فضای سیاسی داخل کشور این اجازه را نداد. بنابراین انسجام سیاسی ما به هم خورد و عراق با استفاده از این فرصت به ما حمله کرد.
وی افزود: اگر ما همان 11 ماه قبل از جنگ که متوجه شده بودیم، مسیری را برای مقابله با دشمن انتخاب کرده بودیم، این اتفاق نمیافتاد. ولی عدم انسجام درونی و تهدیدات داخلی مانع از انسجام سیاسی داخل کشور شد. به هر حال جنگ شروع شد و ارتش برای مقابله با عراق برنامه و طرح داشت. بعد از مناقشه اروندرود، در ارتش سه سناریو برای مقابله با عراق وجود داشت. سناریو اول این بود که ما نسبت به عراق برتری نظامی داریم و لذا ما باید عملیات پیشدستانه داشته باشیم و در ساحل شط العرب با عراق درگیر شویم. سناریو دوم این بود که ما با ارتش عراق از نظر توان نظامی برابر هستیم و روی صفر مرز بایستیم و برای این کار دژهایی در مرز ایجاد شد و عراقیها هم از سال 54 به فکر آمادهسازی برای جنگ بودند. سناریو سوم این بود که از نظر قدرت نظامی ما نسبت به عراق ضعیفتر هستیم و پشت رودخانههای کرخه و کارون دفاع کنیم.
حسینی با اشاره به اینکه طرح دفاعی ارتش به عنوان «ابوذر» طراحی و تصویب شد، اظهار داشت: وقتی که عراقیها حمله را انجام دادند، ارتش توانست طرح ابوذر را اجرا کند. یعنی ما آن موقع چهار لشکر نیمبند داشتیم و مرز ما با عراق 1500 کیلومتر است. دو سه لشکر در کردستان درگیر بود و فقط لشکر 92 و یک تیپ در خرمآباد مانده بود که باید کل مرز را پوشش میدادند. طرح ابوذر سه ماه قبل از جنگ عملیاتی شد و به مرز آمدند ولی تیر ماه قضیه کودتای نقاب اتفاق افتاد و حکم کردند کسانی که در مرز هستند هم برگردند و لشکر 92 را به پادگان برگرداندند. ارتش عراق 31 شهریور 59 حمله کرد و حدود 13 شهر و 900 روستای ما را اشغال کرده بودند اما قصدشان این بود که حداقل خوزستان را بگیرند؛ و البته صدام در مصاحبه گفت که میخواهم به تهران بروم.
وی تأکید کرد: ارتش ایران آن موقع با تمام امکانات و تجهیزات، شش روز بعد از آغاز جنگ طول کشید که ارتش عراق به پل کرخه، یعنی فاصله 90 کیلومتری از مرز، برسد. ما به این «عملیات تأخیری» میگوییم و معامله زمین با زمان است. این معامله زمین با زمان در برنامه آن روز ارتشیها بود و بنی صدر هم گفته بود. از شلمچه تا خرمشهر 15 کیلومتر است و 34 روز طول کشید تا ارتش عراق به خرمشهر رسید؛ آن هم ارتشی که 95 درصد آمادگی رزمی دارد. 69 روز طول کشید تا به سوسنگرد بیاید و بعد هم در دهلاویه ایستاد. بنابراین دفاع جانانهای بر مبنای سناریو سوم انجام شده است. از نظر تکنیکی، تاکتیکی، علمی و نظامی مبنا دارد و بی حساب و کتاب نیست.